آيا بيعت يا به رسميت شناختن خلافت خليفه اول و دوم توسط حضرت علي (ع) دليل بر حقانيت خلافت آن دو است؟
پاسخ:
ابوبكر پس از خودداري حضرت علي (ع) از بيعت عمر را نزد آن حضرت فرستاد و به وي گفت: «او را با خشونت تمام نزد من بياور». عمر نزد امام علي (ع) رفت و سخناني ميانشان درگذشت و وقايعي روي داد. امام به او فرمود: «بدوش شيري را كه بخشي از آن سهم توست! به خدا سوگند اين شوق وافر تو به امارت او براي آن است كه تو را پس از خود به خلافت برگزيند».
[1]
عثمان هنگام جنگ با مرتدان نزد امام علي (ع) رفت و گفت: «تا وقتي تو بيعت نكني كسي به جنگ اين افراد نخواهد رفت و امام باز هم از بيعت خودداري كرد».
[2]بر پايه برخي از نقلها امام تا پيش از رحلت فاطمه زهرا (س) با ابوبكر بيعت نكرد.
[3]
بنابراين انگيزه امام براي بيعتكردن با
خليفه اول صلاحيت او براي خلافت نبود؛ زيرا اگر امام ابوبكر را شايسته خلافت ميدانست در آغاز خلافتش با وي مخالفت نميكرد.
رفتار و گفتار امام نشان ميدهد كه ايشان پس از درگذشت پيامبر (ص) هرگز كسي را شايستهتر از خود براي خلافت نميدانستند و در اينباره ميفرمودند:
... و آگاه باشيد به خدا سوگند كه فلاني [ابن ابيقحافه] جامه خلافت را بر تن كرد در حاليكه ميدانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامي چون محور آسياست به سنگ آسيا كه دور آن حركت ميكند. او ميدانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جاري است و مرغان دورپرواز انديشهها به بلنداي ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من رداي خلافت را رها كرده دامن جمع نمودم و از خلافت كنارهگيري كردم و همواره در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براي گرفتن حق خود به پا خيزم؟ يا در اين محيط خفقانزا و تاريكي كه به وجود آوردهاند صبر پيشه سازم؟ محيطي كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را تا قيام قيامت و ملاقات پروردگار، اندوهگين نگه ميدارد! پس از ارزيابي درست، صبر و بردباري را خردمندانهتر ديدم؛ پس صبر كردم در حاليكه گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود و با ديدگان خود مينگريستم كه ميراث مرا به غارت ميبرند.
[4]
بنابراين حضرت علي (ع) ، هرگز ديگران را شايسته خلافت نميدانست و تنها براي حفظ اسلام و كيان مسلمانان با خلفا بيعت كرد.
مراجعه شود: شكست اوهام، ص 215.
[1]. انساب الاشراف، بلاذري، ج 1، ص 587.
[3]. صحيح بخاري، ج 5، ص 84؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 448؛ سنن الكبري، بيهقي، ج6، ص 3؛ فتح الباري، عسقلاني، ج7، ص 278؛ صحيح ابنحبان، ج11، ص 153؛ البداية و النهاية، ابنكثير، ج5، ص 307.
[4]. نهج البلاغه، خطبه سوم.
:: موضوعات مرتبط:
پاسخ به شبهات ,
خلفاء و صحابه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1367
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0