درس دهم
صفات سلبيه
در يک جمله مي توان گفت منظور از صفات سلبيه اين است که خداوند از هر گونه عيب و نقصي و عوارض و صفات ممکنات پاک و منزه است، ولي قسمتهاي مهمي از اين صفات مورد بررسي قرار گرفته از جمله اينکه او مرکب نيست، جسم ندارد، قابل رويت نمي باشد، مکان و زمان و محل و جهت براي او نيست، از هر گونه نياز و احتياج مبرا است، هرگز ذات او محل حوادث و عوارض و تغيير و دگرگوني نمي باشد، و صفات خداوند عين ذات اوست و زائد بر ذاتش نيست.
امير المومنين عليه السلام در آغاز خطبه اي مي فرمايد: لا يشغله شان و لا يغيره زمان و لا يحويه مکان و لا يصفه لسان هيچ چيزي او را به خود مشغول نمي دارد و گذتشت زمان در او دگرگوني ايجاد نمي کند هيچ مکاني او را در بر نمي گيرد و هيچ زباني را ياراي توصيفش نيست.1
در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام آمده است که فرمود: ان الله تبارک و تعالي لا يوصف بزمان و لا مکان و لا حرکه و لا انتقال و لا سکون بل هو خالق الزمان و المکان و الحرکه و السکون و الانتقال تعالي الله عمايقول الظالمون علوا کبيرا خداوند توصيف به زمان و مکان و حرکت و انتقال و سکون نمي شود بلکه او خالق زمان و مکان و حرکت و سکون و انتقال است، خداوند بسيار برتر است از آنچه ظالمان و ستمگران در حق او مي گويند. 2
توضيح صفات سلبي
خداوند مرکب نيست يعني اجزاء ترکيبي ندارد زيرا هر مرکبي محتاج اجزاء خويش است در حاليکه خداوند احتياج به هيچ چيز ندارد. در بحث يگانگي خداوند گفتيم خداوند کمال مطلق است و هيچ حد و مرزي در او راه ندارد. پس بايد دقت کنيم که آنچه موجب محدوديت و يا نياز است مخصوص ممکنات است و خداوند از آنها منزه است تعالي الله عن ذلک علوا کبيرا.
خداوند جسم نيست و ديده نمي شود.
لا تدرکه الابصار و هو يدرک الابصار و هو اللطيف الخبير چشمها او را درک نمي کنند ولي او همه چشمها را درک مي کند و او لطيف و آگاه است.3
سوال: چرا ديدن خداوند محل است؟
جواب: زيرا لازمه ديده شدن اموري است که هيچيک از آنها در مورد خداوند امکان پذير نيست يعني اگر بخواهد ديده شود بايد جسم داشته باشد، مکان داشته باشد، جهت داشته باشد، داراي اجزاء باشد، زيرا هر جسمي داراي اجزاء و عوارضي مانند رنگ و حجم و ابعاد است. بعلاوه همه اجسام در حال تغيير و دگرگوني بوده و احتياج به مکان دارند و تمام اينها از ويژگيهاي ممکنات است و موجب اينها از ويژگيهاي ممکنات است و موجب نياز و احتياج بوده و خداوند از آنها منزه است. در نتيجه خداوند متعال نه جسم است و نه ديده مي شود (گروهي از اهل تسنن مي گويند خداوند روز قيامت تجسم پيدا کرده و ديده مي شود در اين زمينه مطالبي از آنها نقل شده که مضحک است و يا هيچ منطقي سازگار نيست).
از امام رضا عليه السلام نقل شده که فرمودند: انه ليس منا من زعم ان الله عزوجل جسم و نحن منه براء في الدنيا و الاخره کسي که گمان کند خداوند متعال جسم است از ما نيست و ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم.4
بي محل است و در همه جا هست
شناختن يک وجود مجرد از ماده براي انسانهائيکه هميشه در زندان عالم ماده اسيرند و به آن خو گرفته اند بسيار مشکل است و نخستين گام در شناختن خداوند منزه شمردن او از ويژگيهاي مخلوقات است و تا خداوند را بي مکان و بي محل ندانيم او را به درستي نشناخته ايم اصولا محل و مکان داشتن لازمه جسماني بودن است و قبلا بيان کرديم که خداوند جسم نيست.
در هم جا هست
و لله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع عليم مشرق و مغرب از آ« خدا است و به هر سو رو کنيد خدا آنجاست خداوند بي نياز و داناست.5
و هو معکم اينما کنتم و الله بما تعلمون بصير او با شماست هر جا که باشيد و خداوند به آنچه انجام مي دهيد بصير است.6
قال موسي ابن جفعر عليه السلام: ان الله تبارک و تعالي کان لم يزل بلا زمان و لا مکان و هو الان کما کان لا يخلوا منه مکان و لا يشغل به مکان و لا يحل في مکان بدرستيکه خداوند متعال هميشه وجود داشت بدون زمان و مکاني و الان نيز همانگونه است هيچ مکاني از او خالي نيست و در عين حال هيچ مکاني را اشغال نمي کند و در هيچ مکاني حلول نکرده است.7
شخصي از علي عليه السلام پرسيد پروردگار ما قبل از آنکه آسمان و زمين را بيافريند کجا بود؟! حضرت فرمودند: کجا، سوال از مکان است خداوند وجود داشت و هيچ مکاني وجود نداشت.8
خداوند کجاست
در کتاب ارشاد و احتجاج آمده است که يکي از دانشمندان يهود نزد يکي از خلقا آمد (ابوبکر با عمر) و گفت تو جانشين پيغمبري؟ گفت آري پرسيد خداوند کجاست آيا در آسمان يا در زمين است؟ خليفه گفت در آسما بر عرش قرار دارد يهودي گفت بنابراين زمين از او خالي است خليفه گفت از من دو شو و الا تو را به قتل مي رسانم يهودي با تعجب برگشت و اسلام را مسخره مي کرد علي عليه السلام با خبر شد و به او فرمود من از سوال تو و از جوابي که شنيدي با خبرم ولي ما مي گوييم خداوند متعال مکان را آفريد بنابراين ممکن نيست خودش مکاني داشته باشد و برتر از آن است که مکاني او را در خود جاي دهد... آيا در يکي از کتابهاي خود نديده اي که روزي موسي به عمران عليه السلام نشسته بود فرشته اي از شرق آمد حضرت موسي فرمود از کجا آمده اي؟ گفت از نزد پروردگار، سپس فرشته اي غرب آمد فرمود: تو از کجا آمده اي؟ گفت از نزد پروردگار، فرشته اي ديگر از آمد فرمود: تو از کجا آمده اي؟ گفت از زمين هفتم از نزد پروردگار، در اينجا فرمود منزه است کسي که هيچ مکاني از او خالي نيست و هيچ مکاني به او نزديکتر از مکان ديگر نمي باشد: يهودي گفت: من گواهي مي دهم که، حق مبين همين است و تو از همه شايسته تر به مقام پيامبرت هستي.9
چرا هنگام دعا دست به سوي آسمان بر مي داريم؟
هشام بن حکم مي گويد: کافري خدمت امام صادق عليه السلام آمد و از تفسير آيه الرحمن علي العرش استوي سوال کرد، امام عليه السلام ضمن توضيحي فرمودند: خداوند متعال نياز به هيچ مکاني و هيچ مخلوقي ندارد که هنگام دعا دست به سوي آسمان بلند کنيد يا به سوي زمين فرود آوريد، حضرت فرمود: اين موضوع در علم و احاطه و قدرت خدا يکسان است ولي خداوند متعال دوستان و بندگان خود را دستور داده که دستهاي خود را به سوي آسان به طرف عرش بردارند زيرا معدن رزق آنجاست ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اثبات کرده است تثبيت مي کنيم آنجا که فرمود: دستهاي خود را به سوي خداوند متعال برداريد و اين سخني است که تمام امت بر آ« اتفاق نظر دارند.10
علي عليه السلام فرمود: هنگاميکه يکي از شما نمازش را تمام مي کند دست به سوي آسمان بردارد و مشغول دعا شود، مردي گفت مگر خداوند همه جا نيست فرمد آري پرسيد پس چرا بندگان دست به سوي آسمان بر مي دارند؟ فرمود آيا (در قرآن) نخوانده اي (در آسمان رزق شماست و آنچه به شما وعده داده مي شود) پس از کجا انسان روزي را بطلبد جز از محلش، محل رزق و وعده الهي آسمان است.11
تمرين: 1 ـ منظور از صفات سلبيه چيست؟
2 ـ چرا ديدن خداوند محال است؟
3 ـ حضرت علي عليه السلام در جواب دانشمند يهودي که پرسيده بود خداوند کجاست چه فرمودند؟
4 ـ چرا هنگام دعا دست به آسمان بر مي داريم؟
در بحث توحيد از اين کتابها استفاده و اقتباس شده است: اصول کافي ـ نهج البلاغه ـ پيام قرآن ـ اصول عقايد آقايان: مکارم شيرازي، سبحاني، استادي، محدي ري شهري، شهيد هاشمي نژاد.
1 ـ نهج البلاغه، خطبه 178.
2 ـ بحار، جلد 3، صفحه 309.
3 ـ سوره انعام، آيه 103.
4 ـ توحيد صدوق، باب 6، حديث 20.
5 ـ سوره بقره، آيه 115.
6 ـ سوره حديد، آيه 4.
7 ـ توحيد صدوق، باب 28، حديث 12.
8 ـ همان منبع، حديث 4.
9 ـ پيام قرآن، جلد 4، صفحه 274.
10 ـ پيام قرآن، به نقل از بحار الانوار، جلد 3، صفحه 330.
11 ـ همان منبع، به نقل از بحار الانوار، جلد 90، صفحه 308
:: موضوعات مرتبط:
عقاید ,
چهل درس عقاید ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1627
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0