حقوق زن بر شوهر(وظایف مرد)
1. تهیه لوازم زندگی
امام سجاد علیه السلام فرمود: وارد شدن به بازار و خرید یک درهم گوشت برای عائله ام که آن را هوس کرده اند، برای من محبوبتر از بنده آزاد کردن است. امام ششم علیه السلام فرمود: سرپرستی زن و بچه و رسیدگی به امور آنان از خوشبختی مرد است.
2. مباشرت
از امام هشتم علیه السلام پرسیدند: شخصی زن جوانی دارد، به خاطر مصیبتی که بر مرد وارد شده چند ماه و شاید یک سال است با او نزدیکی نکرده، البته نیت آزار زن را نداشته، عذرش مصیبت زدگی بوده، آیا این مرد گناهکار است؟ فرمود: آری پس از چهار ماه معصیت کار است. ابوذر از پیامبر پرسید، آمیزش مرد با همسرش در عین اینکه لذت دارد، ثواب هم دارد؟ فرمود: آری، اگر از راه نامشروع کام دل بجوئی حرام نیست؟ گفت: چرا، فرمود: پس حلالش هم ثواب دارد! مستحب است مرد هر چهار شب یک شب جهت آمیزش در کنار همسرش باشد.
3.گشایش در زندگی
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که به بازار می رود و برای عیالش تحفه می خرد، مانند کسی است که در خانه مستمندان صدقه می برد، او باید تحفه خریده شده را وقتی به خانه برد ابتدا به دخترانش بدهد، زیرا هرکس دخترش را خوشحال کند چنان است که بنده ای از نسل اسماعیل آزاد کرده، و هرکس دیده پسرش را با بردن تحفه روشن کند، گویا از ترس خدا اشک ریخته، و کسی که از ترس خدا گریه کند خداوند او را وارد بهشت های پرنعمت کن. رسول خدا از اینکه مرد سیر باشد و همسرش گرسنه نهی فرمود.
امام ششم علیه السلام فرمود: مرد باید در برنامه خانه و خانواده سه چیز را بر خود تحمیل کند، هر چند خلاف میلش باشد: خوشرفتاری، توسعه در معاش بدون اسراف، و غیرت ناموسی. امام چهارم علیه السلام فرمود: هر که بر خانواده اش بیشتر توسعه دهد، حضرت حق از او خوشنود تر است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آنچه را مسلمان به خاطر خدا برای همسرش می خرد ثواب صدقه دارد.
4. احترام به زن
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: . کسی که زن می گیرد، باید او را احترام کند. و فرمود: هرکس همسرش را بیش از سه مشت بزند، خداوند در قیامت در برابر اولین و آخرین رسوایش کند و فرمود: آیا روز، زن را به باد کتک می گیرید، و شب او را به آغوش می خوانید؟!.
و فرمود: در شگفتم ازکسی که همسرش را می زند، با اینکه خود او به کتک خوردن سزاوارتر است، زن را با چوب مزنید که موجب قصاص است. حولا از رسول حق پرسید: زن را بر مرد چه حقی است؟ فرمود: برادرم جبرئیل آنقدر سفارش زن ها را کرد، که تصور کردم مرد حق ندارد اف به او بگوید. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: زنان در دست شما امانت هستند، بر آنان سخت نگیرید و بلاتکلیفشان مگذارید.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: درباره زنان از خدا بترسید، اینان رنج و سختی زندگی را تحمل می کنند، به مقتضای دستور حق و نص قرآن و سنت و شریعت بر شما حلال شده اند، در برابر اینکه تن در اختیار لذت های شما می نهند و فرزندانتان را در اندرون خود حمل می کنند، تا آنجا که به وقت زائیدن دچار دردهای خطرناک می شوند، حقوق واجبی بر عهده شما دارند، با آنان مهربان باشید، آنان را دلخوش دارید، تا با شما بسازند، از آنان اظهار کراهت نکنید در آنچه به عنوان مهر به آنان داده اید طمع نورزید، و چیزی از آن را به زور پس نگیرید.
5. آراسته و پاکیزه بودن
همان طور که مرد، دوست دارد زن خود را زیبا، پاکیزه، خوش لباس و معطر ببیند، زن هم از مرد خود همین توقع را دارد، نظافت، پاکی، حمام، مسواک، عطر زدن، لباس پاکیزه پوشیدن و سایر زینت های حلال بر اندام مرد، زن را خوشدل و راضی می کند، و به عفت و پاکدامنی او می افزاید، و از چشم دوختن به دیگران و در خیال گرفتن غیر شوهر حفظ می کند. حسن بن جهم میگوید: امام هفتم علیه السلام را خضاب کرده دیدم، عرضه داشتم قربانت شوم خضاب کرده ای؟ فرمود: آری، آمادگی و خود آرائی مرد موجب افزایش عفت زن است، زنانی که ترک عفت کردند، به خاطر این بود که شوهر خود را آرایش کرده ندیدند، سپس پرسید دوست داری همسرت را آشفته و درهم و برهم ببینی؟
امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت می کند: زنان بنی اسرائیل از عفت و پاکی دست کشیدند، و این مسئله هیچ علّتی نداشت جز اینکه شوهران آنها خود را نمی آراستند، سپس فرمود: زن هم از مرد همان انتظاری را دارد که مرد از او دارد.
بعضی از مردان واقعاً بی انصافند، به خود نمی رسند، دیر به دیر اصلاح می کنند، اهل دود هستند، دندان و دهانشان کثیف و بدبو است، لباس مناسبی به تن ندارند، به قیافه خود نمی رسند، و از این بدتر توقع دارند زن آنها به هر شکلی دربست در اختیار آنان باشد، اینان مردانی ستمگر، و مستحق عتاب و سرزنش هستند.
6. خوش زبانی و مدارا
بد زبانی، تندی، سخت گیری طرف مقابل انسان را هر که باشد وادار به عکس العمل می کند. حال و مقال وقتی خارج از حدود باشد، زن را دلگیر، و روحیه او را کسل و در نتیجه فضای زندگی به تلخی و سردی می گراید .علی علیه السلام در این زمینه به مردان دستور می دهد: با آنان در همه حال مدارا کنید، خوش زبان و نرمخو باشید و در تمام امور نیکی نمائید، که عکس العمل آنان با شما به همین صورت است.
7. رعایت اراده و اختیار خود را بنماید
بعضی از مردان از آزادی خدا داده، و اراده و اختیار خود چشم می پوشند، و دربست در اختیار زنان خود قرار می گیرند، و بعضی از زنان با تسخیر اختیار شوهر، حاکمیت بر زندگی را به دست می گیرند، و مرکب حیات را به هر کجا که خاطر خواه آنهاست می رانند. این نوع زندگی غالبا به یک زندگی شیطانی تبدیل شده و موجی از گناه و معصیت، و اسراف و تبذیر، و خواسته های نامشروع زندگی را پوشانده و خانه و خانواده را از اصول الهی و انسانی منحرف نموده است. درصد بالائی از خانواده ها در این زمان دچار این بلای خانمانسوز هستند، به جای اینکه قیام زندگی بستگی به مرد داشته باشد، بستگی به زن دارد، به عوض اینکه شوهر باید شوهر زن باشد، زن شوهری می کند و خدا نکند مرد از خواسته زن هر چند نامشروع و خلاف خدا اطاعت نکند، آن زمان است که جنگ و دعوا شروع می شود، و آتشی خانمانسوز با دست زن روشن می گردد، و تا مرد تسلیم نشود، یا او را طلاق ندهد، آن آتش جهنمی فرو نمی نشیند.
علی علیه السلام در رابطه با چنین مردان اختیار از دست داده، و ضعیف و زبون شده فرمود: هر مردی اختیارش را به دست زن دهد ملعون است. و فرمود: آن مردی که دربست تسلیم زن شود، خداوند او را با روی به آتش جهنم در افکند، پرسیدند، چگونه، فرمود: لباس بدن نما از مرد بخواهد و او بپذیرد!
و درباره اینگونه زنان در زمانی که مردی از زن خود شکایت کرد، در حضور مردم خطبه ای بدین صورت ایراد فرمودند: مردم به هیچ صورت از زن اطاعت نکنید، هیچ مال به دست او ندهید، تدبیر امور زندگی را به وی وامگذارید، اگر این طایفه به اختیار خود باشند همه را دچار مهلکه می کنند، سر از فرمان شوهر بپیچند، ما اینگونه یافتیم که این جماعت به هنگام نیاز، تقوا را رعایت نکنند، در برابر شهوت به سرعت از پای درآیند، تا دوران پیری به فکر زر و زیورند، و به وقت ناتوانی خودبین و مغرور و خودپسند، اگر گوشه ای از خواسته های آنان انجام نگیرد تمام لطف و محبت ها را نادیده گیرند، و شر و بدی را در گوشه خاطر جا دهند، بدون پروا تهمت زنند، از سرکشی و طغیان دست نکشند، و مدام بر سر راه شیطان نشینند.
حقوق شوهر بر زن(وظایف زن)
قسمت عمده ای از استحکام پایه های زندگی، در گرو رعایت حق شوهر از جانب زن است. در این زمینه زن لازم است فقط و فقط حضرت حق و قیامت را لحاظ کند، و از دستورگیری از دیگران نسبت به شوهرش، و قبول دخالت اطرافیان بپرهیزد. چه بسا که دیگران در فرمان ها و دستورات خود در خطا و اشتباه باشند، یا نسبت به جمال و جلال زندگی و امنیت زن و شوهر نظر سوئی داشته باشند، و چه بسا که مایه دخالت دیگران در زندگی زن و شوهر جوان و تازه عروسی کرده حسادت باشد.
نفوذپذیری و اثرگیری زن زیاد است، بنابراین به این حالت طبیعی خود و امکان اشتباه و حسادت دیگران توجه عمیق داشته باشد، و در رعایت حق شوهر که رعایت حق ایمانی و اسلامی و انسانی است خدا را ملاحظه کند، و قیامت خود را در نظر بگیرد. مرد دوست دارد زن، زن او باشد، حالات زن بودنش محفوظ باشد، از اینکه بالاخره زن است و زن آفریده شده دست برندارد، لطافت، ناز، طنازی، عشوه گری خود را برای شوهر حفظ کند، مقلد دیگران و قبول کننده دخالت اقوام نزدیک و دور و همسایه و معاشر نباشد.
در هر صورت زنِ شوهر باشد، و بر محور خواسته های مشروع او زندگی کند، امور خانه را مطابق میل شوهر اداره کند و برای فرزندانش مادر باشد. بعضی از زنان زن بودن خود را فراموش می کنند، ضمخت و خشن و تند و قهرمان مسلک می گردند، که این حالات کام مرد را فوق العاده تلخ و او را از ازدواج و زندگی پشیمان و گاهی از عمر خود سیر می کند. تمکین زن از شوهر به وقت نیاز مرد، اطاعت او از همسر در تمام امور شرعی و اخلاقی حق بیرون رفتن از خانه و مسافرت، منهای سفر حج واجب از حقوق واجبه شوهر بر عهده زن و قسمتی هم مستحب است.
1.اطاعت
حضرت باقر علیه السلام فرمود: زنی به محضر رسول حق آمد و گفت حق شوهر بر زن چیست؟ فرمود: اطاعت از شوهر و پرهیز از عصیان نسبت به او. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به هنگامی که زن نماز واجب پنج وقت را بخواند، و روزه رمضان را بگیرد، و حج خود را انجام دهد، و از شوهرش فرمان ببرد، و حق علی علیه السلام را که امام واجب الاطاعة است بشناسند، از هر دری از هشت در بهشت که می خواهد به بهشت درآید.
به این روایت بسیار مهم که از رسول با کرامت اسلام رسیده توجه کنید: هر آن زن شایسته ای که خدا را عبادت کند، واجبات را ادا نماید، از شوهر فرمان برد، وارد بهشت می شود. هر آن زنی که نماز بگذارد، بدون نیاز از خانه بیرون نرود، از شوهر اطاعت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را بیامرزد. به زنی به نام حولا فرمود: به آن خدائی که مرا به راستی مقام نبوت داده، مرد بر زن حق دارد، چون شوهر او را طلب کند اجابت نماید، اگر دستوری دهد سرنپیچد، و با او ستیزه و مخالفت نکند. و در گفتاری بسیار مهم و کوبنده فرمود: زن تا حق شوهر را ادا نکند، حق خداوند را ادا نکرده!!
در این روایات ملاحظه کردید که تنها اطاعت از شوهر ملاک نجات نیست، بلکه ایمان زن و عبادت او و ادای واجبات و ترک محرمات نیز دخالت قابل توجه در نجات او دارد، به این معنا که وقتی همه این واقعیات در وجود زن جمع باشد عامل رستگاری و فلاح او در دنیا و آخرت است.
2. تمکین
زن در غیر مواردی که از نظر شرع محدودیت دارد، واجب است نسبت به خواسته مرد، در مسئله کام گیری تسلیم باشد، حتی مستحب است در این زمینه پیش قدم شده آمادگی خود را اعلام نماید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بر زن لازم است از بهترین عطر استفاده کند، زیباترین لباسش را بپوشد، خود را به نیکوترین وجه آرایش دهد، و صبح و شب همچون طاووس خرامان خود را به شوهر عرضه نماید، باز هم حقوق شوهر بیش از اینهاست!
اگر زن به همین صورت به این دستور عمل کند، شوهرش را برای خود حفظ کرده، و او را از چشم چرانی، و هوس نسبت به دیگران، یا رفتن دنبال این و آن حتی به صورت مشروع بازداشته. عمده ای از اختلافات از همین ناحیه مایه می گیرد، زن عطر و بهترین لباس و نیکوترین آرایش را به وقت رفتن مهمانی و عروسی برای خود می خواهد، و نسبت به شوهر روش و منش او معمولی است، تازه وقتی از مهمانی و عروسی برمی گردد، برای شوهر مهلت دیدن او را به آن صورت نمی گذارد، بلافاصله لباس زیبا را از تن درآورده لباس خانه می پوشد، و زینت و آرایش را جمع کرده به صورت عادی درمی آید، کاری که شوهر را دل زده، رنجیده، و ناراحت می کند و باعث سست شدن رابطه، و فراهم کننده امور دیگر می گردد. بسیاری از مردان جوان، و متوسط نزد خود من از عادی بودن، بی تفاوت بودن، بی میل بودن زنانشان به مسئله تمکین، و دوری کردنشان از آرایش برای شوهر و لباس زیبا پوشیدن، و جلوه دادن خود شکایت کرده، و میل به رفتن دنبال متعه، یا ازدواج مجدد را اظهار کرده، و درخواست حل مشکل نموده اند. من تنها سفارشی که به بانوان دارم این است که در این مرحله با تمام وجود از دستورات پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام اطاعت کنید تا مشکلی پیش نیاید، و مرد بیرون از خانه را هوس ننماید، وگرنه بنای زندگی ویران می شود، و گناه نابخشودنی ویرانی خانه و خانواده در روز قیامت به عهده شماست!
در رابطه با میل مرد به زن و تمکین زن نسبت به شوهر رسول خدا دستور عجیبی دارند، این دستور را در پاسخ زنی که از حق شوهر از رسول خدا پرسید فرمودند: او را از کام گیری منع نکند هر چند بالای شتر باشد، کنایه از اینکه این مسئله مهم است و عامل پابرجائی محبت شوهر و حفظ او از امور خارج از خانه. و باز آن حضرت فرمودند: برای اینکه شوهر را به وقت نیازش از سر واکنید نماز را که بالاترین عبادت است طولانی نکنید.
3. بیرون رفتن از خانه
متأسفانه این واقعیت بسیار سودمند، یعنی وجوب اطاعت زن از شوهر در بیرون رفتن از خانه از جانب بسیاری از زنان، که از حیثیت الهی زن بودن خود دست برداشته اند، و برای خود نسبت به شوهرشان مردی قائلند تعطیل شده. اگر بیرون رفتن زن از خانه به طور آزاد و دلخواه مصلحت بود، خداوند مهربان، آن را گره به زلف اجازه شوهر نمی زد. بی اجازه بیرون رفتند، و مایه فتنه و فساد شدند، عادی هم بیرون نرفتند، زیباترین لباس را پوشیدند، به بهترین وجهی آرایش کردند، موی و روی را بیرون انداختند، در برابر مردم کوچه و بازار به طنازی و عشوه گری برخاستند، و گاهی در این زمینه چراغ غیرت مرد را هم خاموش کردند، تا به بازی گری های او اعتراض نکند، از فرهنگ شیطانی یهود و نصاری و به قول خودشان تمدن و تجدد پیروی نمودند، و بلاهائی به سر اسلام و مسلمین آوردند که تا قیامت جبران نمی شود! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از بیرون رفتن زنان از خانه بدون اجازه شوهر نهی کردند، اگر زن بدون اجازه و رضای شوهر خارج شود تمام ملائکه آسمان و هر جن و انسی که بر او می گذرد لعنتش می کنند تا به خانه بازگردد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: مردی از انصار به مسافرت رفت و به همسرش تأکید کرد تا من برنگردم از خانه بیرون نرو، پدر آن زن در ایام سفر شوهرش بیمار شد، زن کسی را نزد رسول حق فرستاد، و اجازه عیادت خواست فرمود از شوهر اطاعت کن و در خانه بنشین، حال بیمار سنگین شد باز پیام داد ولی رسول اسلام همان جواب را داد، پدر از دنیا رفت، زن قاصدی نزد پیامبر فرستاد، که برای نماز به جنازه پدر بروم حضرت همان جواب را داد، پدر را به خاک سپردند و زن در خانه ماند، پیامبر پیام دادند، ای زن خداوند بپاس این فرمانبرداری از شوهرت، پدرت و تو را آمرزید!
امیرالمؤمنین علیه السلام به مردان سفارش اکید می کند: بانوان را از دیدن اجانب حفظ کن، زیرا محجوب بودن آنان عفتشان را بیشتر حفظ می کند، بیرون رفتن آنان و در مناظر عمومی قرار گرفتنشان، فسادش بیشتر از این نیست که افرادی را که مورد اعتماد نیستند به خانه ببری، اگر توانستی کاری کنی که جز تو را نشناسند این کار را انجام بده.
4. پرهیز از آزار شوهر و تندخوئی و بدزبانی
رسول اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در این زمینه سخنرانی عجیبی فرمودند: ای زنان! در راه خدا صدقه دهید گرچه از زیور و زینت خود، گرچه یک دانه خرما، چه اینکه بیشتر شما هیزم جهنم هستید، لعنت می کنید، و نسبت به خدمات شوهر سپاسگزار نیستید. زنی عرضه داشت: مگر ما نیستیم که مادری می کنیم، کودک را ماه ها در شکم می پرورانیم، به او شـیر می دهیم، مگر این دختران سـرپرست خانه ها، و این خواهران دلسوز برادرها از جنس ما نیستند؟ فرمود: چرا، باردار هستید، فرزند می آورید، شیر می دهید، مهربان و با عاطفه اید، اگر ناسازگاری با شوهر و آزار دادن به او نبود هیچ زن نمازگزاری به آتش قیامت نمی سوخت.
امام ششم علیه السلام فرمود: نماز سه نفر قبول نیست؛ خدمت کار گریخته تا وقتی دست به دست صاحبش بگذارد، زنی که شب تا صبح شوهر از او ناراضی باشد، پیشوائی که مردم او را نخواهند و او امامت کند. علی بن جعفر از برادرش امام کاظم علیه السلام پرسید: زنی که با سوء خلق، بد زبانی، درشت گوئی مردش را خشمگین کند نماز و حالش نزد خدا چگونه است؟ فرمود: در معصیت بسر می برد تا وقتی که شوهر راضی شود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حولا فرمود: به آن خدائی که مرا به صدق و راستی به مقام رسالت انتخاب کرده، هنگامی که مرد بر زن خشم بگیرد خداوند نیز بر او خشم گیرد.
امام ششم فرمود: ملعون است زنی که همسرش را بیازارد و وی را غمگین و غصه دار کند، و خوشبخت است خوشبخت زنی که احترام شوهر را نگه دارد و وی را نیازارد و در هر حال از وی اطاعت نماید.
5. خدمت در خانه
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حولا فرمود: زنی که غذای خوشگوار برای شوهر آماده کند، خداوند خوراک های گوناگون در بهشت برایش مهیا نماید و بگوید بخور و بنوش به پاداش زحماتی که در دنیا کشیدی و فرمود: هر زنی در خانه شوهر، به منظور زیباسازی چشم انداز چیزی را جابجا کند، خداوند به او نظر رحمت اندازد، و هر که مورد نظر رحمت باشد از عذاب در امان است. امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت زهرا علیها السلام کارهای داخلی منزل، و خمیر کردن، و نان پختن را به عهده گرفت، و امیرالمؤمنین علیه السلام کارهای خارجی مانند هیزم آوردن، و خرید مایحتاج منزل را.
6. احترام به شوهر و خوشرفتاری با او
امام هفتم علیه السلام فرمود: جهاد زن، نیکو شوهرداری است. سپاس از زحمات مرد، با محبت با او سخن گفتن، صبر بر نداری او، پذیرائی عاشقانه از وی، استقبال از او و بدرقه او، تمکین بی چون و چرا در ایامی که مجاز است، آرایش و زینت و خوب پوشیدن برای او، اداره امورزندگی به نحوی شایسته و مناسب، قناعت در مخارج، تحمیل ننمودن بیش از حد قدرت بر شوهر و...که معصومین علیهم السلام به عنوان وظیفه زن در برابر شوهر معین فرموده اند جهاد زن و نیکو شوهرداری اوست.
حضرت باقرعلیه السلام فرمود: زن در حریم حضرت حق شفیعی با قدرت تر و نجات دهنده تر از رضایت شوهر ندارد. امام ششم علیه السلام می فرماید: گروهی خدمت رسول اسلام آمدند، عرضه داشتند مردمی را دیدیم که برای بزرگان شان سجده می کردند، شما هم به ما چنین اجازه ای می دهید؟ فرمود: نه، اگر بنا بود چنین دستوری بدهم می گفتم زن برای شوهر سجده کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حولا فرمود: هر زنی در سختی و رفاه با شوهرش بسازد، و از وی اطاعت کند، خداوند او را با همسر ایوب محشور کند، هر زنی گفتار تلخ و زننده شوهرش را تحمل کند خداوند برای هر کلمه ای اجر روزه دار مجاهد به او عنایت فرماید. و فرمود: حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن کند، غذا را آماده کند، هنگام ورود تا در خانه استقبالش کند، و خوش آمد بگوید، آفتابه و لگن و حوله حاضر نماید، آب روی دستش بریزد، و بدون عذر، خود را از او دریغ ننماید..
7.برای غیر شوهر خود را نیاراید
رسول حق صلی الله علیه و آله و سلم به حولا فرمود: زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیر شوهر مگذار، در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن، روسری خود را که جلب نظر می کند، و مچ دست را نشان مده، اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید. ایشان از اینکه زن در خارج از خانه لباس چشمگیر بپوشد، به صورتی که نظر دیگران را جلب کند نهی فرموده، و از اینکه زیور صدا دار با خود بردارد قدغن نمود. مردی که در برابر دیدگانش و با رضایت و اجازه او، زنش آرایش کند و از خانه بیرون رود و در معرض دید همگان قرار گیرد دیوث است، هرکه آن مرد را دیوث بنامد گناهی نکرده. زنی که بدین صورت بیرون رود و همسرش راضی باشد، به هر قدمی که آن زن برمی دارد خانه ای از آتش برای شوهرش بنا می شود، بال و پر زنان خود را در این زمینه بچینید، نگذارید در این امور پر بگیرند، که بی بال و پر بودنشان در این مسائل موجب خوشنودی و سرور برای شما و کل خانواده است.
8. بدون اجازه شوهر در اموال او تصرف نکند
امام ششم علیه السلام فرمود: زن مجاز نیست بدون اذن شوهر برده آزاد کند یا صدقه دهد، یا چیزی ببخشد، یا نذر مالی کند، اما زکات واجب و صله رحم، و احسان نیاز به اجازه ندارد.
رسول حق صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بدون اجازه شوهر از مال مرد به کسی نبخشد، اگر بخشید گناهش از او و ثوابش برای شوهر است.
:: موضوعات مرتبط:
خانواده ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1318
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
معیارخانواده موفق ازمنظرقرآن
احساس مسئولیت و انجام درست و به موقع آن در خانواده باعث میشود تا این جامعه كوچك و مقدس به سوی فلاح و رستگاری رهنمون شود.
اهمیت و جایگاه خانواده بر هیچ كس پوشیده نیست. انسانها از كودكی در كانون خانواده رشد میكنند و معمولا انسانهایی از موفقیت بیشتری برخوردارند كه كانون خانواده آنها گرمتر و محكمتر بوده است.
فلسفه تشکیل خانواده
چرا اسلام به تشکیل خانواده بها می دهد؟
کلید گشایش این سؤال در قرآن است. طبق آیات الهی، انسان ها طوری آفریده شده اند که جفت خواهی به سرشت و آفرینش آنها برمی گردد. خداوند در سوره نبا آیه 8 چنین می فرماید:« وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا ؛ ما شما را جفت جفت آفریدیم. » بنا بر این زن و مرد کامل کننده یکدیگرند و با وجود هر یک، دیگری به کمال رسیده و در کنار هم به آرامش می رسند.
در سوره روم آیه 21 می فرماید: «و از نشانه های او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است.»
از دیدگاه قرآن اصولاً خلقت موجودات و از جمله انسان ها به صورت زوج است که به حسب فطرت در پی یافتن مکمل و نیمه دیگر خود می باشند تا به آرامش، کمال و مودتی که خداوند وعده داده است برسند و خاصه در وجود انسان زمینه ای از مودت و رحمت وجود دارد که تجلی گاه آن فقط محیط خانواده است.
درحقیقت خانواده تنها محیطی برای ارضای نیاز ها وتوالد و تناسل نیست بلکه نهادی است که اهداف والاتر و بالاتری را در برنامه جامع خود دارد.
مهمترین رکن جامعه چیست ؟
خانواده مهم ترین خشت بنای اجتماع است و اگرخانواده سالم، متعالی و استوار باشد می توان به داشتن جامعه ای سالم، متعالی و استوار امیدوار بود. خانواده رکن طبیعی و اساس اجتماع و واحد بنیادی جامعه اسلامی است و درحفظ و گسترش قدرت ملی نقش مؤثری ایفا می کند.
در بسیاری از خانواده ها عموماً و در خانواده های موفق اسلامی پدران و مادران و فرزندان نسبت به یکدیگر فداکاری می کنند و همگی مانند یک روح اند در چند بدن و مظهر وحدت اند نه کثرت.
در یک خانواده موفق قرآنی در واقع پدر و مادر هسته مرکزی و کانون خانواده هستند که در راس هرم قرار دارند و فرزندان در گرد این کانون می باشند.
ابن سینا بیان می کند اساس توفیق هر خانواده بر چهار رکن بنا شده است : «آرامش و سکون، عشق، رحمت و اخلاق»
خانواده در نگاه قرآن نه مرد سالار است، نه زن سالار و نه فرزند سالار؛ بلکه جایگاه مودت، رحمت و تفاهم سالاری است. در این محیط سالم، درستی، صداقت، عدالت و سعادت آموزش داده می شود و خلأروحی هر یک توسط دیگری پر می شود و به وحدت رسیدن و فنا در یکدیگر را می آموزند و این همان چیزی است که هماهنگ با خلقت و آفرینش زن و مرد است.
معیار خانواده موفق از منظر قرآن
خانواده موفق یعنی تپیدن یک قلب در سینه همه اعضای آن، یعنی روحی مشترک در چندین کالبد که باعث می شود همگام و همراه یکدیگر به سمت کمال ره بپیمایند.
در این خانواده، وحدت، هماهنگی و انسجام اهمیت بسیار دارد، تفرقه جایی ندارد و کار ها با شور و مشورت سرانجام می گیرند.برای داشتن یک کانون گرم و موفق باید قدم اول را درست برداریم و آن انتخاب همسر با ملاک های اسلامی است که مهم ترین آنها، ایمان و باورهای صحیح، حسن خلق، تقوا و سلامت جسمی و روانی است. در این صورت است که می توان به داشتن خانواده ای موفق امیدوار بود.
ابن سینا بیان می کند اساس توفیق هر خانواده بر چهار رکن بنا شده است : «آرامش و سکون، عشق، رحمت و اخلاق» .
از این رو خانواده هایی که سنگ زیربنای زندگی خود را بر پایه ارکان یاد شده بگذارند موفق محسوب می شوند.
رشد معنوی در خانواده موفق
از دیگر ویژگی های خانواده موفق این است که از عواطف و اخلاق و دیانت اشباع شده و بستری گردیده باشد برای رشد معنوی اعضای آن، زمینه ای برای بروز پاکی و عدالت هم در بین اعضای خود و هم در سطح اجتماع خواهد شد.
در خانواده موفق زن و مرد تعهداتی را که نسبت به یکدیگر و مسئولیتی که در قبال فرزندان دارند، همواره در نظر می گیرند به همین دلیل آنها در تربیت فرزندان سالم و صالح حداکثر تلاش را می نمایند و با هر گونه امکاناتی سازگار می باشند.
در خانواده ایده آل با ویژگی هایی روبه رو می شویم که همه حکایت از یکی شدن آرزوها، خواسته ها و حتی رؤیاهای زوجین دارد. بر تحکیم روابط بین یکدیگر تاکید می ورزند و برای حفظ آن از نفوذ و مداخله نگرش های مخرب و زیان آور دوری می کنند.
یک زوج موفق، علاوه بر این که می توانند احساسات و عواطف خود را بیان کنند می توانند هنگام بروز موارد تنش زا، بر رفتارهای خود تسلط داشته و با شیوه ای صحیح اختلاف ها را برطرف و تضاد ها را حل کنند و آرامش را به خانه باز گردانده و محیطی مناسب برای پرورش و تکامل یکدیگر و فرزندان خود فراهم سازند.
انعطاف پذیری، گذشت و قدردانی از زحمات یکدیگر، از دیگر مشخصه های بارز این خانواده هاست. به طور کلی معیارهای قوام و پایداری یک زندگی و به تبع آن، توفیق در زندگی مشترک را می توان در شش اصل خلاصه کرد:
نخست اصل « تفاوت میان زن و مرد»، چرا که اطلاع از کم و کیف این تفاوت ها راهگشای زندگی است و خوشبختی تمام اعضای این کانون مقدس را تامین می کند. در پرتو همین دریافت، احترام به آنها که پدید آورنده اصل دوم است دیده می شود و اصل یاد شده « تعاون در خانواده » می باشد، بخصوص آن که در پی خود «گذشت و ایثار» که اصل سوم است، نیز وجود داشته باشد.
همچنین در مثلث مذکور « تفاوت، تعاون و گذشت » نقش اساسی در« تفاهم » به عنوان اصل چهارم و اساسی بین اعضای این جامعه کوچک و ایجاد «توازن» (اصل پنجم) در زندگی خانوادگی دارد. از این رو، هر خانواده با گذر از این مراحل است که در می یابد«تبادل اندیشه» به عنوان اصل ششم در توفیق خانواده چه تاثیر عظیمی در بهبود روابط خانوادگی دارد.»
در یک خانواده مطلوب و موفق اسلامی سلسله مراتب به خوبی رعایت می شود؛ پدر و مادر اقتدار ویژه ای دارند و فرزندان در نوجوانی و حتی میانسالی احترام خاصی برای والدین قائلند.
بین زن و شوهر نیز احترام و اقتدار شوهر پذیرفته شده و زن در مواردی می پذیرد که مرد تصمیم نهایی را بر عهده داشته باشد. در منظومه زن و شوهری، وظایف به خوبی انجام می شود و مودت و رحمت بین زن و شوهر برقرار و نیازهای عاطفی دو طرف مورد توجه است. والدین با شور و شوق به وظایف خود عمل می کنند و بر ارزش وظایف خود آگاهند.
در خانواده قرآنی التزام به تقوا و اجتناب از گناهانی مانند موسیقی و آواز خوانی حرام، شراب خواری، غیبت و تهمت و رذایل اخلاقی مانند تکبر و حسد، مورد توافق همه اعضا می باشد. البته ممکن است لغزش هایی صورت گیرد، ولی بنای افراد بر رعایت تقوا است
رعایت حدود بر روی خط اعتدال
در یک خانواده موفق حدود حجاب، روابط با نامحرمان و حدود در داخل خانه رعایت می شود. البته همه قیود باید بر اساس منطق و متعادل باشد وهرگونه افراط در اجرای حدود از سوی مرد در خانواده نه تنها به تعادل روحی و روانی اعضای خانواده کمک نمی کند، بلکه آسیب های جدی به آنان وارد می سازد و موجب رفتار نا بهنجار و عدم سلامت روانی آنها می شود.
در خانواده قرآنی التزام به تقوا و اجتناب از گناهانی مانند موسیقی و آواز خوانی حرام، شراب خواری، غیبت و تهمت و رذایل اخلاقی مانند تکبر و حسد، مورد توافق همه اعضا می باشد. البته ممکن است لغزش هایی صورت گیرد، ولی بنای افراد بر رعایت تقوا است.
حقوق افراد مورد توجه و اصل بر عدالت است. به روابط با خویشاوندان، بویژه والدین زن و شوهر، توجه می شود و تعامل و حمایت اجتماعی بین خویشاوندان ارزش به شمار می رود. خانواده موفق از نظر اسلام از هر مشکل و اختلافی مصون نیست، ولی در اختلاف ها حریم ها شکسته نمی شود و افراد پس از فرو نشستن هیجانات، به دنبال حل مشکل و حتی اصلاح و جبران ضعف ها و رفتارهای نامناسب خود هستند. افزون بر این، باورهای دینی پایدار، عدالت محوری و مدارا سه مفهوم مرکزی خانواده مطلوب و موفق از دیدگاه اسلام است.
ائمه ، نمونه ای از خانواده موفق می باشند !
سیره خانوادگی ائمه(علیهم السلام) نمونه کامل یک خانواده موفق و مطلوب اسلامی است. در این خانواده ها رابطه عاطفی بسیار عمیق است به گونه ای که حضرت زهرا(سلام الله علیها) عشق و محبت خود را نسبت به حضرت علی(علیه السلام) در سخن با سلمان ابراز می دارد.
امامان معصوم(علیهم السلام) برای همسران خود شخصیت و اعتبار قائل بودند ،دراموراقتصادی، استقلال نظر آنها را ارج می نهادند.درامورمعنوی ازآن ها کمک می گرفتند . دربرخورد با فرزندانشان محبت، احترام، بازی با آنان، پذیرش آنان، آزادی و در عین حال نظارت برآنان، رعایت اعتدال بین آنها، دوری از تنبیه و سرزنش وبه طورکلی نرمی ومدارا با آنان را اصل قرارمی دادند.» و نیز باید گفت خانواده موفق خانواده ای است که در همه جوانب مثبت و موفقیت آمیز، از رشدی متعادل و هماهنگ برخوردار باشد و از افراط وتفریط خودداری کند.
نتیجه گیری
برای داشتن خانواده ای موفق، باید فصل اول را درست آغاز کرد با انتخاب همسری شایسته و واجد معیارهای قرآنی، آنچه در فصلی اتفاق می افتد بر فصل بعدی اثر می گذارد. باید تلاش کنیم فصل های اولیه را بسازیم تا فصل های بعدی تقویت شوند.
:: موضوعات مرتبط:
خانواده ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1380
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مرزها و اصول روابط خانواده در قرآن کريم:
قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد: همسر انسان از جنس خود انسان قرار داده شده و اين يک تدبير تکويني, الهي است.
برا ي اين که نوع انسان باقي بماند»يا ايها الناس اتقوا ربکم الذي خلقکم من نقس واحده و خلق منها روجها و بث منهما رجالا کثيرا و نساء« 1 جمله »بث منهما« بخوبي دلالت دارد بر اينکه انتشار افراد انسان بر اثر رابطه دو همسر است و اين مساله در متن خلقت لحاظ شده است.
بنابراين اين عقيده که ازدواج خود به خود يک عمل پليد و شيطاني و داراي ارزش منفي است از نظر قرآن مطرود است. اين عقيده در واقع مستلزم تناقص بين تکوين و تشريع است در حالي که از نظر قرآن کريم بين نظام هستي و نظام اخلاقي تناقضي نيست.
اقتضاي فطرت در مسائل ج.ن.سي
از آيات شريف قرآن استفاده مي شود که اين دو جنس مخالف براي هم و مکمل يکديگر آفريده شده اند, لذا مقتضاي فطرت, گرايش هر يک از اين دو جنس به جنس مخالفش مي باشد و گرايش به هم جنس خلاف نظام آفرينش است. اين مطلب بخصوص در داستان قوم لوط در قرآن کريم در چند مورد تاکيد شده است و به کرات گوشزد شده است که آنان از مسير طبيعي و فطري خود منحرف شده بودند. و به واسطه همين امر مورد مذمت و عذاب قرار گرفتند از جمله: »و تذرون ما خلق لکم ربکم من ازواجکم« 2 همسراني را که خدا براي شما قرار داده رها مي کنيد و راهي را خدا قرار نداده است مي رويد؟ (يعني راهي که خلاف فطرت وطبيعت شماست).
ملاک مرز بندي در ارضاء خواستهاي ج.ن.سي
آنچه موجب ارزشهاي منفي در ارضاء خواسته هاي فطري مي شود تزاحماتي است که بين خواسته ها حاصل مي شود و کسر وانکسار اين خواسته ها است که حد و مرزي براي هر يک از اينها تعيين مي کند.
در مسائل خانوادگي مصالح اجتماعي انسان نيز لحاظ مي شود از جمله زندگي انسان بايد بصورت تشکيل خانواده باشد. و در هر خانواده اي همسر(زن) بايد اختصاصي باشد. که از رهگذر اين امر مصالح زيادي رعايت شده است, از جمله آنکه نسل بشر به اين طريق تداوم مي يابد و نيز روابط پدري و فرزندي حفظ شده, مسائل اجتماعي و حقوقي مربوط به آن مانند: مسائل ارث, مسئوليتهايي که پدر و مادر نسبت به فرزند و يا هر يک از دو همسر نسبت به ديگري دارند و... دقيقا رعايت مي شود.
اگر هر انساني بتواند با هر فردي از جنس مخالف که بخواهد آميزش داشته باشد حفظ اين مصالح ممکن نيست. لهذا بخاطر مصالحي که در معرض تقويت قرار مي گيرد محدوديتهاي بايد وجود داشته باشد.
پس اجمالا در جايي که ارضاء اين ميل طبيعي با مصالح اجتماعي انسان تناقي داشته باشد بايد در دايره خاصي که با آن مصالح منافات نداشته باشد محدود شود و آن مرز و دايره همان ازدواج قانوني است. اگر ارضاء اين غريزه از اين مرز تجاوز کرد ارزش منفي پيدا مي کند. تعبير قرآن بيز در مورد همين تعبير »تجاوز« است. مي فرمايد: »فمن ابتغي وراء ذلک فاولئک هم العادلون« 3 کساني که مرز ازدواج قانوني و آميزش مشروع را رعايت نکنند اينها تجاوز گرند.
ملاک ارزشهاي مثبت و ارضاي خواستهاي ج.ن.سي
طبق اصول کلي که از قرآن کريم استفاده مي شود ارزش مثبت در فعل اخلاقي تابع انگيزه اي است که انسان را وادار به انجام آن مي کند. اين انگيزه هر قدر ارتباط بيشتري با خدا داشته باشد مطلوبتر و داراي ارزش بالاتري خواهد بود, و بر عکس هر قدر بيشتر بطرف نقس و هواي نفساني ميل کند ارزش کمتري خواهد داشت.
البته قصد طاعت خدا و تبعيت از اراده الهي مراتب زيادي دارد. و تابع اين است که انگيزه اصلي و نيت شخصي چه اندازه خالص باشد, آيا تنها طلب نموده رضوان خدا انگيزه اوست يا اجر و ثواب اخروي هم ملحوظ است و يا انگيزه اش تنها اجر و ثواب اخروي است. و يا اساسا انگيزه اي جز خوف از عقاب ندارد و تنها ترس از آلوده شدن به گناه او را وادار کرده که ازدواج قانوني انجام دهد. البته در غالب افراد, چنان نيست که تبعيت از اراده و دستور الهي انگيزه منحصر به فرد باشد, بگونه اي که به هيچ وجه التذاذات خودشان را در نظر نداشته باشند, ولي همينکه حدود قانوني را رعايت ميکنند و خودشان را در اين چهار چوبه محدود ميکنند و از اين مرز فراتر نمي روند, و در يک کلام همين محدود کردن ازضاء غريزه خود يک انگيزه الهي مي خواهد که در نوع افراد مسلمان وجود دارد اما پايه ارزش, بستگي به کيفيت و درجه خلوص نيت دارد.
آيا از نظر قرآن شريف شهوت ج.ن.سي مذموم است؟
در برخي آيات به تعبيراتي بر مي خوريم که کم يا بيش اشعار به مذمت دارند. مانند:
»زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و... « 4 اين تعبير »زين للناس حب الشهوات من النساء« براي مردم دوستي شهوات زينت داده شده است اين تعبير مدح آميز نيست بلکه شايد تا اندازه اي نکوهش آميز است. و در بعضي از آيات چنين آمده است که: از همسران شما کساني هستند که دشمن شما هستند »ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم« 5 . اگر دقت شود به خوبي روشن مي شود که اين قبيل آيات با مطالبي که ذکر شد منافاتي ندارد.
اما تعبير »زين للناس حب الشهوات« در مقام بيان شئن زندگي دنيا و التذاذاتي است که در اين عالم موجب توجه مردم به زينتهاي دنيا مي شود, و در نهايت مقايسه اين التذاذات با لذت هاي اخروي, و لذا در آيه بعد مي فرمايد: »قل ءانبئکم بخير من ذلکم... « 6 در دنيا شما اين گونه خوشيها را داريد ولي ايا مي خواهيد شما رابه چيزي که بهتراز اينهاست راهنمايي کنم؟ کساني که ايمان و تقوا داشته باشند در آخرت مقامات ارجمند و سعادت ابدي و عاقبت نيکو دارند. پس آيه در مقام اين نيست که بفرمايد ارضاء شهوات يا نزديک شدن با همسران مطلقا نامطلوب است و مجراي صحيحي براي آن وجود ندارد بلکه در مقام گوشزد اين مطلب است که اين ميل مطلق و نامحدود و مرز ناشناس مي تواند دام بزرگي براي اغواي انسان باشد.
اما آيه اي که مي فرمايد بعضي از همسران شما دشمن شما هستند ناظر به مورد تعارض است. توضيح آنکه درست است که عاطفه يک امر طبيعي است و مثلا عاطفه بين زن و شوهر نعمتي است که خداي متعال عنايت فرموده است چنانچه در آيه »و جعل بينکم موده و رحمه« 78 8 وبدان اشاره فرموده است.
ولي نبايد از مرز خود تجاوز کند و در مواردي که ارضالأ اين عاطفه با انجام دگر وظايف انسان منافي است انسان را از انجام آن وظايف باز دارد. پس در واقع معنايي آيه اين است که: بعضي از همسران و فرزندان که ايمان لازم را ندارند ان وقت که شما مي خواهيد به انجام وظايف خود مثل جهاد و صرف اموال در راه خدا بپردازيد مزاحمتان مي شوند در چنين حالاتي آنها حکم دشمن شما را خواهند داشت زيرا موجب مي شوند که شما از راه خير و کمال باز مانيد پس حواستان را جمع کنيد. »فاحذروهم« و طوري نباشد که دلبستگي به آنان مانع انجام وظايف واجبتان شود.
روابط افراد خانواده
با توجه به انواع نيازمنديهاييکه افراد به يکديگر دارند مي توان گفت: اصيل ترين نيازهاي انسان تنها در محيط خانواده تامين مي شود, زيرا در اين محيط است که نياز تکويني فرزند به پدر و مادر و نياز مستقيم زن و شوهر به يکديگر و نيازهاي جنسي و عاطفي آنها به وسيله يکديگر تامين مي شود. يعني صرف نظر از تصرف در ماده و اشياء خارج از وجودشان, خود افراد به همديگر احتياج دارند و ميتوانند براي رفع نيازهاي همديگر موثر باشند.
اين است که اين مبحث در اخلاق اجتماعي خانواده مطرح مي شود.
1. رابطه فرزندان با والدين
مهمترين رابطه اي که بين انساني با انسان ديگر تحقق مي يابد رابطه تکويني فرزند است با پدر و مادر و اين که اصل وجود فرزند وابسته به آنهاست. تاثيري که پدر و مادر در پيدايش فرزند دارند فرزند به هيچ وجه درباره آنها نمي تواند داشته باشد. بنابراين در اينجا نمي توان طبق قاعده عدل و قسط ارزشيابي کرد, زيرا اساس عدل و قسط اين است که دو نفر يا بيشتر نسبت به هم روابط متقابل داشته باشند و بر اساس حقوق متقابلي که بر يکديگر دارند تکاليف متقابلي هم نسبت به يکديگر داشته باشند, گو اينکه هر جا حق و تکليفي مطرح باشد يک نوع تاثير و تاثر متقابل منظور است. ولي آنچه پدر و مادر براي فرزند انجام مي دهند و تاثيري که در فرزند دارند به هيچ وجه قابل مکافات و مقابله نيست. اين است که در آيات کريمه در مورد پدر و مادر معيار ارزشها »احسان« است, و هيچ آيه اي نداريم که فرزند بايد با پدر و مادر با عدل رفتار کند. زيرا در واقع موضوع عدل در اينجا تحقق ندارد.
در آيات زيادي داريم که فرزند نسبت به پدر و مادر بايد احسان کند. و از اينجا روشن است که حق پدر و مادر بر فرزند تا چه حد است به طوري که در ساير افراد جامعه نسبت به يکديگر نمي توان براي آن مشابهي يافت. البته ممکن است که پدر و مادر غير از حق پدري و مادري حقوق ديگري نيز بر فرزند پيدا کنند ولي اصل حقوق پدر ي و مادري در جاي ديگري يافت نمي شود.
تعبيراتي در قرآن کريم هست که بسيار قابل توجه است و اهميت اين مساله را بخوبي روشن ميکند, از جمله در آيه »و اعبدوا الله و لاتشرکوا به شيئا و بالوالدين احسانا« 9 وظيفه شما بعد از پرستش خدا اين است که نسبت به پدر و مادر احسان کنيد. بالاترين چيزي که بر عهده هر انساني واجب است پرستش خدا است از اين بالاتر تکليفي وجود ندارد, ولي به دنبال اين تکليف بودن فاصله مي فرمايد به والدين هم احسان کنيد.
در سوره لقمان بخصوص بر حق مادر بسيار تاکيد شده است »و وصينا الانسا بوالديه حملته امه و هنا علي وهن« 10 در روايت شريفه نيز حقوق مادر بيش از حق پدر تعيين شده است. اين آيه نيز بخوبي بيانگر همين جهت است.
مي فرمايد: مادر در دوران بار داري با زحمت و ناراحتي فرزند را در شکم خود مي پروراند و بعد از وضع حمل او را شير ميدهد. سپس در ذيل آيه مي فرمايد اول شکر مرا بجاي بياور و بعد شکر پدر و مادر راه اين از تعبيرات عجيبي است که مشابه آن در قرآن کريم کمتر يافت ميشود, که اول شکر خدا را واجب ميکند بعد هم شکر والدين را و هر دو را متعلق يک امر قرار داده است. تعبير عجيبي است که اهميت مطلب را روشن ميکند.
بعد استثناء را ذکر کرده مي فرمياد: »و ان جاهداک علي ان تشرک بي ما ليس لک به علم فلا تطعهما« 11 از پدر و مادري که تلاش ميکنند تو را به شرک بکشانند و پيدا است که چنين پدر و مادري مشرک هستند و در شرک خودشان پا برجاست هستند و پا فشاري ميکنند اطاعت مکن. سپس اضافه مي فرمايد: »و صاحبهما في الدنيا معروفا« 12 با اينکه مشرکند و اصرار دارند که تو را هم مشرک کنند در عين حال نبايد با ايشان بد رفتاري کني بلکه بايد در زندگي دنيا رفتارت با ايشان بر اساس نيکي باشد.
انواع احسانهاي فرزند به پدر و مادر
احسانهايي که در آيات گذشته ذکر شده مطلق است و اختصاص به نوع خاص از احسان ندارد, خواه احسان مالي و خواه احسان در رفتار يا گفتار. آيه ديگري مي فرمايد: »قل ما انفقتم من خير فللوالدين و الاقربين« 13 سوال شده است که در چه راهي انفاق کنيم؟
در چه موردي بهتر است مال خود را صرف کنيم؟ در پاسخ مي فرمايد: اول براي پدر و مادر, اگر ايشان نياز داشته باشند بر همه مقدم هستند. پس يک نوع احسان احسان مالي است که در اين آيات ذکر شده است.
در آيات ديگر مواردي از احسان که مربوط به گفتار و رفتار است ذکر شده است: »فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما« 14 . يکي از موارد مشابهي که پدر و مادر احتياج به فرزند دارند مکلف است اخلاقا و شرع اين حقوق را رعايت کند هنگام پيري پدر و مادر است. ممکن است در جواني در امور مالي يا غير مالي نيازي به فرزند نداشته باشند, ولي هنگام پيري نمي توانند مانند اشخاص جوان در زندگي تلاش و فعاليت داشته باشند زيرا پيري در بسياري از موارد توام با سستي و ضعف و مرض و ديگر لوازم پيري است و بنابراين در ايام پيري احتياج به پرستاري دارند. ممکن است در برخوردهاي ايام پيري پدر و مادر در مواردي اوقات فرزند تلخ شود و حوصله اش سر رود و در نتيجه اظهار انزجار و خستگي کند, قرآن کريم در اين مورد بخصوص تکيه ميکند که »در برخوردهايي که با پدر و مادر پير داريد اظهار خستگي نکنيد و آخ نگوييد«. طوري نباشد که احساس کنند از خدمت کردن به آنان خسته شده ايد. و به ايشان نهيب نزنيد: »و قل لهما قولا کريما» 15 بزرگوارانه با آنها سخن بگوييد. يعني نهايت ادب و احترام را با آنها نگه داريد. هم چنين مي فرمايد از روي مهرباني بال ذلت را در مقابل آنان فرود آور و نيز هنگامي که دعا مي کني و از خدا چيزي مي خواهي براي پدر و مادر دعا کن »و قل رب ارحمهما کما ربياني صغيرا« 16 ذيل آيه دلالت دارد براين نکته که چرا فرزند بايد تا اين حد نسبت به پدر و مادر احسان کند و حقوقشان را رعايت نمايد زيرا وقتي که فرزند کودک خردسالي بود و نميتوانست نيازهاي خود را تامين کند ايشان بودند که او را پرورش دادند و با کمال مهرباني نيازهايش را بر طرف ساختند.
2. روابط زوجين و اساس زندگي خانوادگي
از نظر اسلام اساس زندگي خانوادگي بر محبت است.
در سوره روم مي فرمايد:»و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها بينکم موده و رحمه« 17
منظور از جعل مودت و رحمت در اين آيه جعل تکويني و جبري غير متکي به اسباب اختياري نيست بدين معني که تنها با تحقق پيمان زناشويي به طور تکويني محبت و رحمتي در افراد بوجود آيد.
البته هنگامي که انسان زني را به همسري خويش برگزيند طبعا نسبت به او احساس علاقه ميکند. ولي چنان بين زن و مرد تدريجا عواطف خاصي بوجود ميآيد و رشد ميکند, و براي پيدايش اين رابطه عاطفي در تکوين و تشريع نيز ابزارهايي منظور شده است.
گاه در زندگي خانوادگي مسائلي پيش ميآيد که تنها با عاطفه حل نمي شود, و چه با مشکلاتي بروز کند که لازم است بصورتي حل شو ند و اگر ادامه پيدا کنند به کلي پايه محبت و رحمت فرو مي ريزد. اين مسائل و مشکلات کم يا بيش براي اکثر خانواده ها بويژه در موارد اختلاف نظر بين زن و شوهر در کيفيت زندگي- مخصوصا آنجا که ارتباط با فرزند پيدا ميکند- ميآيد.
مساله سرپرستي خانواده
از نظر حقوقي وقتي خانواده بعنوان کوچک ترين واحد اجتماع تشکيل شد سر پرست ميخواهد. اصولا از نظر اسلام هر اجتماعي که تشکيل ميشود به سر پرستي نياز دارد. و چون سلامت زندگي اجتماعي منوط به سلامت محيط خانواده است اسلام عنايت خاصي دارد که بنيان خانواده درست پي ريزي شود و دوام پيدا کند بدين لحاظ براي خانواده سر پرست تعيين کرده است. »الرجال قوامون علي نساء« 18 بر اساس اين آيه سر پرستي خانواده به عهده مرد است و طبعا زن فرزندان بايد سر پرستي وي را بپذيرند. اين پذيرش گاهي در حد پذيرش قانوني است که مربوط به حقوق است, ولي در اينجا پذيرش بالاتري مورد توجه است و آن پذيرش از نظر اخلاقي است, همسر و فرزندان بايد اخلاقا خود را به سر پرستي پدر ملتزم بدانند و حرمت وي را حفظ کنند.
نقش زن در تصميم گيري ها
در خانواده کم و بيش مسائلي پيش مي آيد که ارتباط زيادي با زن دارد و آنچنان نيست که مرد به تنهايي بتواند تصميم بگيرد, و اگر بخواهد بدون توجه ب خواسته ها و نظرهاي همسرش تصميم بگيرد مشکلاتي بوجود ميآيد مانند مساله شير دادن, آيا مادر فرزند را شير بدهد يا نه؟ چه وقت او را الز شير بگيرد؟ آيا او را به کسي ديگر بدهند تا شير دهد يا با شير خشک تغذيه کنند؟ و مسائلي از اين قبيل که هميشه در خانواده ها مطرح بوده است. در اين موارد اسلام اصل ديگري را مطرح ميکند و آن اصل »تشاور« است. مرد و زن در اين گونه مسائل که هر دو در آن شريک هستند و گاهي با زن ارتباط بيشتري دارد تا مرد, بايد با هم مشورت کنند و سعي کنند آنچه مصلحت است درک کنند و بر اساس آ، تصميم بگيرند قرآن کريم مي فرمايد: »فان اراد فصلا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما« 19 اگر پدر و مادر با هم مشورت کردند و هر دو راضي شدند که بچه را از شير بگيرند اشکالي ندارد. پس اصل دومي که مي بايست در مسائل خانوادگي رعايت بشود اصل تشاور است و اين در مواردي است که ارتزاط مستقيم با زن دارد.
عوامل خود محوري و اختلافات خانوادگي :
آنچه در محيط خانواده اصل است و بايد سعي کرد که همه افراد خانواده آرا رعايت کنند اصل محبت و تقويت روابط عاطفي است. تقويت عواطف در خانواده موجب ميشود مصالح خانواده بهتر تامين شود, طبعا هر چه با آن منافات داشته باشد نا مطلوب بوده ارزش منفي خواهد داشت.
به موجب محبت وقتي کسي ديگري را دوست دارد بايد در صدد بر آيد که مصالح او تامين شود, عواطف متقابل باعث ميشود همه سعي کنند تا همه پيشرفت کنند و مصلحتشان تامين شود. و در مقابل, چيزي که مانع از اين همدلي و همياري ميشود و خود خواهي و خود محوري است که به اساس خانواده لطمه وارد مي سازد.
عواملي کهموجب خود محوري در محيط خانواده است احتياج به بررسيهاي روانشناختي دارد. و غالبا ناشي از عقده هايي است که افراد قبل از تشکيل زندگي خانوادگي داشته اند, چه از طرف مرد و چه از طرف زن. تحقيرهايي که هر يک از مرد و زن در دوران کودکي تحمل کردهاند چه از ناحيه پدر و مادر و چه از ناحيه ساير افراد, در ضمير ناخود آگاه آنها اثر گذاشته و منتظر فرصتي براي بروز و جبران آنها است. البته اين انتظار يک انتظار آگاهانه نيست بلکه نا خود آگاه است و خود انسان نيز توجه ندارد که چه عاملي وي را وادار به چنين رفتار نادرستي ميکند.
دانشمندان با بررسيهاي دقيق به اين نتيجه رسيده اند که تحقيرهاي دوران کودکي ناشي از محيط خانواده يا مدرسه يا اجتماع بزرگ, آثار منفي در ضمير ناخود آگاه شخص مي گذارد و بدنبال آن روح انسان براي جبران يا انتقام گيري منتظر فرصت ميشود. مثلا بچه اي که از سوي پدر و مادر دچار سختي و ناراحتي شده و عواطف و احساساتش جريحه دار گشته ناخود آگاه منتظراس پدر يا مادر بشود و خود همان نقش را بازي کند. وقتي بچه در محيط خانواده تحت فشار رواني قرار گرفت به طور طبيعي اين فشار در جايي بروز و ظهور ميکند.
تجريه هاي روانشناسانه زيادي مويد مطلب فوق است حتي خود افراد ميتوانند اين تجربه را در محيطهاي خانوادگي ديگران و يا خودشان آزمايش کنند غالب افرادي که تمايل دارند به ديگران زور بگويند کساني هستند که زماني زور شنيده اند. و افرادي که مي خواهند ديگران را تحقير کنند کساني هستند که خودشان روزي تحقير شده اند. البته اين تنها عامل نيست, عوامل تربيتي ديگري هم ممکن است چنين تاثيري را داشته باشد ولي به هر حال اين لکي از عوامل مهم است و اگر زن و شوهر از افرادي باشند که در دوران کودکي در محيط خانواده يا در اجتماع تحقير شده يا ضربه خورده باشند بطور ناخود آگاه در صدد بر مي آيند که انتقام خود را از ساير افراد بگيرند, و تحقيرهايي را که تحمل کردهاند بواسطه تحقير کردن ديگران جبران کنند.
ساده ترين راه آن تحقير بچه هاي خودشان است. پدر و مادري که بچه هايشان را مثل چشم خودشان دوست دارند نا خود آگاه آنان را مورد اذيت قرار مي دهند, و خودشان نيز نمي دانند چرا تمايل دارند بچه هاي خود را سرکوفت داده, تحقير کنند. علت اصلي در اعماق روح آنهاست ولي به آن توجه ندارند. البته تحليل ساده اين رفتار اين است که چنين عادت کردهاند ,از پدر و مادرشان ياد گرفته اند ولي تنها ياد گرفتن نيست, بلکه يک انگيزه رواني ناخودگاه وجود دارد. کساني که دوست دارند که به همسر و فرزندانشان دستور داده و فرمانروايي کنند غالبا کساني هستند که در محيط اجتماعي, رنج فرمانبري و زور شنيدن را کشيده اند و به جاي اينکه درس عبرت بگيرند, خودشان در صدد ايفء همان نقش بر آمده اند, بويژه هنگامي که دستاويزي براي توجيه رفتارشان پيدا کنند, مانند آن که به ايه يا روايتي بر خورد کنند که دال بر اين باشد که زن بايد از مرد اطاعت کند.
در اين صورت بدون اين که به منظور اصلي آن توجهي کنند آنرا دستاويزي براي اعمال زور و فشار و تحميل افکار و آراء و نظريات خود قرار مي دهند. در حالي که اين گونه آيات يا روايات به هيچ وجه ناظر به اين گونه رفتارها نيست.
حدود اختيارات مرد در محيط خانواده:
در مواردي که مديريت خانواده به عهده مرد واگذار شده است ديگران هم بايد فرامين او را بپذيرند, زيرا ماهيت مديريت چنين اقتضايي دارد. اگر مدير حق دستور دادن داشته باشد ولي زير دستان وي موظف به اطاعت نباشند مديريت مفهومي نخواهد داشت. ولي حدودي که مرد در محيط خانواده مديريت دارد و مي تواند به عنوان مدير دستور دهد مشخص است و مطلق و نامحدود نيست.
هر جمعي از جمله خانواده نياز به مدير دارد که در موارد لازم تصميم بگيرد و گرنه جمع پراکنده ميشود و انسجام خانواده از بين ميرود. ولي معناي اين سخن اين نيست که مرد در محيط خانواده فرمانرواي مطلق و فعال ما يشاء است هر چه ميخواهد فرمان دهد و زن هم مانند يک کنيز بايد در مقابل او مطيع باشد.
البته کساني که بخواهند سوء استفاده کنند به متشابهات و مطلقات تمسک ميکنند بدون اين که مخصصات و مقيدات آنها (مدارک و ادله ديگر که منظور دقيق اين گونه روايات را روشن ميکنند ) را بررسي کنند, اين چيزي است که در بسياري موارد واز جمله در محيط خانواده شايع ميباشد.
بنابراين براي تحکيم روابط عاطفي بايد از خود محوري پرهيز کرد مگر در حدي که شرعا حقي براي مرد تعيين شده باشد آن هم به شيوه صحيح و رفتار عاقلانه و حساب شده. به هر حال يکي از چيزهايي که ارزش منفي دارد و جو عاطفه و مودت و محبت را به هم مي زند, خود محوري و زورگويي است که از ناحيه مري يا از ناحيه زن بروز ميکند.
راه حل اختلاف :
موارد زيادي وجود دارد که مرد و زن در امور مربوط به محيط خانواده اختلاف پيدا ميکنند. در چنين مواردي يا عاطفه کار آيي ندارد و غالبا خواستها و سليقه هاي شخصي بر عاطفه چيره ميشود و يا اينکه واقعا در تشخيص مصلحت خانواده اختلاف پيدا ميشود به هر حال در جايي که در خصوص مسائل خانواده (درباره اين قيد دقت شود) اختلاف نظر پيش ايد که گاهي هم آميخته با اختلاف و تزاحم در هوسها است, بهترين راه براي رفع اختلاف هم فکري و سعي در يافتن راه عقل پسند است. درست است که هر کسي خواستهاي خاص به خودش يا نظرهاي شخصي دارد که با نظر ديگري سازگاري نيست ولي در بسياري از موارد افراد در اثر هم فکري تغيير نظر پيدا ميکنند. پس بهترين راه اين است که زن و مرد صميمانه موضوع مورد اختلاف را مطرح کنند و درباره دليلهاي يکديگر بينديشند و سعي کنند خود خواهيها را کنار بگذارند. اگر مرد حسن نيت نشاندهد و نگويد بايد تو مطيع باشي و به جاي آن مصلحت خانواده را مطرح سازد زن هم در جاي ديگري حسن نيت نشان خواهد داد و اگر هم هوسي در کار باشد, دست از آن بر مي دارد. پس اولين راه براي رفع اختلاف, تفاهم و تشاور در مساله مورد اختلاف است.
اکنون اگر اختلاف به حدي بود که تشاور و تفاهم نتواند در رفع آ موثر افتد بايد از ديگران کمک گرفت »فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها« 20 فردي عاقل از هر طرف بعنوان حکم تعيين ميگردد تا به نحوي سازش و مسالمت بين زن و مرد بر قرار شود ولي اگر اين سلاح نيز موثر نيفتاد و به هيچ وجه نتوانستند با يکديگر سازش کنند بايد به طور معروف و شايسته اي از هم جدا شوند. »و سر حوهن سراحا جميلا« 21 وقتي تشخيص داديد زندگي مشترک قابل ادامه نيست زنان را با نيکي رها سازيد.
3. رابطه والدين با فرزندان
علافه به فرزند يک ميل فطري است هر کسي ميخواهد داراي فرزنداني پاک, صالح و سعادتمند باشد. در آياتي داريم که بعضي از انبياء u از خدا در خواست فرزند کردند و يا در مواردي بواسطه اين که خدا به آنان فرزندي عطا فرموده خوشحال شدند. پس داشتن فرزند و علاقه به او مطلوب است. علاقه حضرت ابراهيم به فرزندانش در موارد مختلفي از قرآن کريم ذکر شده است و از برخي موارد بدستمي اد که همواره به ياد فرزندانش بود و براي آنها دعا مي کرد, هم خير دنيا و هم خير آخرت براي آنان طلب مي نمود اين سيره و روش به عنوان يک روش صحيح و مطلوب ياد شده است. در آياتي از قرآن دعاي حضرت ابراهيم u و حضرت اسماعيل u را هنگام بنا کردن خانه کعبه نقل مي فرمايد. از جمله دعاهاي ايشان اين بود که »و من ذريتنا امه مسلمه لک« 22 خدايا از فرزندان ما امتي تسليم خودت قرار بده و هم چنين در آيه ديگري ابراهيم درباره فرزندانش دعا کرده است »رب اجعلني مقيم الصلوه و من ذريتي« 23 خدا مرا بپا دارنده نماز قرار ده و نيز از فرزندانم.
قرآن کريم از قول مومنين و عباد الرحمن نقل مي فرمايد که درباره فرزندانشان دعا ميکنند »ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قره اعين و اجعلنا للمتقين اماما« 24 بندگان شايسته خدا کساني هستند که صفايت دارند از جمله اين که از خدا مي خواهند که همسران و فرزندانشان را نور چشمشان قرار دهد هم چنين در برخي آيات فرزند صالح بعنوان نعمتي خاص تلقي شده است.
آنچه به طور خلاصه از اين آيات شريفه استفاده مي شد و اين است که اولا پدر و مادر نسبت به سعادت فرزند و خير خواهي او گرايش فطري دارند و ثانيا مي توان فهميد که چرا در بعضي از روايات روي تربيت فرزند تاکيد شده است. به طوري که در بعضي روايات نقل شده است که خداوند بيامرزد پدر و مادري را که با رفتار خوب خودشان فرزند را وادار به نيکي به خودشان مي نمايند ثالثا آنچه در آينده فرزندان مهم است و انبياء الهي به آن اهتمام فراوان داشتند تربيت معنوي و تهذيب نفس آنها بوده است.
لازم به تذکر است که اين مقاله از سلسله درسهاي معارف محمد تقي مصباح يزدي تهيه گرديده وبا اجازه استاد تعدادي از اين جلسات که با بحث خانواده در اسلام ارتباط بيشتري داشت تلخيص و عنوان گذاري گرديده است.
________________________________________
1 . سوره نساء آيه 1
2 . سوره شعراء آيه 166
3 . سوره مومنون آيه 7
4 . سوره آل عمران آيه 14
5 . سوره تغابن 14
6 . سوره آل عمران ايه 15
7 . سوره روم آيه 21
8 . بين شما دوستي و مهرباني قرار داده است.
9 . سوره نساء آيه 36
10 . سوره لقمان آيه 14
11 . 12سوره لقمان آيه 15
13 . سوره بقره آيه 215
14 . سوره اسراء آيه 23
15 . سوره اسراء آيه 23
16 . سوره اسراء آيه 24
17 . سوره روم آيه 21
18 . سوره نساء آيه18
19 . سوره بقره آيه 233
20 . سوره نساء آيه 35
21 . سوره احزاب آيه 49
22 . سوره بقره آيه 128
23 . سوره ابراهيم آيه 40
24 . سوره فرقان آيه 74
:: موضوعات مرتبط:
خانواده ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1367
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
طبیب خانواده/عسل
عسل واژه ای عربی است که در فارسی آن را انگبین می گویند.[1] در قرآن کریم نیز از عسل، به عنوان موهبت الهی و شفا بخش یاد شده و حتی یک سوره به نام زنبور عسل (نحل) اختصاص یافته است:
و أَوْحی رَبُّکَ إلَی النَّحْلِ أنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بیوتاً ومِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا یَعْرِشُون* ثُمّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلکُی سُبُل رَبِّکِ ذُلَلاً یخْرُجُ مِنْ بُطُونَها شَراب مَخْتَلِف ألوانُهُ فِیهِ شِفاء لِلنّاسِ إنِّ فِی ذلِکَ لآیة لِقَوْمٍ یتَفَکَّرون. (نحل: 68 و 69)
و پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد: «از کوه ها و درختان و داربست هایی که مردم می سازند، خانه هایی برگزین. سپس از شیره گل ها بخور و راه هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، بهراحتی بپیما. از درون شکم آنها، نوشیدنی با رنگ های مختلف بیرون می آید که در آن، شفا برای مردم است. به یقین، در این امر، نشانه روشنی است برای آنان که می اندیشند.»
خداوند متعال، عسل را شفا برای مردم می داند و این امر را نشانه روشنی برای اندیشمندان می شمارد.
احادیث
پیامبر خدا(ص) [2]
عسل، درمان است.
بر شما باد دو درمان: عسل و قرآن.
نزد من، برای زن تازه زا، درمانی همانند خرما و برای بیمار، درمانی همانند عسل وجود ندارد.
خداوند برکت را در عسل قرار داده است. درمان دردها در آن است و هفتاد پیامبر، دوام سودمندیِ آن را از خداوند خواسته اند.
به چیزی برتر از شربت عسل، درمان جسته نشده است.
عسل، چه خوب نوشیدنی ا ی است! قلب را مراقبت می کند و سردیِ سینه را از میان می برد.
عسل، شفایی است که باد و تب را دور می کند.
اگر در چیزی درمانی باشد، در نیشتر حجامتگر و [در] نوشیدنی ای از عسل است.
تازیان، به چیزی بهتر از مَکشِ حجامتگر یا نوشیدنی ای از عسل درمان نکرده اند.
اگر در چیزی از این داروهایتان خیری باشد، در نوشیدنی ای از عسل، یا نیشتر حجامتگر و یا گزشی از آتش است و البته من، داغ کردن را دوست ندارم.
درمان، سه چیز است: نوشیدنی ای از عسل، نیشتر حجامتگر، و گزشی از آتش، اما من، امت خویش را از داغ کردن، بازمی دارم.
با سه چیز، بدن شاداب می شود و رشد می کند: «بوی خوش، لباس نرم و خوردن عسل».
امام علی(ع)
در عسل، درمان است.
بیمار، به چیزی همانند خوردن عسل، درمان نیافته است.
عسل، شفای هر بیماری است و بیماری ای هم در آن نیست؛ بلغم را کم می کند و دل را جلا می دهد.
لیسیدن عسل، شفای هر درد است. خداوند فرموده است: «از درونِ [شکمِ] آن [زنبور] شهدی که به رنگ های گوناگون است، بیرون می آید که در آن، برای مردم درمان است.» خوردن عسل، همراه با قرائت قرآن و جویدن کُندُر، بلغم را از بین می برد.
در عسل، درمان هر دردی است. هرکس ناشتا یک انگشت از آن را بلیسد، بلغم [وی] را پایان می دهد، صفرا را فرو می نشانَد، تلخه سیاه (زرداب) را مانع می شود، ذهن را صفا می بخشد و اگر که همراه با کُندُر خورده شود، حافظه را نکو می سازد.
خوردن عسل و سیاه دانه بر شما لازم است.[3]
هرکس می خواهد در همه زمستان از سرماخوردگی دور بماند، هر روز سه لقمه شهد بخورد.
آن حضرت از اجداد گرامی اش نقل می کند که رسول خدا فرمود: «اگر در چیزی درمان باشد، در نیشتر حجامتگر یا شربتی از عسل است».[4]
«لا تردُوا شربة العسل علی من اتاکم بها؛ چنانچه کسی برای شما عسل هدیه آورد، دست او را رد نکنید».[5]
در المعجم الأوسط، از سائب بن یزید نقل شده است: پیامبر خدا به حجامت، امر کرد و فرمود: «مردم به هیچ چیزی بهتر از حجامت یا نوشیدن عسل روی نیاورده اند».
در تاریخ دمشق از عامر بن مالک نقل شده است: «به سبب تبی که داشتم، کسی را نزد پیامبر فرستادم و از ایشان دارو و درمانی خواستم. ایشان برایم ظرفی عسل فرستادند».
در تاریخ دمشق از عبدالله بن بریده نقل شده است که می گفت: عموی عامر بن طُفَیل برایم نقل کرد که وی، به پیامبر خدا اسبی هدیه داد و برای ایشان نوشت: «در من دُبَیله ای پدید آمده است. از جانب خویش، برایم دارویی بفرست.» پیامبر، به دلیل اینکه عامر، هنوز اسلام نیاورده بود، اسب را برگرداند. همچنین خیکی از عسل به وی اهدا کرد و فرمود: «با این، درمان کن».
امام باقر(ع)
طبّ عرب، در هفت چیز است: نیشتر حجامتگر، شیاف، حمّام، انفیه، قی کردن، نوشیدن قدری عسل، و آخرین درمان هم داغ کردن است و شاید نوره را هم بدان بیفزایند.
امام هادی(ع)
هنگامیکه درباره تبِ یک روز در میان، از ایشان پرسیدند، فرمود: قدری عسل و شونیز (سیاه دانه)، بردارید و سه لیسه انگشت از آن بخورید. در این صورت، تب ریشه کن خواهد شد و هر دوی اینها مبارک هستند.
بهترین چیز برای تب ربع، آن است که در روز غلبه تب، فالوده ای که با عسل درست شده و زعفران فراوانی دارد، خورده شود و در آن روز، چیزی دیگر خورده نشود.[6]
خواص دارویی عسل
عسل پیش از آنکه غذایی مفید باشد، اکسیری پرارزش است که سال های سال از آن برای دارو و درمان استفاده شده و حاوی حدود هشتاد درصد ماده مفید برای انسان است. در دنیا هیچ غذایی به اندازه عسل، از مواد غذایی سرشار نیست و به اندازه عسل نیروی کهربایی و پرتوافشانی های رادیواکتیوی ندارد. تمام مواد مورد نیاز بدن را بهطور طبیعی دارد و قندش برای هر سنی مناسب است. سرشار از ارزشمند ترین مواد حیاتی است که به گفته دانشمندان روسی، تأثیر بسزایی در رشد و حیات انسانی دارد. آنها معتقدند عسل برای رشد تمام اعضای بدن مفید است. بیشتر عناصر جزئی و مواد معدنی و ویتامین ها را که در گل و در دامان خورشید پرورش یافته اند، داراست. این ماده غذایی به دلیل مواد زنده ای که همراه خود به بدن انسان می برد، از دیگر مواد قندی برتر و بهتر است.
عسل، معجزه گر است و در درمان انواع بیماری ها کاربرد دارد. از عسل، داروهای زیادی برای لطافت و زیبایی پوست، ورم چشم، خشکی و ترک خوردگی پوست می سازند.
عسل در ترمیم انواع زخم ها اثری معجزه آسا دارد. عبرانی ها نزدیک به سههزار سال پیش، با عسل، زخم ها را درمان می کرده اند. عسل ضدعفونی کننده است و براساس گزارش پژوهشگران دانشگاه سیدنی، زخم ها را زود بهبود می بخشد.[7]
یونانی ها، از عسل برای تقویت باروری مردان استفاده می کردند. بقراط، آن را بهعنوان مسهل و برای درمان دردهای دستگاه تنفسی، کبد و کلیه ها بهکار می برد. حدود پنجاه گزارش در ژورنال های پزشکی درباره تأثیر عسل در پوشاندن زخم و درمان عفونت های چشمی و اسهال وجود دارد. سولیمان (Soiman) عسل را در ترکیبی برای درمان گواتر به کار برده است. براساس گزارش برنامه علمی بیمدرو (Beymd Roo) در آفریقا اثبات شده است که عسل تأثیر زیادی در کنترل عفونت های حاصل از سوختگی دارد. آبرامور (Abramor) و همکارانش در سال 1938 از عسل در درمان سوختگی چشم استفاده کردند. این ماده غذایی، در آلمان یکی از ارکان اصلی رژیم های غذایی بیماران مبتلا به ورم های سرطانی (ایسلر) را تشکیل می دهد.
ایکس یو و همکارانش در سال 1989 در چین، محلولی از عسل را برای بیماران مبتلا به ایدز، سرطان و عفونت های مختلف تهیه کردند.
دکتر Eta در سال 1998 به موردی از کاربرد بسیار مؤثر عسل در پیوند پوست به ضایعات پوستی مننگو کوکال، اشاره کرده است. عسل در درمان کم خونی نیز بسیار مؤثر است و گلبول های قرمز خون را افزایش می دهد. همچنین، خاصیت ضدخونریزی دارد و از این نظر می تواند نقص ویتامین k بدن را جبران کند.
دکتر توماس در مقاله ای در نشریه acet می نویسد: «در موارد ضعف قلب، مشاهده شده است که عسل می تواند در بازگرداندن فعالیت قلب و زنده نگه داشتن بیماران تأثیر زیادی داشته باشد».
بحث درباره خواص درمانی و قدرت شفا بخشی عسل در بیماری های گوناگون، بسیار گسترده است؛ زیرا شفاییکه خداوند متعال آن را بیان کند، گسترده و عظیم خواهد بود. ازاین روست که خداوند حکیم و بلندمرتبه، شفای مردم را در «عسل» قرار داده است.[8]
خواص و مواد موجود در عسل
عسل از قدیمی ترین و نخستین شیرین کننده هایی است که انسان استفاده کرده و شامل قندهایی چون گلوکز، فروکتوز، مواد معدنی همچون منیزیم، پتاسیم، کلسیم، کلرید سدیم، گوگرد، آهن و فسفات است. همچنین ویتامین هایی همچونB1 ، B2 ، B3 ،B5 ، B6 و C نیز براساس کیفیت و نوع عسل، به نسبت های متفاوت در آن دیده می شود.
افزون بر اینها، مس، ید و روی نیز در حد کمی در عسل وجود دارد. به همین دلیل در حال حاضر، زنبورهای عسل یکی از بخش های اساسی و اصلی اقتصاد کشاورزی سالم بهشمار می آیند. از ویژگی های مهم عسل، خاصیت میکروب کشی آن است. عسل یک ضدعفونی کننده طبیعی است و پژوهش های انجام شده در سال های اخیر نشان می دهد که گذاشتن آن بر روی زخم ها مانع عفونت می شود. از آنجا که عسل حاوی مواد آنتی باکتریایی است، می تواند به خوبی باعث بهبود زخم ها شود.
چگونه عسل در ترمیم زخم ها مؤثر است؟
زمانی که عسل با رطوبت بدن تماس پیدا می کند، آنزیم گلوکز اکسیداز که زنبورها در عسل ایجاد کرده اند، به آرامی آزاد می شود و پراکسید ئیدروژن ضدعفــونی کننده به میزان زیادی آزاد می شود که می تواند در حدی که به خود بافت آسیب نرسد، باکتری ها را نابود کند. در ادامه، با جذب مایعات و مواد مقوی به منطقه آسیب دیده، باعث رشد سلولی و جلوگیری از خشک شدن زخم می شود.
فعالیت استمیک عسل، یک لایه مایع، میان بافت ها و بانداژ تشکیل می دهد که باعث می شود در هنگام نیاز، بدون درد و بدون پارگی سلول های جدید، جابه جا گردد. به همین دلیل در برخی بیمارستان های دنیا، برای درمان زخم بستر، از ترکیبات عسل استفاده می شود.
از گذشته تا کنون بسیاری از بیماری ها با عسل درمان شده اند. مهم ترین خاصیت عسل، ضدمیکروب بودن آن است. با اینکه عسل یک ماده کاملاً خوراکی است و باید محیط خوبی برای پرورش میکروب ها باشد، میکروب ها در کنار عسل نابود می شوند و اجساد آنها نیز به مرور از بین می رود؛ زیرا عسل حاوی آنتیبیوتیک و آنزیم دیاستاز است. در گذشته، از این خاصیتعسل، برای از بین بردن پینه های دست و پا سود میجستند.
مصرف عسل به دلیل داشتن آنتیاکسیدان، برای سلامت قلب و عروق مفید است. عسل به سلامت پوست کمک میکند و ضد پیری است.
در قدیم، بسیاری از داروها را بعسلمخلوط می کردند؛ زیرا خاصیت بهبود بخشی داروها را چندبرابر می کرده و امروزه هم از عسل در بسیاری از محصولات آرایشی و بهداشتی استفاده می کنند.
• از عسل در فراورده های ضد سرفه به طور مستقیم و غیرمستقیم استفاده می شود. مضمضه و غرغره کردن شربت عسل، برای برطرف کردن زخم های دهان و ورم گلو بسیار سودمند است. عسل ضد آسم است.
• با اینکه بسیار شیرین است، برای دندان ها و لثه مضر نیست، بلکه لثه ها را سالم می سازد و دندان ها را سفید می کند.
• دستگاه گوارش را پاک می سازد و ضد اسهال است. در تحقیقات، ثابت شده برای درمان عفونت های معده با هلیکو باکتر پیلوری بسیار مفید و مؤثر است. ازاین رو، ضد زخم معده و ضد زخم دستگاه گوارش است.
• در درمان آب مروارید (کاتاراکت) مفید است.
• بادشکن است و برای درمان قولنج روده تجویز میشود و در مسمومیت های غذایی، دستگاه گوارش را پاک میسازد.
• دوست کبد و نوعی پادزهر است، پس در بیماریهای کبدی مصرف آن مفید است. سکنجبینی که با عسل تهیه می شود، صفرابری بسیار عالی است.
• سنگ های کلیه و مثانه را از بین می برد. برای این منظور، باید آن را با کُندُر مصرف کرد.
• خواب آور است و به مبتلایان به بیماری کم خوابی توصیه می شود قبل از خواب، چند قاشق مرباخوری عسل میل کنند.
• برای درمان کم اشتهایی مفید است و گردش جریان خون را در بدن بهبود میبخشد، ازاین رو به رشد عضلات کمک می کند. پس برای بچه های کم اشتها و افراد ورزش کار بسیار مفید است.
• گرفتگی مویرگ ها را باز می کند و برای عروق بسیار مفید است. پس سالمندان اگر هر روز شربت عسل و لیموی تازه بنوشند، عمر طولانی تری خواهند داشت.
• حتی موم عسل نیز خواص زیادی دارد و ماسک آن بر صورت، چین و چروک و فرورفتگی های پوست را می پوشاند و پوست را لطیف می کند.
براساس مقاله های پژوهشی سال های 1984ـ 2001، نتایج دست کم 25 تحقیق درباره آثار ضدزخم بودن عسل مثبت بوده و عسل به عنوان التیام دهنده زخم و نگهدارنده پوست، تأیید شده است. همچنین چهل مورد دیگر نشان داده، اثر عسل در جلوگیری از خون ریزی، 88 درصد موفق بوده که اثر ضدمیکروب نیز چنین بوده است.
خاصیت ضدمیکروبی در عسل با PH حدود 2/3 تا 5 درصد به هیدروژن پراکسید(H2O2) مرتبط است که از تغییرات آنزیمی گلوکز به گلوکونیک اسید حاصل می شود. بههرحال اثر ضدمیکروبی عسل، پس از گرم شدن یا قرار گرفتن در نور آفتاب، کاهش می یابد.[9]
خواص دارویی عسل که در علم پزشکی اثبات شده، به این شرح است:
1. خواص ضدباکتریایی و آنتیبیوتیکی و همچنین خاصیت ضدالتهابی عسل.
2. گلوکز و فروکتوز عسل به سرعت جذب و به انرژی تبدیل می شوند.
3. اعمال کبد را فعال می کند و در دفع سموم (دتوکسکشین) از کبد مؤثر است.
4. حرکات و ترشحات روده را بهبود می بخشد.
عسل، ملیّن است و ترشحات روده ها را تحریک می کند. فشار اسمزی بالا، وجود ترکیبات معطر و استیل کولین، باعث پیدایش این آثار می شود.
ابوعلی سینا، دانشمند مشهور ایرانی و بزرگ ترین پزشک زمان خود، در کتاب قانون پزشکی اش، ده ها نسخه بر پایه موم و عسل بهکار برده و خواص شفابخش عسل را در درمان انواع بیماری ها یادآور شده است. او مینویسد عسل در هنگام زیاد شدن بلغم، اندرون را تقویت، نیرو را زیاد و اشتها را باز می کند. به عقیده وی، عسل غذایی است که بدن را سالم و تقویت می کند. حافظه را نیرو می بخشد و گذشته را در خاطر زنده می گرداند. اندیشه را پاک می سازد و زبان را می گشاید.
بنابراین، بزرگان دینی ما در عصر های گذشته، با الهام از وحی الهی، بر فایده های مواد غذایی مختلف، از جمله عسل و کاربرد آن در درمان بیماری های گوناگون تأکید و بر پیروان خویش مصرف آن را توصیه کرده اند. برای استفاده از سخنان آن بزرگواران در زمینه شناخت غذاهای مفید و نیز رعایت اصول بهداشتی و درمانی در جامعه، پژوهش های فراوانی لازم است که در این مسیر، احیای طب اسلامی، امری ضروری بهشمار می رود.
پی نوشت ها:
[1]. لغت نامه دهخدا.
[2]. بحارالانوار، ج 62، ص 295.
[3]. همان، ص 227.
[4]. رمز الصحه، ص 301.
[5]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 137.
[6]. علی محمد حیدری نراقی، نسخه های شفابخش، 1386، چ 4، ص 171.
[7]. سید حسین فتاحی معصوم، تغذیه از دیدگاه اسلام و دانش پزشکی، مشهد، 1384.
[8]. زهرا یعقوبی، مجله دنیای تغذیه، ش 50، ص 36
[9].http://www.tebyan.com/NutritionHeath/(Foods)/OtherFoods/2005/6/25/1/1858.htm
:: موضوعات مرتبط:
خانواده ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1459
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
راهها وعلت هایی وجود دارند که خانم ها بدون آنکه خود احساس کنند، خانه را با پیمودن آنها به تباهی می کشند.
زن طبیعتاً موجودی آرام و فرمانبردار است! امّا شیاطین جنّ و انس گاهی بر او مسلط شده ، آن صفات خداداد را تغییر می دهند و صفای قلبش را مکدر می کنند. بعضی از این شیاطین عبارتند از :
1.بعضی وسایل ارتباط جمعی که کارشان به هم زدن رابطه ی بین زن و شوهر است به گونه ای که مرد را موجودی زورگو و مستبد معرفی می کنند و محبّتشان را تباه و رابطه عاشقانه همسران را گسیخته واز طرفی دوست بازی و معشوقان دیگر را برای زیبا جلوه دادن رابطه حرام ونامشروع ترویج می کنند و رابطه بین مرد و زن بیگانه را ساده و معمولی جلوه می دهند!! و چنان می شود که دل زن تغییر کرده و دیگر همسرش را دوست نمیدارد.
2. کانون گرم خانواده در اثر همنشینی با بعضی از دوستان و همکاران در اوقات فراغت یا با مصاحبت برخی همسایه هنگام صبح و عصر به نابودی می رود! چون تمام سخنشان تمسخر شوهران ونافرمانی آنان و از بین بردن آشیانه زناشویی است و در چنین مجلسی هر یک از خانم ها ادّعا می کند که شوهرم با من چنین و چنان کرده و چه و چه گفته و آنقدر این مطالب ادامه پیدا می کند که زن بیچاره گوشش به این سخنان عادت کرده و کم کم نفرت شوهر، شوهر بخیل ، شوهر پرکار یا شوهر تنبل در دلش جا می گیرد!
3. آنچه به کنده شدن بیان خانواده کمک می کند: بیرون رفتن بیش از حد زن از خانه است. خانمی که بیش از حد بیرون می رود، هر وقت بخواهد بر می گردد، اصلاً در خانه قراری ندارد، ..... بازارها، مراسم ها ، ..... دید وبازدیدها ! و لیستی که تمامی ندارد و قلبش را مشغول و وقت گرانبهایش را ضایع می کند و در حق زیردستان ظلم روا می دارد.
4. گناه ومعصیت بلای شوم خانه و خانواده هستند، غم واندوه را به خانه می آورند و خوشبختی را از آن می ستانند! بعضی از گذشتگان فرموده اند:" من هر گاه دچار گناهی می شوم ، اثر آن را در اخلاق همسریا وضعیت مرکب سواریم به وضوح می بینم." !
علّامه ابن القیم (رحمه الله تعالی) در این باره می فرمایند:" گناهان آثار بسیار زشت و نکوهیده ای دارند که در دنیا و آخرت برای روح وجان آدمی آنقدر مضرّند که کسی جز خداوند اندازه اش را نمی داند."
گناه در بین زنان بسیار زیاد است ، از جمله تأخیر نماز ، غیبت، نمّامی و سخن چینی، با خود نمایی و عطر زده به بازار رفتن و بسیاری دیگر.
5. یکی از چیزهایی که کیان خانواده را منهدم می کند، تکبّر زنان است! انگیزه های تکبّر نیز بسیارند: مقام ،ثروت، مدرک، زیبایی و غیرهم به اضافه کمی تعقل و تنگ نظری!
6. ششمین سبب که خانواده را تهدید به نابودی می کند، استبداد و خودرأیی زن و تسلط او در سایه شخصیت ضعیف و سهل انگار مرد است که او را به دست اندازی و وارد شدن به حوزه قوامت و سرپرستی مرد می کشاند و خود و خانواده اش را تباه می گرداند.
7. پایمال کردن حقّ شوهر در زینت دادن وآرایش خود نیز خانواده را تهدید می کند و شاید محبت مرد نسبت به همسرش کاهش یابد یا وی را به راههای نامشروع بلغزاند و نقش او و حرمت خانواده را از بین ببرد.
8. زن بزرگمنش ،برای کسی که به او احترام می گذارد و در کنارش و همسر و همبستر او است ، قدر و منزلتی بسیار عظیم قائل است پس بر او خشم نمی گیرد و از بودن با اوپشیمان نمی شود، زیرا زنی که چنین باشد، و خوب را بد بداند و محبت ومعاشرت را ضایع کند مستحقّ آن است که خداوند نعمتش را از او بگیرد! و اگر نقصی در شوهرش باشد ( باید بداند) که در او عیبهای بسیاروجود دارد! این فرموده پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را یادآوری کنیم که : (ولا ينظر الله إلى امرأة لا تشكر زوجها ولا هي تستغني عنه ) " خداوند (با نظر لطف ورحمت) به زنی که به شوهرش نیازمند است امّا سپاسگذار او نیست ، نگاه نمی کند."(رواه النسائی)
9 زن با گام نهادن در راهی پر خس و خاشاک خانه ی خود را ویران می کند و سعادت و خوشبختی خویش را به مخاطره می افکند اگر از شوهر انتظار داشته باشد به او اجازه بی حجابی و تماشای کانالهای (بی بند و بار) ماهواره ای را بدهد!
در حالیکه بیچاره نمی داند که گناه ، بدبختی و نقمت با خود می آورند و نعمت را از آدمی دور می کنند. چه بسیار زنان خوشبختی که زندگی آرامی داشته اند اما به سبب معصیت خداوند عز وجلّ نعمتشان به بدبختی بدل شده است.
10.زن دانا و هوشمند، همیشه گوش به زنگ وضعیت و نیازهای همسر خویش است ،زمان خواب و بیداری و غذا خوردن او را به خوبی می داند، می داند چه چیزی دوست دارد و چه را دوست ندارد و می کوشد تا هر چه زودتر نیازهایش را برآورده نماید تا شوهر نیز هر چه زودتر با تمام قلبش مفتون ومجذوبش گردد.
11.گاهی زن با زبانش آشیانه خود را ویران می کند! بر خلاف امر رسول الله (صلی الله علیه و سلّم )وقتی با همسر می نشیند، از فلان زن و قیافه و زیبایی و بلندی موهایش سخن می گوید، تا اینکه سخن گفتن از زنان دیگر، برای شوهر شیرین می شود و در نهایت اگر شوهر مرد درستکاری باشد، شاید با آن زن ازدواج کند و اگرمرد نیکوکاری نباشد، هم آن زن و هم زنان دیگری را دچار فساد خواهد کرد، به همین جهت است که پیامبر صلی الله علیه وسلّم از این کار نهی فرمودند: ( لا تباشر المرأة المرأة لزوجها كأنه ينظر إليها ) " هیچ زنی پیش شوهرش (بدن وظاهر)، زن دیگری را توصیف نکند (زیرا مانند این است که) گویا خود آن مرد به او نگاه کرده باشد"(رواه البخاری) . زن بیچاره هم گمان کرده است که اینگونه از زنان دیگر تعریف و توصیف کردنشان او را به شوهر نزدیک می کند در حالی به خطا رفته و در بیراهه گام برداشته.
:: موضوعات مرتبط:
خانواده ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1424
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0