وظيفه ي منتظران
اصلِ ظهور منجي، قطعي و ترديدناپذير است، اما سؤال اين است كه چه بايد كرد تا اين حركت، سرعت بگيرد؟
آيا به راستي راهي براي تعجيل وجود دارد؟ آيا ممكن است با زمينه سازي مناسب، به ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شتاب بخشيد؟ قرآن در اين باره چه سخني دارد؟
براي پاسخ گويي به اين پرسش ها، نخست به تبيين و نقد ديدگاه ها پرداخته، سپس با نگاه قرآن آشنا مي شويم:
ديدگاه نخست
ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، همانند وقوع قيامت، به اراده ي خداوند است و انسان ها- خواه دوست آن حضرت باشند يا دشمن وي- نقشي در آن ندارند. بايد منتظر بود تا با اراده ي الهي ظهور فرا رسد.
دليلِ طرفداران نظريه ي نخست، بعضي روايات است، از جمله روايت مفضّل از امام صادق (عليه السّلام) كه مي فرمايد:
... لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتي قالَ اللهُ تَعالي:« يَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ»(1)و (2)
به درستي كه آن، همان زماني است كه خداوند فرموده است:«درباره ي قيامت از تو سؤال مي كنند، كي فرا مي رسد؟ بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است و هيچ كس جز او( نمي تواند)وقت آن را آشكار سازد.»
برخي روايات، حتي بحث از حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ممنوع كرده، آن را گمراهي مي دانند؛ چنان كه امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در ذيل آيه ي«...وَ مَا يُدْرِيکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِيباً.»(3) و «يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِهَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلاَ إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلاَلٍ بَعِيدٍ »(4).
در معناي«يُمارونَ»فرمود:
يَقولونَ مَتَي وُلِدَ؟ وَ مَنْ رَأَي؟ وَ أَينَ يَكُونُ؟ وَ مَتي يَظْهَرُ؟ وَ كُلُّ ذلِكَ إِستِعْجالاً لِأَمرِ اللهِ وَ شَكّاً في قَضائِهِ وَ دُخُولاً في قُدرَتِهِ(5)؛
مي گويند كِي به دنيا آمد؟ و چه كسي ديد؟ و كجاست؟ و كِي ظاهر مي شود؟ و تمامي اينها عجله در كار خدا و شك در قضايش و دخول در قدرت او است.
اين دو روايت، ضمن آن كه تأويل آيات قيامت را ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دانسته، شتاب در وقوع آن را نبودِ ايمان تلقي نموده است و بحث و سؤال درباره ي آن حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از جمله زمان ظهور را«مِراء»، «مُحاجّة»، شك در حكم الهي و دخالت در قدرت خدا مي داند.
در روايت ديگري تصريح شده كه امر ظهور، قابل تعجيل نيست؛ چنان كه در روايتي از امام صادق (عليه السّلام) مي خوانيم:
إنَّ اللهَ لا يَعجَلُ لِعَجَلةِ العِبادِ، إنَّ لهِذا الأَمرِ غايَةً يَنتَهي إلَيها، فَلَو قَد بَلَغُوها لَمْ يَستَقدِمُوا ساعَةً وَ لَمْ يَستَأخِرُوا(6)؛
خداوند به دليل تعجيل بندگان، شتاب نخواهد كرد. همانا براي اين امر پاياني است كه به آن منتهي مي شود. چون آن پايان فرا رسد، لحظه اي پيش و تأخيري نخواهد افتاد.
بنابراين ديدگاه، انسان جز انتظار تكويني، هيچ نقشي ندارد و همانند كسي است كه مسافري دارد، اما نمي داند كجاست، بايد به حكم تكوين، چشم به راه او باشد تا از راه برسد، زيرا اين امر به اراده و مشيّت مطلق الهي بوده و كسي نمي تواند اراده ي خدا را تغيير دهد و خواسته اي جداگانه داشته باشد؛ وجه تشبيه بهره بردن از حضرت- در زمان غيبت- به خورشيد در پس ابرها، مي تواند مؤيد اين بينش باشد، چرا كه بشر نمي تواند به سادگي ابرها را كنار زده، خورشيد را نمايان سازد.
اين ديدگاه، با همه ي سمت و سوي توحيدي و معرفتي اش، توجيه عقلاني نداشته و دست كم با اراده، اختيار، تشريع، تكليف و اذن در دعا، منافات دارد. از سوي ديگر، نكوهش استعجال و سؤال از حال آن حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اشاره به كساني دارد كه در وجود حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ترديد داشته، با پرسش هاي مكرر درصدد شبهه افكني در اصل وجود امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بوده اند، در حالي كه روايات متعددي كه در معرفي حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) وار شده، هرگز نشانه ي «مراء» و «محاجه» نيست.
ديدگاه دوم
با توجه به حديث: «إِمتَلأَ الأَرضُ ظُلماً وَ جَوراً»(7)، بايد در گسترش ظلم و جور گام برداشت، تا پيمانه پر شده و زمينه ظهور فراهم گردد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره ي حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرمود:
المَهديُّ مِنْ وُلدي تَكوُنُ لَهُ غَيبَةُ إِذا ظَهَرَ يَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً كَما مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً(8)؛
مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از فرزندان من است كه براي او زندگي نهاني خواهد بود. آن هنگام كه ظهور نمايد، زمين را از عدل و قسط آكنده كند؛ چنان كه از جور و ظلم پر شده باشد.
اين روايت كه به «امتلا» شهرت دارد، ميان شيعه و سنّي متواتر است. اما ادعاي طرفداران اين نظريه نمي تواند توجيه گر اشاعه ي ظلم، جور، فحشا، منكرات و گناه كاري باشد، چرا كه با روح قرآن در تضاد كامل قرار دارد، به ويژه با آيات تشكيل حكومت اسلامي و اجرايِ حدود و احكام و آيات امر به معروف و نهي از منكر، تواصي، ارشاد و تبليغ، ناسازگار است. خواست خداوند در قرآن دعوت به خير، امر به معروف و نهي از منكر است:
«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ...»(9)؛
بايد از ميان شما، جمعي دعوت به نيكي و امر به معروف و نهي از منكر كنند... .
پر كردن جامعه از ظلم و جور و گناه و فحشا، خواست شيطان و منافقان است. خداوند متعال مي فرمايد:
«...وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأَمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ...»(10)؛
... هر كس پيرو گام هاي شيطان شود[ گمراهش مي سازد، زيرا] او به فحشا و منكر فرمان مي دهد... .
در آيه ي ديگر مي فرمايد:
«الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ...»(11)؛
مردان و زنان منافق، همه از يك گروهند. آنها امر به منكر، و نهي از معروف مي كنند... .
بر اساس اين ديدگاه، بايد به بخش عظيمي از آيات قرآن و پيام آنها بي اعتنايي كرد و مخالف آنها عمل نمود، تا پيمانه پر شود. در سايه شوم اين نظريه، تمام انقلاب هاي آزادي بخش، جنگ هاي حق طلبي و حتي قيام ائمه (عليهم السّلام) محكوم و دچار بحران مشروعيّت مي شود،زيرا باعث تأخير ظهور منجي مي شود.
حديث«امتلا»اشاره به ظهور علايم و نشانه ها، از جمله گسترش بي عدالتي، گناه و منكرات در آخرالزمان دارد و اين هرگز به معناي جواز ارتكاب گناه نيست.
ديدگاه سوم
اين ديدگاه، بر اين باور است كه بايد علت يا علت هاي غيبت را برطرف نمود، تا زمينه ي ظهور فراهم آيد و با استناد به برخي روايات، مواردي را مطرح ساخته است:
الف)دوري از بيعت ستم گران
اگر امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در آن زمان غيبت نمي كرد، بايد تن به بيعت حاكمِ زمان خود مي داد؛ چنان كه روايت رضوي نيز به آن اشاره مي كند:
قال الامام الرضا (عليه السّلام): لِئَلا يَكُونَ في عُنُقِهِ لأَحَدٍ بَيعَةُ إِذا قَامَ بالسَّيفِ(12)؛
امام رضا (عليه السّلام) فرمود:[به اين جهت غيبتش طول كشيد] تا آن كه وقت قيام با شمشير، بيعت كسي بر گردنش نباشد.
ب)خوف و ترس
در روايت زراره از امام صادق (عليه السّلام) مي خوانيم:
لِلغُلامِ غَيبةُ قَبلَ قيِامهِ، قُلْتُ وَ لِمَ؟ قالَ يَخافُ عَلي نَفسِهِ الذِّبحَ(13)؛
براي جوان (امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)) قبل از قيامش غيبتي است. پرسيدم براي چه؟ فرمود: چون از كشته شدنش مي ترسد.
در روايت ديگر مي فرمايد:
إنّ للِقائِمِ غَيبَةُ قَبلَ ظُهُورِهِ، قُلتُ وَ لِمَ؟ قالَ: يُخافُ القَتلُ(14)؛
همانا براي قائم قبل از ظهورش غيبتي است. گفتم: براي چه؟ فرمود: ترس از كشته شدن.
ج)آزمايش الهي
اخبار متعددي دلالت بر اين دارد كه آزمايش الهي از عوامل غيبت است. در روايتي از امام باقر (عليه السّلام) در پاسخ به جابر جعفي، آمده است:
هَيهاتَ، هَيهاتَ، لا يَكُونُ فَرَجُنا حَتّي، تُغَرْبَلُوا، حَتّي يَذهَبَ الكَدِرُ و يَبقي الصَّفوُ(15)؛
هيهات، هيهات! فرج ما پيش نخواهد آمد، تا اين كه شما غربال شويد، سپس غربال شويد[ كنايه از آزمايش هاي سخت] تا اين كه[ناخالص ها از خالص ها جدا شوند] ناخالص ها بروند و خالص ها باقي بمانند.
امام رضا (عليه السّلام) مي فرمايد:
اَما و اللهِ لا يَكُونُ الَّذي تَمُدُّونَ إِلَيهِ أَعْيُنَكم حَتّي تَتَمَيَّزُوا أَو تَتَمَحَّصُوا، وَ حَتّي لا يَبقي مِنكُمْ إلّا الأَندَرُ. ثُمَّ تَلا:«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لاَ رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»(16)و(17)؛
به خدا سوگند! آنچه شما چشم انتظار آن هستيد، نخواهد آمد، تا اين كه به آزمايش هاي سخت دچار شده، خوب و بد شما جدا شود و در اين آزمايش سخت، اندكي از شما باقي بماند، سپس آيه ي شريفه را تلاوت فرمود: آيا گمان كرديد كه[ به حال خود]رها مي شويد، در حالي كه خداوند هنوز كساني را كه از شما جهاد كردند و غير از خدا و رسولش و مؤمنان را مَحرم اسرار خويش انتخاب ننمودند، [ از ديگران] مشخّص نساخته است؟![ بايد آزموده شويد و صفوف از هم جدا گردد؛] و خداوند به آنچه عمل مي كنيد، آگاه است.
د)بي وفايي مردم
در توقيعات شريفه آمده است:
وَ لَوْ أَنَّ أَشياعَنا وفَّقَهُمُ اللهُ لِطاعتَهِ عَلي إِجتِماعٍ مِنَ القُلُوبِ فِي الوَفاءِ بِالعَهدِ عَلَيهِم لَما تَأَخَّرَ عَنهُمُ اليُمنُ بِلِقائِنا وَ لَتعَجَّلَتْ لَهُم السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتنِا عَلي حَقِّ المَعرِفَةِ وَ صِدْقِها مِنهُم بِنا فَما يَحسِبُنا عَنهُم إلَّا ما يَتَّصِلُ بنِا مِمَّا نُكرِهُهُ وَ لا نُؤثِرُهُ مِنهُم(18)؛
و اگر شيعيان ما- كه خداوند آنها را به طاعت و بندگي خويش موفق بدارد- در وفاي به عهد و پيمان الهي اتفاق و اتحاد مي داشتند و عهد و پيمان الهي را محترم مي شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمي افتاد و زودتر به ديدار ما نائل مي شدند؛ و اگر بر اساس معرفت واقعي و راست گويي و صداقت عمل مي كردند چيزي از ما بر ايشان پنهان نمي ماند مگر آنچه كه ما براي آنان ناخوشايند مي دانيم و تأثيري بر آنها ندارد.
هـ)عدم ضرورت بيان علّت غيبت
بعضي روايات، بيان گر اين است كه امامان معصوم (عليهم السّلام) از علت اصلي غيبت آگاهند، اما مأمور به بيان آن نيستند؛ از اين رو سربسته و به طور اجمال حكمت هايي از آن را بيان نموده اند. دليل اين مدعا، روايت عبدالله فضل هاشمي از امام صادق (عليه السّلام) است كه فرمود:
براي صاحب الامر، غيبت ناگزيري است كه هر باطل جويي در آن به شك مي افتد، گفتم: فدايت شوم، براي چه؟ فرمود: به دليل امري كه ما اجازه نداريم آن را هويدا كنيم، گفتم: در آن غيبت چه حكمتي وجود دارد؟ فرمود: حكمت غيبت او، همان است كه در غيبت حجت هاي الهي پيش از او بوده است و وجه حكمت غيبت او پس از ظهورش آشكار گردد، هم چنان كه وجه حكمت كارهاي خضر (عليه السّلام) از شكستن كشتي و كشتن پسر و به پا داشتن ديوار، بر موسي (عليه السّلام) روشن نبود، تا آن كه وقت جدايي آنها فرا رسيد.(19)
بر اساس اين روايت- به خصوص تشبيه غيبت به حضرت خضر (عليه السّلام) و كارهايش كه در هنگام همراهي حضرت موسي (عليه السّلام) صورت گرفته است- غيبت حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) واقعيتي داراي تأويل است كه پس از ظهور، خود آن حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن را روشن خواهد كرد.
ديدگاه چهارم
همان گونه كه مردم، در عصر حضور ائمه (عليهم السّلام)، وظايفي بر عهده داشته اند كه مي بايست ادا مي كردند، در غيبت نيز افزون بر تكاليف عمومي، وظايفي بر دوش دارند، تا ضمن رسيدن به اجر و ثواب، در زمينه ي ظهور نيز گام هايي بردارند.
وظايف عصر غيبت
از مجموع روايات، چنين به دست مي آيد شيعه در عصر غيبت وظايفي را برعهده دارد، كه در اين جا به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
الف)صبر
امام رضا (عليه السّلام) مي فرمايد:
ما أَحسَنَ الصَّبرُ وَ إِنتظارُ الفَرَجِ، اَما سَمِعتَ قَولَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ:«...وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَکُمْ رَقِيبٌ»(20) وَ قَولَهُ عَزَّوَجَلَّ«...فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»(21)، فَعَلَيْكُم بِالصَّبرِ فَإِنَّهُ إِنَّما يَجيءُ الفَرَجُ علَي اليَأسِ فَقَدْ كانَ الَّذينَ مِن قَبلِكُم أَصبَرَ مِنكُم(22)؛
صبر و انتظار فرج، چه نيكو است، آيا سخن خداي تعالي را نشنيدي كه فرمود:
«... چشم به راه باشيد كه من نيز با شما چشم به راهم» و فرمود:«... منتظر باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم.» پس بر شما باد صبر كنيد، كه فرج پس از يأس مي آيد و پيشينيان شما از شما صابرتر بودند.
تعبير«عليكم بالصبر» آشكارا نشان مي دهد كه در عصر غيبت، صبر بر فراق، وظيفه ي شيعيان است.
ب)انتظار
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
اَفضَلُ أَعمالِ اُمَّتِي إِنتِظارُ الفَرَجِ(23)؛
انتظار فرج، بهترين اعمال امت من است.
امام علي (عليه السّلام) در پاسخ كسي كه از وي پرسيد: كدام عمل نزد خدا بهتر است؟ فرمود: انتظار فرج(24). انتظار بر دو قسم است: تكويني و تشريعي.
انتظار تكويني، بيشتر حالت منفي دارد، اما تشريعي، پويا و توأم با علم و عمل است. امام سجاد (عليه السّلام) در اين باره مي فرمايد:
وَ المُنتَظرِوُنَ لِظُهُورِهِ أَفضَلُ أَهلِ كُلِّ زَمَانٍ، لِأَنّ اللهَ تَعالي ذِكْرُهُ، أَعطاهُمْ مِنَ العُقُولِ وَ الأَفهامِ وَ المَعرِفَةِ ما صَارَتْ بهِ الغَيبَةُ عِندَهُم بِمَنزِلَةِ المُشاهَدَةِ، وَ جَعَلَهُمْ في ذلِك الزَّمانِ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدينَ بَينَ يَدَيْ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و آله و سلم) بِالسَّيفِ اُولئِكَ المُخلِصُونَ حَقَّاً، وَ شيعَتُنا صِدقاً، وَ الدُّعاةُ إلَي دِين اللهِ سِرّاً وَ جَهراً(25).
منتظران ظهور او از مردم هر زماني برترند، زيرا خداي تعالي عقل و فهم و معرفتي به آنها عطا فرموده است كه غيبت نزد آنان، به منزله ي مشاهده است و آنان را در آن زمان مانند مجاهدان پيش روي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)- كه با شمشير به جهاد برخاستند-قرار داده است. آنان مخلصان حقيقي و شيعيان راستين ما و دعوت كنندگان به دين خداي تعاليِ در نهان و آشكارند.
ج)دعا
برخي روايات، عمده ترين وظيفه ي عصر غيبت را دعا دانسته اند، از جمله در توقيع«اسحاق بن يعقوب» كه محمد بن عثمان آن را دريافت كرده است، حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرموده اند:
وَ أَكثِروُا الدُّعاءَ بِتَعجِيلِ الفَرَجِ، فَإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم(26)؛
براي تعجيل در گشايش، زياد دعا كنيد، زيرا اين، گشايش و آسايش شما خواهد بود.
د)انقطاع
امام صادق (عليه السّلام) فرمود:
إنَّ هذَا الأَمرِ لا يَأتيكُمْ إلا بَعدَ أَياسٍ؛...(27)
اين امر[ظهور] محقق نخواهد شد، مگر بعد از مأيوس شدن[ مردم]...
هم چنين امام رضا (عليه السّلام) فرمود:
فَإنَّهُ إنّما يَجيءُ الفَرَجُ عَلَي اليَأَسِ وَ قَدْ كانَ الَّذينَ مِنْ قَبلِكُمْ أَصبَرَ مِنكُم(28)؛
به درستي كه گشايش، بعد از يأس و نااميدي خواهد بود و كساني هم كه قبل از شما بوده اند بيش از شما صبر پيشه كرده بودند.
بر اساس مضمون روايت، بشر تا زماني كه چشم اميد به قدرت هاي غيرالهي داشته باشد، عطش مهدي خواهي و عدالت مهدوي در او پديد نخواهد آمد.
با توجه به آنچه گذشت، همه ي ديدگاه هاي مطرح شده به نوعي خدشه پذير است و آنچه بيش از ساير نظريه ها پذيرفتني بوده و دلايل قطعي بر آن هست، دعا براي ظهور فرج و انقطاع از قدرت هاي غير الهي است كه زمينه را براي ظهور حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فراهم مي كند.
عوامل آمادگي و زمينه ساز
برخي روايات، به طور كلي بر اين مطلب دلالت دارند؛ كه آيا براي زمينه سازي ظهور، دليلي وجود دارد يا نه؟ طبراني و ابن ماجه از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كنند كه فرمود:
يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيُوَطِّئُونَ لِلمَهدِيِّ سُلطانَهُ(29)؛
مردماني از مشرق خروج خواهند نمود، پس زمينه را براي حكومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فراهم مي سازند.
امام صادق (عليه السّلام) درباره ي طولاني شدن عذاب بني اسرائيل مي فرمايد:
فَلَمَّا طالَ عَلي بَني إِسرائيلَ العَذابُ ضَجُّوا وَ بَكَوا إِلي اللهِ أَربَعينَ صَباحاً فَأَوحَي اللهُ إِلي مُوسي وَ هاروُنَ (عليهما السّلام) أَنْ يُخَلِّصَهُم مِن فِرعَونَ فَحُطَّ عَنهُمْ سبَعينَ وَ مِأَةَ سَنَةً، قالَ [الراوي] وَ قالَ أَبُو عَبداللهِ (عليه السّلام): هكَذا أَنتُم لَوْ فَعَلتُم لَفَرَّجَ اللهُ عَنَّا، فَأَمَّا إذ لَمْ تَكونُوا فَإِنَّ الأمرَ يُنتَهي إلي مُنتَهاهُ(30)؛
پس چون عذاب بني اسرائيل طولاني شد، چهل شبانه روز به درگاه خداوند ناله سردادند، آن گاه خداوند به موسي و هارون (عليهما السّلام) وحي فرمود، تا بني اسرائيل را از دست فرعون نجات دهند... پس امام صادق (عليه السّلام) فرمود: اگر شما نيز چنين مي كرديد، خداوند براي ما گشايش حاصل مي فرمود. پس اگر چنين نكنيد، اين امر تا منتهاي خود ادامه خواهد يافت.
بر پايه ي اين روايت، اگر كارها درست انجام شود، غيبت كاهش مي يابد.
تشكيل حكومت جهاني با آن عظمت و شكوه، هر چند به صورت ناگهاني محال نيست، اما دليلي عقلي يا نقلي معتبر بر وقوع آن نداريم. ممكن است خود ظهور- به دليل معلوم نشدن وقت آن- به طور«بغتة» و ناگهاني صورت گيرد، اما قطعاً نمي توان گفت بدون هيچ زمينه اي رخ خواهد داد.
نظر دانشمندان
شهيد مطهري (رحمه الله) مي نويسد:
بعضي از علماي شيعه- كه به برخي دولت هاي شيعي معاصر خود حسن ظن داشته اند- احتمال داده اند، دولت حقي كه تا قيام مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ادامه خواهد يافت، همان سلسله دولتي باشد كه بوده است.(31)
اين سخن بيان گر آن است كه علماي شيعه به حكومت زمينه ساز باور داشته اند.
آيت الله مكارم شيرازي مي نويسد:
براي اين كه دنيا چنان حكومتي را پذيرا باشد، چند نوع آمادگي لازم است:
1 .آمادگي فكري و فرهنگي:
به اين معنا كه سطح افكار مردم جهان بالا رفته و مسئله«نژاد» يا مرزهاي جغرافيايي حل شده باشد.
2 .آمادگي اجتماعي:
مردم جهان، بايد از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شده و تلخي زندگي مادي و يك بعدي را احساس كنند و از حل مشكلات كنوني خود مأيوس گردند.
3 .آمادگي تكنولوژي و ارتباطي:
برخلاف آنچه بعضي مي پندارند، اين گونه نيست كه رسيدن به مرحله ي تكامل اجتماعي و جهاني آكنده از صلح و عدالت، حتماً با نابودي تكنولوژي جديد امكان پذير است. وجود اين صنايع پيشرفته، نه تنها مزاحم يك حكومت عادلانه جهاني نخواهد بود، بلكه شايد بدون آن، وصول به چنين هدفي محال باشد... معجزه، استثنايي منطقي در نظام جاري طبيعت است، آن هم براي اثبات حقانيت يك آيين آسماني، نه براي اداره ي هميشگي نظام جامعه.(32)
4.آمادگي هاي فردي:
حكومت جهاني قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و باارزش انساني است، تا بتواند بار سنگين اصلاحات چنين وسيعي را به دوش بكشد و اين در درجه ي اول نيازمند به بالا بردن سطح انديشه و آگاهي و آمادگي روحي و فكري براي پياده كردن آن برنامه ي عظيم است... منتظر واقعي براي چنين برنامه ي مهمي نمي تواند نقش نظاره گر را داشته باشد... .(33)
مؤيد اين سخن، دعاي عهد است:
اَللّهُّمَ إِنّي اُجَدِّدُ فِي صَبيحَةِ يَومِي هذا وَ ما عِشتُ فِيهِ مِن أَيامٍ حَياتِي عَهداً وَ عَقداً وَ بَيعَةً لَهُ فِي عُنقُي، لا أَحُولُ عَنها وَ لا أَزُولُ أَبَداً(34)؛
پروردگارا من در صبح گاه امروز عهد و پيماني كه بر گردنم است، تجديد مي كنم كه هرگز آن را از گردنم برندارم و از آن جدا نشوم.
اگر آمادگي، شرط حضور و ظهور باشد و از سوي ديگر، اين امر به دست انسان صورت گيرد، طبيعي است كه او مي تواند در تعجيلِ ظهور ايفاگر نقش مهمي باشد.
پي نوشت ها :
1.اعراف(7)آيه ي 187.
2.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج53، ص 2، باب28.
3.احزاب(33)آيه ي 63:... و چه مي داني شايد قيامت نزديك باشد.
4.شوري(42)آيه ي 18: كساني كه به قيامت ايمان ندارند درباره ي آن شتاب مي كنند، ولي آنها كه ايمان آورده اند، پيوسته از آن هراسانند و مي دانند آن حق است؛ آگاه باشيد كساني كه در قيامت ترديد مي كنند در گمراهي عميقي هستند.
5.همو، بحارالأنوار، ج53، ص2، باب28.
6.همان، ج52، ص 118؛ شيخ كليني، كافي، ج1، ص 369، ح7.
7.علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، ج2، ص 468، باب ذكر علامات قيام.
8.علي بن حسام الدين متقي، البرهان في علامات آخرالزمان، ص78؛ صافي، منتخب الاثر، ص 310؛ القندوزي، ينابيع المودة لذوي القربي، ج3، ص 115.
9.آل عمران(3)آيه ي 104.
10.نور(24)آيه ي 21.
11.توبه(9)آيه ي 67.
12.لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، ص 334؛ شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السّلام)، ج1، ص 273، باب28، ح6.
13.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج52، ص 97، باب20، ح18.
14.همان، ص 98؛ شيخ طوسي، الغيبه، ص 329، فصل5.
15.شيخ طوسي، الغيبه، ص 339، فصل5.
16.توبه(9)آيه ي 16.
17.همو، الغيبه، ص 336، فصل5.
18.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج53، ص 177؛ علي يزدي حائري، الزام الناصب، ج2، ص 467؛ شيخ طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص 498.
19.همان، ج52، ص 91، ج52، ص 113؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص 481، باب44، ح11.
20.هود(11)آيه ي 93:.. شما انتظار بكشيد، من هم با شما در انتظارم.
21.اعراف(7)آيه ي 71؛ يونس(10)آيه ي 20 و 102: ... پس شما منتظر باشيد، من هم با شما انتظار مي كشم.
22.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج52، ص 129؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج1، ص 245، باب55، ح5.
23.همان، ص 122.
24.همان، ص 122.
25.همان، ج52، ص 123؛ كامل سليمان، يوم الخلاص، ص 203؛ شيخ طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص 317.
26.همو، بحارالأنوار، ج52، ص 92؛ علي يزدي حائري، الزام الناصب، ج1، ص428؛ شيخ طوسي، الغيبه، ص 290.
27.همان، ج52، ص 111؛ شيخ كليني، كافي، ج1، ص 370.
28.همان، ص 110 و 129؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه،ج2، ص 645.
29.علي بن حسام الدين متقي، البرهان في علامات مهدي آخرالزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ص 147؛ علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، ج1، ص 477.
30.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج52، ص 131؛ محمدبن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج2، ص 154.
31.مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ص 68.
32.ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ص 80-83.
33.همان، ص 100.
34.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج53، ص 96؛ كفعمي، المصباح، ص 550.
منبع مقاله : امامي کاشاني و ديگران؛ (1385)، گفتمان مهدويت( سخنراني و مقاله هاي گفتمان چهارم)، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبليغات اسلامي حوزه علميه ي قم)، چاپ چهارم