فلسفه بلا چيست چرا هم براي صالح است وهم براي گناهكار؟
«فلسفه بلاها از منظر قرآن كريم» با نگاهي گذرا به قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام، براي بلاها و مصيبت هايي كه به انسانها مي رسد، حكمت و فلسفه هايي ذكر شده كه در ذيل به برخي از آنها اشاره مي شود: 1.ايجاد حالت تضرع و خشوع و فروتني در انسانها: براساس برخي آيات قرآن، بلاهايي بر يك سري از امت ها نازل مي شد تا دست از طغيان و سركشي بردارند و دلهاي آنها نرم و خاشع شود. الف. « وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛ و به يقين ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند فرستاديم و آنان را به تنگى معيشت و بيمارى دچار ساختيم تا به زارى و خاكسارى درآيند (انعام/42) ب. همچنين در سوره اعراف آيه 49 مي فرمايد: « وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ»(اعراف/94) بنابراين يكي از فلسفه هاي بلا و مصيبت، فلسفه تربيتي و انسان سازي آن است. بلاها باعث مي شود انسان دست از سركشي و فرعون صفتي و انانيت خويش برداشته و پي به عظمت و قدرت بي نهايت خداوند برده و از سوي ديگر به عجز و ضعف خود اگاه شود؛ در جاي ديگر قرآن كريم مي فرمايد: « وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي اْلأَرْضِ»(شوري/27) اگر خداوند روزي را بر بندگانش گسترده مي ساخت، حتما در روزي زمين ستم مي كردند. 2. امتحان و آزمايش بندگان: از ديگر فلسفه هاي بلاها و سختي ها زندگي، فراهم نمودن بستر آزمايش براي بندگان است. الف. « وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ؛ و قطعا شما را به چيزى از ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماييم و مژده ده شكيبايان را(بقره/155) ب. « وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبّي أَهانَنِ؛ كَلاّ؛و اما چون وى را مىآزمايد و روزىاش را بر او تنگ مىگرداند مىگويد پروردگارم مرا خوار كرده است؛ هرگز چنين نيست (فجر/16و17) ممكن است اين پرسش به ذهن خطور كند كه مگر خداوند از باطن كارهاي مردم ناآگاه است كه مي خواهد با امتحان آنها چيزي را بفهمد؟ مگر نه اين است كه قرآن فرموده: هيچ ذره اي وهيچ حركتي و حتي هيچ امر كوچك و بزرگي در عالم هستي نيست مگر آنكه معلوم و آشكار نزد خداوند است؟ پس امتحان يعني چه؟
3. بلاها بازتاب و پيامدن گناهان انسان است: برخي از بلاهايي كه به سر انسان مي آيد نتيجه و مكافات عملكرد نادرست او و گناهاني است كه انجام داده است. الف. « فَكُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِبًا وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ اْلأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ؛ و هر يك را به گناهش گرفتار كرديم از آنان كسانى بودند كه بر ايشان بادى همراه با شن فرو فرستاديم و از آنان كسانى بودند كه فرياد آنها را فرو گرفت و برخى از آنان را در زمين فرو برديم و بعضى را غرق كرديم و خدا نبود كه بر ايشان ستم كرد بلكه خودشان بر خود ستم مىكردند(عنكبوت/40) ب. « وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ؛ و هر مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و از بسيارى درمىگذرد.(شوري/30) 4. ارتقاء درجه و رتبه: بسياري از بلاهايي كه بر انبياء الهي و انسان هاي صالحي وارد مي شود، نه به خاطر گناهان آنها كه آنها پيراسته از پليدي گناهان هستند، بلكه براي ارتقاء درجه كمال آنهاست: « ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في سَبيلِ اللّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئًا يَغيظُ الْكُفّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ؛ اين به خاطر آن است كه آنان هيچ تشنگي، رنج و گرسنگي در راه خدا به آنان نمي رسد مگر اينكه به خاطر آن، كار شايسته اي براي آنان نوشته مي شود، چرا كه خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمي كند.» در روايتي از امام علي(ع) فرمودند: « ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للأنبياء درجه؛ براي انسان ستمگر تأديب است و براي مؤمن امتحان و براي پيامبران مقام و درجه». از همين جا پاسخ بخش دوم پرسش، روشن مي شود و آن اينكه بلا و مصيبت براي انسان هاي صالح در حقيقت عاملي براي ارتقاء درجه و صعود به قله هاي تكامل و تعالي است. لذا در روايات آمده: امام صادق: پيامبران بيش از همه سختي بلا را مي چشند، پس از آنها جانشينان و پيروان ايشان و سپس به ترتيب كساني كه نزد خدا مقامي ارجمند تر دارند.(ترجمه ميزان الحكمه، ج2، ص169) يا در جاي ديگر داريم؛ اما باقر(ع): « ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا»(همان، ص579) خداوند وقتي كه بنده اي را دوست بدارد، او را در شدايد غرق مي كند» لذا بلا و مصيبت براي مؤمن و بنده خدا، نشانه لطف و محبت خدا به اوست زيرا اين بلا مايه رشد و شكوفايي و تكامل شخصيت و روح او مي شود؛ هر كه در اين بزم مقرب تر است*** جام بلا بيشترش مي دهند
5. بلاء و بيدارشدن از خواب غفلت: الف. « وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ؛ و در حقيقت ما فرعونيان را به خشكسالى و كمبود محصولات دچار كرديم باشد كه عبرت گيرند.(اعراف/130) لذا در روايتي از امام صادق(ع) وارد شده كه حضرت(ع) فرمودند: « هر گاه خداوند خير بنده اي را بخواهد و او گناهي ورزد در پي آن گناه به بلا و مصيبتي گرفتارش مي سازد تا او را به ياد استغفار را ندارد و هر گاه خداوند براي بنده اي شر و بدي خواهد و او گناهي مرتكب گناه را ادامه دهد، به او نعمتي بخشد تا آمرزش خواهي و استغفار را از يادش ببرد و آن گناه را ادامه دهد، اين است فرموده خداوند عزوجل كه: « از راهي كه خود نمي دانند به تدريج آنان را فرو مي گيريم يعني به وسيله دادن نعمت در هنگامي كه گناه مي ورزند».(همان، ص577)
6. تكذيب آيات و نشانه هاي الهي و فرستادگان او, يكي ازدلائل نزول بلا و سختي بر اقوام پيشين، بوده است؛ الف. « كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزيزٍ مُقْتَدِرٍ؛ همه معجزات ما را تكذيب كردند تا چون زبردستى زورمند آنان را گرفتيم (قمر/42) ب. « فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذًا وَبيلاً؛ فرعون به آن فرستاده عصيان ورزيد پس ما او را به سختى فرو گرفتيم (مزمل/16) در پايان به نقل از استاد شهدي مرتضي مطهري به مواردي از آثار و بركات سازنده بلاها و سختي ها اشاره مي شود، ايشان مي فرمايند: 1. شدايد و سختي ها و ابتلائات اثر تكميل كردن و تبديل كردن و عوض كردن دارد، كيمياست، فلزي را به فلز ديگر تبديل مي كند، سازنده است، از موجودي موجود ديگري مي سازد. از ضعيف، قوي و از پست، عالي و از خام، پخته به وجود مي آورد. خاصيت تصفيه و تخليص(خالص كردن) دارد، كدورت ها و زنگارها را مي زدايد، خاصيت تهييج و تحريك دارد، هوشياري و حساسيت به وجود مي آورد، ضعف و سستي را از بين مي برد. مولوي انساني سختي كشيده و بلا ديده را به پوست دباغي شده تشبيه مي كند و مي گويد: پوست از دارو و بلاكش مي شود***چون اديم طايفي خوش مي شود گرنه تلخ و تيز ماليدي در او***گنده گشتي ناخوش و ناپاك بو آدمي را نيز چون آن پوست دان***از رطوبت ها شده زشت وگران تلخ و تيز و مالش بسيار ده***تا شود پاك و لطيف و بافره كه بلاي دوست تطهير شماست***علم او بالاي تدبير شماست.(كتاب بيست گفتارص 149-148) 2. اموري كه مكمل نفس و مهذب اخلاق و تصفيه كننده روح مي باشند، چند چيز است: الف. تمرين هاي عبادي، صبر بر عبادت(خواه بدني باشد يا روحي) كه از بوته شدايد و سختي ها بيرون آمده اند، محكمتر و قويترند.(يادداشت هاي استاد مطهري، ج2، ص24) پس بلاها و سختي ها دو دسته اند كه سبب رشد و تعالي انسان مي شوند: 1. بلاهاي تكويني مانند مصائبي كه بر انسان وارد مي شود. 2. بلاها و سختي هاي تكليفي كه همان عبادت ها و مناسك و فرائض هستند. 3. شدايد و سختي ها محرك عزم واراده است، تقويت كننده است. برخلاف جمادات كه سختي ها آنها را مي كاهد، نبات و حيوان و انسان به طور مشعور به(خودآگاه) و غيرمشعور به(ناخودآگاه) به طبيعت خود را آماده مقابله مي كنند. به هر حال سختي محرك اراده و همت است.(همان) 4. براي غلبه بر سختي ها راهي بهتر از مواجهه و مقابله(نه فرار و وحشت و خودباختگي) نيست.(همان ص25) 5. مصائب براي روح مانند ورزش براي بدن است، قهرمان مي آفريند، معلم است، مقوي و محرك است.(همان) 6. رودكي شاعر معروف گفته است: «اندر بلاي سخت پديدآيد***فضل و بزرگ مردي و سالاري(همان) 7. گوهر قيمتي از كام نهنگان آرند***آن كه او را غم جان است به دريا نرود 8. آلفرد دوموسه شاعر معروف قرن19 فرانسه نقل مي كند: « هيچ چيز مانند يك درد بزرگ، آدمي را بزرگ نمي كند.»(همان، ص30) خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: « وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا؛ قومي در اثر شكيبايي در برابر مظالم(ستم) دستگاه فرعون و از پا در نيامدن به جايي رسيدند كه گروهي از آنها سمت پيشوايي در اثر اين شكيبايي پيدا كردند.(سجده/24) خيلي جالب است يعني درد بزرگ و رنج بزرگ اگر متوجه آدمي بزرگ كه زنده است و روحش نمرده است بشود، آن مرد بزرگ مي شود، آبديده مي شود، خالص مي گردد، موانع و سدها در وجودش خراب مي شود، حجابها دريده مي شود، اما روح حيات و نشاط حيات تجلي مي كند، آزاد واقعي مي شوند، دراثر فشارها بسياري از افكار خشك و متحجر كننده مانند يك ديوار كهنه خراب مي شود و همان ملت به مقام پيشوايي مي رسد.»(همان، ص30) منابع - قرآن كريم - يادداشت هاي استاد مطهري، ج2، انتشارات صدرا، چ دوم، بهمن 1382، قم - بيست گفتار، استاد مطهري، انتشارات صدرا، چ24، ارديبهشت 1385، قم - ترجمه الميزان الحكمه، محمدمحمدي ري شهري، ج2، انتشارات دارالحديث، چ اول، 1377، قم
:: موضوعات مرتبط:
فلسفه بلا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1283
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : موعظه
ت : یک شنبه 2 شهريور 1393
|
|
نمونه هایی از افراد صبور بر مرگ فرزندان:
بیماری ها، آسیب های جسمی، خسارت های مالی، فقدان عزیزان، محرومیت ها و ... بخشهای رنگارنگی از سرگذشت اجتناب ناپذیر بشراند که حتی برخوردارترین مردمان نیز از حوادثی از این قبیل، مصون نمی مانند. در این پیشامدها که البته بطور قهری و بدون میل و اراده ی انسان در زندگی او رخ می نماید، دو گونه عکس العمل از مردم بروز می کند: بعضی در برابر مصیبت، مقاومت خود را از دست داده و دچار شکستگی روحی می گردند و گروهی دیگر بار مصیبت را تحمل کرده و با توجه به جریان طبیعی این جهان، خود را از هنگامه ی مصیبت، سالم و سربلند خارج می سازند. جزع و بی تابى فایده ای ندارد، بلكه ضررهایی هولناك و ایمان سوز به دنبال دارد، ولی صبر و بردبارى خودش داراى ثواب و اجری عظیم است، چنانچه امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «و كذلك الصبر یعقب خیرا، فاصبروا و وطنوا أنفسكم على الصبر توجروا »: همین طور صبر خیر را به دنبال می آورد. پس صبر كنید و مهیا كنید خود را برای صبر تا مزد داده شوید. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «ان العبد لیکون له عندالله الدرجة لایبلغها بعمله، فیبتلیه الله فی جسده او یصاب بماله او یصاب فی ولده، فان هو صبر بلغه الله ایاه»: برای بنده، مقامی و رتبتی در نظر گرفته شده است که با عمل بدان نمی تواند رسید، پس خدا او را به بلیه ئی در پیکرش یا خسارتی در مالش یا حادثه ئی برای فرزندانش مبتلا می سازد، اگر صبر کرد خدا بدان مقام می رساندش.
عثمان بن مظعون که از مسلمانان باسابقه ی صدر اسلام و از مهاجران به حبشه و مدینه بود، فرزند جوان خود را در مدینه از دست داد، سنگینی بار مصیبت بقدری او را بستوه آورد که تصمیم گرفت همیشه ی عمر، خانه نشین شده به عبادت بپردازد و یکباره دست از فعالیت های اجتماعی بردارد. افسردگی ناشی از این مصیبت، چنان بود که ترجیح می داد دیگر هرگز جلوه های زندگی را نبیند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به سراغ او رفت و او را از این عمل نهی کرده و فرمودند: «لارهبانیة فی الاسلام». در اسلام، گوشه گیری و ترک دنیا عمر را به عبادت های فردی سر کردن نیست، «انما رهبانیة امتی الجهاد»، رهبانیت و ترک دنیا در امت من باید به صورت جهاد در راه خدا انجام گیرد. در این بحث مختصرى از حالات بزرگان و گذشتگان و صبر و بردبارى به هنگام مرگ فرزندان که یکی از سخت ترین مصیبت ها می باشد ذكر مى گردد. توجه به سیره این افراد شکیبا ،می تواند کمکی در صبر کردن بر اینگونه مصیبت ها باشد.
صبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)بر مرگ فرزندشان هنگامی که ابراهیم فرزند پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت، ایشان بر مرگ ابراهیم اشك مى ریخت به او گفتند كه شما ما را از گریه كردن نهى كردى اما خود شما اشك مى ریزید؟. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جواب فرمود: « تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب »: چشم مى گرید و قلب اندوهناك مى شود ولى چیزى كه خدا را به خشم آورد نمى گویم. و در جاى دیگر مى خوانیم که فرمود: «لیس هذا بكاء ان هذا رحمة»: " این گریه (بى تابى) نیست، این رحمت (گریه عاطفى) است". اشاره به اینكه در سینه انسان قلب است نه سنگ، و طبیعى است كه در برابر مسائل عاطفى واكنش نشان مى دهد و ساده ترین واكنش آن جریان اشك از چشم است، این عیب نیست این حسن است، عیب آنست كه انسان سخن بگوید كه خدا را به غضب آورد.
صبر امام سجاد (علیه السلام) بر مرگ فرزندشان در روایت است كه عده اى نزد امام سجاد علیه السلام بودند كه خادم آن حضرت سیخ كباب را با عجله از تنور بیرون آورد ولى سیخ از دستش افتاد و به سر بچه امام سجاد (علیه السلام) اصابت كرد و مرد. امام سجاد (علیه السلام) از منزل شتابان بیرون آمد وقتى بچه را دید كه مرده است رو كرد به غلام خود و فرمود: «انت حر لوجه الله »: تو در راه خدا آزادى! زیرا تو عمدا این كار را نكردى. سپس حضرت شروع به تجهیز و كفن و دفن فرزندش نمود.
صبر امام باقر (علیه السلام) بر مرگ فرزندشان زراره نقل می کند: فرزند حضرت باقر(علیه السلام) سخت بیمار شد. امام (علیه السلام) در یك طرف خانه بود هر كس به او نزدیك می شد میفرمود دست به بچه نزنید ضعف و ناتوانیش زیاد مى شود؛ انسان در این حال (حال احتضار) از همیشه ضعیف تر است هر كه به او دست بزند بضررش كار كرده است. پس از فوت شدن بچه، حضرت دستور داد دو چشم و چانه اش را ببندند. آنگاه فرمود تا وقتى امر خدا نیامده ما ناراحت هستیم ولى وقتى امر خدا رسید دیگر جز تسلیم كار دیگرى نداریم. امر كرد روغن آوردند روغن زد و سرمه كشید و غذا خواست خودش با دیگران غذا خوردند. فرمود این صبر جمیل است و دستور داد بچه را غسل دهند. و جبه اى از خز و رداى خزى با عمامه خز پوشید خارج شد و بر او نماز خواند.
گفتار ابوذر در مرگ فرزندان خویش فرزندان ابوذر در سن كودكى وفات مى كردند به او مى گفتند فرزندانت باقى نمى مانند ابوذر مى گفت: «الحمد لله الذى یأخذهم من دار الفناء و یدخرهم فی دار البقاء»: «خداى را سپاس كه فرزندانم را از دار فانى مى برد و در دار باقى آنها را ذخیره مى نماید». مرحوم صدوق در كتاب من لا یحضره الفقیه روایت مى كند كه وقتى «ذر» (پسر ابوذر) وفات كرد ابو ذر (رحمة الله علیه) سر قبر او ایستاد و دستش را بر خاك قبر مالید و گفت: «رحمك الله یا ذر» خدا رحمت كند تو را اى ذر! به خدا قسم تو براى من فرزند خوبى بودى، حال تو از من جدا شدى من از تو خشنودم، به خدا قسم كه من از رفتن تو ناراحت نیستم و نقصانى به من نرسید و به غیر از حق تعالى به احدى نیاز ندارم و اگر هول مطلع (یعنى جاهاى هولناك عالم پس از مرگ نمى بود) خیلى خوشحال بودم كه من به جاى تو رفته باشم (ولى مى خواهم چند روزى تلافى گذشته را بنمایم و تهیه آن عالم را ببینم). به تحقیق كه اندوه از براى تو مرا مشغول ساخته است از اندوه بر تو (یعنى همیشه در غم آنم كه عبادات و طاعاتى كه براى تو نافع است انجام دهم و این معنى مرا بازداشته است كه غم مردن و جدایى تو را بخورم). و الله براى مردن و جداشدنت گریه نكرده ام بلكه گریه ام بر حالت تو كه چه بر تو خواهد گذشت بوده است. اى كاش مى دانستم كه چه گفتى و به تو چه گفتند. خداوندا حقوقى را كه من بر او داشتم و تو بر او واجب نمودى من همه را به او بخشیدم پس تو هم حقوق خود را به او ببخش! زیرا تو به جود و كرم از من سزاوارترى.
مرگ هفت فرزند در یک روز هفت فرزند از عبد الله بن عامر مازنى در یك روز به مرض طاعون مردند و او مى گفت: «انى مسلم مسلم»؛ «من مسلمانم و در برابر این مصیبت ها تسلیم امر پروردگار هستم.» آرى مسلمان باید در برابر مصیبت ها و مشكلات تسلیم مقدرات الهى باشد و چون چرا و اعتراض و جزع و فزع ننماید.
سخنان حكمت آمیز معاذ در مرگ فرزند خویش عبد الرحمن بن تمیم مى گوید: روزى به اتفاق دوستان به منزل معاذ رفتیم دیدیم كه او كنار سر فرزندش نشسته و فرزندش در حال احتضار به سر مى برد، وقتى آن صحنه را مشاهده كردیم نتوانستیم خودمان را كنترل كنیم همگى گریستیم و یك نفر در میان ما با صداى بلند گریه مى كرد، معاذ او را منع كرد و گفت: ساكت باش! به خدا قسم كه او مى داند من به این مصیبت راضى هستم و ارزش این در نزد من بهتر است از تمام جنگ هایى كه همراه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با دشمنان اسلام جنگیده ام زیرا من از خود آن حضرت شنیدم كه مى فرمود: هر كس در مرگ فرزند عزیز خویش براى رضاى خدا صبر كند خداوند متعال به میت، خانه و قرارگاهى بهتر از خانه و قرارگاه خودش مى دهد و به مصیبت دیده نیز صلوات، رحمت، مغفرت و رضوان عطا مى فرماید! عبد الرحمن بن تمیم مى گوید: ما هنوز در منزل معاذ بودیم كه هنگام اذان ظهر روح فرزند او از بدنش جدا شد. رفتیم مسجد نماز خواندیم و بلافاصله برگشتیم دیدیم كه خود معاذ فرزندش را غسل داد و حنوط نمود و كفن كرد و آماده حركت دادن به طرف قبرستان مى باشد بدون این كه منتظر حاضر شدن برادران و همسایگان شود. ما به معاذ گفتیم: خدا تو را رحمت كند چرا صبر نكردى كه ما از نماز فارغ شویم و در تجهیز برادرزاده خود حاضر گردیم؟ معاذ گفت: مأموریم كه مردگان را چه شب بمیرند و چه روز منتظر نگذاریم و زودتر كفن و دفن آنها را فراهم كنیم. عبد الرحمن مى گوید: وقتى بچه را به قبرستان بردند، خود معاذ و شخص دیگرى داخل قبر شدند، وقتى معاذ خواست از قبر بیرون بیاید من دستم را دادم كه او را از قبر بیرون آورم، معاذ از گرفتن دست من امتناع ورزید و گفت: نمى خواهم دست مرا بگیرید زیرا خودم قوت بالا آمدن را دارم و خوش ندارم كه افراد نادان مرا ببینند كه شما زیر بال مرا گرفتید و گمان كنند كه مصیبت مرا از پا درآورده و سست كرده است.
گفتار پدر دو شهید به هنگام شنیدن خبر شهادت فرزندانش وقتى كه خبر شهادت فرزند عمر بن كعب هندى را كه در شنبر به شهادت رسید به پدرش رساندند پدر بدون این كه ناراحتى كند گفت: «الحمد لله الذى جعل من صلبى ما اصیب شهیدا.» «حمد و ستایش خداى را كه فرزندى از صلب مرا به درجه رفیع شهادت رساند.» پس از چندى فرزند دیگرش در جرجان به شهادت رسید وقتى خبر شهادت این فرزندش را نیز به او دادند گفت: «الحمد لله الذى توفی منى شهیدا آخر.» «حمد و ستایش مخصوص آن خدایى است كه فرزند دیگرى را از من به شهادت رساند.»
داستان شگفت انگیز صبر پدرى در مرگ فرزند خویش مردى از طایفه قریش عده اى از برادران و دوستان خود را به مهمانى دعوت كرد از قضا اسب یا الاغ یكى از آنها، بچه میزبان را لگد زد و بچه مرد. میزبان این قضیه را از مهمانان مخفى كرد و به خانواده اش نیز سپرد كه سر و صدا و گریه و ناله سر ندهند تا به خوبى از مهمانان پذیرایى گردد سپس مشغول خدمت و پذیرایى آنها شد، وقتى مهمانان با فراغت و آرامى غذایشان را خوردند شروع به تجهیز، غسل و كفن فرزند خود كرد. مهمانان ناگهان مواجه با تابوت فرزند او گشتند، قضیه را جویا شدند؟ میزبان جریان را بازگو كرد. آنها همگى از صبر و بزرگوارى آن مرد تعجب كردند.
داستان شگفت انگیز حكیم و نابیناى مفلوج ابو العباس به نقل از یكى از حكما مى گوید: من به قصد رفتن به رباط از منزل بیرون رفتم در بین راه به سایبانى برخورد كردم، زیر آن رفتم تا چند لحظه اى استراحت كنم ناگهان دیدم مردى نابینا كه از دست و پا فلج بود در آنجا است و مى گوید: «لك الحمد سیدی و مولاى اللهم احمدك حمدا یوافى محامد خلقك كفضلك على سائر خلقك اذ فضلتنى على كثیر ممن خلقت تفضیلا.»: «حمد و ستایش مخصوص تو است اى آقا و مولاى من.خدایا! تو را آن چنان ثنا مى گویم كه از ثناهاى مخلوقت برتر و بالاتر باشد همان گونه كه خودت بر مخلوقاتت برترى دارى زیرا تو مرا بر بسیارى از بندگانت برترى و فضیلت دادى و مرا مشمول الطاف خاص خود گردانیدى.» حكیم مى گوید: با خود گفتم: از او سؤال كنم آن فضیلت چیست كه او مى گوید «خدا به من داده است» تا از گفته او الهام گیرم. بنابراین به نزدیك او رفتم و سلام كردم او جواب سلام مرا داد. گفتم: خدا تو را مورد رحمت خویش قرار دهد سؤالى دارم آیا جواب مرا مى دهى؟ گفت: اگر آگاه باشم بلى. گفتم: خدا تو را رحمت كند كدام فضیلت است كه خدا به تو داده است و تو در برابر آن خدا را شكر مى كنى؟ گفت: آیا حالت مرا نمى بینى گفتم بلى مى بینم. گفت: به خدا سوگند اگر خداوند تبارك و تعالى بر من آتش فرو ریزد كه مرا بسوزاند و به كوهها امر كند كه مرا نابود كنند و به دریاها دستور دهد كه مرا غرق نماید و به زمین فرمان دهد كه مرا فرو برد هرگز از او ناراحت و نگران نخواهم شد بلكه محبتم به او زیادتر و شكرم بیشتر مى شود. سپس نابینا رو به من كرد و گفت: من با تو كارى دارم آیا انجام مى دهى؟ گفتم: بلى، گفت: من بچه اى داشتم كه اوقات نماز به نزدم مى آمد و موقع افطار به من غذا مى داد و از دیروز تا حالا او را نیافتم شما از او جستجو كنید اگر او را پیدا كردید به نزد من بیاورید؟ من با خود گفتم: برآوردن حاجت او باعث تقرب به خدا است پس حركت كردم و به جستجوى فرزند او رفتم ناگهان به ریگزارى رسیدم دیدم درنده اى بچه او را دریده و مشغول خوردن است. گفتم: «إنا لله و إنا إلیه راجعون» (ما برای خدائیم. به سوی او باز می گردیم). به فكر فرو رفتم كه چگونه خبر مرگ این بچه را به آن بنده صالح خدا، پدر داغدیده اش بدهم؟ به هر صورت به نزد آن نابینا رفتم پس از سلام گفتم: خدا تو را رحمت كند اگر از تو سؤالى كنم جواب مرا مى دهى؟ گفت: اگر آگاهى داشته باشم جواب خواهم داد. گفتم: آیا منزلت تو در نزد خدا بالاتر است یا پیامبر خدا حضرت ایوب (علیه السلام)؟ نابینا گفت: البته حضرت ایوب (علیه السلام) مقامش در پیشگاه خداوند بالاتر و عظیم تر است. گفتم: حضرت ایوب (علیه السلام) را خداوند متعال به سختى و بلاها مبتلا نمود و او در برابر آن همه بلاها صبر و استقامت پیشه كرد، اى مرد عزیز! فرزندت را درنده بیابان خورد، خداوند در این مصیبت اجر بزرگ به تو عنایت كند. نابیناى مفلوج وقتى خبر مرگ فرزند خود را شنید گفت: «الحمد لله الذى لم یجعل فی قلبى حسرة من الدنیا»: حمد و ستایش مخصوص آن خدایى است كه هیچ حسرتى از دنیا در قلبم قرار نداد.» سپس فریادى زد و به رو افتاد من لحظه اى كنارش نشستم بعد او را حركت دادم، دیدم كه از دنیا رفت گفتم: «إنا لله و إنا إلیه راجعون»، در فكر بودم كه چگونه در امر تجهیز او اقدام نمایم؟ ناگهان دیدم قافله اى به طرف رباط مى روند به آنها اشاره كردم كه بیایند مرا كمك كنند آنها آمدند و در غسل دادن او مرا یارى كردند سپس با پارچه اى كه نزد آنها بود میت را كفن كردیم. آنان رفتند و من سر قبر او نشستم و به قرائت قرآن پرداختم تا اینكه پاسى از شب گذشت و خوابم برد. در خواب دیدم كه همین مرد نابینا با صورت و قیافه بسیار زیبا در باغ سرسبزى با لباس سبز ایستاده است و مشغول تلاوت قرآن مى باشد. به او گفتم: آیا تو همان رفیق من نیستى كه اكنون از دنیا رفتى؟ گفت: بلى، گفتم: چه چیز تو را به این مقام عالى رساند؟ گفت: با صبر در برابر بلاها و شكر در مقابل نعمت ها به این درجه نایل شدم.
سخنان حكیمانه پدرى بعد از دفن فرزند خویش از شعبى حكایت شده است كه مى گوید: مردى را دیدم كه فرزند خویش را پس از وفات دفن كرد و بعد از این كه خاك بر او ریخت كنار قبرش ایستاد و گفت: اى فرزند عزیزم! تو هبه خوب و عطیه نمونه و ودیعه خداوند و امانت كمك كارى بودى، مالك اصلى و آن كسى كه تو را عطا كرده بود امانت خود را به نزد خود بازیافت و به جاى تو صبر به من عنایت كرد و مرا از اجر و پاداش تو محروم نكرد. تو قبل از من به سوى پروردگار و در جوار رحمت حق شتافتى و او سزاوارتر است به تفضل نسبت به تو تا من.
منـابـع
آرام بخش دل داغديدگان(ترجمه «مسكن الفؤاد»،شهيد ثانى)،حسین جناتی، ص: 140-159
گفتاری در باب صبر، آیت الله سید علی خامنه ای،ص 52-58
زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر(عليهما السلام)، موسوی خسروی ،ص: 213
تفسير نمونه، ج9، ص: 352
:: موضوعات مرتبط:
فلسفه بلا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1279
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : یک شنبه 2 شهريور 1393
|
|
بررسی زمینهها و آثار تحمل مصیبت:
انسانها در دنیا بنا به عللی از جمله گناه و امتحان، دچار مصیبت شدید و گرفتاری بزرگ میشوند به گونهای كه تحمل آن برای آنان سخت و دشوار میشود و گویی تمام ورق زندگی برگشته است.
بسیاری از مردم تحت فشار مصیبت، دچار بحرانهای روحی و روانی شده و در انتخاب راه و ادامه مسیر، سرگردان و شكاك میشوند. افسردگی و بدتر از آن خودكشی از جمله بازتابها و واكنشهای اینان در مقابل مصیبتهاست.
نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآنی برآن است تا تحلیل، تبیین و توصیههای قرآن را از مصیبت و چگونگی رهایی از فشار سهمگین و تحمل آن را ارائه دهد.
مصیبت، عامل بیداری و ابزار امتحان
مصیبت كه به معنای سختی شدید و گرفتاری غیرقابل تحمل و بزرگ است (مصباح اللغه، ص 350) مسئله همه انسانهاست. انسان در طول زندگی خود، بارها دچار مصیبتهایی از جمله مرگ پدر و مادر، همسر، فرزند، نقص عضو، ورشكستگی، گرسنگی، تشنگی، ترس و وحشت و مانند آن میشود.
خسارتهای مالی و جانی از كمبود شدید مواد غذایی و محصولات كشاورزی، جنگ، زلزله، سیل و توفانهای زیانبار و مخرب از جمله مصیبتها و حوادث تلخی است كه انسان در زندگی با آن مواجه میشود.
خداوند در آیاتی به تحلیل علل و عوامل ایجادی مصیبتها پرداخته و آن را به دو دسته مصیبتهای امتحانی و كیفری تقسیم كرده است.
خداوند در آیات 155 و 156 سوره بقره هشدار میدهد كه انسان در طول زندگی كوتاه خود در دنیا همواره گرفتار مصیبتهای مالی و جانی زیانباری خواهد شد كه برپایه سنت امتحان و ابتلاء صورت میگیرد.
فلسفه این دسته از مصیبتها، اهدافی چند ساله است كه در آیات قرآنی به آن توجه داده شده است. از آن جمله، این اهداف، افزایش ظرفیت انسانی جهت خدایی (متاله) و ربانی شدن، بسترسازی برای ظهور و بروز استعدادها و قوای سرشته در ذات انسان به عنوان اسماء و صفات، شناخت افراد انسانی از وضعیت خود، آشكارسازی باطن آنان، اتمام حجت بر ایشان، دستیابی به فضیلت زهد، آگاهی و بیداری نسبت به مالكیت، ربوبیت و حكومت مطلق خداوند و پذیرش آن و ایمان بدان و مانند آن است. (بقره، آیه 33، آل عمران آیات165 تا 167؛ اعراف آیه12؛ ص، آیه76؛ حدید، آیات 22 و 23 و آیات دیگر قرآن)
امیرمومنان علی(ع) در ذیل آیات 22 و 23 سوره حدید كه در تحلیل و تبیین فلسفه مصیبت وارد شده میفرماید: تمام زهد در میان دو كلمه قرآن است و آن گاه آیه مذكور را قرائت فرمود (نهج البلاغه، شهیدی، حكمت 439)
اینكه انسان به سبب از دست دادن داشتهها یا به دست آوردن نعمتها، اندوهگین و شاد نشود و همه را حكمت ربوبی الهی بداند، خود مهمترین فلسفه آن دسته از آزمونها و امتحانات است كه در شكل مصیبت و نعمت بروز میكند؛ زیرا امتحان الهی تنها به شكل مصیبت نیست، بلكه گاه و حتی در بیشتر موارد به شكل نعمت ظاهر میشود. تا هر كسی شخصیت و هویت ایمانی و توحیدی خود را چنان كه هست، بروز دهد و حقیقت خود را بشناسد. از این رو قرآن میفرماید:
الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره؛
هر انسانی به حقیقت خود بصیرت و آگاهی تمام و دقیقی دارد هر چند كه عذرتراشی كرده و كارهایش را توجیه كند. (قیامت، آیات14 و 15)
این گونه است كه خداوند با مصیبتها و نعمتها بندگانش را میآموزد.
مصیبتهای كیفری
دسته دوم از مصیبتها، مصیبتهایی است كه به سبب دستاوردهای خود انسان بدان گرفتار میشود. اگر فرد یا جامعهای گناه و نابهنجاری را انجام دهند، میبایست در انتظار طبیعی آثار و پیامدهای آن در همین دنیا افزون بر آخرت باشند. از این رو برخی از مصیبتهایی كه انسان دچار آن میشود، از مصادیق آزمون و ابتلاء نیست، بلكه از مصادیق كیفر و مجازات گناهانی است كه مرتكب میشود.
خداوند در آیاتی چند، بسیاری از مصیبتها را بازتاب گناه و عمل خود انسان میداند. از جمله این آیات میتوان به آیه165 سوره آل عمران، 62و 79 سوره نساء، 49 سوره مائده، 47سوره قصص و 30سوره شوری اشاره كرد. در این آیات به صراحت و روشنی بیان شده كه آنچه انسان از مصیبت بدان گرفتار میشود، دستاورد عمل خود انسان و بازتابی از كارهای ناپسند و نادرست خود اوست. كسی كه كفر میورزد، افزون بر عذابهای اخروی میبایست در انتظار مصیبت و عذابهای دنیوی نیز باشد (رعد، آیه31) این عذابها آنچنان سخت و شكننده است كه گاه ملتی را از پا درمی آورد، هرچند كه گمان كنند به سبب عوامل طبیعی چون سیل و زلزله و توفان و یا جنگ كشته و یا نابود شده اند، ولی اگر به ملكوت و باطن اینها توجه كنند، درخواهند یافت كه اینها همه نتایج كفر و بدكاریهای خود آنان است.
به هرحال، كفر، عصیان و نافرمانی خدا و پیامبر (رعد، آیه31؛ آل عمران، آیه165) و گناه از مهمترین علل و عوامل گرفتاری به مصیبتهای كیفری و مجازاتی است كه در آیات پیش گفته بدان اشاره شده است.
از آیات60 و 62 سوره نساء بر میآید كه پذیرش حاكمیت و حكومت طاغوت و اطاعت از آنان، یكی از موجبات ابتلای مردم به مصیبت و مشكلات سخت است. بنابراین، مبارزه با طاغوت و رهایی از حاكمیت و حكومت آنان در همه حوزهها و عرصهها میتواند بسیاری از مصیبتها را از سر جامعه بردارد و مردم در امنیت از این دسته از مصیبتها قرار گیرند.
فلسفه این دسته از مصیبتهایی كه انسانها بدان گرفتار میشوند، كیفر و مجازات و بیدار كردن آنان از خواب غفلت و تنبیه و آگاهی بخشی به آنان است تا از كژراهه و گمراهی بیرون آینده و مسیر فطرت خود را برآورده سازند.
خداوند در آیه 156 سوره بقره و آیه 47 سوره قصص، هدف از مصیبتها و گرفتاریها را بیدار كردن فطرت میداند. در حقیقت گرفتاریها و مصیبتها مایه بیداری و تجلی فطرت توحیدی انسانها میشود و انسانها با هر مصیبتی كه بدان گرفتار میشوند، به خود میآیند. وقتی بستگان و نزدیكان میمیرند، انسان به خود میآید و به خود میگوید این راهی است كه او نیز میبایست آن را بپیماید. پس در اندیشه خودسازی میافتد و به كارهای نیك اقدام میكند و از بدی میگریزد. هرچند كه بیشتر مردم پس از مدتی، مصیبتها را فراموش میكنند و به همان كژراهه بازمی گردند؛ ولی خداوند به مهر و رحمت خویش ایشان را به مصیبتی دیگر بیدار و هوشیار میگرداند.
زمینههای تحمل مصیبت
هر دو دسته از مصیبتها، سخت و دشوار است؛ ولی از خصوصیات مومن این است كه تحمل مصیبت بر او آسان است. پس هر دو دسته از مصیبت را تحمل میكند و اجازه نمیدهد تا مصیبت سوار بر او شود و مدیریت نفس و افسار جسم و جانش را به دست گیرد.
انسان مومن میداند كه همه مصیبتها و گرفتاریها هرچند بزرگ و غیرقابل تحمل باشد، از پیش مقدر و تعیین شده و میزان و مقدار آن نیز معلوم است. (توبه، آیات 50و 51؛ حدید، آیه22) او همچنین به مالكیت، رحمانیت، علم، قدرت، حكمت و ربوبیت خداوند ایمان دارد و در مقام توحید محض است. پس میداند كه هیچ چیز بیرون از دایره حكومت و حاكمیت او اتفاق نمی افتد و این خداوند است كه مالك هستی است. از سوئی خداوند را رحمان میداند كه به كافر و مومن نگاه میكند و چیزی از او كم نمی گذارد و به همگان مهر میورزد. از سوی دیگر میداند كه خداوند عالم و قادر به همه چیز است و هر كاری را به حكمت و هدف و فلسفهای انجام میدهد و هدف نهایی از همه این كارها ربوبیت و پرورش همگان از جمله انسان است. پس اگر به مصیبتی دچار شده بنا به حكمت الهی و به قصد ربوبیت و پرورش اوست.
اینكه شعار مومنان صبور در هنگام مواجهه با مصیبتها، استرجاع و گفتن جمله انالله و اناالیه راجعون است، (بقره، آیات 155 و 156) از آن روست كه ایشان دارای چنین بینش و نگرش توحیدی نسبت به هستی و امورات آن هستند. پس به سادگی با آن كنار میآیند، حتی اگر این مصیبتها از باب كیفر و مجازات باشد؛ زیرا میدانند كه این مصیبتها دستاورد گناه خود آنهاست و میبایست ضمن تحمل آن، بیدار و هوشیار شد و به سوی فطرت خداجو و كمال خواه خود بازگشت و رنگ خدایی گرفت و با خدایی و متاله شدن در مقام ربوبیت، ربانی گشت و از اشتباه، درس زندگی راستین را آموخت.
چنین بینش و نگرشی نسبت به خداوند و مسایل هستی موجب میشود تا مصیبتها بر انسان گران نیاید بلكه به آسانی با آن كنار آید. چنین انسانی در برابر خداوند و افعال الهی تسلیم محض است و میگوید همه چیز از آن خدا و تحت مالكیت و حاكمیت مطلق اوست و ریشه در او داشته و به او باز میگردد. خداوندی كه رحمان و رحیم است و رب العالمین میباشد. (بقره، آیات 155 و 156) اینان هرچه متاله و خدایی تر شده و به مقام ربوبیت نزدیك تر باشند، صبر و تحملشان افزایش مییابد و تسلیم محض خواهند بود؛ از این رو خداوند ربانیون را مردان الهی میداند كه در اوج تحمل مصیبتها هستند؛ زیرا متاله و خدایی و مظهر ربوبیت الهی شده اند. (آل عمران، آیه 164)
خداوند در آیات قرآن زمینههای تحمل مصیبت از سوی انسانها را همین امور پیش گفته دانسته و میفرماید كه اعتقاد به مالكیت خدا (بقره، آیه 156)، مدیریت آغاز و انجام آن (همان)، توجه به ولایت خداوندی بر هستی (توبه، آیات 50 و 51)، توجه به علم مطلق خدا (تغابن، آیه11)، اعتقاد به مقدر بودن مصیبتها از جانب خدا و حد داشتن آن (توبه، آیات 50 و 51)، نیكو پنداشتن مصیبتهای خدادادی (توبه، آیات 50 تا 52)، توكل بر خدا (همان) و اینكه مصیبتها به دو دسته كیفری و امتحانی تقسیم میشود و دیگران نیز به كیفر و یا امتحان دچار این امور میشوند و تنها اختصاص به او یا جامعه ایمانی ندارد (آل عمران، آیه 165) كمك میكند تا مصیبت بر آنان آسان شود و تحمل آن راحت گردد.
مصیبت در هر دو شكل امتحان و كیفر، نیكو است؛ زیرا در صورت امتحانی بودن موجب افزایش ظرفیت، سعه و انشراح صدر انسان میشود و اسماء و صفات الهی در او بهتر و كامل تر ظهور و بروز میكنند و در صورت كیفر و مجازات بودن نیز موجب میشود تا مشكل و اشتباه خود را بشناسد و به بازسازی و خودسازی بپردازد و از بیراهه و كژراهه بیرون آید و با درنگ بیشتر در خود و ارزیابی عملكرد به بازسازی اقدام كند. از این رو همه مصیبتها برای مومن شیرین و گوارا و نیكو و خوب است؛ چرا كه یا پاداش دنیوی میگیرد یا پاداش اخروی از آن برداشت میكند. در دو حال، انسان مومن از مصیبت كیفری و امتحانی، بهره و حسنه ای میبرد و خود را به خدایی شدن و ربانی گشتن نزدیك تر میسازد، بنابراین در هر دو حال آن را نیكو و حسن میشمارد. (توبه، آیات 50 تا 52)
آثار تحمل مصیبت
با آنچه گفته شد به خوبی دانسته شد كه تحمل مصیبت چه آثاری در زندگی بشر دارد. كسی كه به مصیبت گرفتار میآید اگر از بینش و نگرش توحیدی برخوردار باشد، زندگی بر او آسان خواهد شد و بسیاری از مصائبی كه به دنبال مصیبتی پدید میآید از میان میرود. كسانی كه اهل توحید محض نیستند، هنگامی كه با مصیبتی بزرگ و كوچك مواجه میشوند، خود را میبازند و دچار افسردگی میشوند و از لحاظ روحی و روانی فرو میپاشند و حتی به سبب نومیدی دست به خودكشی میزنند و دنیا و آخرت خود را تباه میسازند.
اما كسانی كه اهل توحید محض هستند و از بینش و نگرش قرآنی برخوردارند با مصیبتها كنار میآیند. از این رو، كمتر دچار مشكلات و تبعات آن میشوند.
از سوی دیگر، تحمل مصیبت از سوی آنان موجب میشود تا از رحمت الهی برخوردار شوند و مشمول صلوات خداوندی شوند و از بركات این رحمت خاص برخوردار گردند (بقره، آیات 155 تا 157)
خداوند به اینان بشارتهای خاص میدهد و از جانب او الهاماتی را دریافت میكنند كه هر یك، ایشان را صدگام به سوی خداوند و خداوندگاری نزدیك میكند و متاله و ربانی شدن آنان را تضمین میكند. (حج، آیات 32 و 35 و آیات دیگر)
اراده و عزم افراد افزایش مییابد و ظرفیت و سعه صدر و انشراح صدر آنان بالامی رود (لقمان، آیه 17) و از مقام مخبتین برخوردار میشوند (حج، آیات 34 و 35) و هدایت خاص الهی بر آنان نازل میشود (بقره، آیات 156 و 157) و در هر حالی از احسان الهی برخوردار میشوند. (توبه، آیات 50 تا 53)
مصیبت در راه خدا
از مهم ترین جلوه ایمان انسان، مصیبت در راه خدا است. كسی كه خداوند وجه اوست و همه وجه خودش را متوجه جنبه وجه اللهی میكند، مصیبت در راه خدا را از هر چیزی شیرین تر و گواراتر مییابد؛ زیرا اوج عشق و دوستی میان خود و خدا را در ابتلاء و بلاء و مصیبت مییابد. از این رو گفتهاند: البلاء للولاء، بلاو مصیبت به سبب ولایت و محبت است. شاعر پارسی گو چه خوش سروده است:
هر كه در این بزم مقربتر است
جام بلابیشترش میدهند
گزارشهای عاشورایی حكایت شیرین این عشق بازی میان عاشق و معشوق و محب و محبوب است.
خداوند در آیه 146 سوره آل عمران میفرماید كه عاشقان بزم الهی، با مصیبت در راه خدا همانند عسل رو به رو میشوند و آن را شیرین تر از عسل میدانند و بهترین حسن و نیكویی (توبه، آیات 50 تا 52) را در مصیبت در راه خدا میدانند. از این رو هیچ سستی در ایشان راه نمییابد و به شیرینی عسل خوردن با مصیبتهای بزرگ جانی مواجه میشوند و مرگ را به آغوش میكشند و میگویند:
مرگ اگر مرد است گو پیش من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ، تنگ
من از او جانی ستانم جاودان
او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ.
از این رو حضرت قاسم بن حسن بن علی(ع) نوجوان 14 ساله، وقتی از شهادت حضرت مسلم بن عقیل مطلع میشود، از امام حسین(ع) سوال میكند: عموجان! آیا من هم جزو شهدا خواهم بود؟
امام میفرمایند: شهادت را چگونه مییابی؟
جناب قاسم عرض میكند: احلی من العسل، شهادت نزد من نوشیدنی است گواراتر از عسل.
نقل است كه این جواب كوتاه چنان امام را از میزان درك این جوان به وجد میآورد كه اشك در چشمان مباركشان حلقه میزند و زیباترین و بالاترین دعا را در حق ایشان مرحمت میفرمایند. جزاك الله خیرا جزاء و بعد اضافه میكنند: آری فرزندم! تو هم در سلسله شهدا هستی. این عشق بازیها میان عاشق و معشوق در مصیبت تنها اختصاص به یكی نداشت بلكه در میان همه آنانی كه در خیمه گاه حسینی ماندند چه آنان كه شربت شهادت نوشیدند و چه آنان كه اسارت را پذیرفتند موج میزد. از این رو حضرت زینب(س) درباره مصیبت بزرگ كربلا كه بر اهل بیت(ع) فرود آمده است میفرماید: ما رایت الا جمیلا؛ هیچ چیزی جز زیبایی ندیدم.
:: موضوعات مرتبط:
فلسفه بلا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1389
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : یک شنبه 2 شهريور 1393
|
|
انسان و سختی ها:
چگونه می توان از مصائب و سختي ها ي زندگي گذر کرد؟
يکي از راههاي گذر از مصيبت، علم و آگاهي از فلسفه ي مصايب است.بلاها و مصيبتها و سختيها و بيماريها، کفّاره ي گناه براي مومنان، تنبيه يا مجازات براي ظالمين و فاسقين، ارتقاء مقام براي معصومين و گاه نيز براي ظهور کمالات موجود مي باشد و همه ي اينها در زير چتر مفهوم عامّ امتحان جاي مي گيرند؛ چون امتحان يعني ساز و کاري که موجب مي شود استعدادها و کمالات يک موجود شکوفا و بالفعل گردد يا آن کمال موجود نمودار شود. البته براي امتحان معناي محدودتري نيز وجود دارد که تنها شامل شکوفا کردن بالقوّه ها مي شود؛ لذا امتحان به اين معنا شامل حال انسانهاي کامل نمي باشد؛ چون آن بزرگواران استعداد شکوفا نشده اي ندارند تا بالفعل گردد.
حضرت على عليه السّلام فرمودند: « إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة؛ بلا و گرفتارى براى ستمگر ادب است، و براى مؤمن امتحان، و براى پيامبران درجه و براى اولياء كرامت مي باشد.»
(بحار الأنوار، ج64 ،ص235) يعني خداوند متعال با مصائب و بلايا ستمگران را مجازات مي کند تا شايد ادب شوند و از ظلم خود باز گردند. مؤمنان را گرفتار بلايا مي کند تا امتحانشان نمايد؛ و امتحان نيز براي شکوفا ساختن استعدادهاي الهي است. امّا انبياء که ظلمي ندارند و استعدادات الهي آنها نيز شکوفاست، به سبب بلايا، اوصاف کمال موجودشان قويتر و شديدتر مي گردد؛ لذا بلا براي آن بزرگواران موجب ارتقاء درجه است. بر همين اساس بود که خداوند متعال حضرت ابراهيم را در انواع سختي ها قرار داد تا به مقام امامت نائل گردد. « وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ؛ و (به خاطر آوريد) هنگامى را كه خداوند، ابراهيم را با امور گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده ي اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من نيز » خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد.» (البقرة:124) امّا براي اولياء الهي، بلا و گرفتاري نشان بزرگواري آنهاست؛ يعني موجب مي شود که بزرگواري آنها ظهور خارجي يابد و مردم، بزرگواري و عظمت روحي آنها را در بلايا مشاهده نمايند؛ يا گرفتاري در بلاياي عظيم نشان مي دهد که آنها مورد توجّه خاصّ خدا هستند؛ چرا که در پيشگاه خداوند متعال «هر که در اين درگه مقرّبتر است، جام بلا بيشترش مي دهند». امام صادق (عليه السلام) خطاب به سدير صيرفي فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِيَّاكُمْ يَا سَدِيرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِي؛ چون خدا بندهاى را دوست بدارد او را به يكباره در بلا فرو برد و اى سدير! ما و شماها با بلا صبح و شب مي کنيم.» (بحار الأنوار، ج64، ص208 ) و فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِي الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا يُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ وَ لَا بَلِيَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَيْهِم؛ خدا عزّ و جلّ را در روى زمين بندههايي پاک و خالص است كه از آسمان تحفه اي به زمين فرود نيايد جز كه خدا آن را از آن بندگان بگرداند به ديگرى، و بلايي نيايد جز اينكه آن را به سوى ايشان بگرداند. » (بحار الأنوار، ج64، ص 207 ) رسول خدا (صلي الله عليه و اله) فرمودند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً ابْتَلَاهُم؛ چون خدا بر قومي خيري خواهد آنان را در بلا افکند. » (بحار الأنوار، ج64، ص236) رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله) فرمودند:« لَا يَزَالُ الْبَلَاءُ فِي الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِي جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَيْهِ مِنْ خَطِيئَة؛ مصيبت و گرفتارى همواره گريبان مرد و زن مؤمن را مىگيرد و آنها در مال و يا بدن خود نقصان مشاهده مىكنند و يا فرزندان خود را از دست مىدهند و اينها براى اين است كه هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند.» (بحارالأنوار، ج64، ص236 ) امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِي جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِيبَةٍ فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِيبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْيَا لِيَأْجُرَهُ عَلَيْهَا؛ خداوند متعال مؤمن را به مصيبت و بلاء گرفتار مىكند و او را به بيمارى در بدن مبتلا مىسازد و يا در مصيبت اهل و فرزند قرار مىدهد و يا يكى از مصيبتهاى دنيا را متوجه او مىكند تا او را پاداش دهد. » ( بحار الأنوار، ج64، ص 237) و فرمودند: « إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِي جَسَدِه؛ در بهشت مقامى هست كه هيچ كس به آن جايگاه نمىرسد مگر اينكه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد. » ( بحار الأنوار، ج64، ص 237)
حاصل کلام آنکه: گاه بلايا و مصائب براي مجازات مي باشند؛ گاه کفّاره ي گناهان هستند؛ گاه امتحانند به معني خاصّ آن؛ گاه شرط حصول برخي کمالات مي باشند؛ گاه براي ارتقاء درجه مي باشند و گاه نيز براي آن هستند که کمالات اولياء براي مردم ظاهر گردند. پس اگر بلا يا سختي يا بيماري براي ما حاصل شد بايد به وضع دينداري خود نظر کنيم. اگر حقيقتاً اهل تقوا و عدالت بوديم، آن دشواريها براي اين هستند که گناهان گذشته ي ما پاک شوند و قابليت هدايتها و پادشهاي خاصّ خدا در ما ايجاد گردد و استعدادهاي الهي ما شکوفا گردند. امّا اگر در دينداري خود سست بوديم و تقوا پبشه نبوديم، بايد بدانيم که آن سختيها براي تنبيه (بيدار نمودن) و ادب کردن ما هستند تا در آن شرائط خدا و آخرت را ياد نموده به سوي حقيقت و تقوا و عدالت باز گرديم؛ که اگر باز گشتيم، آن دشواريها براي ما نعمت خواهند بود؛ در غير اين صورت صرفاً مجازات و عذابند و کمالي در پي نخواهند داشت. البته گاه اين مشکلات براي اين هستند که بنده ي مومن دچار طغيان نشود يا بنده ي غير مومن در طغيان خود زياده روي ننمايد. لذا خداوند متعال فرمود: «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى؛ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى؛ چنين نيست (كه شما مىپنداريد) به يقين انسان طغيان مىكند؛ از اينكه خود را بىنياز ببيند» (علق:6 و7) همچنين فرمود: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبيرٌ بَصيرٌ؛ هر گاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمين طغيان و ستم مىكنند؛ از اين رو به مقدارى كه مىخواهد (و مصلحت مىداند) نازل مىكند، كه نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.» (الشورى:27) شايد بتوان گفت توجه و تفکر در حکمت و فلسفه ي بلايا و مصائب، يکي از بهترين راه هاي گذر از آن ها مي باشد. از ديگر راهکارهاي عبور از مصيبت ها، تمرين صبر و استقامت است. صبر از مقامات سالكين و منازل دين و از مهمترين زمينههاى درك فيض و عنايت الهى است. تا جايى كه ائمه اطهار(عليهم السلام) به واسطه صبر عظيمشان و عزم استوارشان به مقام شامخ ولايت و امامت نايل شدند «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا ...» «و از آنان امامان (و پيشوايانى) قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مىكردند؛ چون شكيبايى نمودند ... » (سجده، آيهى 24)، يعنى ريشه امامت و رهبرى صبر است. دنيا دار بلاست و مصيبتها و مشكلات براي امتحان انسانهاست كه تا چه ميزان ايمان دارند. هنگامه ي بلاها دل هاي كوچك ضحه و زاري مي كنند كه كشش غريزي انساني است و عاطفه ي سركش بر انسان تحميل مي كند و صبر و تسليم نشدن در برابر آن موجب تقويت عزم و ارادة انسان مي شود. صبر انسان را از همه چيز و همه كس مستقل مي سازد و اين معناي حر بوده است و آزادمرد در همه احوال آزادمرد است و اگر مصيبتها بر او هجوم آورد هرگز او را نشكند و صبر كند تا خدا او را نجات دهد مانند حضرت يوسف كه خدا بر او منت نهاد و در اثر صبر به پاداش بزرگ الهي نائل شد. و امام صادق عليه السلام مي فرمايد: هركه از مؤمنين به آزموني سخت گرفتار آيد و صبر كند اجر هزار شهيد را دارد. مانند امام سجاد عليه السلام كه آنچنان صبري بايد داشته باشد كه هر لحظه آن درد مرگ را دارد و در عوض چنين اجري مي برد. حضرت علي عليه السلام مي فرمايند: مشكلات دوره اي دارند كه مي گذرند و دستپاچگي وخودباختگي و بي تابي فايده ندارد بلكه بر نگراني مي افزايد. با صبر، تقدير جاري مي شود و انسان ستوده مي شود و با بي تابي هم تقدير جاري مي شود ولي انسان نكوهيده مي شود.
ذکر چند نکته: نکته اول: صبر هرگز به معنى تحمل بدبختيها و تن دادن ذلت و تسليم در برابر عوامل شكست نيست بلكه صبر و شكيبايى به معنى پايدارى و استقامت در برابر هر مشكل و هرحادثه است. رسول خدا، صلّى اللّه عليه و آله فرموده اند : «... پس كسى كه صبر كند بر مصيبت تا آنكه برگرداند مصيبت و شدت آن را به نيكويى عزاى آن (يعنى با صبر جميل شدت مصيبت را ردّ كند) بنويسد خدا براى او سيصد درجه، ما بين هر درجه تا درجه ديگر مثل ما بين آسمان و زمين است... (اصول كافي ج2 ص 91) نکته دوم : چيزي كه در اين زمينه بسيار مهم است اين است كه بدانيم با چه هدفي صبر مي كنيم. اگر هدف الهي باشد يعني براي وصول به خداوند و تقرب به او باشد، خوب بسياري از سختي ها در اين راه آسان مي نمايد، چون اين راه ارزش اين را دارد كه به خاطر آن انسان سختي هاي بسياري را تحمل كند و بردبار باشد. مانند كسي كه معشوقي بس زيبا دارد، خوب براي رسيدن به اين معشوق زيبا و قيمتي مي طلبد كه با موانع و دشواري هاي وصول بجنگد و در مقابل هر ناملايمي صبوري پيشه كند تا به مقصود برسد. رسيدن به اهداف دين و قرب الهي و راه عشق خداي متعال كار آساني نيست، در اين راه مشكلات وسختي ها و رياضت هاي فراواني وجود دارد كه سالكان و طالبان حق با صبر و شكيبايي آن ها را به اميد لقاي الهي تحمل مي كنند و در اثر اين صبر زيبا محبوب خداي محبوب مي شوند و مورد تمجيد و ستايش او قرار مي گيرند. در اين مسير است كه خداوند متعال در آيات متعددي از قرآن کريم صابرين را مورد تمجيد و ستايش قرار داده و وعده هاي بسياري از سوي خداوند متعال و معصومين عليهم السلام براي صابران ذکر شده است . (1) حتي رسيدن به خواسته ها واهداف دنيوي خالي از سختي و دشواري هاي خاص خود نيست. هر هدفي و هر خواسته اي جز با صبر و تحمل دست يافتني نمي شود. گفته اند «گر صبر كني ز قوره حلوا سازم»؛ يا «در اثر صبر نوبت ظفر آيد». نکته سوم : صبر داراي آفاتي مي باشد که بي توجهي به آنها عدم موفقيت انسان را در کسب اين ويژگي اخلاقي نيکو به دنبال خواهد داشت که برخي از اين آفات به شرح ذيل مي باشد : 1 ـ عجله و شتابزدگي: وقتي بر خلاف خواسته انسان چيزي پيش آيد تحمل او تمام شده و قانون اين جهان را فراموش مي كند و با عجله و شتابزدگي به دنبال فرار از آن مي باشد. 2 ـ عصبانيت و خشم: انسان در زمان عصبانيت و خشم ارزش صبر را فراموش مي كند. 3 ـ دل تنگي و بي تابي: انسان با اين دو، نيروي صبر و مقاومت خود را از دست مي دهد. 4 ـ نااميدي: بزرگترين آفت صبر است و براي هر فعاليتي انسان بايد بذر اميد در دل خود بكارد تا موفق شود.
در اينجا به برخي از راههاي تقويت روحيه صبر اشاره مي نمائيم و اميدواريم با بکارگيري آنها بتوانيد بخوبي از مشکلات و مصائب سر راهتان عبور کنيد و به هدف مقدس خود نائل گرديد: 1- شناخت طبيعت زندگي دنيا:از مسائلي که مي تواند صبر انسان را تقويت نمايد شناخت زندگي دنيا مي باشد و دانستن اينکه اين دنيا فاني است و انسان آفريده شده تا با آزمايش هاي مختلف الهي وجودش را صيقل داده و مستعدّ زندگي جاودانه نمايد و خداوند انسان را در رنج و سختي آفريده و شادي و سلامت بدون غم و بيماري نيست. همانگونه که خودش فرموده:«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ» (بلد/ 4) كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگى او پر از رنجهاست)! 2- خودشناسي:اگر انسان همه چيز خود را از خدا بداند ديگر در حوادث و يا جايي كه چيزي از او گرفته مي شود، گويي اتفاقي نيفتاده و همواره اين شعار را الگوي رفتار خويش نمايد «ما از خدائيم و به او باز مي گرديم». 3- اميد قطعي به وعده الهي مبني بر گشايش سختي ها: اينکه انسان به اين وعده الهي که فرموده: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (آرى) مسلّماً با(هر) سختى آسانى است (الشرح : 6) به يقين برسد. 4- اميد بستن به جبران محروميّتها:پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: خداوند دنيا را خانه گرفتارى و بلا، و آخرت را خانه جزا قرار داده، پس بلاى دنيا را، سبب پاداش آخرت و عوض آن معيّن نموده، پس بلاى دنيا عطا و پاداش آخرت را در پى دارد، و دنيا زودگذر است و به سرعت پيموده مىشود، 5ـ كمك گرفتن از ذات حق:از ديد قرآن مهمترين پشتوانه صبر ياري خداوند است و بدون كمك او صبر كامل نمي شود. (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 ص 77 ) 6- زنده نگه داشتن خاطره قهرمانان صبر:اينکه انسان زندگي صابران و نتيجه صبرشان را مطالعه كند و از آنها بخصوص پيامبران الگو بگيرد، نقش بسيار سازنده اي در تقويت صبر دارد. 7- ايمان به قضا و قدر:بداند براي سنت الهي تبديل و تحويلي نيست و آنچه از دست رفته باز نمي گردد پس بي صبري فايده ندارد. 8- بداند كه محنت از جانب پروردگار اوست كه مهربانترين کس نسبت به اوست و خير و صلاح او را مي خواهد و عقل از ادراك عواقب امور قاصر است. 9- روحيه عجول بودن، کنار گذاشته شود.براى نتيجه گيرى در کارها نبايد عجول بودد؛ حتي براي نتيجه گرفتن در تقويت روحيه صبر نيز نبايد عجله کرد. 10- دوست گرامي! با خود شرط كنيد كه هيچ گاه و در هيچ شرايطى صبر خود را از دست ندهيد. وقتي چنين قراري را با خود گذاشتيد اگر در مساله اي صبرتان را از دست داديد، خود را جريمه كنيد؛ مثلا تصميم بگيريد - يا در صورت امكان نذر كنيد - فلان مبلغ را صدقه بدهيد، يا نماز شب بخوانيد و يا يك روز روزه بگيريد. كارآيى اين روش، بسيار بالا است و بسيارى از علماى بزرگ بدين سان تمرين عملى و خودسازى نمودهاند. 11- در صورت بروز بي صبري خود را سرزنش کنيد. اگر گاهي اوقات کاري که ناشي از بي صبري بود انجام داديد، سريع خود را سرزنش و حتى در لفظ اظهار پشيمانى نماييد و وعدهها و قولى كه با خود داشتيد را در ذهن خويش حاضر سازيد. 12- تفريحات سالم داشته باشيد.از تفريحات سالم و تقويت كننده اراده؛ مانند كوهنوردى، شنا، دو، صحرانوردي و پيادهروى و گردش در طبيعت و... نيز استفاده كنيد. 13- بيشتر با افراد خوش خلق و صبور معاشرت كنيد. 14- ذكر «لا حول و لا قوة الا بالله» را زياد بر زبان جارى سازيد و سوره والعصر را زياد بخوانيد. 15-دعاى 24 صحيفه سجاديه «يا من تحل به عقد المكاره» و دعاى 58 و 175 آن را بخوانيد. 16- رواياتى كه در فضيلت صبر رسيده حتما مطالعه كنيد. چراکه اگر كسى بداند ثواب صبر به مراتب بيشتر از چيزى است كه از دست داده، زيرا چيزى از دست داده كه جز در زندگى دنيا با او نمىماند و چيزى بدست آورده كه بعد از مرگ ابدالدهر با او خواهد بود، در اينصورت مىتواند به راحتي صبر كند. (ترجمهاخلاق ص : 365 ) 17- رواياتى كه در فضيلت مبتلا بودن به مشكلات دنيوى وارد شده مورد مطالعه قرار دهيد. 18- متذكر شويد كه زمان مصيبت و بلاهاي دنيايي اندك و وقت آن كوتاه است و به زودى از آن رهايى خواهيد يافت و اصولًا عمر دنيا كوتاه است. 19- بينديشيد كه جزع و بىصبرى چه ضررهايى بر آن مترتب است. زيرا کسي که بداند كه جزع و بىتابى كارى است زشت و به دين و دنياى او زيان مىرساند و هيچ فايدهاى ندارد جز اينكه ثواب را باطل و ضايع مىكند و آدمى را گرفتار عقاب مىسازد، چنانكه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: «اگر صبر كنى آنچه مقدّر است خواهد شد و تو اجر مىبرى، و اگر بىتابى نمائى آنچه مقدّر است خواهد شد و براى تو بار گناه و عقوبت خواهد بود». (بحار الأنوار ج68 ص 92 ) در اينصورت بهتر در برابر مشکلات صبر مي نمايد. 20- احوال كسانى را كه به بلاى عظيمتر از شما گرفتار شدهاند و مشكلات گذشته و حالشان با شما قابل مقايسه نيست، به ذهن آوريد و شكر كنيد كه شما كمتر مبتلا بوده و هستيد. 21- به خداوند بزرگ اميدوار باشيد و دائماً بر او توكل كنيد. 22- ارتباط خود را با او استحكام بخشيد و با نماز و ذكر، پيوسته او را ياد كنيد و در مشکلات و مصيبت ها از او استمداد بطلبيد. 23- هيچ گاه مأيوس نشويد و با روحيه اميد به پيش برويد و با برنامه ريزي در صدد حل مشكلات باشيد. 24- در موقع اندوه ذكر لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ را تكرار كنيد. 29- موارد فوق را در برنامهاى منظم با درج موارد آن در يك جدول و نمره دادن به عملكرد خود و رعايت اين امور سعى در تقليل موارد تخلف داشته و همت خود را به افزايش صبر و تحصيل سعه صدر معطوف بداريد. (2) پيروز و موفق باشيد.
:: موضوعات مرتبط:
فلسفه بلا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1253
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : یک شنبه 2 شهريور 1393
|
|
lمکن است برخی حوادث بر اثرعدم احاطه علمی به جوانب آن برای ما ناگوار و تلخ باشد، ولی در واقع آثار مثبت ومطلوبی را در پی داشته باشد. قرآن کریم می فرماید: « وعسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم وعسی ان تحبوا شیئا وهو سرلکم والله یعلم وانتم لا تعلمون » .
و چه بسا از چیزی اکراه داشته باشید، در حالی که برای شماخوب است و چه بسا چیزی را دوست دارید ، در حالی که برای شما بد است. وخدا می داند وشما نمی دانید.
قرآن کریم می فرماید: « فعسی ان تکرهوا شیئا ویجعل الله فیه خیرا کثیرا» . پس چه بسا از چیزی کراهت دارید وحال آنکه خداوند خیر فراوان در آن قرار داده است . و بنای خداوند برآن است که امور وحوادث را براساس مصالح انجام دهد نه میل افراد.امام علی (ع) می فرماید : « ان الله سبحانه یجری الامور علی ما یقتضیه لا علی ما ترنضیه » خداوند سبحان کارها را مطابق مصالح، جاری می کند نه بر طبق( میل و ) رضایت تو .
البته تذکر این نکته هم ضروری است که با بیان عوامل حوادث در پی آن نیستیم که کوتاهی ویا کم توجهی درباره پیش گیری و پیش بینی حوادث و همین طور مبارزه با آن را نادیده بگیریم .
الف) امتحان وآزمایش الهی
دنیا آموزشگاهی است که انبیاء و ائمه (ع) و اولیاء معلمان آن ، و مردم شاگردان این مدرسه، وحوادث و ابتلائات تلخ وشیرین مواد امتحانی آن می باشند. خداوند انسان ها را با بلایا و و مصیبت ها و نیز با خوشیها و نعمت ها در این دنیا مورد امتحان وآزمایش قرار می دهد. آیات زیادی از قرآن گواه این مطلب است، از جمله:
1- «انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا .»
« ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم ، تا آنها را بیاموزیم کدامینشان بهتر عمل می کنند » .
2- « الذی خلق الموت والحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا وهو العزیز الغفور.
« آن خدایی که مرگ وزندگی را آفرید تا شما را بیازماید و که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید، و او شکست ناپذیر بخشنده است .
3- «و بلوناهم بالحسنات و السئیات لعلهم یرجعون .»
و آنها را با نیکیها وبدیها آزمودیم ، شاید باز گردند .
4- «و لنبلونکم بشی من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبته قالوا انا لله و انا الیه راجعون .»
قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی وکاهش در مالها وجان ها و میوه ها آزمایش می کنیم. وبه استقامت کنندگان بشارت ده، آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می رسد، می گویند. « ما از آن خداییم ، به سوی او باز می گردیم . »
آری امتحان الهی همان رویداد های پیش بینی شده و یا پیش بینی نشده است که گاهی دامنگیر انسان ها می شود وانسان را تحت فشار می گذارد که برای رهایی خود تصمیم بگیرد ونیروهای خود را بسیج کند .
فواید وآثار امتحانات الهی
آزمایش های الهی و امتحانات او آثار گرانسنگی در پی دارد که به چند مورد مهم آنها اشاره می شود .
1- پرورش روح استقامت و پایداری
بلاها و پایداری را در انسان زنده می کند، امیرمومنان علی (ع) می فرماید:« ان الشجره البریه اضلب عودا والرواتع الخضره ، ارق جلوده و النابتات العذیه اقوی و قودا وابطاأ خمودا. » درخت بیابانی چوبش سخت تر و درختان کناره جویبار پوستشان نازک تر است. درختانی که با باران سیراب می شوند، آتش چوبشان شعله ورتر وپردوام تراست .
تنبیه و آگاهی
یکی از آثار آزمایشات الهی ، تنبه و آگاهی است . رفاه دایمی و غرق شدن در مواهب زندگی ، مایه غرور و سبب غفلت از ارزش های اخلاقی است .
زندگی آرام وفارغ از هر نوع فراز و نشیب وخالی از هر نوع طوفان وحوادث تکان دهنده کاملا خواب آور است . در حالی که حوادث ناخوشایندوناگوار، موجب کاهش غرور و بیداری از غفلت و پیدایش نقطه عطفی در زندگی افراد می گردد. قرآن از یک سو می فرماید: «ان الانسان لیطغی انراه استغنی» . انسان آن گاه که خودرا بی نیازبیند طغیان می ورزد . و از سوی دیگر گرفتاری ها وبلاها را مایه بیداری او معرفی می کند ومی فرماید : «و ما ارسلنا فی قریه من نبی الا اخذنا اهلها بالبسا و الضرا و لعلهم یتضرعون» . هیچ پیامبری را به نقطه ای نفرستادیم ، مگر اینکه مردم آنجا را با فقر وسختی مواجه ساختیم تا تضرع کنند .
ودر آیه ی دیگر فرمود: « ولقد اخذنا آل فرعون بالسنین و نقص من الثمرات لعلهم یذکرون». وبراستی قوم فرعون را به خشکسالی وکمی میوه دچار نمودیم تا مذکر شوند.
امام علی ( ع) فرمودند : « اذا اراد الله بعبد خیرا فاذنب ذنبا تبعه بنقمه و بذکره الاستغفار.» هرگاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیری داشته باشد ، پس آن بنده گناهی کند. بدنبال آن گرفتاری ای پیش می آید و استغفار را بیادش می آورد .
آری حوادث مرگبار وناخوشایند ، اخطارهای الهی است وسبب می شود که انسان در زندگی خود ورفتار های خویش تجدید نظر کرده، راه درست و صحیح را پیشه خود سازد.
3- پاکسازی گناهان
ازدیگر آثار بلاها وسختی ها ، پاکسازی گناهان انسان است. علی ( ع) می فرماید: «الحمدالله الذی جعل تمحیص ذنوب شیعتنا فی الدنیا بمحنتهم لتسلم بها طاعاتهم ویستحقوا علیها ثوابها» . سپاس خدایی را که پاک کردن گناهان شیعیان ما دردنیا به وسیله رنج و محنت آنها قرارداد، تا بدینوسیله طاعاتشان سالم بماند وبرطاعت ، استحقاق ثواب یابند.
ب- ترفیع درجه ورسیدن به مقامات بالاتر
گاهی بلاها و حوادث تلخ زندگی، برای دست یافتن به مقامات ودرجات برتر وعالی است. گرفتاری ها ورنج بلای انبیاء ائمه ، اولیا و پاکان از این طریق قابل توجیه است. و جمله معروف «البلاء للواء» بلا برای دوستی است، دراین وادی قابل فهم ودرک است. رنجهای بی شماری و گرفتاری های فراوان حضرت ابراهیم ، حضرت موسی، یوسف صدیق و حضرت خاتم که فرمود: « ما اودی نبی مثل ما اوذیت»: هیچ پیامبری همچون من آزار ندید. با این دید قابل تفسیر وتببین است.
اینک به نمونه ای از آیات وروایات درباره عامل فوق اشاره می شود .
1- ابراهیم (ع) بعد از گرفتاری های سخت و طاقت فرسا ( از درون آتش رفتن تا هجرت) به مقام امامت ترفیع درجه می یابد. قرآن کریم در این باره می فرماید :
« واذا بتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما» . به خاطر آورید هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود ، او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد ، خداوند به اوفرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.
2- امام صادق (ع) فرمودند : « انه لیکون للعبد منزله عند الله فما ینالها الا باحدی خصلتین ، اما بذهاب ماله اوببلیه فی جسده. » براستی برای بنده (مومن) در پیشگاه الهی مقام ومنزلتی است که بدان دست نمی یابد مگر با یکی از دو خصلت. یا از بین رفتن مال او ویا گرفتاری در جسم او ( براثر سیل و زلزله ) به همین جهت مومنان بیشتر گرفتارند.
3- امام صادق (ع) فرمود : اوحی الله تعالی الی موسی : « ما خلقت خلقا احب الی من عبدی المومن فانی انما ابتلیه لما هو خیر له واعا فیه لما هو خیرله وانا اعلم بما یصلح علیه عبدی». خداوند بلند مرتبه به موسی وحی نمود که : موجودی نیافریدیم که نزد من از بنده مومنم محبوب تر باشد. پس براستی او را گرفتار می کنم به آنچه برای او خوب است واو را عافیت می دهم به آنچه برای او خوب است ، و من به آنچه باعث اصلاح امر بنده ام می شود، آگاهترم .
4- امام بحق ناطق ، حضرت صادق(ع) فرمودند:« ان اشد الناس بلاء الانبیاء ثم الذین یلونهم ثم الامثل فالامثل» . براستی شدیدترین مردم از جهت بلا وگرفتاری پیامبران اند، سپس کسانی که ازنظر رتبه بعد از آنها قرار دارند، پس هر اندازه به انبیا شبیه ترباشند. بلاهای آن ها نیز شبیه تر است .
ج ) رسیدن به نعمت
گاهی بلاها وسیله ای برای رسیدن به نعمت ها هستند وخداوند می خواهد به وسیله آنها به انسان نعمت دهد .امام حسن عسکری( ع) فرمود: ما من بلیه الا والله فیها نعمه تحیط بها. هیچ بلا و گرفتاری نیست مگر آنکه برای خداوند درآن نعمتی است که برآن بلا احاطه نموده است .
د- برخی گناهان
گاهی عامل بلاها و گرفتاری ها برخی از گناهان وشکستن سد ها و حریمهای الهی است . هلاک شدن برخی اقوام گذشته در تاریخ مانند: قوم نوح ، عاد، ثمود.. از این قبیل است. قرآن کریم در این رابطه نیز آیاتی دارد که از جمله می فرماید:
« و لو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السما والارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانویکسبون .»
اگر اهل آبادی ها ایمان بیاورند وتقوا پیشه کنند، درهای رحمت را از آسمان وزمین به دروی آن ها می گشایم. آسمان وزمین به روی آنها می گشاییم ولی آنها آیات ما را تکذیب کردند و ما هم آنها را به مجازات اعمال خودشان گرفتار ساختیم .
درآیه دیگر می فرماید : « وظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون . »
فساد در خشکی ودریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد تا خداوند نتیجه برخی از اعمال آنها را به خود آنها بچشاند، شاید برگرداند .
فرمود « مااصابکم من مصیبه ، فبما کسبت ایدیکم ویعفوا عن کثیر.»
هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید درحالی که بسیاری از گناهان را نیز عفو می کند .
صبرواستقامت در مقابل بلاها
در پایان به مهمترین وظیفه ای که در مقابل بلاها و حوادث داریم یعنی صبرواستقامت اشاره می شود.
اولین وظیفه در مقابل بلاها، صبر و بردباری است. قران کریم می فرماید :
« وبشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله وانا الیه راجعون »
صبر کنندگان را بشارت ده همانها که وقتی مصیبتی به آنها رسد می گویند .
ما برای خداییم وبه سوی او باز می گردیم .
امام هفتم ( ع) فرمودند: « لن تکونوا مومنین حتی تعدوا اللبلا نعمه والرحاء مصیبه و ذلک ان الصبرعند البلاء اعظم من الغفله عند الرخاء ». مومن نخواهید بود مگر آنکه بلا را نعمت بدانید وراحتی را مصیبت، وراز آن این است که صبر و بردباری درهنگام بلا برتر از غفلت در وقت راحتی است
:: موضوعات مرتبط:
فلسفه بلا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1325
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : یک شنبه 2 شهريور 1393
|
|
آزمايش :
قرآن .
((و شما را با بدى و خوبى مى آزماييم )). ((در اين داستان عبرتها و پندهاست و قطعا ما آزمايش كننده بوديم )). ـ امـام عـلـى (ع ) : اى مـردم ! خداوند شما را پناه داده است كه بر شما ستم روا ندارد, اما پناهتان نداده است كه آزمايشتان نكند. بوديم )). ـ امـام صـادق (ع ) : هـيـچ گـرفـتگى و گشايشى صورت نمى گيرد مگر آن كه خداوند در آن , بخشش و آزمايش در نظردارد. ـ هيچ گرفتارى و گشايشى نيست مگر آن كه خدا در آن , خواست و حكم و آزمايشى دارد. ـ در امـر و نهى خدا هيچ گرفتگى و گشايشى صورت نمى گيرد مگر از جانب خداى عزوجل در آن آزمايش وحكمى است .
ـ اميرالمؤمنين (ع ) بيمار شد و گروهى به عيادت آن حضرت رفتند و عرض كردند: چگونه صبح كرديد اى اميرالمؤمنين ؟ فرمود: با بدى .
مى فرمايد: ((و شما را با خوبى و بدى مى آزماييم ...)) خوبى همان تندرستى و توانگرى است و بدى همان بيمارى ونادارى .
فلسفه آزمايش .
قرآن .
((خدا بر آن نيست كه شما مؤمنان را بدين حال كه اكنون داريد رها كند (بلكه مى آزمايد) تا ناپاك را از پاك جدا سازد)). ((اگر بر شما زخمى رسيد به آن قوم نيز همچنان زخمى رسيده است .
آورده اند معلوم دارد و از شما گواهانى گيرد و خدا ستمكاران را دوست ندارد و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده اند پاك و ناب گرداند و كافران رانابود سازد. مى ورزند)). ((براى اين است كه خدا آنچه را در سينه هايتان داريد بيازمايد و آنچه را در سينه هايتان است پاك و خالص گرداند و خدا به راز سينه ها آگاه است )). ((آيـا پـنداشته ايد كه به خود واگذار مى شويد بى آن كه خدا كسانى از شما را كه جهاد مى كنند و جـز خـدا و پـيـامـبرش و مؤمنان همدمى نمى گيرند, معلوم دارد؟ و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است )). ((و البته شما را مى آزماييم تا مجاهدان و صابرانتان را بشناسيم و گزارشهاى [ مربوط به ] شما را بررسى كنيم )). ((اگـر خـدا مـى خواست هر آينه از آنان انتقام مى گرفت ولى خواست تا شما را به وسيله يكديگر بيازمايد)). ((همان كه مرگ و زندگى را بيافريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نكوكارتريد)). ((مـا هـر چـه را بـر روى زمـيـن اسـت زيـنـت آن قـرار داديم تا آنـان را بيازماييم كه كدامشان نيكوكارترند)). ((اوسـت آن كـه آسمانها و زمين را در شش روز بيافريد و عرشش بر آب بود, تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما نكوكارتر است )). ـ امام على (ع ) : خداى تعالى درون مردمان را آشكار ساخت نه اين كه از رازهاى نهفته و درونهاى پوشيده شان آگاه نبود بلكه تا آنان را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل مى كنند. كيفر (كار بد). ـ در باره آيه ((همانا داراييها و فرزندانتان مايه آزمايشند)) ـ : معناى اين آيه آن است كه خداى پاك بـندگان خود رابه وسيله ثروت و فرزند مى آزمايد تا معلوم شود چه كسى از روزى خود ناخشنود است و چه كسى به بهره خودراضى .
سزاوار آنست , پديدار شود. ـ در دگرگونيهاى زمانه است كه گوهر مردان شناخته مى شود و روزگار انديشه هاى نهفته را براى تو آشكارمى سازد. ـ امـام رضـا (ع ) : در تـفـسير آيه ((تا شما را بيازمايد كه كدام يك نكوكارتريد)) ـ : خداى عزوجل بندگان خود را آفريدتا, به وسيله نهادن طاعت و عبادت خود بر دوش آنان ايشان را بيازمايد و اين كا را از باب امتحان و تجربه (براى خود) نكرد, زيرااو همواره به همه چيز آگاه است .
ـ امام حسين (ع ) ـ در راه رفتن به كربلا ـ : براستى كه مردمان بنده دنيا هستند و دين بر سر زبان آنهاست و تا براى آنها وسيله زندگى است آن را مى چرخانند و چون به بوته آزمايش گذاشته شوند آن گاه دينداران كم اند. ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در آزمـودن فرشتگان با سجده كردن بر آدم ـ : اگر خدا مى خواست آدم را از نورى خيره كننده ...بيافريند بيگمان مى توانست چنين كند و اگر چنين مى كرد گردنها در برابر او فـرود مـى آمد و كار آزمايش برفرشتگان آسان مى شد, ليك خداى سبحان آفريدگان خود را به چـيـزهـايى كه اصل آن را نمى دانند مى آزمايد تافرمانبردار را از نافرمان جدا سازد و خصلت خود بزرگ بينى را از آنان بزدايد)). ـ هر چه امتحان و آزمايش بزرگتر باشد ثواب و پاداش فراوانتر است .
زمـان آدم صـلـوات اللّه عـلـيـه تـا آخـريـن نفر از مردم اين جهان , با سنگهايى كه زيان و سودى نمى رسانند و نمى توانندببينند و بشنوند, آزمود و آن سنگها را خانه با حرمت خود ساخت , خانه اى كـه بـراى مـردم بـر پا گردانيد...؟ ! . اما خداوند بندگانش را با انواع سختيها مى آزمايد و با رنج و كـوشـشهاى گوناگون به بندگى وادارشان مى كند و با انواع نا خوشايندها امتحانشان مى كند تا خـود بـزرگ بـينى را از دلهايشان بيرون كند و فروتنى را در جانهاشان جاى دهد واين را درهايى قرار دهد گشوده به سوى فضل و بخشش خود و وسايلى آماده براى گذشت و آمرزش خويش .
ـ همانا شما درهم آميخته و غربال خواهيد شد تا آن كه پايين است به رو آيد و آن كه بالاست به زير رود و آنان كه واپس مانده اند پيش برانند و آنان كه پيش افتاده اند واپس مانند. ـ بـه ثـروت و رفاه دل شاد مكن و از تهيدستى و گرفتارى اندوه به دل راه مده , زيرا طلا با آتش گداخته و ناب مى شود و مؤمن با بلا و گرفتارى .
سختى آزمايش مؤمن .
قرآن .
((آيا پنداشتيد كه به بهشت خواهيد رفت , حال آن كه هنوزمانند آنچه بر سر پيشينيان شما آمده بر شما نگذشته است .
بودند گفتند: پس پيروزى خدا كى خواهد رسيد؟ هشدار, كه پيروزى خدا نزديك است )). ـ امام صادق (ع ) : پيامبران بيش از همه سختى بلا را مى چشند, پس از آنها جانشينان و پيروانشان و سپس به ترتيب كسانى كه نزد خدا مقامى ارجمندتر دارند. ـ امام على (ع ) : بلا به مؤمن پرهيزكار زودتر مى رسد تا آب باران (از فراز تپه ) به شيب زمين .
ـ امام صادق (ع ) : دنيا زندان مؤمن است , از كدام زندان خيرى مى رسد؟ . ـ اهـل حـق هـمـيشه در سختى بوده اند, اما بدانيد كه دوره اين سختى كوتاه است و سرانجامش آسايشى طولانى است .
ـ امام سجاد (ع ) : هيچ مؤمنى نيست كه در دولت باطل رفاه و آسايشى به او رسد مگر آن كه پيش از مردن به بدن يا مالش آزمايش شود, تا بهره اش دردولت حق فراهم آيد. ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : مؤمن با پنج سختى دست به گريبان است : مؤمنى ديگر كه به او حسادت مى ورزد, منافقى كه اورا دشمن مى دارد, كافرى كه با او مى جنگد, نفسى كه با او كشمكش دارد و شيطانى كه درصدد گمراه كردن اوست .
ـ پـيـش از شما مرد را مى گرفتند و زمين را مى كندند و او را در گودال مى گذاشتند و با اره از فرق سر به دو نيمش مى كردند و با اين همه از دين خود دست بر نمى داشت .
شـانـه هـاى آهـنـى گـوشت بدنش را تا استخوان و عصب مى كندند و اين همه او را از دينش باز نمى داشت .
ـ امـام سـجاد (ع ): چرا چشم مى دوزيد؟ آيا در امان نيستيد؟ پيش از شما كسانى بودند كه حال و روز شما را داشتند, دستگير مى شدند و دست و پايشان قطع مى شد و به دار آويخته مى گشتند. ـ امام صادق (ع ) ـ در تفسير آيه ((و در كتاب از اسماعيل ياد كن ...)) ـ : خداوند قوم اسماعيل را بر او مسلط كرد وآنها پوست سر و صورتش را كندند .. . و اين اسماعيل آن اسماعيل پسر ابراهيم نيست . ـ پيش از شما مردمى بودند كه كشته مى شدند, سوخته مى شدند, اره اره مى شدند و زمين با همه فراخى بر آنان تنگ مى گشت ولى هيچ يك از اينها آنان را از عقيده شان , همان كه شما هم داريد, رويگردان نمى كرد. سـتـمـى كرده و نه آزارى رسانده بودند كه سزاوار اين كيفرها باشند بلكه تنها بدين سبب از آنان انتقام مى كشيدند كه به خداى توانا و ستوده ايمان داشتند. زمان خود صبورى ورزيد تا به پاى آنها برسيد. ـ امام باقر (ع ) : خداوند پيامبرى حبشى براى قوم خودش برانگيخت .
گشتند. آيين ماست به كنارى رود و هر كه پيرو دين اين پيامبر است خود را به آتش زند. همراه كودك خود جلو آمد اما از آتش ترسيد. افكند.
آزمايش مؤمن به انواع بلاها.
ـ از امـام صـادق (ع ) پرسيده شد: آيا مؤمن به جذام و پيسى و امثال آن مبتلا مى شود؟ فرمود: مگر بلا جز براى مؤمن نوشته و مقدر شده است ؟ !. ـ امـام بـاقر (ع ) ـ در پاسخ به اين سؤال سدير كه : آيا خداوند مؤمن را مبتلا مى كند؟ ـ : مگر كسى جـز مـؤمـن دچـار بلامى شود؟ حتى صاحب ياسين (حبيب نجار كه داستانش در سوره يس آمده است ) كه گفت : كاش قوم من بدانند,مكنع بود. ـ مؤمن به هر بلايى آزموده و گرفتار مى شود و به هر مرگى مى ميرد, اما خودكشى نمى كند.
نقش اعمال بد در پيش آمدن بلا.
قرآن .
((و هر مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خودشماست و [ خدا ] از بسيارى در مى گذرد)). ((آيـا هـنـگـامـى كه [ در احد ] آسيبى به شما رسيد كه شما خود دو برابر آن را [ در بدر ] رسانده بوديد, گفتيد: اين آسيب از كجا رسيد؟ بگو: آن از جانب خودتان است .
((بـه سـبـب آنـچه دستهاى مردم فراهم آورده , فساد در خشكى و دريا آشكار شد تا به آنان جزاى بعضى از آنچه را كرده اند بچشاند, باشد كه بازگردند)). ـ پيامبر خدا (ص ) : خداى تعالى به ايوب وحى فرمود: آيا مى دانى گناه تو نزد من چه بود كه بلا به تو رسيد؟ عرض كرد: خير, فرمود: تو نزد فرعون رفتى و دو كلمه با ملايمت و نرمى گفتى .
ـ به آدمى جز دست او خيانت نكند.
كسى كه دچار بلا نشود مبغوض خداست .
قرآن .
((و اگر نه آن بود كه همه مردم [ در انكار خدا ] يك امت مى شدند سقفهاى خانه هاى كسانى را كه به خداى رحمان كفر مى ورزند از نقره مى كرديم و بر آنها نردبامهايى مى نهاديم تا بر آن بالا روند. خانه هايشان نيز درهايى از نقره مى كرديم وتختهايى كه برآنهاتكيه زنند)). ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند آدم شيطان صفت را كه بلاى جسمى و مالى نمى بيند دشمن دارد. ـ امام على (ع ) : خداوند به كسى كه او را در جان و مال وى نصيب و بهره اى نيست احتياجى ندارد .
ـ امام سجاد (ع ) : من خوش ندارم كه آدمى در دنيا در عافيت باشد و هيچ مصيبتى به او نرسد. ـ امام على (ع ) : عافيت و سلامتى , خود, درد است .
ـ امـام صـادق (ع ) : خداوند عزوجل فرموده است : اگر بنده مؤمن من به دل نمى گرفت هر آينه سر كافر را دستارى آهنى مى بستم تا هرگز سر درد نگيرد. ـ امـام سـجـاد (ع ) ـ دربـاره آيـه ((اگـر نه آن بود كه همه مردم يك امت مى شدند...)) : مقصود خداوند از اين آيه امت محمد است كه به يك دين (ديگر) در آيندو همگى كافر شوند. ـ امام صادق (ع ) ـ در تفسير همين آيه ـ : اگر خدا چنين مى كرد هيچ كس ايمان نمى آورد. توانگران و تهيدستان قرار داد و در ميان كافران نيز توانگرانى و تهيدستانى .
بيازمود.
نعمت بلا.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : شـمـا هرگز مؤمن نباشيدمگر آن كه بلا را نعمت شماريد و آسايش و رفاه را مصيبت , زيرا صبر بر بلا و گرفتارى ارزشمندتر است ازغفلت در هنگام آسايش و خوشى .
ـ پيامبر خدا (ص ) : آن گاه مؤمن باشى كه بلا و گرفتارى را نعمت شمارى و آسايش و خوشى را رنج و محنت , زيرابلاى دنيا نعمت آخرت است و آسايش و خوشى دنيا مايه رنج و محنت در آخرت .
ـ امـام عـسـكـرى (ع ) : هيچ گرفتارى و بلايى نيست مگر آن كه نعمتى از خداوند آن را در ميان گرفته است .
ـ امام على (ع ) : هرگاه ديدى پروردگارت بلا از پى بلا بر تو نازل مى كند سپاسگزار او باش .
پروردگارت پياپى به تو مى رسد از او بر حذر باش .
ـ امـام صـادق (ع ) : مـصـيـبتها هديه ها و بخششهايى هستند از سوى خداوند و فقر در خزانه خدا نگهدارى مى شود (آن را جز به بندگان خاصش ندهد). ـ پيامبر خدا (ص ) : همچنان كه مرد خانه با خوراكيهاى نوبر, خانواده خود را مى نوازد خداوند نيز بنده مؤمن خود رابا انواع بلاها مى نوازد. ـ امـام بـاقر (ع ) : همچنان كه مرد خانه با آوردن هديه از سفر خانواده خود را مى نوازد خداوند نيز مؤمن را با بلا وسختى نوازش مى دهد.
ارج نهادن به مؤمن به وسيله بلا.
ـ امـام صـادق (ع ) : بـلا و گـرفـتـارى بـراى مؤمن زيور است و براى آنكه خرد ورزد كرامت , زيرا گرفتار بلا شدن و شكيبايى و پايدارى كردن در برابر آن ايمان را استوار مى گرداند. ـ خـداى تـعـالـى هـيچ بنده اى را, از آدم تا محمد (ص ) , نستود مگر پس از آن كه وى را دچار بلا ساخت و او در آن بلاحق بندگى را ادا كرد. ـ هـمـانـا بـلايـاى خداوند آكنده از كرامتهاى جاودانه اوست و رنج و محنتهايش , اگر چه پس از مدتى , خشنودى وقرب او را به بار مى آورد. ـ پـيامبر خدا (ص ) : خداوند بنده مؤمن خود را با بلا و گرفتارى تغذيه مى كند, همچنان كه مادر فرزند خود را با شير. ـ بنده اى نزد خدا گرامى نشد مگر آن كه بلا و گرفتارى او فزونى يافت .
ـ هرگاه خداوند خير و خوبى مردمى را بخواهد آنان را مبتلا مى كند. ـ امـام صـادق (ع ) : خـداى عـزوجـل در روى زمين بندگانى دارد ناب و خالص كه هيچ تحفه و هـديه اى از آسمان به زمين نمى فرستد مگر اين كه آن تحفه را نصيب ديگران مى كند و هيچ بلايى نمى فرستد مگر اين كه آن را متوجه ايشان مى گرداند.
بلا و بيدار شدن از خواب غفلت .
قرآن .
((قوم فرعون را به قحط و نقصان محصول مبتلا كرده بوديم شايد پند گيرند)). ((آيـا نـمـى بـيـنـنـد كه در هر سال يك يا دوبار آزمايش مى شوند؟ ولى نه توبه مى كنند و نه پند مى گيرند)). ((هـر آيـنـه عـذاب كـمـتـر [ دنـيـا ] را پـيش از آن عذاب بزرگتر, به ايشان بچشانيم , باشد كه بازگردند)). ـ امـام عـلـى (ع ) : هـرگـاه ديدى خداى پاك پياپى بر تو بلا نازل مى كند بدان كه تو را (از خواب غفلت ) بيدار كرده است .
گناه مى كنى , پياپى به تو نعمت مى دهد بدان كه اين دامى است براى غافلگير كردن تو. ـ امـام صـادق (ع ) : مـؤمـن چـهـل شـب را سـپرى نمى كند جز آن كه پيشامدى برايش شود كه غمگينش سازد تا بدان وسيله متنبه گردد. ـ هرگاه خداوند خير بنده اى را بخواهدو او گناهى ورزد در پى آن گناه به مصيبتى گرفتارش سازد تا او را به ياد استغفار اندازد. شر و بدى خواهد واو گناهى ورزد در پى آن بدو نعمتى بخشد تا آمرزش خواهى را از يادش ببرد و آن گناه را ادامه دهد. است فرموده خداى عزوجل كه : ((از راهى كه خود نمى دانند بتدريج آنان را فرو مى گيريم )) يعنى به وسيله دادن نعمت در هنگامى كه گناه مى ورزند. ـ هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه هر چهل روز يك بار به وسيله بلا و گرفتارى متنبه مى شود. مى رسد يا به فرزندش يا به خودش كه پاداش آن را مى بيند و يا اندوهى به او مى رسد كه نمى داند از كجا رسيده است .
ـ پيامبر خدا (ص ) : اگر سه چيز در آدمى نبود هرگز سر فرود نمى آورد: بيمارى , مرگ و فقر. ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در هـنـگـام بـيـرون رفتن براى طلب باران ـ : هرگاه بندگان خدا گناه و بـدكردارى كنند خداوند آنان رابه كاهش محصولات و بازداشت بركات و بستن در گنجينه هاى خـيـر مبتلا مى سازد تا توبه گر توبه كند و گنهكار دل ازگناه بركند و پند گيرنده پند پذيرد و نهى شده (از گناه ) باز ايستد.
زدوده شدن گناهان به وسيله بلا.
ـ امـام عـلـى (ع ) : سـپـاس و ستايش خدايى راكه رنج و گرفتارى پيروان ما را مايه زدوده شدن گناهان آنان در دنيا قرار داد تا با اين رنجها و بلاها طاعاتشان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند. ـ مـى خواهيد به شما بگويم كه بهترين آيه در كتاب خداى عزوجل كدام است ؟ پيامبر خدا(ص ) به ما فرمود آيه ((هر مصيبتى كه به شما مى رسد دستاوردخود شماست )). دهـد و از آنـچـه در دنـيـا عفو و گذشت كرده است (در آخرت ) در عفو خود تجديد نظر كند (و بنده اى را كه در دنيابخشيده است در آخرت عذاب دهد). ـ هـرگـاه خـداونـد بـنـده مـؤمـنى را در اين دنيا كيفر دهد بردبارتر و ارجمندتر و بخشنده تر و بزرگوارتر از آن است كه روز قيامت نيز كيفرش رساند. ـ امام باقر (ع ) : هرگاه خداى تعالى بر آن شود تا بنده اى را گرامى دارد و آن بنده گناهى كرده باشد او را به بيمارى مبتلا گرداند, اگر چنين نكرد به فقر ونيازمندى دچارش سازد و اگر اين را هم نكرد هنگام جان كندن بر او سخت گيرد. بـيمقدار سازد و او كارى نيك نزد خدا داشته باشد, تن سالم به او دهد, اگر چنين نكرد زندگيش را فراخ و مرفه گرداندو اگر اين را هم نكرد مرگ را بر او آسان سازد. ـ يـونـس بن يعقوب از امام صادق (ع ) شنيد كه مى فرمود: ملعون است ملعون است هر آن تنى كه هر چهل روز يك بار بلا نبيند. است ؟ ! فرمود: ملعون است .
برداشتن , سيلى خوردن , زمين خوردن , گرفتارى , پاره شدن بند كفش و امثال اينها همه بلاست .
اى يـونـس ! مؤمن نزد خداى تعالى ارجمندتر از آن است كه چهل روز بر او بگذرد و خداوند در آن مدت گناهانش راپاك نكند, گرچه با رسيدن اندوهى به او كه خود نمى داند علتش چيست .
جلو خود مى گذارد و آنها را وزن مى كند مى بيند كم است و غمگين مى شود [ دوباره آنها را وزن مى كند ] مى بينددرست است .
بلا نشانه محبت خداى سبحان است .
ـ سدير در حضور امام صادق (ع ) بود, آن حضرت فرمود: خداوند هرگاه بنده اى را دوست بدارد او را در بلا فرو مى برد. با بلا سپرى مى كنيم .
ـ امام باقر (ع ) : هرگاه خداى تبارك و تعالى بنده اى را دوست داشته باشد او را در غرقاب بلا فرو مى برد و باران بلابر سر او مى باراند و چون او را بخواند, فرمايد: لبيك بنده من .
آن را براى تو مى اندوزم و آنچه برايت بيندوزم تو را بهتر است .
ـ امام صادق (ع ) : هرگاه خداوند مردمى يا بنده اى را دوست بدارد بر سر او بلا مى ريزد و از غمى به در نمى آيد مگرآن كه در غمى ديگر فرو مى افتد. ـ پيامبر خدا (ص ) : هرگاه خدا بنده اى را دوست بدارد مبتلايش گرداند و چون فراوان دوستش بدارد او را از آن خود كند.
بلا به فراخور ايمان است .
ـ امـام صـادق (ع ) : مـؤمـن مانند پله ترازوست كه هر چه بر ايمانش افزوده شود بلا و گرفتاريش فزونى گيرد. ـ در كتاب على (ع ) آمده است : همانا مؤمن به فراخور كارهاى نيكش بلا مى بيند. كـردارش نـيكو باشد بلايش سخت است , زيرا خداى عزوجل دنيا را پاداش مؤمن و كيفر كافر قرار نداده است .
كه دينش سست و كردارش ضعيف باشد بلايش اندك است .
ـ امام باقر (ع ) : مؤمن در دنيا به اندازه دينداريش ـ يا فرمود ـ به فراخور دينداريش مبتلا مى شود. ـ هر چه برايمان بنده افزوده شود زندگى بر او سخت تر و تنگتر شود. ـ مـردى بـه امام باقر (ع ) عرض كرد: به خدا قسم من شما خاندان را دوست دارم ,حضرت فرمود: پـس , بـلا را رداى خـود گـردان , زيـرا سوگند به خدا كه بلا به سوى ما و شيعيان ما مى شتابد , شتابنده تراز سيل در دره .
ـ امـام كـاظم (ع ) : مؤمن به دو پله ترازو مى ماند كه هر چه بر ايمان او افزوده شود بلايش فزونى مى گيرد تا با دامنى پاك از گناه خداى عزوجل را ديدار كند. ـ امام باقر (ع ) : انسان به فراخور خدا دوستيش بلا مى بيند. ـ امـام صـادق (ع ) : پـيـامـبـرى نـزد قـوم خـود مـى آمـد و آنـان را بـه فـرمانبرى از خدا فرمان مى دادوبه يكتاپرستى فرامى خواند و سرپناهى كه شب را در آن بگذراند نداشت .
نمى دادند و او را مى كشتند. مبتلا مى كند. ـ از سـخـنان مردى كه در صفين على (ع ) را به پايدارى در پيكار با دشمنان خدا تشويق مى كرد: احدى را سراغ ندارم كه در راه خدا بلاكش تر از تو و ثواب و منزلتش نزد خدا بيشتر باشد. دوست بشتابى .
آويـخـتـند .. . امام (ع ) فرمود: اين شمعون وصى عيسى است . خداوند او را فرستاده است تا مرا در پيكار با دشمنانش به پايدارى فراخواند.
بلا و رسيدن به كمال .
ـ امام على (ع ) : بلا براى ستمگر تاديب است و براى مؤمن امتحان و براى پيامبران مقام و درجه .
ـ هـنگامى كه على بن الحسين (ع ) نزد يزيد بن معاويه برده شد و در برابر او ايستاد, يزيد ـ نفرين خدا بر او ـ گفت :((هر مصيبتى به شما مى رسد دستاورد خود شماست )). عـلى بن الحسين (ع ) فرمود: اين آيه درباره مانيست بلكه اين سخن خداى عزوجل درباره ماست كـه : ((هيچ مصيبتى به مال يا جانتان نرسد مگر پيش از آن كه بيافرينيمش , در كتابى نوشته شده است )). ـ در دعاى ندبه آمده است : خدايا! تو را مى ستاييم براى آنچه بر اولياى خود, همانان كه براى خود و ديـنت برگزيده اى , مقدر كرده اى , چه نعمت فراوان و پايدار برايشان فراهم آورده اى , نعمتى كه زوال نپذيرد و به سر نيايد. ـ امـام صـادق (ع ) ـ در پـاسخ به پرسش از آيه ((هر مصيبتى به شما مى رسد ...)) ـ : آيا مى پندارى آنچه بر سر على وخاندان او آمد دستاورد خودشان بود؟ حالى كه آنان پاك ومعصوم بودند. مى كرد. .
بلا مايه عشق به ديدار خداى سبحان است .
ـ پـيامبر خدا (ص ) : جبرئيل (ع ) در نيكوترين چهره بر من فرود آمد و گفت : اى محمد! حق تو را درود مـى فـرسـتد و مى فرمايد: من به دنيا وحى كردم كه براى اوليا ودوستان من تلخ و ناگوار و تـنگ و سخت باش تا عاشق ديدار من شوند و براى دشمنان من آسان و سهل و گوار باش تا ديدار مرا ناخوش دارند, زيرا من دنيا را زندان دوستان خود و بهشت دشمنانم قرار دادم .
ـ خداى عزوجل مى فرمايد: اى دنيا! با بلاهاى گوناگون به كام بنده مؤمن من تلخ شو و زندگى را بر او تنگ گير و به كامش شيرين ميا تا [ مبادا ] به تو تكيه كند.
درجاتى كه بنده با بلا به آنها مى رسد.
ـ امـام صادق (ع ) : همانا در بهشت منزلتى است , هيچ بنده اى بدان نرسد مگر با بلايى كه (در دنيا) به بدنش رسد. ـ بـنـده را نـزد خـدا مـقـام و مـنزلتى استكه بدان نرسد مگر با يكى از اين دو: از بين رفتن مال و دارايى اش يا رسيدن بلايى به جسمش .
ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : خداوند براى انسان مقام و منزلتى در نظر گرفته است كه او با كرده خود بدان نمى رسد تا آن كه در بدن خود به بلايى گرفتار شود و بدين وسيله به آن مقام رسد. ـ بـراى بـنـده در بـهـشـت مقام و جايگاهى است كه به وسيله هيچ بلايى به آن دست نمى يابد تا مرگش در رسد وهنگام مرگ بر او سخت گرفته مى شود و بدين سان به آن جايگاه دست مى يابد.
نكوهش بلاخواهى .
ـ بـه امـام صادق (ع ) عرض شد: ازابوذر(ره ) نقل مى شود كه گفته است : مردم از سه چيز بدشان مى آيد ولى من آنها را دوست دارم : مرگ را دوست دارم , فقر را دوست دارم , بلا را دوست دارم .
است : مرگ در راه طاعت خدا را خوشتر دارم از زندگى همراه با معصيت خدا و فقر در راه طاعت خـدا را دوسـت تردارم تا ثروت همراه با نافرمانى خدا و بلا و سختى ديدن در راه طاعت خدا برايم خوشايندتر است از سلامتى وعافيت همراه با معصيت خدا.
حالت مؤمن در هنگام بلا.
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در وصف مؤمنان ـ : درسختيها و گرفتاريها بدانگونه اند كه در حال آسايش و خوشى .
مبتلا شدن مؤمن به سود اوست .
ـ امـام صـادق (ع ) ـ از وحـيهاى خدا به موسى (ع ) ـ : آفريده اى نيافريده ام كه نزد من محبوبتر از بنده مؤمنم باشد. است , از او مى گيرم و محرومش مى سازم چون برايش بهتر است .
نعمتهايم سپاسگزار و از حكم و قضاى من خشنود تا او را در شمار بندگان صديق خود نويسم .
ـ امـام باقر (ع ) : مرا چه باك كه فقير باشم يا بيمار و يا ثروتمند, زيرا خداى تعالى مى فرمايد: من با مؤمن كارى نمى كنم جز اين كه آن كار برايش بهتر وسودمندتر است .
سخت ترين آزمايش بندگان .
ـ امام صادق (ع ) : خداوند بندگان را به چيزى سخت تر از بذل و بخشش مال نيازموده است .
ـ امام على (ع ) : خداوند هيچ كس را به چيزى همچون مهلت دادن به او نيازموده است .
ـ مؤمن به چيزى سخت تر از نداشتن سه خصلت امتحان نشود, عرض شد: آن سه كدامند؟ فرمود: كـمـك مالى (به برادران خود) با هر چه دارد, انصاف داشتن و به مردم حق دادن و ياد خدا در هر حال .
سـبحان اللّه و الحمدللّه نيست بلكه به ياد خدا بودن در آنچه برايش حلال كرده و به ياد خدا بودن در مواردى كه بر اوحرام كرده , است .
سخت ترين بلاها.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند از مؤمن بر چهار بلا پيمان گرفته است : سخت ترين آنها برايش مؤمنى اسـت كـه هـمـعـقيده او باشد و با اين حال بر وى حسادت ورزد , يا منافقى كه رد پاى او را دنبال كند ((2)) , يا شياطنى كه درصدد گمراه كردنش باشند, يا كافرى كه جهاد كردن با وى را بر خود لازم بداند (زيرا در اين صورت آن كافر به هرطريقى سعى مى كند به او آسيب برساند), با اين همه آيا مؤمنى باقى مى ماند؟ !. ـ امام على (ع ) : بينوايى بلاست و بدتر از بينوايى بيمارى تن است و از آن بدتر بيمارى دل است .
ـ امـام صـادق (ع ) : سـه چـيز است كه هر كس به يكى از آنها گرفتار شود آرزوى مرگ كند: فقر پياپى , محروميت رسوا و دشمن چيره .
ـ سـه چـيـز است كه هر كس به يكى از آنها گرفتار آيد آسيمه سر شود: نعمت از دست رفته , زن بدكار و داغ عزيز. ـ امام على (ع ) : بزرگترين بلا فقر نفس است .
فرج بعد از شدت .
ـ پيامبر خدا (ص ) : دشوارترين امور,نزديكترين آنها به گشايش است .
ـ امام على (ع ) : با لبريز شدن بلا گشايش حاصل مى شود. ـ امام صادق (ع ) : هرگاه بلا روى بلا بيايد, از بلا رهايى حاصل آيد.
دعا به هنگام بلا.
قرآن .
((آنان كه چون مصيبتى به ايشان در رسد گويند: ما از خداييم و به سوى او باز مى رويم )). ـ خداوند به موسى (ع ) وحى فرمود: اى موسى ! .. . مرا در برابر سختيها سپر كن و در مقابل بلاها و مصيبتها دژ خودقرار ده .
ـ امـام عـلـى (ع ) : در هـنـگام هر سختى و مشكلى بگو: ((نيرو و قدرتى جز با خداى والا و بزرگ نيست )) آن سختى ازميان مى رود. ـ امـام رضا (ع ) : پدرم را در خواب ديدم فرمود: پسرم ! هرگاه در سختى و گرفتارى بودى جمله ((يا رؤوف يا رحيم ))را فراوان بگو.
دعا در هنگام ديدن فرد بلا زده .
ـ پيامبر خدا (ص ) : هرگاه بلازدگانى را ديديد خدا را شكر كنيد اما نه چنان كه آنها بشنوند زيرا ناراحت مى شوند. ـ امام باقر (ع ) : هرگاه بلازده اى را ديدى طورى كه او نشنود سه بار بگو: سپاس و ستايش خدايى را كه به بلاى توگرفتارم نكرد كه اگر مى خواست مى توانست چنين كند. نگردد. ـ امـام صـادق (ع ) : هـرگاه ديدى مردى به بلايى دچار است و خداوند به تو نعمت ارزانى داشته بگو: خدايا! مسخره نمى كنم و به خود نمى بالم اما تو را به سبب نعمتهاى بزرگى كه بمن داده اى سپاس مى گويم .
براى چه بلا ديده اى بايد دلسوزى كرد؟ .
ـ امـام عـلـى (ع ) : اگـر كسى به سبب تو گرفتار درد و بلايى شده باشد بايد براى درمان درد او دلسوزى كنى .
بهتان .
بهتان .
قرآن .
((و كسانى كه مردان مؤمن و زنان مؤمن را بى آن كه گناهى كرده باشند مى آزارند بهتان و گناه آشكارى را به دوش مى كشند)). ((و هـر كـه خـود خـطا يا گناهى كند آن گاه بى گناهى را بدان متهم سازد هر آينه بار بهتان و گناهى آشكار را بر دوش خود كشيده است )). ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : هـر كس به مرد يا زن مؤمن بهتان زند يا درباره او چيزى بگويد كه از آن مبراست خداوند در روزرستاخيز وى را بر تلى از آتش نگه دارد تا از حرف خود درباره او برگردد. ـ امـام صـادق (ع ) : هركس به مرد يا زن مؤمن بهتان زند خداوند در روز رستاخيز او را در طينت خبال نگه دارد تاحرف خود را پس گيرد. ابـن ابى يعفور مى گويد: عرض كردم : طينت خبال چيست ؟ فرمود: چرك و زردابه اى است كه از شرمگاه زنان فاحشه بيرون مى آيد. ـ پـيامبر خدا (ص ) : هر كس , براى آزردن مسلمانى , به او بهتان زند, خداوند روز قيامت وى را در ميان لجن زردابه دوزخيان نگه دارد تا زمانى كه ميان مردم داورى كند. ـ امام على (ع ) : هيچ بى شرمى و وقاحتى چون بهتان زدن نيست .
ـ امـام سـجـاد (ع ) : هـر كس به مردم عيبى را نسبت دهد كه دارند مردم به او عيبى را كه ندارد نسبت دهند.
بهتان زدن به بى گناه .
ـ امام صادق (ع ) ـ به نقل از حكيمى ـ :بهتان زدن به آدم بيگناه سنگين تر از كوههاى استوار است .
ـ امام على (ع ) : بهتان زدن به آدم بيگناه بزرگتر از آسمان است .
مباهله .
مباهله (يكديگر را نفرين كردن ).
قرآن .
((از آن پـس كـه بـه آگـاهى رسيده اى , هر كس كه درباره او[ عيسى (ع ) ] با تو مجادله كند بگو: بياييد تا فراخوانيم پسرانمان و پسرانتان را, زنانمان و زنانتان را, خودمان و خودتان را. و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم )). ـ امـام صـادق (ع ) ـ بـه ابـوالـعـباس درباره مباهله ـ : پنجه ات را در پنجه او مى گذارى آن گاه مى گويى : ((خدايا ! اگرفلانى حقى را انكار يا به باطلى اقرار كرده او را به بلايى آسمانى يا عذابى از جانب خودت گرفتار كن )). را نفرين كن .
ـ امام باقر (ع ) : زمان مباهله از طلوع فجر تا طلوع خورشيد است .
ـ پيامبر خدا (ص ) : وقتى آيه مباهله : ((بياييد ما فرزندانمان و شما فرزندانتان .. . را حاضر آوريم )) نـازل شـد پـيـامـبرخدا (ص ) دست على و فاطمه و حسن و حسين (ع ) را گرفت و فرمود: اينان خانواده منند. ـ امام صادق (ع ) ـ نصاراى نجران به همراه رئيس و نايب و .. . ـ نزد پيامبر خدا (ص ) آمدند و عرض كـردنـد: مـا را بـه چه دعوت مى كنى ؟ فرمود: به اين كه شهادت دهيد خدايى جز اللّه نيست و من فـرسـتاده خدايم و عيسى بنده اى مخلوق كه مى خورد و مى آشامد و صحبت مى كند .. . پيامبر خدا (ص ) فـرمـود: پس با من مباهله كنيد . اگر من راستگو باشم لعن ونفرين شما را مى گيرد و اگر دروغگو باشم لعن ونفرين مرا مى گيرد. گذاشتند. وقتى به خانه هاى خود برگشتند بزرگانشان گفتند: اگر با قوم خود به مباهله آمد با او مباهله مى كنيم زيرا در اين صورت او پيامبر نيست اما اگر فقط با خانواداش براى مباهله آمد با او مباهله نمى كنيم , چون اگر خانواده اش را به خطر انداخت حتما راست مى گويد. حسن و حسين را همراه خود آورده است .
معاف بدار. خدا بر اساس پرداخت جزيه با ايشان صلح كرد وآنها رفتند. ـ مـسلم و ترمذى و ابن منذر و حاكم و بيهقى در سنن خود از سعد بن ابى وقاص روايت كرده اند كه گفت : وقتى آيه ((بگو: بياييد حاضر آوريم ...)) نازل شدپيامبر خدا(ص ) على و فاطمه و حسن و حسين را جمع كرد و فرمود: بار خدايا! اينان خانواده من هستند.
:: موضوعات مرتبط:
فلسفه بلا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1276
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 1 شهريور 1393
|
|
|