آیا ممکن است اعتقاد و ایمان با عمل در تضاد باشند؟ علت چیست و چه باید کرد؟
آری ممکن است و خود بسیار شاهد آن هستیم. آیا وقتی خودمان مرتکب گناهی میشویم، اعتقادمان به خدا و معاد را از دست دادهایم؟!
مهم است بدانیم که انسان همیشه به حکم عقل، علم و ایمانش عمل نمیکند، بلکه گاه یا اغلب به حکم «نفس» و خواستهی نفسانیاش گردن مینهد، در حالی که علم به مضر بودن یا گناه آن دارد. انسان به سوی چیزی میرود (عمل) که آن را دوست دارد، نه به سوی چیزی که به وجودش علم یا ایمان دارد.
این تضاد اعتقاد، ایمان و عمل یا حتی علم و عمل، دلایل به هم پیوستهای دارند که اساس آن سه عامل محوری ذیل میباشند:
الف – ضعف ایمان:
ایمان نیز مانند علم و سایر قوا است و ضعف و شدت مرتبه دارد. دانشآموز کلاس اول ابتدایی نیز دانشپژوه بوده و علم دارد و یک فوق دکترا و دانشمند نابغه نیز دانشپژوه بوده و علم دارد، اما تفاوت مرتبهی وجودی و علمی آنها بسیار متفاوت است. اعتقادات و ایمان نیز همینطور است.
مثلاً علم و باور این که خدایی هست و زمین و آسمانها و هر چه در آنها هست را او آفریده، اولین مرتبه علم و باور است، چنان چه در قرآن کریم میفرماید بسیاری از مشرکین نیز قبول دارند که الله جلّ جلاله خالق است. اما این حد برای موحد و مؤمن شدن کافی نیست، لذا میفرماید اشکال اصلی آنان این است که خدا را قبول دارند، اما به معاد ایمان نیاوردهاند و حیات اخروی را باور نکردهاند. آن چه موجب عمل صالح و ترک گناه میشود، علم، ایمان و یقین به آخرت است.
از این رو، حتی بسیاری گمان میکنند که در اعتقادات مشکلی ندارند، خدا، پیامبر، کتاب، ولایت و امامت و حیات اخروی را قبول دارند، اما غافلند که هنوز «ایمان» نیاوردهاند. بسیار فرق است بین «اسلام» با «ایمان». اسلام تسلیم شدن است که ممکن است در هر درجهای - با هر شرایطی - و نیز به هر دلیلی به صورت مقطعی یا دائمی صورت پذیرد، اما ایمان، باور قلبی است که آن هم شدت و ضعف مرتبه دارد.
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (الحجرات، 14)
ترجمه: [برخى از] باديهنشينان گفتند ايمان آورديم؛ بگو ايمان نياوردهايد، ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز ایمان در دلهاى شما داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از [ارزش] كردههايتان چيزى كم نمىكند خدا آمرزنده مهربان است.
ب - قوت و قدرت شهوات:
وجود انسان مثل یک مملکت بزرگ میماند که در آن حاکمیت و قوای متعددی وجود دارد. انسان از سویی دارای قوا و جنود عقل و فطرت است و از سوی دیگری [با خاطر بدن و ایجابهایش]، دارای قوای نفسانی و شهوات گوناگون میباشد و مهم است که حاکمیت بر وجود در اختیار قوای عقلانی قرار بگیرد یا نفس حیوانی؟ و «من» اینجا تصمیمگیر است که کدام یک را به قدرت، سلطه و حاکمیت برساند.
پس وقتی «ایمان» ضعیف باشد یا تضعیف نیز بشو، قهراً قوای شهوانی قدرت و فرصت بیشتری برای خود نمایی پیدا میکنند و به جای آن که تحت الامر حاکمیت عقل باشند، با سوء استفاده از ضعف قوای ایمانی، کودتا کرده و حکومت را در اختیار خود میگیرند. شهوت مال، شهوت جاه، شهوت جنسی، شهوت خوردن و آشامیدن و پوشیدن، شهوت مسکن، شهوت شهرت و ...، هر کدام حاکم شده و سعی دارند که با در اختیار گرفتن مدیریت، خواستههای خود را محقق کنند و بر ربوبیت بر مملکت وجود را به خود اختصاص دهند. لذا حضرت یوسف (ع) که به دو هم سلولی خودد میفرماید: آیا اربابهای مختلف بهتر است یا یک رب قدرتمند، حکایت همین مملکت وجود و زندان دنیاست:
«يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف، 39)
ترجمه: اى دو رفيق زندانيم آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟
ج – توجه و غفلت:
اصل «توجه» است، وقتی ایمان به خدا قوی باشد، انسان «متوجه» او میشود و وقتی متوجه او شد و جنود عقلانی حکومت بر وجود را در اختیار قرار گرفتند، ایمانش بشتر و قویتر میگردد و هر جرقهی کوچک یا حتی صاعقهی بزرگی، توجه او را بر نمیگرداند:
«هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» (الفتح،4)
ترجمه: اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست و خدا همواره داناى سنجيدهكار است.
اما اگر انسان از یاد خدا و معاد و نیز بازگشت به سوی محبوب غافل شد، بدیهی است که متوجه دنیا و بدن میگردد و وقتی تمام توجهاش به زندگی حیوانی جلب و جذب شد، ایمانش ضعیفتر و غفلتش بیشتر میشود و مرتکب گناهان مکرر، مستمر و بیشتری میشود. لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «حُبُّ الدُّنْیا رَاْسُ کُلِّ خَطیئَة» ریشهی همه گناهان در محبت به دنیاست.
ج – راه چاره:
با توجه به نکات فوق، مشخص میشود که «راه چاره»، همان تقویت ایمان است که مستلزم تقویت بُعد نظری و بُعد عملی در اعتقادات و ایمان میباشد.
بُعد نظری، با تلاوت قرآن، مطالعهی احادیث معرفتی، مطالعه کتاب و تحقیق، استماع سخنان علما و دانشمندان ... و خلاصه توجه به علم و تقل تقویت میشود و بُعد عملی نیز با «توجه» به اوامر و نواهی الهی و انجام واجبات و ترک محرمات (در یک جمله عبادت)، محقق میگردد. لذا از یک سو فرمود «توجه» خود را به فطرتتان معطوف کنید، نگذارید محجوب گردد، این فطرت آیینه حق نماست که تغییر نیافته و مبدل هم نمیشود، دین حقیقی و استوار همین دین فطرت است، اما انسانها غالباً غافلند، آن را محجوب کرده و به معارف و ندای آن «توجه» ندارند:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)
ترجمه: پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است آفرينش خداى تغييرپذير نيست اين است همان دين پايدار ولى بيشتر مردم نمىدانند.
و از سوی دیگر فرمود از یاد من غافل نشوید و به همین دلیل نمازهای پنجگانه را واجب نمود و فرمود که برای یاد من اقامه نماز کنید:
«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه، 14)
ترجمه: به درستی که منم الله، که الهی جز من نیست، پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار.
منبع : X-shobhe
:: موضوعات مرتبط:
شبهات اعتقادی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 992
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0