تحولات اخير در منطقه خاورميانه، بيانگر اين واقعيت است كه دستهايي پنهان به دنبال اجراي سناريويي چندوجهي براي تضعيف جمهوري اسلامي ايران است.
تحولات اخير در منطقه خاورميانه، بيانگر اين واقعيت است كه دستهايي پنهان به دنبال اجراي سناريويي چندوجهي براي تضعيف جمهوري اسلامي ايران است. سناريويي كه تنها ابعاد سياسي ندارد، بلكه حوزههاي اقتصادي و اجتماعي را نيز در بر ميگيرد تا به كمك آن به اهداف چهارگانهاش عليه جمهوري اسلامي دست پيدا كند. اين اهداف عبارتند از:
1- حذف جمهوري اسلامي ايران از محوريت تحولات منطقه
2- سلب توان الگوسازي از جمهوري اسلامي ايران
3- ايجاد ايراني ضعيف از لحاظ اقتصادي و اجتماعي
4- تبديل ايران به كشوري وابسته در حوزههاي سياسي و اقتصادي
اما غرب براي تحقق اين اهداف، تمركز خود را در دو حوزه داخل و خارج كشور متمركز كرده است.
جبههسازي جديد براي جمهوري اسلامي ايران
غرب براي شكستن هژمون جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان كه منجر به تحقق دو هدف ابتدايي ميشود، به دنبال جبههسازي براي جمهوري اسلامي در منطقه خاورميانه است.
غرب با درك اين موضوع كه جمهوري اسلامي در برابر ظلم به مردم منطقه ساكت نمينشيند، تاكنون چند جبهه براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد كرده، تا بدين وسيله، اين موضوع را در نزد مردم منطقه نهادينه كند كه جمهوري اسلامي از قدرت خود براي نفوذ و به سلطه كشيدن كشورهاي منطقه استفاده ميكند.
در اين رابطه كشورهاي غربي از توان شركاي منطقهاي خود در منطقهاي نظير عربستان بهره ميبرد و ضمن ايجاد آشوب و حمايت مالي و تسليحاتي از تروريستها در كشورهاي مختلف كه از قضا جزو نقاط حياتي و استراتژيك براي جمهوري اسلامي ايران نيز محسوب ميشود، ايران را وادار به واكنش در اين رابطه ميكند. نمونه بارز اين اقدام را ميتوان در سوريه، عراق و لبنان مشاهده كرد كه امروز به عنوان خط مقدم نبرد براي جمهوري اسلامي ايران محسوب ميشوند.
نبردي كه اگرچه جمهوري اسلامي در آن دخالتي مستقيم ندارد اما لاجرم به ارائه كمكهاي فكري و مالي به همپيمانان خود براي تحكيم مواضع و قدرتشان در اين كشورهاست. حالا به تازگي يمن نيز به اين جبههها افزوده شده تا سيكل اين جبههسازي عليه جمهوري اسلامي تكميل شود.
نكته مهم در خصوص اين جبههسازي نيز آن است كه به دليل ايجاد يك جنگ نيابتي در اين مناطق، حاميان تروريستها هيچ واهمهاي از ادامه جنگ ندارند و حتي ميكوشند با فرسايشي كردن جنگ در اين مناطق، حكومتهاي قانوني در اين كشورها را وادار به عقبنشيني و پذيرش شكست كنند.
در اين ميان پذيرش شكست و عقبنشيني نيز چيزي جز شكست جمهوري اسلامي و تحقق دو هدف نخست يعني حذف جمهوري اسلامي از محوريت تحولات منطقه و سلب توان الگوسازي ايران نيست، چراكه جمهوري اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي توانسته به رغم تمامي تحريمها و فشارهايي كه در قالب جنگ تحميلي و تحريم به آن وارد شده بود، نهتنها تماميت ارضي خود را حفظ كند، بلكه پلههاي ترقي را يكي پس از ديگري طي كند و به الگويي منطقهاي و الهامبخش براي كشورهاي مسلمان تبديل شود؛ الگويي كه امروز مدل خود را به كشورهاي مختلف صادر ميكند و انقلابهاي بيشماري به تأسي از انقلاب اسلامي ايران شكل گرفته است.
سوريه، عراق، يمن و لبنان آبروي جمهوري اسلامي
حال با درك عمق استراتژيك جمهوري اسلامي ايران در منطقه و دانستن اين مطلب كه امروز مرزهاي جمهوري اسلامي در سوريه، عراق، يمن و لبنان است و همچنين علم به اين موضوع كه دشمنان جمهوري اسلامي به دنبال زمينگير كردن كشور هستند، بايد اين مناطق را آبروي جمهوري اسلامي دانست و تمامي عزم كشور را براي پيروزي در اين نبردها بسيج كرد. بيشك اين حمايتها براي كشور بدون هزينه نخواهد بود اما بايد با آيندهنگري مانع از ايجاد هزينههاي بيشتر و حتي از طريق همين حمايتها زمينهساز توسعه منافع كشور در منطقه شد.
ايجاد فشار اقتصادي
اما سناريوي مهم ديگري كه عليه جمهوري اسلامي ايران در حال اجراست، سياست ايجاد فشار اقتصادي عليه كشور است. سياست فشار اقتصادي به واسطه اعمال تحريمها و حفظ ساختار تحريمهاي گذشته و همچنين كاهش بهاي جهاني نفت عليه جمهوري اسلامي در حال اجراست. اين سياست چندين دستاورد براي دشمنان جمهوري اسلامي به همراه خواهد داشت؛ دستاورد نخست در حوزه داخل كشور است كه از طريق همين فشارهاي اقتصادي، زمينه ايجاد نارضايتي عمومي در داخل كشور فراهم شود و مشروعيت دولت و حاكميت در نزد مردم دچار خدشه شود.
دستاورد دوم، كاهش حمايت جمهوري اسلامي از جبهه مقاومت در منطقه است. اقدامي كه ميتواند حتي زمينهساز تحقق دو سناريوي اول عليه جمهوري اسلامي شود. كما اينكه امروز نيز با توجه به شرايط اقتصادي كشور به نظر ميرسد اين حمايت از جبهه مقاومت در جنبه اقتصادي كمي دچار اخلال شده است.
در نهايت دستاورد سوم در اين حوزه نيز مجبور كردن جمهوري اسلامي به پذيرش خواستههاي غرب در حوزه مذاكرات هستهاي است. جايي كه اقتصاد به يك ابزار جدي و مهم براي فشار به كشور تبديل ميشود و تحت فشار افكار عمومي اين امكان را فراهم ميكند كه هر موافقتنامهاي را به امضا برسانند.
وابستهسازي ايران
تمامي اين سناريوها هدفي نهايي را دنبال ميكند كه اين هدف چيزي جز تضعيف جمهوري اسلامي در دنيا و الصاق كردن كشور به جرگه كشورهاي به اصطلاح وابسته نيست؛ كشورهايي نظير عربستان، قطر، امارات و بحرين كه امروز تنها اجراكننده سياستهاي دولتهاي غربي به ويژه امريكا در منطقه و جهان هستند و به هيچ وجه منافع ملي خود را در اين مسير در نظر نميگيرند.
غرب نيز با كمك اجراي اين سناريوها به دنبال گل نهايي خود در رابطه با ايران هستند؛ گلي كه بازارهاي اقتصادي ايران را به روي شركتهاي غربي ميگشايد، به منابع انرژي ايران دست پيدا ميكند و قدرت كشور را در حوزه سياسي و نظامي در اختيار غرب قرار ميدهد، روندي كه ميتوان نام آن را وابستگي نهاد.جعفرتکبیری