روندشناسی ترورهای پس از انقلاب اسلامی
«ترور» برای مهار انقلاب/ ترورکنندگان ناکام و انقلاب موفق
رهبر انقلاب در سخنرانی ۱۴ خردادماه امسال، «ترور» را یکی از مزاحمتهای استکبار جهانی برای ملت ما عنوان کردند.
به نقل از KHAMENEI.IR سایه «ترور» بهعنوان عاملی علیه حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران همواره بر سر کشورمان سنگینی کرده است و تیرماه، یادآور چند حادثه تلخ ترور برای ملت ما بوده است.
ترور نافرجام آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران در ششم تیرماه ۱۳۶۰ و یک روز بعد، شهادت آیتالله دکتر بهشتی و ۷۲ نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی در محل حزب، تنها گوشهای از این اقدامات بوده است.
رهبر انقلاب در سخنرانی ۱۴ خردادماه امسال، «ترور» را یکی از مزاحمتهای استکبار جهانی برای ملت ما عنوان کردند. از همین روی در نوشتار زیر به بررسی «روندشناسی ترورها» بعد از انقلاب اسلامی و دلایل تغییر جهت این ترورها میپردازیم.
انقلابی که قرار نبود اتفاق بیفتد
*انقلاب اسلامی برای متفکران غربی غریب است
پیروزی انقلاب اسلامی برای بسیاری از تحلیلگران و سیاسیون غربی به قدری غیرمنتظره بود که حتی نتوانستند همه ابعاد را بهدرستی درک کرده و آن را پیشبینی کنند.
بهعنوان مثال، جیمی کارتر - رئیسجمهور وقت ایالات متحده - در خاطرات خود مینویسد: «من از رئیس وقت سازمان سیا که به دلیل پیروزی انقلاب اسلامی از کار برکنار شد پرسیدم: یعنی شما با این همه آدمی که در دنیا دارید، با این همه تجهیزات فوق پیشرفته، با این همه بودجهای که صرف میکنید، نتوانستید انقلاب مردم ایران را پیشبینی کنید؟ او در پاسخ گفت: آنچه در ایران روی داده است یک بیتعریف است، کامپیوترهای ما آن را نمیفهمند.»۱
خاستگاه دینی انقلاب ایران دلیل عدم فهم ماهیت انقلاب از سوی متفکران غربی بود
شاید مهمترین موضوعی که موجب شد آنان نتوانند انقلاب ایران را پیشبینی کنند «خاستگاه دینی» آن بود. به باور تحلیلگران غربی، از آنجا که اساساً مقولهای به نام «دین» در عصر مدرن، توانایی بازتولید فرهنگی- اجتماعی ندارد، بنابراین با جانمایه دینی نمیتوان انقلابی در دورهی مدرنیسم به وجود آورد. اما انقلاب اسلامی ایران، همه این پیشفرضها و برساختهای ذهنی را به هم ریخت و نشان داد که دست بر قضا در عصر مدرن نیز کماکان «دین» بهعنوان مهمترین عامل موتور حرکت جوامع بشری محسوب میشود.
از همین روی، از فردای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران، موج «مخالفتها» و «مزاحمتهای» داخلی و خارجی برای ضربه زدن به آن آغاز شد. یکی از راههایی که در طول این ۳۵ سال از عمر انقلاب اسلامی همواره توسط دشمنان داخلی و خارجی برای ضربه زدن به انقلاب ایران استفاده شده است، «ترور» است.
کلمهی «Terror» که به معنای وحشت و ترس است، به رفتار و اعمال فرد یا گروهی گفته میشود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بردن زور و خشونت، به دنبال رسیدن به اهداف سیاسی خود هستند. از این منظر، ترور را میتوان قدیمیترین و شایعترین ابزار برای حذف مخالفان قلمداد کرد؛ بهطوریکه در طول تاریخ حیات بشر میتوان نمونههای زیادی از آن را مشاهده کرد.
۱۷۰۰۰ قربانی ترور
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز یکی از ابزارهایی که افراد و جریانهای معاند انقلاب اسلامی علیه نیروهای انقلابی به کار بردند، ترور بوده است. در یک تقسیمبندی کلی، جریانهای معاند انقلاب اسلامی را میتوان در سه دسته تقسیمبندی کرد: «جریانهای مارکسیستی» (و از همه مهمتر حزب توده)، «جریانهای ملیگرا» (و از همه مهمتر نهضت آزادی) و «جریانهای التقاطی» که مهمترین آنها «سازمان منافقین» و «گروهک فرقان» بود.
با مراجعه به تاریخ میتوان دریافت که اکثر قریب به اتفاق ترورهایی که در ابتدای انقلاب انجام شده است، توسط دو گروهک سازمان منافقین و فرقان بوده است.
ترور سرلشکر ولیاللّه قرنی، نخستین رئیس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران (۱۳۵۸/۲/۳)، ترور آیتالله مطهری، رئیس شورای انقلاب و مغز متفکر انقلاب اسلامی (۱۳۵۸/۲/۱۱)، ترور نافرجام حجتالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی (۱۳۵۸/۳/۴)، ترور حاج مهدی عراقی (۱۳۵۸/۶/۴)، ترور آیتالله قاضی طباطبایی (۱۳۵۸/۸/۱۰)، ترور آیتالله مفتح (۱۳۵۸/۹/۲۷)، ترور ناکام آیتالله خامنهای (۱۳۶۰/۴/۶)، بمبگذاری در حزب جمهوری و شهادت آیتالله شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام (۱۳۶۰/۴/۷)، ترور حجتالاسلام والمسلمین حقانی (۱۳۶۰/۴/۷)، بمبگذاری در دفتر نخستوزیری و ترور شهیدان رجایی و باهنر (۱۳۶۰/۶/۸)، ترور آیتالله قدوسی (۱۳۶۰/۶/۱۴)، ترور آیتالله مدنی (۱۳۶۰/۶/۲۰)، ترور حجتالاسلام و المسلمین هاشمینژاد (۱۳۶۰/۷/۷)، ترور آیتالله دستغیب (۱۳۶۰/۹/۲۰)، ترور آیتالله صدوقی (۱۳۶۱/۴/۱۱) و ترور آیتالله اشرفی اصفهانی (۱۳۶۱/۷/۲۳) مواردی از مهمترین ترورهایی است که در سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی توسط دو گروهک فوق انجام شده است. علاوه بر این بیش از ۱۷ هزار تن از مردم عادی نیز در آماج ترور این جریانها قرار گرفتند. اوج ترورها نیز در تابستان ۶۰ و در پی دو حادثه بمبگذاری در حزب جمهوری و دفتر نخستوزیری بود که بسیاری از نیروهای تراز اول انقلاب به شهادت رسیدند. این ترورها البته همچنان ادامه پیدا کرد و برای مثال در ۱۰شهریور ماه ۱۳۷۷، اسدالله لاجوردی و در ۲۱ فروردین سال ۷۸، سپهبد صیاد شیرازی نیز مورد ترور قرار گرفته و به شهادت رسیدند..
انقلاب اسلامی قربانی ترور است
از این حیث، اغراق نکردهایم اگر بگوییم که «کیفیت» و «کمیت» ترورهایی که بعد از انقلاب اسلامی رخ داد، در هیچ انقلاب دیگری در جهان سابقه نداشته است. در هیچکدام از انقلابهای دیگر جهان، این تعداد ترور صورت نگرفته است. آن هم ترورهایی که هرکدام آنها اگر در نظام سیاسی دیگری اتفاق افتاده بود، بدون تردید موجبات فروپاشی آن نظام را مهیا میکرد.
ترور بزرگترین مغرهای ایدئولوژیک و بهترین مسئولین سیاسی کشور در عرض چند ماه، میتواند هر نظام سیاسی را با چالش عمیق و بزرگی مواجه سازد؛ اما نظام جمهوری اسلامی از همه این موضوعات به سلامت عبور کرد.۲
ترورها جمهوری اسلامی را تقویت کرد
امام خمینی رحمهالله در واکنش به این ترورها، آن را دلیلی بر فقدان «منطق» در مواجهه با انقلاب اسلامی معنا کرده و فرمودند: «دلیل عجز شماست که در سیاهى شب، متفکران ما را مىکشید. براى اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت مىکردید، مباحثه مىکردید. لکن منطق ندارید. منطق شما ترور است. منطق اسلام ترور را باطل مىداند. اسلام منطق دارد. لکن با ترور شخصیتهاى بزرگ ما، شخصهاى بزرگ ما، اسلام ما تأیید مىشود.».
دیماه ۸۸؛ تغییر جهت ترورها
اما از دی ماه ۸۸ تا دی ماه ۹۰ رنگوبوی ترورها و «جهت» آنها تغییر پیدا کرد. دشمن که تا پیش از این، «ترورهای سیاسی» را با هدف حذف سیاسیون عالیرتبهی نظام در دستور کار داشت، در فاصله زمانی مذکور «ترورهای علمی» را کلید زد و چهار تن از اندیشمندان هستهای ایران را به شهادت رساند.
در پاییز سال ۸۹ و کمتر از یک ماه قبل از عملیات ترور دکتر مجید شهریاری و دکتر فریدون عباسی، جان ساورز، رئیس سرویس جاسوسی انگلیس (MI۶)، مقابل دوربین قرار گرفت و از انجام عملیاتهای اطلاعاتی و امنیتی برای توقف برنامهی هستهای ایران خبر داد. وی به صراحت اعلام کرد: «دیپلماسی برای متوقف کردن برنامهی هستهای ایران کافی نیست و باید به فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی برای مقابله با ایران ادامه داد.»۵
پس از ترور دکتر علی محمدی و دکتر مجید شهریاری، دو دانشمند دیگر هستهای کشورمان یعنی داریوش رضایینژاد و مصطفی احمدیروشن نیز مورد ترور گروههای تروریستی وابسته به غرب قرار گرفته و به شهادت رسیدند.
هدف ترورهای علمی چیست؟
اما سؤال مهم آن است که چرا محور ترورها علیه ایران، از ترور مسئولین و سیاسیون کشور به سمت دانشمندان تغییر پیدا کرد؟ علت این چرخش چه بوده است؟ گروههای ترور با چه هدف و رویکردی چنین چرخشی را کلید زدند؟ چرا محور ترورها، از ترورهای سیاسی به ترورهای علمی تغییر کرد.
پاسخ را باید در همان گزارهی کلی و اساسی که در بالا ذکر شد جستجو کرد. هدف گروههای معاند و در رأس آنها «نظام سلطه»، در مرتبهی اول «مهار انقلاب اسلامی» به هر طریق ممکن بوده و هست. بنابراین آنان هر چیزی که موجب پیشروی و تبدیل انقلاب اسلامی به الگو شود را میبایست حذف کرده و از سر راه بردارند. حال، تصور گروهکهای معاند و نظام سلطه در سالهای آغازین انقلاب اسلامی آن بود که میتوانند با ترور و حذف مسئولین و سیاسیون نظام، انقلاب را با «چالش سیاسی» مواجه کرده و آن را مهار کنند. اما به مرور و بهطورخاص پس از مطالبهی رهبر انقلاب مبنی بر نهضت جنبش نرمافزاری و تولید علم و به موازات آن حرکت پرشتاب کشور در مسیر تولید علم، نظام سلطه دریافت که موتور حرکت ایران در دورهی حاضر، در حوزهی علم و فناوری است. چنانچه رهبر انقلاب بارها بر این نکته تأکید داشته و در جایی چنین فرمودند:
«پیشرفت مادی کشور در درجهی اول، متوقف بر دو عنصر است: یک عنصر، عنصر علم است؛ یک عنصر، عنصر تولید است. اگر علم نباشد، تولید هم صدمه میبیند؛ کشور با علم پیش میرود. اگر علم باشد، اما بر اساس این علم و بر بنیاد دانش، تولید تحول و تکامل و افزایش پیدا نکند، باز کشور درجا میزند. عیب کار ما در دوران حکومت طواغیت این بود که نه علم داشتیم، و چون علم نبود، نه تولید متکی بر پایهی علم و پیشرونده و رشدیابنده داشتیم. لذا دنیا وقتی وارد میدان صنعت شد، پیش رفت؛ قارهی آسیا که دیرتر از اروپا وارد میدان صنعت شده بود، پیش رفت؛ ولی ما بر اثر حکومت این طواغیت و شرائط گوناگون، عقب ماندیم. اگر میخواهیم جبران کنیم- که میخواهیم، و ملتمان حرکت هم کرده است و به میزان زیادی پیش هم رفته است- باید به علم و تولید اهمیت بدهیم؛ باید در مراکز علم، در مراکز تحقیق، با شکلهای نو و مدرن پیگیری شود. چند سال است که من روی مسألهی علم تکیه میکنم و الحمدللَّه چرخهای پیشرفت علمی و تولید علم در کشور به حرکت درآمده است؛ البته باید باز هم سرعت بگیرد، هنوز اول راهیم.»۶
بنابراین ترور اندیشمندان هستهای از طرفی میتوانست کشور را با «چالش علمی» در مسیر تولید دانش هستهای بومی مواجه سازد، و از طرف دیگر موجب ایجاد ترس در دل دهها هزار جوان مؤمن انقلابی که در مسیر پیشرفت علمی ایران در سعی و تلاش بودند شود. موضوعی که البته مانند همیشه با خطای محاسباتی آنان همراه بود؛ بهطوری که این ترورها، خود موجب اقبال بیشتر جوانان مؤمن انقلابی به سمت تحصیل در رشتههای مرتبط با دانش و فناوری هستهای شد و نتیجه آنکه به اذعان نهادهای معتبر بینالمللی، سرعت رشد علمی ایران، ۱۳برابر میانگین رشد علمی بینالمللی است.
:: موضوعات مرتبط:
تاریخ معاصر ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1304
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0