اسلام منهای روحانيت؛ از فرقان تا داعش
گروهک فرقان معتقد به حذف ضابطهمندی تفسیر دین و به تبع آن حذف مرجعیت و روحانیت از دین شناسی خود بودند که در این صورت، هرکسی خود را مجاز می دانست، به تفسير دین و قرآن بپردازد و به فهم خود عمل کند.
تلاش برای خارج کردن تفسیر دین از دست متخصصان دینی و تفسیر به رأی نصوص دینی و همچنین دست یازیدن به خشونت علیه مسلمانان غیرهمراه و مجاز شمردن جنایت علیه آنان از جمله ویژگی های مشترک گروه تروریستی فرقان با گروه تروریستی داعش است، با این تفاوت که اولی در جامعه ای شیعی و دومی در میان اهل سنت نمو و نمود داشته است و همچنین اولی در حدود سی و پنج سال پیش ظهور و بروز داشت و دومی پدیده ای است که اخیرا سربرآورده است.
با این وجود، اگر توسل به خشونت علیه مسلمانان غیر همراه و تفسیر به رأی نصوص را دو ویژگی مشترک این دو بدانیم، دومی مقدم بر اولی و در واقع، توسل به خشونت نتیجه تفسیر به رأی متون دینی است. به بیان دیگر، آنگاه که هر کس مطابق فهم خود از شریعت آن را تفسیر و بر مبنای فهم خود عمل میکند، امکان تولید خشونت فراهم میشود، زیرا با حذف نهاد مرجعیت و اجتهاد امکان توسل به خشونت(جهاد) افزایش می یابد. در صورتی که در دین شناسی اصیل مسلمانان، از طریق اجتهاد و فتوا، از تولید خشونت جلوگیری میشد و حتی جهاد منوط به کسب اجازه و صدور فتوا از سوی مجتهدان بود. اما در دین شناسی گروه هایی مانند فرقان و داعش، این نهاد واسط بین شریعت و تکالیف فردی حذف شده و در نتیجه هر فردی صرفا بر اساس برداشت خود به عمل دست می زند.
در توضیح باید گفت که در دین شناسی مسلمانان نهاد مرجعیت و تقلید جایگاه برجستهای دارند. مطابق با این اصل، اکثریت افراد جامعه اسلامی که مسلمانان غیرمتخصص در امور دینی محسوب می شوند، برای فهم و تفسیر دین به متخصصان امور دینی(علما) رجوع میکنند. حال آنکه تز اصلی گروهک فرقان اسلام منهای روحانیت بود، شعاری که در عمل به اسلام منهای فقه، اسلام منهای شریعت و اسلام منهای حوزه منتهی شد. در واقع، گروهک فرقان معتقد به حذف ضابطهمندی تفسیر دین و به تبع آن حذف مرجعیت و روحانیت از دین شناسی خود بودند که در این صورت، هرکسی خود را مجاز می دانست، به تفسر دین و قرآن بپردازد. در نتیجه برای آنان فقه به یک موضوع عمومی تبدیل شد و هرکس مطابق با فهم خود به تفسیر آن می پرداخت که حاصل آن تولید خشونت و حتی مستند کردن آن به نصوص بود.
در خصوص گروه های سلفی تکفیری مانند داعش نیز باید گفت که بر اساس آموزه های این گروه ها، یکی از علل ضعف مسلمانان پراکندگی مکاتب اسلامی است و راه حل آنها هم بازگشت به نص یا صدر اسلام است. بنابراین دیدگاههای اجتهادی را نمی پذیرند و معتقد به حذف مجتهدین و دریافت احکام شریعت به طور مستقیم از قرآن و نص هستند.
در واقع، مهمترین هنر سلفیت نادیده گرفتن و حذف تقلید است. از این رو نص برای آنان به یک امر عمومی (popular ) تبدیل میشود. یعنی هر کس حق اظهارنظر در دین پیدا میکند که این از یک جهت باعث بازگشت مذهب است و از طرف دیگر باعث تولید خشونت. زیرا در دین شناسی سنتی مسلمانان، بخشهای خشونت آمیز مذهب از طریق فتواها سانسور میشود. اما با popular شدن مذهب دیگر چنین مرزی برداشته می شود.
حاصل اینکه نگاه متصلبانه به مذهب از یک سو و اعتقاد به حذف مفسران و مجتهدان دینی از سوی دیگر، دو اصلی هستند که در میان آموزه های گروه هایی مانند فرقان و داعش زمینه ساز ارتکاب به خشونت، ترورهای کور و... شده اند. در واقع، مذهب که قرار است تا مایه ی آرامش فردی، تنظیم روابط اجتماعی، همبستگی اجتماعی و... باشد،آنگاه که از مذهب شناسان معتبر و راسخ در علم جدا شود، به بیراهه می رود و نمی تواند کارویژه های مفید خود را انجام دهد.مصطفی قربانی
:: موضوعات مرتبط:
اخبارتحلیلی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1068
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0