آدرس وبلاگ تحلیلی-تحقیقی اسjاد علی اکبر داراب کلائی vareson-asia98-ir


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 349
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 381
بازدید ماه : 1772
بازدید کل : 235422
تعداد مطالب : 1056
تعداد نظرات : 314
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وب ارایه دهنده انواع ابزار وبمستر و...

خطّابيه از فِرق شيعى است. آنان بر اين باورند كه بعد از امام جعفر صادق عليه السلام پسرش اسماعيل امام‏ است. علماى شيعه در ردّ ايشان مى‏گويند: اسماعيل پيش از امام صادق عليه السلام وفات كرده، مرده كه نمى‏تواند جانشين زنده باشد.
به شيعه گفته مى‏شود شما با حديث‏ منزلت كه پيامبر به على فرمود:
نسبت تو به من به منزله هارون نسبت به موسى است» استدلال كرده‏ايد معلوم است كه هارون پيش از موسى وفات يافت و طبق اقرار خودتان مرده نمى‏تواند جانشين زنده باشد؟!
 
پاسخ:
اوّلًا: خطابيه اسماعيل را جانشين امام صادق عليه السلام نمى‏دانستند و فرقه اسماعيليه غير از فرقه خطابيه است. فرقه خطابيه پيروان ابو زينب اسدى كوفى معروف به ابا اسماعيل و ابو الخطاب و ابو ذبيان هستند. او فردى بود كه منكرات را مرتكب مى‏شد و دعوى نبوت نمود. مردم به خاطر اين انديشه‏ها و گفتارهاى زشتش با او درگير شدند و در درگيرى كشته شد.
امام صادق عليه السلام از روز نخست از او تبرّى جست.[1]پس اين فرقه هرگز ارتباطى به اسماعيل و اسماعيليه ندارند.
ثانياً: اگر شيعه مى‏گويد: مرده نمى‏تواند جانشين زنده باشد، مطلب درستى است ولى على عليه السلام پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله 30 سال تمام در قيد حيات بود و جانشين رسمى و قانونى او بود و اگر نظر او نسبت به هارون است كه قبل از موسى درگذشته، پاسخ آن را گفتيم كه هارون مدت مديدى در حال حيات او به حكم آيه‏ ... اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي ...[2]جانشين موسى بود. هر چند اين جانشينى استمرار پيدا نكرد؛ زيرا هارون پيش از موسى از دنيا رفت و در گذشته گفتيم كه تشبيه از آن نظر است كه على عليه السلام تمام مقامات سه‏گانه را نسبت به پيامبر داشت به جز منزلت نبوت. وگرنه اگر على هم قبل از پيامبر در مى‏گذشت جانشين پيامبر پس از او نبود. در ضمن اين پرسش هم تكرارى است و پيش‏تر گذشت.
 
مراجعه شود:پاسخ جوان شيعى به پرسشهاى وهابيان ؛ ؛ ص265


[1]( 1) ملل و نحل شهرستانى، ج 1، ص 179
[2]( 1). اعراف: 142


:: موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات , شبهات حدیثی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1468
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 10 تير 1393
نهج‏ البلاغه چهارصد سال پس از شهادت على‏بن‏ابى‏طالب (ع) نوشته شد و هيچ‏يك از جمله‏ها و حديث‏هاى آن سنديت ندارد. بنابراين اين اثر ارزش محتوايى و سندى ندارد.
 
پاسخ‏:
1. رفتار و گفتار علماى اهل سنت درباره نهج البلاغه و محتواى آن و كتبى كه در طول تاريخ درباره آن تدوين شده است گوياى عظمت و شأن بى‏بديل اين اثر است كه به حق به اخ القرآن نام نهاده شده است و آن‏چنان عظمتى دارد كه دانشمند سنى ابن ابي الحديد درباره آن گفته است: «كلامه فوق كلام المخلوق. دون كلام الخالق‏».
هر فرد اهل علم و ادبى كه با بى‏غرضى نهج‏البلاغه را مطالعه كند بى‏شك خواهد گفت كه نفس سخن بهترين سند سخن است؛ مگر ديگران قادرند اين‏گونه سخن بگويند؟! اگر اين كتاب بي ارزش است، شما هم فقط يك نمونه از خطبه‏هاى نهج البلاغه را از ساير گويندگان و نويسندگان و خلفاى خود بياوريد.
2. نهج‏البلاغه از زمان تأليف تا كنون به شدت مورد توجه علماى اسلام اعم از شيعه و سنى بوده است و صدها كتاب پيرامون آن از قبيل مدارك و مصادر نهج‏البلاغه، مستدرك نهج‏البلاغه، شرح آن، ترجمه، منتخب و تحقيق درآن، فهرست و معجم و ...، به زبانهاى عربى، فارسى، تركى، اردو، فرانسه، انگليسى، تأليف شده است كه نويسندگان آنها همگى از برجسته‏ترين علماى زمان خود بوده‏اند. آيا مي توان گفت كه همه اين بزرگان درباره يك كتاب تماماً بى‏ارزش اين همه زحمت كشيده و وقت صرف كرده‏اند؟
3. از جمله كسانى كه از اهل سنت درباره نهج‏البلاغه كتاب تدوين كرده‏اند عبارتند از:
شيخ محمد عبده مفتى جامع الازهر متوفى (1325 ه. ق)
ابن ابى الحديد از علماى قرن هفتم هجرى، متوفى (656 ه. ق) كه شرح نهج‏البلاغه او در بيست جلد، چاپ شده است
سيد قطب، دكتر صبحى صالح، امام فخر رازى، ابوالحسن بيهقى و ....
نويسنده مسيحى جرج جرداق مى‏گويد: «من نهج‏البلاغه را دويست بار خوانده‏ام و هنوز برايم تازگى دارد»! و يكى از دانشمندان اهل سنت گفته است: «برخى از خطبه‏هاى‏ نهج‏البلاغه را هزار بار خوانده‏ام».
4. مرحوم سيد رضى براى كم كردن حجم كتاب اسناد را حذف كرده است. امّا تمامى مطالب نهج البلاغه، اسناد معتبرى دارد. در اين زمينه كتاب‏هاى مستقل فراوانى تأليف شده است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
الف) مصادر نهج‏البلاغه و اسانيده، سيدعبدالرضا الحسينى الخطيب؛
ب) پژوهشى در اسناد و مدارك نهج‏البلاغه، محمد مهدى جعفرى؛
ج) جلد دوازدهم دانشنامه امام على (ع)؛
د) اسناد نهج‏البلاغه نوشته مرحوم محمد دشتى.
5. مردم براى سخنان امام (ع) ارزش فوق‏العاده‏اى قائل بودند. به‏طورى‏كه نسبت به هيچ‏يك از فصيحان و بليغان چه در عصر جاهليت و چه در اسلام اين اندازه اهميت نمى‏دادند؛ ازاين‏رو سخنان حضرت در زمان خود حضرت حفظ مى‏شد. هنگامى كه حضرت خطبه‏اى را ايراد مى‏فرمود عده‏اى تندنويس كلمات را تماماً مى‏نوشتند. به اين ترتيب در زمان خود حضرت از افادات و خطبه هاى ايشان كتابهايى تدوين شد و اميرمؤمنان (ع) برخلاف ساير خلفا نوشتن حديث را ممنوع نمى‏كردند. از جمله كسانى كه به نوشتن‏ خطبه‏هاى حضرت، همت گماشتند عبارت بودند از:
الف) زيدبن وهب جهنى كه در بسيارى از مجامع همراه اميرمؤمنان (ع) بود و خطبه‏هاى حضرت را از منابر، جمعه‏ها و اعياد، جمع‏آورى و در كتابى كه در ظاهر اولين كتاب تأليف يافته او از فرمايشات حضرت على (ع) بود، گردآورى مى‏كرد. نام اين كتاب خطب اميرمؤمنان (ع) على المنابر فى الجمع و الاعياد و غيرها است.
ب) حارث أعور همدانى كوفى كه از علاقه‏مندان امام بود. وى بعضى از خطبه‏هاى حضرت را هنگام سخنرانى مى‏نوشت.
ج) اصبغ بن نباته مجاشعى كه از اصحاب خاص اميرمؤمنان (ع) بود. او عهدنامه مالك اشتر و وصيت امام به محمد حنفيه را نقل كرده است. به وى گفتند: «چه شد كه به اين مقام از فصاحت و بلاغت دست يافتى»؟ گفت: «صد خطبه از خطب اميرمؤمنان (ع) را حفظ كردم و به اينجا رسيدم كه ملاحظه مى‏كنيد».
د) اصحاب ديگر حضرت همچون كميل بن زياد نخعى، نوف بكالى و ديگران قسمتى از سخنان حضرت را شنيده و حفظ كرده و عيناً براى مردم نقل كرده‏اند.
ه) مسعودى در كتاب مروج الذهب درباره خطبه‏هاى امام مى‏گويد: «مردم چهار صد و هشتاد و چند خطبه از خطبه‏هاى‏ امام را حفظ كرده‏اند»[1]كه اين مقدار خطبه دو برابر خطبه‏هايى است كه در نهج‏البلاغه موجود است.[2]
و) جاحظ نيز صد و پنجاه سال قبل از تأليف نهج‏البلاغه گفته است: «خطبه‏هاى على (ع) مدون و محفوظ و مشهور بوده است».
6. بخش‏هاى مهمى از فرمايش‏هاى امام على (ع)، در كتب پيش از نهج‏البلاغه به‏طور مستند آمده است و از محدثين و دانشمندانى همچون؛ نصر بن مزاحم متولد (212 ه. ق)، على بن محمد مدائنى متولد (225 ه. ق)، عبد العظيم حسنى متولد (224 ه. ق)، ابراهيم محمد ثقفى متولد (283 ه. ق) ابن صفار فروخ قمى (قرن سوم)، محمد بن جرير طبرى متولد (310 ه. ق)، محمد بن على بابويه قمى (شيخ صدوق)، محمد بن يعقوب كلينى متولد (329 ه. ق)، شيخ مفيد متولد (413 ه. ق) و ...، نقل شده است.
7. مگر منابع روايى اهل سنت و كتب صحاح و ساير مصادر معتبر حديثى آنها در زمان پيامبر (ص) تدوين شده است؟ نه تنها چنين نبوده بلكه تا مدت بيش از صد سال از رحلت پيامبر (ص) نگارش حديث به كلى ممنوع بود و اگر كسى به تدوين حديث مبادرت مى‏كرد تحت تعقيب و مجازات قرار مى‏گرفت. احاديث مكتوب پيامبر (ص) همه سوزانده شد. صحاح سته و منابع معتبر حديثى اهل سنت كه بيشتر در قرن سوم تدوين شده‏اند عبارتند از: صحيح بخارى متولد (256 ه. ق)، صحيح مسلم متولد (261 ه. ق)، سنن ابى داود متولد (275 ه. ق)، سنن ترمذى متولد (279 ه. ق)، سنن نسائى متولد (303 ه. ق)، سنن ابن ماجه متولد (273 ه. ق)، مسند احمد ابن حنبل متولد (241 ه. ق)، موطأ مالك بن انس متولد (179 ه. ق)، المسند الصحيح محمد بن حبان متولد (354 ه. ق)، علل دارقطنى متولد (385 ه. ق)، مستدرك حاكم نيشابورى متولد (405 ه. ق).
آيا مى‏توان گفت همه اين كتاب‏هاى حديثى اهل سنت بى‏ارزش است؛ زيرا بيش از دويست سال با زمان صدور آن از رسول خدا (ص) فاصله داشته‏اند؟
 
مراجعه شود:پندارها و پاسخها، ص ۱۵۸.
 


[1]( 1). مروج الذهب، ج 2، ص 431
[2]( 2). در نهج البلاغه 241 خطبه آمده است.
 


:: موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات , شبهات حدیثی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1344
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 10 تير 1393
پاسخ:
«كافي»، از قديمي‌‏ترين و معتبرترين كتاب‏هاي روايي شيعه است كه در عصر غيبت صغري نوشته شده است.
اين كتاب را بيش از هزار سال پيش يكي از برجستهترين راويان و فقيهان شيعه نوشته و مانند آن تاكنون يافت نشده است. علما و فقهاي شيعه بدان بسيار توجه كرده و در منابع مهم روايي و نوشته‌هاي ارزشمندشان از روايت‌هاي آن بهره برده‌اند.
اين كتاب روايات پيامبر (ص)  و اهلبيت آن حضرت: را در بردارد و با بهترين شيوه به علوم و معارف اسلامي مي‌پردازد و آنها را با روشي زيبا عرضه مي‌كند.
اين كتاب فاصله زماني كوتاهي با اصول معتبر و نخستين شيعه دارد. نويسنده آن روايت‌ها را مستقيماً از راويان گرفته و قلمش نيز از دقت و گزيدهگويي شايسته‌اي برخوردار بوده است.
«شيخ مفيد» مي‏فرمايد:«الكافي هو من أجلّ كتب الشيعة و أكثرها فائدة»؛«كتاب كافي از بهترين كتاب‏هاي شيعه و سودمندترين آنهاست».
«شهيد اول» «محمد بنمكي» مي‏فرمايد: «كتاب الكافي في الحديث الذي لم يعمل الأصحاب مثله»؛ «كافي، كتاب روايتي است كه تاكنون اصحاب و علماي شيعه مانند آن را ننگاشته‏اند».
«فيض كاشاني» مي‏فرمايد:
الكافي أشرفها وأوثقها وأتمها وأجمعها لاشتماله علي الأصول من بينها وخلوه من الفضول وشينها.
كتاب كافي ارزشمندترين و معتبرترين و كاملترين و جامعترين كتاب از كتب اربعه است؛ زيرا برخلاف بقيه كتب اربعه علاوه بر فروع دين و ابواب فقه شامل اصول دين نيز مي‏باشد و روايات غير صحيح و ضعيف هم در آن وجود ندارد.
«شهيد ثاني» مي‏فرمايد:
الكتاب الكافي والمنهل العذب الصافي، ولعمري لم ينسج علي منواله، ومنه يعلم قدر منزلته وجلالة حاله‌.
كتاب كافي آبي شيرين زلال و گواراست و به جان خودم سوگند كه همانند آن نگاشته نشده است و از ارزش كتاب مي‏توان به منزلت و جلال و بزرگي مؤلف آن نيز پي برد.
«علامه مجلسي» مي‏فرمايد:
أضبط الأصول وأجمعها، وأحسن مؤلفات الفرقة الناجية وأعظمها.
[كتاب كافي] باضابطه‏ترين و كامل‏ترين كتاب روايي و بهترين و بزرگترين تأليف مذهب بر حق شيعه است.
ويژگي‌هاي كافي را چنين مي‌توان برشمرد:
الف) از ويژگيهاي مهم اين كتاب همعصر بودن مؤلف آن با سفراي امام زمان (عج) و دسترسي داشتن وي به آنهاست. سفراي آن حضرت در «بغداد» بودند و «كليني» نيز در همين شهر مي‌زيست. وفات وي و آخرين سفير امام عصر (عج)، «علي بنمحمد سمري» در يك سال روي داد؛
ب) نويسنده اين كتاب خود را به ذكر كامل سند تا امام معصوم مقيد مي‌دانست و اين خود ارزش و اعتبار خاصي به روايات اين كتاب مي‌بخشد؛
ج) روايات در اين كتاب به ترتيب اعتبار آورده شده‏اند و روايات اول هر باب از جهت سند و اعتبار از ارزش بيشتري برخوردارند؛
د). اين كتاب همه علوم و معارف اسلامي را در بردارد. اين آموزه‌ها از اهل بيت روايت شده و به دست مؤلف آن رسيده است و بيشتر مباحث عقيدتي و فقهي را در برمي‌گيرد.
كافي بيش از شانزده هزار روايت دارد كه اين تعداد روايت از همه روايات صحاح سته بيشتر است. با اين حال «كافي» از روايات ضعيف تهي نيست و توجه به اين نكته نشانه واقعگرايي علماي شيعه است. عالمان شيعه معتقد نيستند كه «اين كتاب بر حضرت مهدي (عج) عرضه شده باشد». نويسنده شرح حال «شيخ كليني» در مقدمه «كافي» مي‌نويسد:«ويعتقد بعض العلماء انه عرض علي القائم»؛«برخي از علما چنين اعتقادي داشتهاند كه اين كتاب بر امام مهدي عرضه شده است».
چنين گفته نادر و بي‌سند نميتواند مايه سرچشمه اشكال يا سؤال باشد.
 
 
مراجعه شود: شكست اوهام، ص 137.


:: موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات , شبهات حدیثی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1513
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 10 تير 1393
در ميان روايات شيعه تناقض و تضاد وجود دارد؛ به‏طورى كه برخى از علما كتابى در باره رفع تناقض نوشته‏اند؟!
 
 
پاسخ:
طراح پرسش خار را در چشم ديگران ديده، ليكن شاخه را در چشم خود نمى‏بيند.
محدّثان اهل سنت نقل كرده‏اند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيوسته از وجود دروغگويان و جاعلان حديث از زبان خود خبر مى‏داد و پيوسته آنان را با آتش دوزخ تهديد مى‏كرد. گاهى مى‏فرمود:
«لَا تَكْذِبُوا عَلَيَّ فَإِنَّهُ مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ فَلْيَلِجُ النَّارَ».[1]
در حديث ديگر فرمود:
«مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».[2]
«هر كس بر من دروغ ببندد، جايگاه خود را در آتش آماده بداند».
اين احاديث حاكى از آن است كه در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله همان صحابه‏اى كه از نظر اهل سنت همگان عادل‏اند، گاه و بيگاه از زبان‏ پيامبر صلى الله عليه و آله دروغ مى‏گفتند و او نسبت به اين كار هشدار مى‏داد.
پس از رحلت حضرت رسول صلى الله عليه و آله جلوگيرى از نقل حديث، سبب شد كه جعل حديث براى كسب مقام و تقرّب به قدرت‏ها آسان شود و در اين مورد، دانشمندان يهود و نصارى كه تظاهر به اسلام كرده بودند، نقش عظيمى در جعل حديث در اسلام را داشتند؛ مانند كعب الأحبار و وهب‏بن منبه و تميم دارى و ....[3]جعل اين احاديث مايه ظهور تعارض در احاديث نبوى گرديد.
ابن ابى العوجاء در خانه حماد بن مسلم، محدّث نامى اهل سنت پرورش يافت و او در كتاب‏هاى حمّاد دست مى‏برد و احاديثى را جعل مى‏كرد.[4]در اين مورد كافى است بدانيم‏ بخارى‏ 2761 حديث خود[5]را از 000 600 حديث برگزيده است.
صحيح مسلم 4000 حديث خود را از 000 300 حديث برگزيده است.
مسند احمد قريب 000 30 روايت خود را از 000 750 حديث انتخاب كرد و يك ميليون حديث را حفظ داشت.
همه اين‏ها حاكى از آن است كه بازار جعل حديث در قرن دوم و سوم، براى كسب مقام و ثروت، به قدرى داغ بود كه محدّثان ميليونى در ميان راويان ديده مى‏شد.
اگر ساعات عمر پيامبر صلى الله عليه و آله را براى امور مختلف تقسيم كنيد، به دست مى‏آيد كه هرگز آن حضرت وقتى براى گفتن يك دهم اين احاديث را نداشته است! از اين جهت نويسندگان صحاح با تلاش فراوان توانستند معدودى از احاديث را به نام صحيح ضبط كنند.
مسلماً در جعل حديث، تناقض و تعارض فراوانى به چشم خواهد خورد و لذا در همين صحاح، روايات حاكى از «جسم بودن خدا» و «مجبور بودن انسان» فروان است كه صد در صد با روايات تنزيه در تعارض هستند.
اكنون به برخى از علل تعارض در حديث شيعه اشاره مى‏كنيم:
1. تقطيع روايات‏
گاهى برخى از راويان، بخش مورد نظر خود را از روايت نقل كرده و بخش ديگر را حذف نموده‏اند؛ به گونه‏اى كه روايت در صورت ضميمه كردن هر دو بخش، معنايى دارد و در تفكيك معنايى ديگر.
يكى از عوامل ظهور تعارض در روايات شيعه، تقطيع يك روايت به دو قسمت است.
2. نقل به معنى‏
برخى از راويان، لفظ امام را نقل نكرده‏اند. بلكه مضمون و معناى آن را آورده‏اند و همين سبب اختلاف در اخبار و روايات شده است.
3. جعل حديث‏
جعل احاديث ازطريق غلاة؛ مانند مغيرةبن سعيد و ابو زينب اسدى معروف به ابوالخطاب است و امام صادق عليه السلام انگشت روى روايات اين افراد نهاد و گفت: اينان بر من و پدرم دروغ مى‏بندند.[6]از اين جهت علماى شيعه به روايات اينان اعتنا نكرده و براى آن‏ها ارزش قائل نشده‏اند. بنابراين، اگر تعارضى به نظر مى‏رسد، برخى جنبه طبيعى و برخى ديگر جنبه تخريبى داشته است. امّا آيا اين تعارض براى ابد باقى مى‏ماند يا علما و دانشمندان با موازين، همه اين‏ها را از هم جدا كرده و تعارض را برداشته‏اند؟ و نويسندگان كتب اربعه پس از تلاش و تهذيب، به جمع احاديث دست زده‏اند و در اين كتاب‏ها از روايت اين جاعلان خبرى نيست.
 
 
مراجعه شود: پاسخ جوان شيعه به پرسشهاي وهابيان، ص 157.
 


[1]( 1). صحيح بخارى، حديث 106
[2]( 2). صحيح بخارى، حديث 107
[3]( 1). مقدمه ابن خلدون، ص 439
[4]( 2). ميزان الاعتدال، ج 1، ص 593
[5]( 3). اين شماره با حذف مكررات صحيح بخارى به دست مى‏آيد: ارشاد السارى، ج 1، ص 28؛ شرح صحيح مسلم، نگارش نووى، ج 1، ص 32
[6]( 1). رجال كشى، ص 196، شماره 103
 


:: موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات , شبهات حدیثی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1514
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 10 تير 1393
پاسخ:
منابع كتاب‌هاي معتبر شيعه چنين‌اند:
الف) «كافي»، نوشته «محمد بن‌يعقوب كليني» (م 329ه‍ .ق)؛
ب) «من لايحضره الفقيه»، نوشته «شيخ صدوق» (م 381ه‍ .ق)؛
ج) «تهذيب الاحكام»، نوشته «شيخ طوسي» (م 460ه‍ .ق)‌؛
د) «الاستبصار فيما اختلف فيه الاخبار»، نوشته «شيخ طوسي» (م 460ه‍ .ق).
نويسندگان اين كتاب‌ها روايات آنها را با سندهاي متصل از نخستين «جوامع شيعي» در سده‌هاي دوم و سوم هجري گرد آورده‌اند.
«الجامع» نوشته «احمد بن ‌محمد بن ‌ابي‌نصر بزنطي» (م 221ه‍ .ق) و «المحاسن» نوشته «احمد بن ‌محمد بن خالد برقي» (م 272ه‍ .ق) و «نوادر الحكمة» نوشته «محمد بن ‌احمد بن ‌عمران اشعري» (م 293ه‍ .ق) برخي از اين جوامع‌اند.
افزون بر اينها شاگردان امام باقر (ع) امام صادق (ع)  و امام كاظم (ع)  چهارصد رساله كه «اصل» ناميده مي‌شدند نوشته‌اند كه از مدارك دست اول جوامع حديثي شيعه به شمار مي‌آيند.
بنابراين كتاب‌هايي مانند «بحارالانوار»، «وسائل الشيعه»، «مستدرك» و...، بر پايه اين كتاب‌ها استوارند. اين كتاب‌ها به «جامع الاصول» نوشته «ابن‌اثير جزري» يا «كنزالعمال» نوشته «متقي هندي» مي‌مانند كه نخستين منبعشان صحاح ششگانه است. كتاب‌هاي متأخر دسته‌بندي و گردآوري تازه‌اي از كتاب‌هاي پيشين عرضه مي‌كنند.
 
 
مراجعه شود: شكست اوهام، ص 136.
 


:: موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات , شبهات حدیثی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1382
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 10 تير 1393
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentAvator->
<-CommentAuthor-> در تاریخ : <-CommentDate-> - - گفته است :
<-CommentContent->

<-CommentPage->

(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');