اين فرموده امام علي (ع) را در نهج البلاغه درباره ابوبكر چگونه بايد توجيه كرد: او پاك و با عيب اندكي از دنيا رفت. طاعت الهي را بهجا آورد و بهگونه شايسته، تقواي الهي را رعايت كرد.[1]
پاسخ:
اين سخن با جمله «لله بلاء الفلان» آغاز شده و امام چنين فرموده است:
خدا او را در آنچه آزمايش كرد پاداش خير دهد كه كجيها را راست و بيماريها را درمان و سنّت پيامبر (ص) را به پاداشت و فتنهها را پشت سر گذاشت. با دامن پاك و عيبي اندك درگذشت. به نيكيهاي دنيا رسيده و از بديهاي آن رهايي يافت. وظائف خود نسبت به پروردگارش را انجام داد و چنانكه بايد از كيفر الهي ميترسيد. خود رفت و مردم را پراكنده بر جاي گذاشت كه نه گمراه، راه خويش شناخت و نه هدايت شده به يقين رسيد.
شارحان «نهجالبلاغه» در بيان مقصود از «فلان» سخنان گوناگوني گفتهاند:
الف) «قطبالدين راوندي» ميگويد: «حضرت در مقام ستايش برخي از بزرگان اصحاب خود است كه پس از رسول خدا (ص) به فتنهآلوده نشدند»؛
ب) «ابن ابيالحديد» ميگويد: «مقصود عمر بنالخطاب است»
[2]؛
ج) «طبري» ميگويد:
اين جملهها سخنان دختر «ابيخثيمه» نوحهگر مدينه است نه علي بن ابيطالب (ع) . هنگاميكه عمر درگذشت دختر ابيخثيمه اين جملهها را در رثاي وي گفت و گريست. «مغيره» ميگويد: «هنگاميكه عمر را به خاك سپردند به خانه علي (ع) آمدم تا از او درباره عمر چيزي بشنوم. علي (ع) از خانه بيرون آمد در حاليكه غسل كرده و آب غسل را از سر و روي خود ميگرفت فرمود: خدا ابن خطاب را رحمت كند».
[3]دختر ابيخثيمه راست گفت: او خير خلافت را با خود برد و از شر آن نجات يافت. به خدا قسم اين گفتار مال او نيست بلكه به او گفتهاند كه اينها را بگويد و مقصود از شر خلافت اوضاع ناگوار است كه در دوران عثمان پيدا شد.
د) «ابنشبه» از «عبدالله بنمالك» نقل ميكند كه ما با علي (ع) از دفن عمر بازگشتيم و امام به خانه رفت و غسل كرد؛ سپس از خانه بيرون آمد و اندكي سكوت كرد. سپس گفت: خدا به نوحهگر عمر خير دهد كه گفت: «واعمراه! اقام الاود، واعمراه! ذهب نقي الثوب. قليل العيب».
[4]به خدا قسم او از اين جملهها خبر نداشت بلكه به او آموختند كه چنين بگويد.
با توجه به سخنان بالا ميتوان گفت مرجع سخن (ضماير) در كلمات امام علي (ع) مشخص نيست و بر پايه نقل طبري و ابنشبه اين جملهها ساخته و پرداخته رجال سياسي بوده است كه آنها به نوحهگر آموخته بودند تا درباره مرگ عمر چنين بگويد.
مراجعه شود: شكست اوهام، ص 233.
[1]. نهج البلاغه، خطبه 228.
[2]. شرح نهج البلاغه، ج 12، ص164.
[3]. تاريخ طبري، ج 3، ص285؛ شرح نهج البلاغه، ج 12، ص5؛ البداية و النهايه، ج 7، ص158.
[4]. تاريخ مدينة المنوره، ج 3، ص941؛ الفايق في غريب الحديث،
جارالله زمخشري، ج 1، ص 59.
:: موضوعات مرتبط:
پاسخ به شبهات ,
خلفاء و صحابه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1460
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0