واژه «اهل» در لغت به شایسته، سزاوار[1] و مستوجب[2] معنا شده و در عرف نیز در همین معنا ظهور دارد...، ولی وقتی به شیء یا شخصی اضافه شود که غالبا نیز چنین است، به مناسبت مضاف الیه معنای دیگری از آن فهمیده می شود. جمعی کلمه «اهل بیت» را به ساکنان خانه معنا کرده اند.[3] فیومی پس از معنی کردن «الاهل» به «اهل بیت» گفته است: اصل در آن، خویشی است.[4]راغب نیز از کاربرد مجازی «اهل بیت» شخص، در مورد کسانی که با وی پیوند نسبی دارند، سخن گفته است؛[5] بنابراین می توان گفت «اهل بیت» در لغت به هر شخصی که ساکن خانه است، یعنی زن و فرزندان اطلاق می شود و به معنای خویشاوندان او نیز به کار می رود. در عرف نیز به همین معناست.
اما در مورد پیامبر خدا (ص) چون بیت آن حضرت محل نزول وحی و بیت نبوت نیز بوده، کلمه اهل بیت در مورد ایشان دو کاربرد پیدا می کند. گاهی اهل بیت پیامبر گفته می شود و از بیت، محل سکونت آن حضرت اراده می شود...؛ در این صورت کلمه اهل بیت در مورد آن حضرت نیز به همان معنایی است که در مورد دیگران به کار می رود؛ یعنی به معنای خانواده یا به معنای مطلق خویشاوندان آن حضرت می باشد؛ ولی گاهی اهل بیت پیامبر با لحاظ ویژگی محل نزول وحی و بیت نبوت است، در این صورت به معنای ساکنان خانه، خانواده یا مطلق خویشاوندان آن حضرت نیست، بلکه منظور افرادی است که از نظر علمی و عملی و صفات انسانی، شایسته بیت آن حضرت می باشند... .[6]
در اینجا باید به چند نکته توجه کرد:
1-چون اهل بیت در معنای دوم قابلیت تطبیق بر افراد مختلف را دارد، باید از ناحیه شارع حد و حدود آن تعیین شود؛ از این رو، امکان دارد در تعیین شارع برخی افراد از اهل بیت به معنای اول نیز در این معنا داخل شوند و یا بیرون روند؛ برای نمونه، خداوند به حضرت نوح درباره فرزندش می فرماید: «...انه لیس من اهلک...»
2-شایستگی انتساب به بیت نبوت(در معنای دوم) مراتبی گوناگون دارد که بر اساس معیارهای خاص ذاتی یا اکتسابی افراد احراز می شود؛ به همین دلیل سلمان فارسی با عبارت «منا اهل البیت؛ وی از ما اهل بیت است»[7] معرفی شده است.
3-اهل البیت در لسان مبارک پیامبر خدا، در عالی ترین نمونه شایستگی انتساب به بیت نبوت، تنها بر افرادی خاص تطبیق شده و به صورت اصطلاح درآمده است؛ به گونه ای که هرگاه کلمه «اهل بیت» (و گاهی با افزودن کلمه «عترت» به آن) به کار می رود، همین افراد به ذهن متبادر می شود، مانند «کتاب الله و عترتی اهل بیتی» در حدیث ثقلین؛[8] «مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح»[9] در حدیث سفینه؛ «اللهم هولاء اهل بیتی»[10] در داستان مباهله و کساء؛ «اهل بیتی امان لامتی...»[11] در حدیث نجوم؛ «اللهم صل علی محمد و آل محمد»[12] در حدیث صلوات و ...که تفصیل آنها با ذکر مدارک و شواهد کافی در گفتار اول از فصل دوم در کتاب اول تفسیر تطبیقی، بیان شد. مراد ما از واژه «اهل بیت» در این پژوهش همین معنای اصطلاحی است که همواره در سیره نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله از آنان با ارجمندی، والایی و فضیلت یاد شده و با عنوان «دوازده خلیفه» توصیف شده اند.[13] در پاره ای از روایات نقل شده که چون رسول خدا صل الله علیه و آله، حدیث ثقلین را بیان فرمود، برخی اصحاب پرسیدند: ای رسول خدا، عترت شما چه کسانی اند؟ فرمود: «علی، حسن، حسین و امامانی که از فرزندان حسین اند تا روز قیامت»[14]. این مضمون در روایات انبوه و متواتر شیعی و برخی روایات اهل تسنن از پیامبر خدا و سایر معصومان نقل شده است.[15] با جستجو در مدارک و منابع فریقین خواهیم دید کسی جز این دوازده پیشوا چنین ادعایی نکرده و نگفته و (نمی تواند داشته باشد) که در زمره این دوازده خلیفه و یا از افراد اهل بیت به این معنای اصطلاحی است.
طبقه بندی آیات درباره اهل بیت علیهم السلام و تنقیح موضوع :
هدف از این طبقه بندی، تبیین موضوع پژوهش است تا دقیقا مشخص شود مراد از «آیات ولایت» در عنوان کتاب چیست و در چه سطحی (از ظواهر و بطون آیات) مدنظر این پژوهش است. با درنگ در آیات وحی و سیری کوتاه در روایات شان نزول آیات و نیز بررسی احادیث معصومان در تبیین آیات پیرامون اهل بیت، می توان به یک دسته بندی کلی از آیات، در این زمینه دست یافته که به صورت فشرده بدین شرح است:
*اهل بیت در سطح ظواهر آیات
*اهل بیت در سطح بطون آیات
اهل بیت در سطح ظواهر آیات: مراد از ظواهر آیات در اینجا سطح «تنزیلی قرآن» (دربرابر بطون قرآن)، مرتبه ای از معنای قرآن است که هر کس مفهوم عربی کلام و یا در رتبه عمیق تر، مقدمات تفسیر را بر اساس شیوه محاوره عقلایی بداند، مراد خداوند را در آن سطح می فهمد؛ برای نمونه همان روایتی که عبدالله بن سنان از امام صادق پیرامون معنای آیه «ثم لیقضوا تفثهم...»(حج،29) می پرسد و پیش از این در بررسی مبانی تفسیر فریقین ملاحظه کردید، امام
می فرماید: «گرفتن شارب و کوتاه کردن ناخن و همانند آنها» وی با تعجب
می پرسد: ذریح محاربی از شما چنین نقل می کند که فرموده اید: «لیقضوا تفثهم» لقای امام است! امام می فرماید:
«صدق ذریح و صدقت....ان للقران ظاهرا و باطنا و من یحتمل ما یحتمل ذریح؛ ذریح راست می گوید، تو نیز راست می گویی؛ همانا برای قرآن ظاهری و باطنی است؛ چه کسی می تواند آنچه را ذریح (از معانی بطنی قرآن) متحمل می شود، تحمل کند».[16]
بر اساس این روایت، معنای «ثم لیقضوا تفثهم» در سطح ظاهر تنزیلی معنایی است که از مفهوم عربی این کلام به دست می آید و در سطح باطن تاویلی، لقای امام می باشد که راهکار خاص خود را برای رسیدن به این معنا می طلبد.
در این سطح از ظواهر آیات وحی، می توان آیات را به دو گروه کلی تقسیم کرد:
الف)جایگاه اهل بیت : برخی آیات به تبیین جایگاه والای اهل بیت با بیان ویژگی ها، فضائل و مناقب آنان (به طور عام، یا به طور خاص درباره امام علی علیه السلام) پرداخته است. این آیات اعم از آن است که شان نزولی آیه را همراهی کند، مانند آیات سوره انسان یا بدون شان نزول بر این موضوع ناظر باشد؛ مانند آیه شریفه: «ان الله اصطفی ادم و نوحا و ال ابراهیم و ال عمرن علی العلمین» (ال عمران، 33) که در آن مقام، اصطفای اهل بیت را در قالب «ال ابراهیم» نشان داده است.
ب)حقوق اهل بیت: ایاتی که عهده دار بیان حقوق اهل بیت می باشند، گوناگون و متنوع اند که باید در جای خود بحث شوند. برخی از آنان عبارت اند از:
حق مودت: در آیه «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور» (شوری، 23) در این آیه از اهل بیت با تعبیر «قربی» یاد شده است.
حقوق مالی:از جمله در آیه معروف خمس که فرمود: «و اعلموا انما غنمتم من شی فان الله خمسه، و للرسول و لذی القربی...» (انفال،41). امام رضا علیه السلام در تبیین این حق می فرماید: «خداوند اهل بیت را در کنار خود و رسولش قرار داد و آنچه برای خود پسندید، برای آنان نیز پسندید.» خدای متعال در این آیه نیز آنان را با عنوان «ذی القربی» معرفی نمود، و باز در آیه شریفه «ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی...» (حشر، 7) خداوند اهل بیت را در کتار خود و رسولش قرار داد و برای آنان حقوقی از اموال فیی در نظر گرفت.
حق وراثت کتاب: این حق در آیه شریفه«ثم اورثنا الکتب الذین اصطفینا من عبادنا...» (فاطر، 32) آمده و با تعبیر «الذین اصطفینا» از آنان یاد شده است.[17]
حق مرجعیت علمی: خداوند صلاحیت تام اهل بیت را در تبیین آموزه های دین و رفع شبهات و ..با عنوان «اهل الذکر» نشان داد و فرمود: «...فسیلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون...» (نحل،43) روایات در مصادر فریقین در این باب فراوان و چندین حدیث با سند صحیح در منابع شیعی از این حق پرده برداشته است.[18] آیات و روایات متعددی دیگر نیز این حق را برای اهل بیت ثابت می داند که در گفتار اول از بخش دوم کتاب بررسی تطبیقی مبانی تفسیر فریقین به تفصیل بحث شد.
حق ولایت: این حق همانند حق ولایت رسول مکرم اسلام صل الله علیه و آله، شامل ولایت در قضاوت، هدایت گری، تبیین و تعلیم وحی و مرجعیت دینی، حاکمیت سیاسی و اجتماعی و جز اینهاست که در سطح ظواهر آیات شریفه: «انما ولیکم الله و رسوله، و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم رکعون*و من یتول الله و رسوله، و الذین امنوا فان حزب الله هم الغلبون» (مائده، 55-56) از آن یاد شده و خداوند ولایت آنان را در ردیف ولایت خود و رسولش قرار داده است، و نیز در آیه شریفه اولواالامر که می فرماید: «...اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...» (نساء، 59)که در آن خداوند، بر اساس تعبیر امام رضا علیه السلام، اهل بیت را با عنوان «اولی الامر» خواند و اطاعت آنان را در ردیف اطاعت رسولش قرار داد و آنچه را از اطاعت خود و رسولش پسندید، برای آنان نیز پسندید و از اطاعت مطلق آنان پرده برداشت.[19]
آنچه مدنظر ما در این پژوهش است، بررسی تطبیقی «حق ولایت اهل بیت، و ابعاد آن، از دیدگاه فریقین در سطح ظواهر آیات» است.
اهل بیت در این سطح، بنا به دلالت آیات قرآن، از حق ولایت برخوردارند. آنان دارای اوصاف ویژه متناسب با این مقام و رتبه اند که از آن با عنوان «اوصاف امامت» (امامت نور در برابر امامت نار) یاد می شود. از جمله این اوصاف عبارت است از: «نصب»؛ یعنی جز به نصب حق تعالی یا به نصب فردی معصوم با اذن خدا، چنین ولایتی برای هیچ کس روا نیست و نصب شرعی نخواهد داشت. «عصمت»؛ یعنی انسان های موحد ناب در تمام ابعاد توحید نظری و عبادی و در تمام شوون زندگی. و «برتری مقام امامت از نبوت»؛ این برتری در اندیشه شیعه، با الهام از تعالیم قرآن و اهل بیت، صورت پذیرفته است. این معارف در بررسی تفسیر آیه ابتلی (بقره، 124) به خوبی آشکار می شود.
بر اساس آنچه گفته شد، شاکله اصلی این کتاب بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت(آِیات55 و 56 سوره مائده)، آِیه اولواالامر (نساء، 56)، آیه تبلیغ یا عصمت (مائده، 57)، ایه اکمال (مائده،3) خواهد بود و همه این آیات در باب ولایت امام علی علیه السلام به طور خاص و سایر اهل بیت علیهم السلام به طور عام قرار دارند. البته ایات ولایت از نگاه اندیشمندان شیعی به این تعداد محدود نیست؛ برای مثال، علامه حلی به آیات: «...لکل قوم هاد» (رعد، 7)، «...و کونوا مع الصدقین» (توبه،119) و ...برای ولایت امام علی و سایر اهل بیت تمسک جسته است، بلکه قرآن پژوهان و متکلمان شیعی به آیاتی که درباره بیان اوصاف، فضائل و مناقب اهل بیت می باشد، به صورت شاهد(یا حتی دلیل) برای حقوق اهل بیت به ویژه حق ولایت آنان نیز استناد کرده اند که در اینجا به دلیل حجم گسترده بحث، از بررسی تفصیلی مفاد آنها چشم پوشیده ایم و به ذکر نمونه ای بسنده می کنیم: مرحوم علامه حلی در کتاب منهاج الکرامه فی الامامه که برای بخشی از استدلال خود بر امامت امام علی علیه السلام به ذکر فضائل امام و مطاعن دیگران بسنده کرده، می نویسد:
امامیه چون فضائل و کمالات امام علی را که مخالف و موافق هر دو نقل کرده اند، بیش از حد احصا کردند و مطاعن فراوان در کتاب های اهل تسنن برای دیگران دیدند، قول امام علی را پسندیدند و وی را برای خود امام قرار دادند...ما در اینجا تنها به اندکی از ذکر فضائل امام علی و مطاعن دیگران بسنده خواهیم کرد تا حجتی برای آنان در روز جزا باشد.[20]
این شیوه از استدلال در بیان امامیه با ضمیمه حکم عقلی «قبح تقدم مفضول بر فاضل» صورت پذیرفته است.
اهل بیت در سطح بطونی آیات:
مراد از بطون آیات دراینجا معنای لغوی آن است یعنی معنای بطون و پوشیده از آیات که مراد خداست، ولی درنظر بدوی از مفهوم بسیط از کلام عربی قران و یا پس از پرده برداری از سطوح ظاهری آیات قران که به آن تفسیر اصطلاحی می گویند به دست نمی آید. به نظر می رسد بطن قران در نصوص روایی شیعه –همانگونه که درگفتار سوم کتاب اول ملاحظه کردید به همین معنای گسترده است. ازمعنای پنهانی دومراتب گرفته که از سنخ معنا و مفهوم است تا معارفی از سنخ وجود که هنوز تاویل آنها نیامده و در خارج به صورت عینی تحقق نیافته است و یا تاویلی پنهان که همراه با معنای ظاهری آیه مراد خدای تعالی است و بالاخره تاویلی که باتجرید خصوصیات نزول و تعمیم آن بر موارد مشابه صورت گرفته است. اگر در روایات،بطن قران تاویل نامیده شده، تاویل دراینجا به معنای مطلق ما یوول الیه الکلام، هر آنچه کلام به سوی آن می گردد می باشد (یعنی آنچه کلام به آن ناظر است اعم از مصداق عینی یا مفهوم ذهنی) که شامل همه موارد فوق میشود و اختصاص آن به یک معنا مانند تجرید آیه ازخصوصیات و تعمیم آن به موارد مشابه، دلیل میخواهد.
اگر معنای بطونی آیات به خوبی تبیین شوند،راه را برای درک احادیثی که درمنابع فریقین آمده و حکایت از حجم عظیمی ازآیات قرآن درباره اهل بیت دارد (مانند احادیثی که میگوید«ثلث یا ربع قران درباره اهل بیت است»[21] هموار میکند)
فضائل و مناقب اهل بیت، حقوق و شوون ولایی آنان در این سطح از بتون آیات مدنظر این پژوهش نیست.
سیری کوتاه در پیشینه پژوهش :
کتاب ها و رساله هایی که درموضوع امامت نگاشته شده به نحوی با موضوع این پژوهش مرتبط اند.شمار این تالیفات بسیار زیادند. کتاب دائره المعارف تشیع ذیل عنوان الامامه می نویسد:
شمار آنچه تحت این عنوان ازمولفات شیعی به شیوه کلامی نگارش شده، بیش از 120 تاب یا رساله است.[22]
سپس 110 عنوان از آنها را با ذکر اسامی نویسندگان به ترتیب تاریخی آورده است بنا به عقیده این کتاب،نخستین کسی که دراین باب قلم زده عیسی بن روضه تابعی، وابسته بنی هاشم وحاجب یاصاحب خلیفه منصور عباسی( د.158 ق) است که نخستین مولف درکلام می باشد. منابعی که در این زمینه نگاشته شده رامیتوان به چنددسته کلی تقسیم کرد.
الف)منابع کلامی: دراین قلمرو، نویسندگانی نامدار به چشم می خورند که برخی ازآنان از اجلای اصحاب ائمه طاهرین وبزرگان ادب، دانش و مفاخر امامیه اند. مانند خلیل بن احمد فراهیدی( د. 170ق) یونس بن عبدالرحمن(د208ق) محمد بن ابوعمیر (د.217 ق) خاندان نوبختیان ( که در علم کلام شهره اند) محمد بن یقطین از اصحاب امام جواد(ع) ابوجعفر محمد بن علی بن نعمان بجلی کوفی ملقب به مومن الطاق، ابومحمد فضل بن شاذان نیشابوری (د.260 ق)، ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری قمی مولف کتاب قرب الاستاد، ابوعبدالله سعد بن عبدالله اشعری قمی (د. 299 یا 310 ق) صدوق اول، ابوالحسن علی بن الحسین بن بابویه قمی (د.329) که نجاشی کتاب اورا با عنوان الامامه و التبصره من الحیره یاد کرده است. شیخ صدوق ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی (د.281ق)،شیخ مفید ابوعبدالله محمد بن محمد نعمان (د.413ق) خواجه طوسی (د.672ق) با عنوان الامامه وبیان شرایطها شیخ کمال الدین میثم بن علی بحرانی (د.679ق)،شیخ زین الدین ابومحمد علی بن محمد عاملی بیاضی نباطی(د.877ق) صاحب الصراط المستقیم و.. تا آنکه به عصر صفوی میرسیم. دراین عصر، پژوهش ها وتالیف ها در باب امامت و ولایت همانند سایر مسائل رونق بیشتری میگیرد و گسترده تر می شود.در دو قرن اخیر نیز این بحث کامل تر وپربارتر وگسترده تر شده و به ویژه در عرصه نقد، آثار قابل توجهی نمایان می گردد. مانند کتاب الامامه نوشته مرحوم وحید بهبهانی (د. 1206 ق)، کتاب ضربه الحیدریه تالیف سید محمد بن دلدار نقوی لکهنوی (د. 1284ق) که رد بر مبحث امامت از کتاب التحفه الاثنی عشریه است همچنین نویسندگانی مانند میرزا حبیب الله رشتی نجفی (د.1312ق) که کتابی استدلالی در این باره با نام الامامه نگاشته است.حاج آقا میر قزوینی که عنوان اثرش الامامه الکبری والخلافه العظمی است و با تعلیقات سید مرتضی قزوینی به چاپ رسیده است.شیخ محمد مهدی آصفی که کتابش الامامه فی التشریع الاسلامی نامبردار است.
دراین فهرست باید از دو کتاب گران سنگ و پر بها الشافی فی الامامه از علم الهدی شریف مرتضی( د.438) وتلخیص الشافی از شیخ الطائفه طوسی( د.460) که درواقع بازخوانی الشافی است، یاد کرد وکتاب های کلامی را نیز بر آنها افزود. متکلمان شیعی از ایات وروایات دراین زمینه الهام گرفته وبا مقدمات برهانی وجدلی این بحث را مانند سایر مباحث کلامی، سامان داده اند.
ب)منابع روایی:دسته دوم از منابع دراین زمینه کتابهایی است که به جمع آوری روایات درباره آیات ناظر به اهل بیت پرداخته اند. اهتمام این نوع منابع به گردآوری تمام شواهد از کتاب خداست که به نحوی به معرفی فضائل ومناقب اهل بیت (ع) و حقوق و موقعیت آنان اشاره دارد ازجمله آنها، کتابهایی است که به بیان شان نزول ها و یا تبیین های نبی اکرم(ص) وخوداهل بیت درباره آیات وحی پرداخته است.از این نمونه میتوان به جز کتابهای مناقب که عرصه ویژه با کمیتی قابل توجه در این باره اند، از شواهد التنزیل نوشته حاکم عبیدالله حسکانی حنفی( د. حدود 470 ق)،تاویل الایات الظاهره تالیف السید شرف الدین استرآبادی (از دانشمندان قرن دهم) ومراه الانوار نگاشته فتونی عاملی( د. قرن دوازدهم )، اللوامع النورانیه فی اسما علی (ع) واهل بیته القرانیه نوشته سید هاشم بحرانی (د. 1109ق) و اخیرا اهل بیت فی القران الکریم تالیف علی جلالیان[23] و اهل بیت فی الکتاب والسنه نوشته محمد ری شهری یاد کرد. محقق ارجمند تفسیر الحبری- ابوعبدالله الکوفی الحسین بن الحکم –د286ق –در مقدمه عالمانه خود 65 کتاب دراین باره نام برده وتاکید میکند قصد تتبع کامل را نداشته است.[24]
در کتاب تبویب الذریعه نیز به پاره ای از این منابع[25] (مانند آیات الئمه از لاریجانی،الایات النازله فی فضائل العتره الطاهره اثر شیخ تقی الدین عبدالله الحلبی و ...) بر میخوریم. این کتاب ها غیر از تفاسیر جامع ماثور مانند الدرالمنثور جلال الدین سیوطی (د. 910ق) والبرهان فی تفسیر القرآن سید هاشم بحرانی ( د. 1109ق) یا کتابهای اسباب النزول مانند اسباب النزول واحدی نیشابوری، لباب النقول جلال الدین سیوطی و به طور مشخص تر کتاب رجال انزل فیهم قرانا اثر عبدالرحمن عمیره می باشد که به تناسب آیات، به ذکر روایات در اسباب النزول پرداخته و روایات را ارزش گذاری کرده است. درهمان مقدمه تفسیر الحبری فهرست 29 کتاب درباب اسباب النزول را مشاهده میکنیم.[26]ناگفته پیداست پژوهشگر در استفاده از این منابع باید درجه اعتبار این کتابها و میزان استحکام روایات درآنها را در نظر گیرد.
ج)کتاب های جامع: اندیشمندان ولایت مدار شیعی در باب امامت پژوهی، کتاب های جامعی نیز رقم زده اند مانند مناقب آل ابی طالب نوشته محمد بن علی بن شهر آشوب (د. 588 ق)، کشف الغمه فی معرفه الائمه تالیف علی بن عیسی اربلی(د.692ق) احقاق الحق وازهاق الباطل اثر قاضی سیدنورالله شوشتری (د.1019ق) اثبات الهداه بالنصوص والمعجزات اثرشیخ محمد حسن حر عاملی (د.1104ق) مدینه معاجز الائمه نوشته از سید هاشم بحرانی (د.1107ق)،عبقات الانوار فی امامه الائمه الاطهار از سید حامد حسین الکهنوی (د.1306)، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب تالیف شیخ عبدالحسین احمدالامینی (د.1390ق)
د)کتاب های انتقادی: پاره ای از نگاشته ها در این زمینه انتقادی است وتناسب بیشتری با موضوع پژوهش مادارد از این نظر که در تفسیر آیات ولایت، ناظر به دیدگاه های مخالف نیز هست. این نگاشته ها را میتوان به دوصورت متفرق و مدون تقسیم کرد.پژوهش های متفرق در تفاسیر غیر ماثور فریقین در ذیل آیات ولایت مطرح شده اند ،به ویژه در تفسیر مفاتیح الغیب فخر رازی، روح المعانی آلوسی و المیزان علامه طباطبایی که به نقد و نظر دراین باره توجهی خاص مبذول داشته اند.
برخی آثار مدون دراین زمینه نیز عبارتند از : کتاب های پربهای علامه حلی( د.728ق) در باب امامت همانند الالفین و نهج الحق که درآن به84 آیه از قران در امر ولایت اهل بیت مورداستناد قرار گرفته است و یا کتاب منهاج الکرامه فی الامامه و نقدآن توسط ابن تیمیه حرانی (د. 728ق) به نام منهاج السنه النبویه و به طور کلی کتاب هایی که ازناحیه دوطرف برای نقادی دیدگاه طرف مقابل نگاشته شده است. مانند کتاب پرارج النقض نصیرالدین عبدالجلیل قزوینی (ق6ه) که کارایی بیشتری در تفسیر تطبیقی از آیات ولایت خواهند داشت از نگاشته های معاصرنیز غیر ازالغدیر علامه امینی که از آن نام بردیم، باید ازکتاب دلائل الصدق مرحوم محمد حسین مظفر وکتاب پر آوازه وگران سنگ المراجعات سید شرف الدین عاملی (د.1377ق) که در آن به 54 آیه دراین زمینه استناد شده و کتاب الامامه واهل البیت شهید سید محمد باقر حکیم ومعرفه اهل البیت فی ضو الکتاب و السنه از السید راضی الحسینی نام برد.
به هر صورت، درمنابع فهرست شناسی مانندمعجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت (جلد 9 و 10) از عبدالجبار الرفاعی، کتاب شناخت اهل البیت مجمع جهانی اهل بیت،معجم التراث الکلامی موسسه امام صادق(ع) ( که تنها در واژه امام بالغ بر 350 منبع معرفی کرده است) و بالاخره به منابع بسیار فراوان دیگر در این باره بر میخوریم .لوح فشرده نورالولایه نیز که در آن متن کامل 126جلد ازمنابع مهم در زمینه امامت و ولایت گردآمده، راه گشاست.
با این پیشینه کهن و پربار در بحث ولایت وامامت، باز هم به نظر می رسد جای بررسی تفسیر آیات ولایت به صورت مقارن مشهود است تفسیری که درآن بر اساس طبقه بندی دیدگاه ها، نقاط اشتراک و افتراق فریقین کشف گردد از صحت و سقم دلایل طرفین پرده بردارد و در پرتو آن شبهات را پاسخ گوید و سرانجام، راهکارهای برون رفت از اختلاف ها واتهام ها رانمایان سازد. به آن امید که این شیوه در بررسی تفسیر ایات ولایت اهل بیت(ع)بر غنای بحث( ژرف وگسترده) امامت بیفزاید و زوایای بیشتری از آموزه امامت رانمایان سازد.
حکمت عدم تصریح نام ائمه در قرآن :
چرا نام ائمه اهل بیت و مقام پیشوایی و امامت آنان در قران به طور صریح نیامده است؟
پیشینه این پرسش به عصر ائمه معصومین می رسد ونصوص روایی بر جای مانده در مصادر فریقین شاهد آن است که برخی از آن ها را خواهید دید، در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه مطرح است:
دیدگاه افراطی:دراین دیدگاه گفته میشود نام اهل بیت ومقام پیشوایی آنان در قران به طور صریح بوده، لیکن پس از وفات پیامبر خدا(ص) ودر عصر جمع آوری قران وتدوین آن،قرآن تحریف گشت و نام اهل بیت از قرآن ساقط شد. این دیدگاه درمیان فریقین طرفدارانی بسیار اندک دارد استناد این افراد چیزی جز روایات نیست،روایاتی که از نظر سند و دلالت مخدوش و بسیاری از مصادر آنها بی اعتبارند.از این طیف میتوان به این شنبوذ بغدادی (محمد بن احمد المقری م.328ق) ازاهل سنت اشاره کرد.وی برای نمونه آیه شریفه: ولقدنصرکم الله ببدر وانتم اذله (آل عمران،123) را چنین قرائت می کرده است. و لقد نصرکم اللهببدر –بسیف علی و انتم اذله[27] این نبوذ تاویل آیه و موردنزول آن را با تنزیل آیه خلط کرده بدون آنکه بر این توهم خود دلیلی اقامه کند و یا مانند محدث نوری(م. 1320ق) از شیعه که گفته شده انگیزه وی در تدوین کتاب فصل الخطاب اثبات همین مدعاست که نام اهل بیت در قران بوده و سپس به تحریف ساقط شده است.
وی در دلیل نهم خود می گوید: نام اوصیای خاتم پیامبران ودختر ایشان حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و برخی از صفات و ویژگی آنان در تمام کتاب های آسمانی گذشته بوده است. پس بایدنام آنان در قرآن نیزکه بر کتابهای پیشین سیطره دارد و کتاب جاودانه است وجود داشته باشد.[28]
در واقع محدث نوری با این قول ناخواسته با خود قران مخالفت میکند زیرا اگر قران سمت سیطره بر کتاب های آسمانی پیشین را دارد،همان گونه که فرموده: وانزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه (مائده،48) وما این کتاب قران را که سراسر حق است بر تو فرود آوردیم، درحالی که حقانیت کتابهای آسمانی پیش از خود راتایید می کند و بر آنها سیطره و نگهبانی دارد. بنابراین باید قرآن معیار صحت و سقم محتوای کتابهای پیشین باشد وتکلیف آنها را تعیین کند، اما محدث نوری معیار صحت و سقم آیات قران را کتاب های آسمانی قبل می داند و تکلیف قرآن را باآنها روشن میکند و در پی آن، باحکم به تحریف قرآن، می گوید: نام ائمه از قرآن ساقط شده است. محدث نوری دراین باره دلیل های دیگری، بنا به گمان خودش،آورده است که از دیدگاه محققان همه آنها ازنظر سند و دلالت مخدوش اند.[29]
دیدگاه تفریطی : در این دیدگاه گفته میشود نه تنها نام اهل بیت درقران نیامده،بلکه هرگز مقام پیشوایی وامامت آنان به طور مطلق مطرح نشده است و هر آیه ای که درباره اهل بیت به طور عام و یا امام علی(ع) به طور خاص نازل شده باشد، تنها بیان کننده فضائل ومناقب آنهاست، نه آنکه خداوند از امامت آنان سختی گفته باشد این دیدگاه جمهور اهل تسنن است.ضعف این دیدگاه در بررسی تطبیقی آیات ولایت اهل بیت آشکار خواهد شد.
دیدگاه معتدل: این،دیدگاه جمهور متکلمان، مفسران و محدثان شیعه است آنان بر این باورند که هر چندنام اهل بیت به طور صریح در قران نیامده است لیکن خداوند آیاتی متعدد درباره پیشوایی اهل بیت به طور خاص( به وِیژه امام علی(ع) ومناقب آنان به طور عام نازل کرده و پیامبر خدا (ص) که مبین ومعلم آیات خداست، آنها را به طور صریح و روشن برای امت بیان کرده است، به گونه ای که اگر جهالتها و عنادها رخت بربندد، برای همگان آشکار خواهد شد.[30] ودر پی آن تبیینی معقول از برخی احادیث به دست خواهد داد که میگوید: اگر قران را همان گونه که نازل شده، بخوانند ما را بانام می یابند.[31]
درمنابع فریقین روایاتی است که دلالت برحجم عظیمی از آیات قران درباره اهل بیت (ع) دارد مانند این حدیث که از امام باقر(ع) ودیگر معصومان (ع) نقل شده است:
(آیات) قران به چهار گروه نازل شده است یک چهارم آن درباره ما و یک چهارم درباره دشمنان ما و ... [32]
احادیثی دیگر به این مضمون در مصادر فریقین فراوان اند.مانند احادیثی که به نقل از ابن عباس میگوید: درباره هیچ کس به اندازه امام علی ایه نازل نشده است.[33]نیز حدیثی دیگر به نقل از ابن عباس که میگوید« خداوند خطاب «یا ایها الذین آمنوا» در قرآن را نازل نکرد جز آنکه علی (ع)پیشگام در این خطاب است. خداوند یاران پیامبر را درمواردی متعدد مورد عتاب قرار داد، اما از علی (ع) جز خیر وخوبی یاد نکرده است.[34]
در این میان احادیثی دیگر نیز وجوددارد که از این مقوله درتمام کتابهای آسمانی حکایت می کند مانند این حدیث از امام کاظم(ع) که می فرماید: ولایت علی بنابی طالب درتمام کتابهای دنیا آمده است وخداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه بر نبوت حضرت محمد(ص) و ولایت علی-وصی – او (قرار گرفت)[35]
تفسیر پیامبر خدا (ص) و دیگر معصومان از آیاتی که درباره اهل بیت نازل شده این دیدگاه را تایید میکند،برای نمونه مرحوم کلینی با سند صحیح از ابوبصیرچنین نقل میکند:
از امام صادق(ع) درباره آیه اطیعوالله واطیعوالرسول و اولی الامر منکم پرسیدم، فرمود:ایه درباره علی وحسن وحسین نازل شده و مراداز اولی الامر آنان اند. گفتم: مردم میگویند چرا نام امام علی واهل بیت او درکتاب خدا نیامده است؟ فرمود: به آنان بگویید (کلیات ) نماز بر رسول خدا(ص) نازل شده ولی تعداد سه یاچهار رکعت آن نامیده نشده است و رسول خدا (ص) آن را برای مردم تفسیر کردند...( به همین گونه کلیات ولایت به طور عام در قران نازل شد و پیامبر اکرم آن را تبیین کردند)[36]
در حدیثی دیگر با سند صحیح از امام باقر(ع) چنین نقل شده است:
فامر الله محمد(ص) ان یفسر لهم الولایه کما فسر لهم الصلاه و الزکاه والصوم
خداوند به حضرت محمد(ص) فرمان داد، ولایت (امام علی) رابرای آنان تفسیر کند، همانگونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر میکند....[37]
ابن طاووس ضمن نقل این نمونه از احادیث از کتاب تفسیر ابوالعباس بن عقده (که هم اکنون مفقود است) مضمون این حدیث را آورده و میگوید:
وی با سندهای متعدد آن را نقل کرده است.[38]
درمصادر اهل سنت نیز از این نمونه احادیث (که درآن تبیین ولایت به عهده رسول خدا(ص) نهاده شده است) به چشم میخورد.[39]به زودی روایات متعدد فریقین را در این باره در بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت،خواهید دید.
پاسخ امام صادق(ع) به ابابصیر درآن روایت بر اساس جدال احسن است یعنی آنچه مورد قبول خصم می باشد، مقدمه برای احتجاج علیه او به کار رفته است زیرا آنان پذیرفته اند که کلیات نماز و سایر احکام در قران آمده ولی شرح وتبیین جزییات، شروط و قیود آنها به عهده پیامبر خداست درباره نام ائمه و ولایت آنان نیز به همین شکل است اگر راوی پرسش خود را ادامه میداد و از امام می پرسید: چرا خداوند این تبیین را به عهده پیامبرش گذاشته است؟ شایدپاسخ امام به گونه ای دیگر، غیر از شکل جدال احسن مطرح می شد.
[1] -ر. ک .ابراهیم انیس ،المعجم الوسیط.ص31
[2] -ابن سیده،المحکم، ج4،ص256
[3] -فراهیدی، العین،ج4، ص89، ابن منظور، لسان العرب،ج1،ص253
[4] -قیومی،المصباح المیر، ص33
[5] -راغب، مفردات الفاظ قران، ص25
[6] -بابایی،مکاتب تفسیری، ج1، ص67-68
[7] -کلینی،الکافی،کتاب الحجه، ج1، ص 401-ح 3، مزی، تهذیب الکمال،ص251، رقم 2438
[8] -از مصادر اهل سنت ر.ک سنن الترمذی ، ج 5،ص 622، ح1553 و ص630، ح 1558، ابن حنبل،مسند،ج17،ص 161، ح11104، طبرانی،المعجم الکبیر، ج3، ص65-67 ،ج 2678، 2680، 2681، و ج5 ،ص166-ح 4971 ابن حمید،مسند،ص 107-108 ح240، درکتاب کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین من مصادر اهل السنه تا حدودی این حدیث را استقصا کرده اند.از مصادر شیعه نیز ر. ک صدوق کمال الدین، ج 1، ص234،باب 22،ح 44-64 محمودی،ترتیب الامالی،ج3، ص158، ح1210، و ص160-162ح 1213-1215 و...
ازمصادر زیدیه نیز ر. ک .ابن شجری،الامالی الخمیسیه، ج1،ص155، الکوفی،مناقب، ص112، ح616، ص116، ح618، ص 135، ح 633، ص 170، ح663، ، ص 313، ح 799، ص 435-436، ح928-929و ص449-450، ح948-949
برخی منابعی که حدیث ثقلین را ازمصادر گوناگون گرد آورده اند عبارتند از بحرانی، البرهان، ج1، ص9-15 راضی، الهوامش التحقیقیه،(ملحق به کتاب المراجعات) ص 327، تستری،احقاق الحق، ج9،ص309-377،هندی، عبقات الانوار، ج1، ص17-328 و ج2،ص10-392درکتاب اول در بحث حجیت سیره اهل بیت در تفسیر پیرامون اسناد ومقاد این حدیث به تفصیل سخن گفتیم.
[9] -حدیث کشتی نوح یا حدیث سفینه ( که درآن،پیامبر خدا(ص) اهل بیت خود را همانند کشتی نوح میدانند که هر کس سوار شود نجات می یابد وهرکس تخلف کند غرق میشود) باطرق گوناگون درمصادر فریقین نقل شده و برخی اساتید آن صحیح می باشد. ر. ک حاکم نیشابوری ،مستدرک، ج 2، ص343، و ج 3،ص150-151 هندی،کنزالعمال، ج 2،ص 432و ح 4429.ابن مغازلی ، مناقب ص132-134، ح 173-177 وی با پنج طریق این حدیث را نقل کرده است.شهرستانی ، مفاتیح الاسرار، ص199، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص184 و 234، حموثی،فرائد السمطین،ج2، ص243، ح 517 و ص246 ح 519، طبرانی ،المعجم الصغیر، ج1، ص139، و ج 2،ص22، ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیا، ج4، 306 و...از مصادر شیعه نیز رک .حر عاملی اثبات الهداه ج1، ص552، ح383 و 385
[10] -صحیح مسلم، ج4، ص 1871، ح 2404، سنن الترمذی،ج5،ص225 وح 2999، و ج 5 ، ص 638، ح 3724، حاکم نیشابوری،مستدرک، ج 3 ، ص150، طوسی، امالی، ص564 و ح1174 و ...
[11] -ر. ک: حاکم نیشابوری،مستدرک، ج2، ص 448، ج 3، ص 149 و 457،هیتمی،الصواعق المحرقه، ص191 و 140 طبری،ذخائرالعقبی، ص 17، قندوزی، ینابیع الموده،ص19-21 و 188-188 حموثی،فرائد السمطین، ج1، ص45 و ج2،ص 252 ،ح522
[12] -صحیح بخاری، ج3،ص1233، ح 3190 و ج 4،ص 1802،ح 159، صحیح مسلم، ج1،ص 305، ح 406، درباره مصادر حدیث صلوات ،رک زمانی ،محمد حسن، کیفیت صلوات ازنگاه فریقین، ص 34-37
[13] -ر.ک. صحیح مسلم،ج3، ص1453، ح 7 و 8،سنن الترمذی،ج4،ص501، ح 2223، ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج 7،ص412، ح 20882، و..درباره اساتید، مصادر فریقین و معنای این حدیث،ر. ک .اربلی، کشف الغمه، ج1، ص113-130 آل محسن، مسائل الخلاقیه، والرای الحق فیه، ص9-43
[14] -صدوق، معانی الاخببار، باب معنی الثقلین و العتره ص 90-91 ح4(سند این حدیث صحیح است) و ح 5 و باب معنی الان والعتره والامه ص 93-95حموئی فرائد السمطین، ج1،ص312-318،ح250 ،ابن عقده،کتاب الولایه، ص202 و ...
[15] -دراین باره.ر.ک ری شهری ،اهل البیت فی الکتاب و السنه، باب معنی اهل بیت ص 27-80 ،وی این روایت را از مصادر گوناگون فریقین نقل کرده است.
[16] 1-کلینی ،الکافی،ج4،ص549، کتاب الحج،ح 4
[17] -همان، ج 1، کتاب الحجه، ص236- ح7، صدوق ،عیون الاخبار الرضا،ج1، ص 228-229
[18] -ر.ک. همان،ص 210-212، حسکانی، شواهد التنزیل، ج1،ص 422-437 و ...
[19] -صدوق،عیون الاخبارالرضا، ج1، ص228-229
[20] -حلی،منهاج الکرامه،ص84-111
[21] -ر.ک کلینی، الکافی، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ج2، ص627،ج2و4:عیاشی، تفسیر العیاشی، ج1ص84-85 ج25و 31و صدوق ، علل الشرایع، ص 64-65حسکانی، شواهد التنزیل،ج 1، ص56-57 ج57-60 ابن مغازلی، مناقب،ص 328، ج375،نهج البلاغه، خطبه 87 و 154.علامه مجلسی در جلد 23 و 24 بحارالانوار در 67 باب 1507 روایاتی دربیان آیات مربوط به فضائل اهل بیت (ع ) و شیعیانشان و قدح دشمنان آنان آورده که بخش عمده آنها به نحو تاویل ، بیان معنای باطنی آیات میباشد.
[22] -دائره المعارف تشیع،ج 1، ص384
[23] -دو جلد از این کتاب تا پایان سوره بقره را به خود اختصاص داده است.
[24] -ر. ک جلالی. مقدمه تفسیر الحبری، ص152
[25] -ر. ک : دیباجی، تبویب الذریعه، ص80-81
[26] -جلالی، مقدمه تفسیر الحبری، ص132-138
[27] -ر. ک. قرطبی. الجامع الاحکام القران،ج 1، ص80، خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد، ج 1،ص 280،رقم 122و مقدسی، المرشد الوجیز، ص187
[28] -ر. ک . نوری، فصل الخطاب، ص183
[29] -برای توضیح بیشتر ر. ک نجارزادگان(محمدی)سلامه القران،من التحریف ص79-84 و نیز ر. ک مبحث فصل الخطاب ونقاط مهمه ص 93-125 از همان کتاب
[30] -دیدگاه این گروه بر سه پایه اصلی استوار است.
ی)تحریف ناپذیری قران دو)علاج معقول از احادیث تحریف نما سه)تفسیر قران بر اساس قراین درونی ایات و تمسک به قول معصومان
[31] -تفسیر العیاشی، ج1،ص13،ج4
[32] کلینی،الکافی،ج2، ص 628و نیز ر. ک تفسیرالعیاشی، ج1،ص84، ح 25، ابن مغازلی شافعی، مناقب،ص 328، ح375، ابن طاووس،بنا مقاله الفاطمیه فی نقض الرساله العثمانیه،به نقل از کتاب ما نزل من القران فی علی از ابونعیم اصفهانی، و ابوالفرج اصفهانی، (م. 356ق) ونیز قندوزی، ینابیع الموده، ص126، ابن همام ، حبیب السیر، ج2، ص 13(به نقل از ابن مردویه) حسکانی، شواهد التنزیل،ج1،ص56-57،ح 57-60 (ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن احمد حسکانی قرشی نیشابوری از محدثان بزرگ حنفی در قرن پنجم است. ذهبی در سیر اعلام النبلا درباره وی مینویسد: الامام المحدث البارع، وی پیشوا و محدث و سرامددیگران است.سیر اعلام ، ج 18، ص 268، رقم 136) وی درکتاب تذکره الحفاظ ازاو چنین یاد میکند شیح متقن ذو عنایه تامه بعلم الحدیث، استاد استوارکار که عنایتی تمام به دانش حدیث دارد (تذکره الحفاظ، ج3،ص 1200، رقم 1032) و نیز. ر.ک سودونی،تاج التراجم، ص202، رقم 157)ابن مردویه،مناقب، ص218، ح302.
[33] -ر. ک : ابن مردویه، مناقب،ص 218، ابن حچر، الصواعق المحرقه، ص127، ابن عساکر،ترجمه الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق، ج 27، ص428، ح 935-940، ابن عساکر با پنج طریق این حدیث را از ابن عباس نقل کرده است.
[34] -ر.ک. ابن مردویه،مناقب، ص 219، ح 305، ابن عساکر، ترجمه الامام علی من تاریخ دمشق، ج 2، ص430، ح 939، طبرانی،المعجم الکبیر، ج11، ح 11687،کوفی،مناقب الامام امیرالمومنین، ج 1، ح67-و81،حسکانی، شواهد التنزیل، ج1،ص53، ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیا،ج1،ص64، خوارزمی، مناقب، ص 179و ...
[35] -ر.ک. کلینی،الکافی، ج1،ص437،رقم 6،حسکانی، شواهدالتنزیل،ج2،ص222، حاکم نیشابوری، معرفه علوم الحدیث،نوع 24، ص96، ابن عساکر،ترجمه الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق،ج2،ص97، ح602، خوارزمی، مناقب،فصل 19،ص221، ثعلبی، الکشف والبیان، ج8،ص338
[36] -کلینی،الکافی، ج1،ص286-287، ح1و نیز ر. ک .تفسیر العیاشی، ج1، ص 408، ح1012، و ص 410، ح 1013، حسکانی، شواهد التنزیل، ج1،ص 191، ح 203، حموئی، فرائد السمطین،ج1،ص317، ابن عقیده،کتاب الولایه ،ص 202
[37] -کلینی،الکافی، ج1، ص289، ح4، و ص292-295 ،ح 2،تفسیر العیاشی، ج 2، ص 64
[38] -ابن طاووس، سعدالسعود، ص144-145
[39] -برای نمونه، ر.ک حموثی،فرائد السمطین،ج1،ص 312، باب 58، حسکانی،شواهدالتنزیل، ج1، ص255، ح 249
:: موضوعات مرتبط:
مناقب اهل بیت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1581
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0