آدرس وبلاگ تحلیلی-تحقیقی اسjاد علی اکبر داراب کلائی vareson-asia98-ir


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 112
بازدید دیروز : 54
بازدید هفته : 682
بازدید ماه : 2197
بازدید کل : 186734
تعداد مطالب : 1056
تعداد نظرات : 314
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وب ارایه دهنده انواع ابزار وبمستر و...

امانت داری

معنا و مفهوم :یکی از خصایص اخلاقی انسان که دارای ارزش و اهمیت فوق العاده ای است ، امانت و امانت داری است. امانت در فرهنگ لغت دارای معانی مختلف است  از جمله : پاسداری ، حفاظت ، امنیت ، امان ، مواظبت ، رازداری ، نگهداری ، آسایش ، آرامش روح و جان و متضاد آن : خیانت ، دزدی و چپاول ، بی وفایی ، ایجاد رعب و وحشت ، نیرنگ ، جاسوسی ، نفاق ، بهتان ، کتمان حقیقت ، حافظ اسرار و ...

امانت به عنوان یکی از صفات اخلاقی و ملکوتی ، دارای واژه های زیبا و مقدس است ، این خصلت معنوی در گفتار و رفتار افراد نمایان می شود .

امانت از دیدگاه اسلام:

امانت از دیدگاه اسلام ، از ارزش بالایی برخوردار است و سفارشهای فراوانی در آیات قرآن و احادیث اهل بیت (ع) آمده است ، خداوند بزرگترین و بهترین امین و نگهبان است . درقرآن : (( ان الله یامرکم ان تودو الامانات الی اهلها ... )) خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبش بدهید

و در جای دیگر (( فان امن بعضکم بعضها فلیود الذی اوتمن امانته ولتیق الله ربه ...)) واگر کسی از شما دیگری را امین دانست ، آن کسی که امین دانسته شده امانت را باز دهد و باید از خدا بترسد

  و نیز : (( والذین لاماناتهم و عهدهم راعون ... )) و آنان که امانت و عهد و پیمانشان را رعایت می کنند و امام علی (ع) درباره امانت  فرمود : (( الامانه والوفاء صدق الافعال و الکذب والافقراء خیانه الاقوال )) امانت دار و وفاداری ، راستی افعال است و دروغ و بهتان خیانت گفته هاست .

و امام صادق (ع) نیز می فرماید : (( اتقوا الله و علیکم باداء الامانه الی من ائتمنکم )) از خدا بترسید و هرکس که شما را امین دانسته و امانتی به شما سپرده ، امانتش را بازگردانید

انواع امانت در اسلام:

1)    تکالیف بندگی :این نوع امانت مثل : 1- اعضاء و نیروهای وجود انسان 2- علم دین و دانش به احکام الهی 3- راز مردم 4- دینداری و اسلام نیز امانت است 5- پست و مقام 

2)    مال سپرده شده :منظور اشیاء و مالی است که به انسان به صورت امانت گذاشته می شود و فرد باید از آن امانت داری کند این نوع امانت مثل : 1- نامه و پیغام ها 2- اجناس و کالاها 3- بیت المال مردم 4- حیوانات جهت مراقبت 5- زمین و املاک تملکی مردم

آثار فردی امانت داری:

1)     خشنودی خداوند :رسول خدا فرمود : در روز قیامت ان کسی از همه به من نزدیکتر است که از همه راست گو تر ، امانت دار تر ، پیمان نگه دار تر ، خوش اخلاق تر و به مردم نزدیکتر باشد .

2)     جلب اعتماد و اطمینان مردم :شخص امین مورد اعتماد مردم است و همگان بخاطر این صفت امانت داری وی را تحسین می کنند

3)     وسعت روزی :فرد امین هیچ وقت دچار فقر و تنگدستی نمی شود و همواره در رحمت و برکت الهی به روی او باز است رسول خدا (ص) فرمود :( الامانه تجلب الرزق و الخیانه تجلب الفقر ) امانت داری مایه جلب روزی و خیانت مایه فقر است .

4)     دست یابی به اهداف و نتیجه مطلوب : فرد امین در هرکاری می تواند به هدف و نتیجه مطلوب خود دست یابد و هیچ دچار سردرگمی نمی شود .

آثار اجتماعی امانت داری:

1)     جلب اعتماد اقشار جامعه :در جامعه ای که امانت داری رواج پیدا کند افراد آن جامعه هم نزدیک و مانوس می شوند و زندگی همگان بر پایه صلح و امنیت قرار می گیرد

2)     احساس مسئولیت عمومی :اگر در جامعه ای امانت داری حاکم بشود آحاد جامعه در تلاش و کوشش حفاظت و مواظبت بر آن کار در وجود افراد موجب رشد و ترقی و پیشرفت جامعه می شود و همه نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت می کنند.

3)     حفظ اسرار و اطلاعات کشور : امانت داری اجتماعی موجب می شود تا سیاست ها وطرح ها و نقشه های  حکومتی که جنبه محرمانه و سری دارند ، از دست بیگانگان و جاسوسان و منافقان در امان بماند

4)     گسترش علم و معنویت : یکی از اثرهای مفید و ارزشمند امانت داری اجتماعی ، پیشرفت علم ودین است . امانت داری علمی و معنوی باعث می شود تا  افراد امین و عالم به دین به نحو احسن در سطح بالای آگاهی و افکار عموم مردم را مطلع و آنها را برای رسیدن به هدف تعالی انسانی کمک می کنند

انواع خیانت در امانت:

1)     افرادی که مالی را از دیگران قبول می کنند اما به دلیل کم دقتی ، خسارت و زیان هایی را به آن وارد می کنند و در آخر خود را بی طرف دانسته و از زیر بار کار شانه خالی می کنند که این نوعی خیانت است .

2)     افرادی که برای بدست آوردن منفعت و سود بیشتر از مال دیگران ، حتی در امانت دوست خود خیانت می کنند

3)     کم فروشی و بد جلوه دادن کالا : برخی کاسبان برای کسب سود بیشتر کالای خراب و بی ارزش خود را با قیمت بالا می فروشند ، این کم فروشی است و حرام است

4)     افشای اسرار و اطلاعات مملکت : فروختن اسرار ، دسیسه ودغل بازی ، ایجاد رعب و جاسوسی به نفع دشمنان خیانت است .

امانت داری شیخ مرتضی انصاری (ره):

یکی از مراجع بزرگ تقلید استاد اعظم شیخ مرتضی انصاری (ره) بود و در نجف از دنیا رفت . وی صاحب دو کتاب معروف دروس حوزوی است به نام مکاسب و رسائل . ایشان در نجف اشرف زندگی می کرد ، در زمان حیات وی شخصی در عالم رویا ، خواب شیطان را دید که خیلی خشمگین است و طناب های ضخیم و محکم در دست دارد و محکم ترین قسمت آن طناب پاره شده است . از شیطان پرسید: اینها چیست و چرا پاره شده است و چرا خشمگین هستی ؟ شیطان در پاسخ گفت : به سوی شیخ انصاری رفتم تا با این طناب ها او را به سوی خود بکشانم ولی نتوانستم و در هر بار که طناب را می کشیدم پاره می شد تا هفت بار او را کشیدم ولی هفت طناب پاره شده است ، از او مایوس شده ام .

آن شخص می گوید به شیطان گفتم : زنجیر و طناب مرا نیز نشان بده . شیطان گفت : افرادی مثل تو نیلزی به طناب ندارند و با یک اشاره می آیند . از خواب بیدار شدم و نزد شیخ انصاری (ره) رفتم و داستان خواب را گفتم . شیخ انصاری (ره) شکر خدا را بجا آورد و گفت دیشب برای درد زایمان همسرم نیاز به پول پیدا کردم ولی پولی نداشتم جز پولی که شخصی آن را به عنوان امانت نزد من گذارده بود ، رفتم کنار طاقچه تا مقداری از آن پول را به عنوان قرض بردارم ولی احتیاط کردم که آیا صاحبش راضی است ؟ این موضوع تا هفت بار تکرار شد پس از آن تصمیم گرفتم که بر ندارم ، خداوند زایمان همسرم را آسان گردانید و دیگر نیازی به پول پیدا نکردم .

رسول اکرم (ص) فرمود : (( اد الامانه الی البر و الفاجر فیما قل وجل حتی الخیط والمخیط)) در لحظه های آخر عمر به علی (ع) فرمود : امانت را به صاحبش برگردان، چه نیکوکار باشد و چه گناهکار ، ارزشمند باشد یا ناچیز ، اگرچه مقداری نخ باشد و یا پارچه یا لباسی دوخته شده .

همه نعمت های مادی و معنوی و سیاسی ، امانت الهی هستند بنابراین نافرمانی و اداء نکردن حقوق و وظایف خود در ارتباط با این امانت ها ، خیانت است ، پس همگان باید در نزد همه در حفظ امانت تلاش و کوشش کنیم و خیانت در امانت را زشت و عملی ناپسند بدانیم .

امانت داری در سیره ائمه معصومین (ع):

1)     رسول اکرم (ص) در حفظ امانت به قدری جدی و کوشا بود که (محمد امین ) لقب گرفت

2)     امانت داری امام علی (ع) در همه امور به ویژه حفظ بیت المال و ... امام صادق (ع) فرمود : حضرت علی (ع) در پیشگاه رسول خدا (ص) به آن مقام بسیار ارجمند نرسید مگر به خاطر دو خصلت : راست گویی و امانت داری .

3)     بن سنان می گوید امام صادق (ع) را در مسجد النبی دیدم که پس از نماز رو به قبله نشسته بود ، پرسیدم : بعضی از سلاطین در نزد ما امانتی می گذارند خمس مال خود را نیز به شما نمی پردازند آیا امانت آنها را به آنها برگردانیم ؟ حضرت فرمود : (( و رب هذه القبله )) سوگند به خداوند این قبله ، اگر ابن ملجم قاتل جدم علی (ع) که من برای انتقام او جستجو می کنم و او خود را مخفی می کند ، امانتی به من بسپرد آن را حتما به او خواهم داد .ائمه معصومین نسبت به امانت و ادای امانت اهتمام بیشتری داشته اند و در سفارشات خود به پیروان خودشان هم فراوان تذکر و راهنمایی نموده اند.

حکایت رسول اکرم (ص) و چوپان یهودی:

در اثنای جنگ ، چوپانی از یهود به اردوگاه مسلمانان ملحق می شود و گله گوسفندی را با خود به همراه می آورد ولی از آن جا که اینکار ، خیانت به صاحبان گوسفندان یهودی شمرده می شد رسول اکرم (ص) چوپان را واداشت تا گوسفندان را به صاحبش برگرداند و به وی متذکر شد که گوسفندان نزد وی امانت بوده است و در اسلام خیانت به امانت است .



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1411
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

انفاق

تعريف :((نفق )) به معني گذشتن هرچيز و از بين رفتن آن با تمام شدن آن چيز است و در اصطلاح (( انفاق )) بيرون كردن مال از ملك و قرار دادن آن در ملك ديگري است كه از طريق صدقه و يا از بخشش كردن مال هاي خويش در راه جهاد و دين و هر آنچه خدا بدان فرمان داده است مي باشد.

انفاق واجب :در قرآن (( يا ايها الذين امنوا انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و ...)) ( اي كساني كه ايمان آورده ايد از آنچه به شما روزي داده ايم ، انفاق كنيد پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن ، نه خريد و فروش است و . . . )

 جمله (( مما رزقناكم )) مفهوم وسيعي دارد كه هم انفاق هاي مالي واجب و مستحب را شامل مي شود و هم انفاق هاي معنوي مانند علم و دانش ، اما چون با توجه به تهديدي كه در ذيل آيه آمده ، بعيد نيست منظور، انفاق واجب يعني زكات و مانند آن است از تعبير مما در آيه يعني بخشي از مال نه همه اموال براي انفاق و در آخر آيه ترك انفاق نوعي كفر و ظلم است .

پاداش انفاق :

1- انفاق ، سبب آمرزش :انفاق نوعي معامله با خداوند است و نيز اطاعت از خداوند ، در قرآن : (( ان تبدوا الصدقات فنعما هي و ان نخفوها و ... )) ( اگر انفاق هاي خود را در راه خدا آشكار كنيد خوب است و اگر آن را پنهان داريد و به فقرا بدهيد به سود شما است و از گناهانتان مي بخشد .

2- انفاق ، معامله با خداوند : در قرآن : (( ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصلاة و انفقوا مما رزقناهم يسرا و علانيه ... )) ( كساني كه آيات الهي را تلاوت مي كنند و نماز را برپا مي دارند و از آنچه به آنها روزي داده ايم در پنهان و آشكار انفاق مي كنند آنها اميد تجارتی دارند که نابودی و کساد در آن نیست . انفاق از طرفی انسان را به خداوند پیوند می دهد و از طرفی دیگر با خلق خداوند پیوند می دهد .

3- انفاق مایه فزونی نه کمبود : در قرآن : (( قل ان ربی یسئبط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدرله و ما انففتم ... )) بگو پروردگارم روزی را برای هرکس بخواهد توسعه می دهد و برای هرکس بخواهد تنگ و محدود می سازد و هرچیزی را در راه او انفاق کنید جای آن را پر می کند .

آثار فردی انفاق :

در قرآن : (( وما تنفقوا من خیر فلا نفسکم )) منافع انفاق به خود شما بازگشت می کند وقتی انسان بداند که نتیجه کار او به خود او بازمیگردد قلبا و از روی اشتیاق بیشتر به آن کار علاقه مند خواهد شد . البته منظور از بازگشت انفاق همان پاداش انفاق است و سود انفاق هم دنیوی  و هم اخروی است ، در نتیجه روح گذشت و بخشش و فداکاری و نوع دوستی و برادری را در فرد انفاق کننده پرورش می دهد .

آثار اجتماعی انفاق :

اعضای جامعه به منزله تن واحد اعضای خانواده بزرگ اجتماع است و همه آنها در هدف زندگی واحد هستند پس اگر فردی از جامعه که نیازمند است و دچار فقر و احتیاج شده است و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح کرده باشیم هم ، دل او را از رذائلی که فقر در او ایجاد می کند را پاک کرده ایم و هم چراغ محبت را در دلش ایجاد کرده ایم و هم زبانش را به گفتن خوبیها به راه انداخته ایم و ... . این همه فوائد عاید همه اعضاء جامعه می شود .

انگیزه های انفاق :

1)     کمک به موضوع جهاد یا انفاق های دیگر به نیازمندان عاملی برای حرکت به سوی این هدف است

2)     ناپایداری اموال و سرمایه و بازماندن آن بعد از همه انسانها

3)     خدارا وام گیرنده و انسانها را وام دهنده می شمرد .

4)     بهتر است انفاق اظهار گردد و در مواردی که آبروی افراد حفظ شود باید مخفی باشد ، البته از ریا و غرور و عدم اخلاص پرهیز گردد . امام صادق (ع) فرمود : زکات واجب را به طور آشکار از مال جدا کنید و به طور آشکار انفاق کنید ، اما انفاق های مستحبی اگر مخفی باشد بهتر است .

شرایط انفاق

1)     از بهترین قسمت مال انتخاب شود نه از اموال کم ارزش

2)     از اموالی که مورد نیاز انسان است باشد

3)     به کسی انفاق شود که شدیدا مورد نیاز باشد

4)     انفاق اگر پنهان باشد بهتر است

5)     هرگز منت گذاری در انفاق نباشد

6)     از اموالی انفاق شود که فرد به آن دلبسته و مورد علاقه او باشد

7)     هرگز خودش را مالک حقیقی تصور نکند

8)     انفاق مال باید از راه حلال و پاک باشد                    

آداب انفاق

1)     اسلام ایمان : انفاق هنگامی مقبول واقع می شود و موجب پاداش خواهد بود که انفاق کننده به خدا و پیامبر ایمان داشته باشد

2)     قصد قربت :انفاق هنگامی پذیرفته و موجب پاداش می شود که تنها برای رضایت خداوند باشد

3)     پرهیز از منت گذاری : شرط دیگر بهره مند شدن انفاق گران از پاداش این است که انفاق با منت گذاشتن بر نیازمندان یا آزار آنان همراه نباشد

4)     انفاق از چیزهای محبوب :از شرایط دیگر بهره مندی از پاداش الهی در انفاق این است که انفاق از سرمایه های مورد علاقه انفاق کننده صورت گیرد

5)     میانه روی در انفاق : شرط مهم دیگر برای انفاق ، رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در کار خیر است .

6)     انفاق در شرایط دشوار : انفاق چه در حال گشایش روزی و عدم وجود نیاز شدید خود فرد یا جامعه و چه در حال سختی و نیاز شدید است

معارف انفاق

1)     خویشاوندان : در آیات متعددی از مصارف انفاق سخن رفته ، خویشاوندان ، مقدم بر دیگران ذکر شده اند : (( و اتی المال علی حبه ذوی القربی ... از میان خویشاوندان پدر و مادر بر دیگران مقدم هستند .

2)     یتیمان :مورد دیگر صرف مال در انفاق ، یتیمان نیازمند هستند . در قرآن : (( قل ما انفقتم من خیر فللو لدین ... و والیتمی )) یتیمان خویشاوند بر دیگر ایتام مقدم اند .

3)     فقرا و مساکین :نیازمندان و فقیران دیگر مورد صرف انفاق است در قرآن : (( ولکن البر ... والمسکین )) به پیامبر (ص) امر شد که حق مسکینان را بدهد .

4)     ابن السبیل :مسافرانی که به علت از دست دادن توان مالی خود از ادامه سفر خود باز مانده اند (( فللولدین ... وابن السبیل ))

5)     مهاجران در راه خدا :کسانی که بر اثر هجرت کردن در راه خدا امکان تامین معاش خود را ندارند

6)     مولفه القلوب :از جمله مصارف انفاق های واجب مانند زکات ، کمک کردن به کافران به انگیزه جلب محبت آنان و دلجویی از آنهاست .

موانع انفاق

1)     شیطان :شیطان همیشه مانع انفاق در راه خدا برای انسان می شود . شیطان ، مومن را در برابر کار انفاق وی را وعده فقر می دهد . در قرآن : ((... الشیطان یعدکم الفقر ))

2)     ضعف یا فقدان ایمان : بی ایمان و ضعف اعتقاد نداشتن به دین و قیامت و دیگر معارف دینی مانع انفاق مومن می شود

3)     دوستی مال و اولاد :از دیگر موانع انفاق حب شدید انسان به مال و فرزندان است

4)     بخل :صفت ناپسند بخل از دیگر موانع انفاق است

5)     ترس از فقر :یکی دیگر از موانع انفاق که عده ای از انفاق در راه خدا امتناع می ورزند ، ترس از فقر است

انفاق مراجع

شیخ زین العابدین از شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصاری از مراجع تقلید بود ، وی از وجهه و اعتبار خود نزد مردم استفاده کرده و از آنها پول قرض می کرد و به فقرا می داد تا بعد پولی برسد و قرض را ادا کند . در یکی از سفرها که به سامرا رفت ، سخت بیمارمی شد ، میرزای شیرازی از او عیادت کرده و او را دلداری می دهد . شیخ (ره) می گوید : من هیچ گونه نگرانی از فوت ندارم ولی ناراحتی من از این است که به عقیده ما امامیه وقتی بعد از موت ، روح به امام عصر (عج) عرضه می شود ، اگر امام (عج) سوال بفرمایند : زین العابدین ما به تو پیش از این اعتبار و آبرو دادیم تا بتوانی بیشتر قرض کنی و به مستمندان برسی ، چرا نکردی ؟ چه جواب می توانم بدهم ؟ می گویند این حرف آنقدر در میرزای شیرازی اثر کرد که بعد از رفتن به خانه تمام وجه نقد خود را بین فقرا تقسیم کرد .

              چون تیشه مباش و جمله برخود متراش         چون زنده زکار خویش بی بهره مباش

               تعلیم ز اره گیر در کار معاش                         چیزی سوی خود می کش و چیزی می باش

           (احمد جامی )



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1277
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

 تلاش و كوشش

تاریخچه : از هنگام تولد بشر ، برای رفع نیازهای خود به تلاش و کوشش وابسته است و زندگی انسان بر محور کار و تلاش است ، برای رسیدن به کلید گشایش هر استعدادی در درون انسان کار است . کار بزرگترین و شاید مهمترین بخش زندگی انسانی است چرا که از کار می توان به جوهره درونی افراد پی برد ، در مکاتب گوناگون دیدگاه آنها در مورد کار مختلف است در آثار فلاسفه یونان باستان کار به بردگان اختصاص داشت و فعالیتی حقیر و پست شمرده می شد و در دوره رنسانس و شکل گیری عقاید جدید درباره انسان و دین و دنیا کار ، جایگاه خاصی پیدا کرد و در نهایت در جهان بینی اسلامی کار مفهوم ویژه ای دارد و آثار کار در تمام صحنه هستی را فرا می گیرد و دنیا و آخرت را به هم گره می زند .

در فرهنگ غنی اسلامی ما ، سلوک الهی دارای دو بخش است : 1- بخش مادی 2- بخش معنوی .

بخش مادی آن کار است و بخش معنوی آن اعمال عبادی است و نیز از دیدگاه اسلام کار و تلاش نوعی عبادت است . در راه خداوند تا جایی که در روایات نقل شده است که دعای افراد بی کار مستجاب نمی شود و کسانی که بار زندگی خود را بر دوش دیگران انداخته اند مورد لعنت هستند ، انبیاء و ائمه (ع) کار را شعار و شغل خود قرار داده بودند و اکثر آنها اهل کشاورزی بودند .

دیدگاه اسلام :

در قرآن : (( هو انشاکم من الارض و استعمر کم فیها )) خداوند از مردم عمران و آبادی زمین را خواسته که بدون کار وتلاش محقق نمی شود .

و نیز در آیه دیگر : (( فکلوا مما غنمتم حلالا طیبا و اتقوا الله ان الله غفور رحیم . از آنچه به غنیمت گرفته اید ، حلال و پاکیزه بخورید و از خدا بپرهیزید خداوند آمرزنده و مهربان است .

در روایت آمده که انس بن مالک می گوید : موقعی که رسول اکرم (ص) از جنگ تبوک مراجعت کرد ،سعد انصاری به استقبال امد،حضرت با اومصافحه کردودست سعد را زبر و خشن دید ، فرمود : چه صدمه و اسیببی به دستت رسیده است؟ عرض کرد : یا رسول الله من با طناب و بیل کار میکنم و در امدم را خرج معاش خانواده ام میکنم رسول اکرم ص دست اورا بوسید و فرمود: این دستی است که اتش با ان تماس پیدا نمیکند       

اسلام کار را وسیله تربیت جسم و روح میداند، و بزرگترین ایام فراغت ، مانع فساد و فتنه ، عامل رشد و نبوغ و ابتکار ، توسعه ی اقتصادی ، عزت و خود کفایی و کمک به دیگران میباشد .

البته اسلام تاکید هم دارد که کم کاری در کار نباشد

در قران : ((فاذا فرغت فانصب )). هرگاه از کار مهمی فارغ شدی به کار مهمی بپردازد

تشویق به کار : از جنبه فکری ، اسلام انسان را به کار و تولید تشویق نموده ، و برای ان ارزش بسیار قائل شده ، تا حدی که کرامتی بشری و مقام انسان را نزد خدا مرتبط دانسته است ، اسلام ، افرینش سرمایه های طبیعی را برای تامین نیاز های تولید و افزایش ثروت میداند ، اسلام مالکیت  خصوصی و فردی را ریشه و زیبنای اصلی آن کار است . تا حدودی محترم شمرده و اساس مالکیت در اسلام همان احترام به حقوق فرد و نوعی تلاش و کوشش آزادانه است ، اسلام می خواهد همیشه شوق به کار و فعالیت همواره در انسان زنده بماند .     

امام صادق (ع) فرمود : خداوند وسایل زندگی و معاش حلال  را همراه آفرینش مردم ، خلق کرده پس اگر کسی حرام خواری می کند ، خداوند او را در برابر روزی حلال مجازات خواهد کرد .

زندگی شرافتمندانه اقتضاء می کند که انسان در جامعه شغلی داشته باشد و به کار و تلاش مشغول باشد. کار و تلاش مایه سربلندی و افتخار خانواده و جامعه است ، ائمه معصومین (ع) خودشان در شدت گرمای روز ، کار و تلاش می کردند برای اینکه افکار جامعه را از تلاش و کوشش برای رسیدن به تجمل و رزق و برق و جاذبه مال دوستی آنها را روشن کنند بلکه عملا با انجام کار همگان را به تلاش و کوشش تشویق می کردند .

دیدگاه ارزشی اسلام درباره کار:

1)     محبوب بودن و قداست شغل : انجام کار مطلوب خداوند است و همچون عبادت و جهاد در راه خداست

2)     منفور بودن بی کاری : در اسلام بیکاری و نیازمند دیگران بودن امری ناپسند شمرده شده است .

3)     وجوب کسب معیشت : از واجبات مسلم بر هر فرد مومن لزوم انجام کار برای تامین زندگی خود و خانواده است .

4)     خدمت رسانی به جامعه : مسئولیت اجتماعی شخص مومن ، رفع نیازهای جامعه در حد توان است، برآوردن نیازهای جامعه واجب کفایی است و شخص باید در برآوردن آن بکوشد .

5)     باعث رشد فکری : کار وسیله تجربه انسان است و بر رشد فکری و عقلانی تاثیر مستقیم دارد و باعث شکوفایی فکری می شود .

6)     کسب آرامش روحی : انسان با کسب درآمد از نظر روحی آرامش می یابد چون فرد نیازمند از نظر روحی و روانی در اضطراب و نگرانی است .

7)     سلامت جسم : کار و کوشش انسان را از توان جسمی نیرومند می کند و از بروز بیماریهای جسمی مثل : قند خون ، چربی و ... در امان است .

8)     رفع فقر : بهترین راه دفع فقر و بیکاری در جامعه و خانواده ، کار و کوشش است و اگر فقر از بین برود جامعه ای مفید خواهیم داشت .

دین اسلام ، دین جمع بین ظاهر و باطن است ، جمع بین امور مادی و معنوی ، خداوند خالق ابر و باد و بارش باران است اما علت ریزش باران را ایمان و تقوای مردم بیان می کند .

مولفه های موثر کار و تلاش :

1)     کار کردن سیره معصومین (ع) بوده است پس اینها الگوی خوبی برای کار و تلاش اند .

2)     به شان و منزلت کارگر باید احترام خاصی گذاشته شود .

3)     دست یابی به درجات عالی انسانی بهترین راه کار و تلاش است .

4)     عزت و سربلندی خانواده و جامعه بستگی به تلاش و کوشش دارد .

5)     کارو تلاش مایه عزت نفس مومن در برابر نیازمندی به دیگران می شود .

خدمتگزاری سلمان فارسی : سلمان (ره) مدتی در یکی از شهرهای شام فرماندار بود ، سیره او در ایام فرمانداری با قبل از این مسئولیت هیچ فرقی نداشت . تهیه اسباب خانه بر عهده خودش بود ، یک روز در بازار می رفت ، مردی را دید که یونجه خریده بود و منتظر کسی بود که آن را به خانه اش ببرد . سلمان رسید و آن مرد او را نشناخت و بی مزد قبول کرد که بارش را به خانه اش برساند . مرد یونجه را به پشت سلمان فارسی گذاشت و سلمان آن را می برد . در راه مردی آمد و گفت : ای امیر این بار را کجا میبری ؟ آن مرد صاحب یونجه وقتی متوجه شد که او امیر و فرماندار شهر است به دست و پای سلمان افتاد و طلب عفو کرد اما سلمان فارسی گفت این بار یونجه را به خانه ات می رسانم بعد کار سلمان که تمام شد به مرد صاحب یونجه گفت من به عهد خود عمل کردم و بار را به منزلت رساندم تو هم عهد کن که از دیگران بیگاری یعنی عمل بدون مزد نکشی و چیزی را که خودت می توانی ببری به مردانگی تو آسیبی نمی رساند و انجام بده ، کار عیب و نقص نیست .

به قول فردوسی :   به خواب اندر است آنکه بیکار گشت         پشیمان شود چون که بیدار گشت

                      سپاهی و دهقان و بیکار شاه                  چنان دان که هر سه ندارند راه

سیره پیامبر (ص) در مورد کار و تلاش :

1-    خانه سازی : امام صادق (ع) به فردی که در اثر جهل و غرور ، تن به کار نمی داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود ، فرمود : برو کار کن و در بالای سرت بار حمل کن و از مردم بی نیاز باش سپس به وی فرمود : همانا رسول خدا (ص) سنگ ها را به دوش خود حمل می کرد و دیوار خانه اش را خودش می ساخت .

2-    باغداری : علی (ع) به سلمان فرمود : باغی را که پیامبر (ص) با دستان خودش ساخته و درخت های آن را کاشته است برای فروش به مشتریان عرضه کن ، سلمان باغ پیامبر (ص) را به معرض فروش گذاشت و به دوازده هزار درهم فروخت .

3-    دامداری : روزی رسول خدا (ص) فرمود : تمام پیامبران الهی قبل از آنکه به مقام نبوت برسند مدتی چوپانی کرده اند ، ازپیامبر (ص) سوال شد : آیا شما نیز چوپانی کرده اید ؟ حضرت فرمود : بله من مدتی گوسفندان اهل مکه را در سرزمین قرارسط به چراگاه برده ام .

4-     فعالیتهای اجتماعی : ساختن مسجد که اولین آن در مدینه مسجدی است بنام قبا که ساخته شد، راه سازی ، راه های عمومی آن که آب خراب کرده بود با چیدن سنگ تعمیر می کرد ، انجام کارهای منزل ، فعالیتهای گروهی و جمعی به همراه اصحاب آن حضرت

کار بهتر از صدقه خوردن : به پیامبر اکرم (ص) خبر دادند که یکی از مسلمانان مدینه تهیدست شده است ، فرمود : او را نزد من بیاورید .بعضی رفتند و او را آوردند . فرمود : آنچه در خانه داری به اینجا بیاور، آن مرد به خانه رفت و یک پلاس و یک کاسه برداشت و به حضور پیامبر (ص) آورد و حضرت آنرا برای فروش به مزایده گذاشت ، عاقبت شخصی به دو درهم خرید، پیامبر (ص) به آن مرد فرمود : یک درهم غذا برای خانواده ات است بخر و یک درهم دیگر را یک عدد تیشه خریداری کن . به دستور پیامبر (ص) آن مرد تیشه خرید و به بیابان رفت و با این تیشه هیزم جمع میکرد و آنها را می فروخت . بعد از پانزده روز وضع مالی او بهتر شد آمد پیش رسول اکرم (ص) ، آن حضرت فرمود : کار کردن و مزد کار گرفتن برای تو بهتر است از صدقه گرفتن و اینکار بهتر از آن است که در روز قیامت به محشر وارد شوی و نشانه زشت صدقه در چهره ات باشد .



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1311
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

اخلاق در كارها

درآمد : در قرآن کریم بیش از هشتاد آیه شرط سعادت و نیکبختی انسان و دست یافتن او به بهشت را دو چیز می داند : 1 – ایمان 2- کار شایسته (( عمل صالح )) ، اخلاق و عمل نیک شرط پذیرفتن اعمال مومن آمده است و این عمل بدست نمی آید مگر با تلاش و کوشش ، امروز یکی از موضوعاتی که دانستن آن برای یک مومن که اخلاق در کار یک ضرورت است لازم و ضروری است .

تعریف اخلاق : اخلاق جمع خلق است و به معنای عادت ، رویه و سجیه است و در اصطلاح علمای اخلاق عبارت از ملکات نفسانی است که دین ملکات نفسانی یا از فضایل مانند شجاعت ، سخاوت ، عفت ، صداقت و امانت است و یا از رذایل مانند دروغ ، بخل ، کینه و حسادت است .

اخلاق در حقیقت ملکاتی است که در نفس انسان حاصل می شود و بر سلوک و رفتار فرد تاثیر دارد و موضوع اخلاق ، روح انسان است که زیبایی و زشتی خلق از ویژگیهای روح است ، بنابراین می توان گفت که اخلاق یک حالت درونی است که آن را از رفتار و کردار فرد کشف می کنیم .

اخلاق به سه دسته تقسیم می شود :

1- اخلاق فردی : فرد در رفتار شخصی خود نسبت به خود و خانواده و شهروندان و تمام کسانی که با آنها در ارتباط است مسئولیت اخلاقی دارد . در این معنا اخلاق فردی بر هر نوع اخلاق دیگر تقدم دارد چون اخلاق فراتر از شغل است . انسانها در مشاغل خود باید اخلاقی باشند ،رفتار هر انسانی صرف نظر از منزلت و جایگاه اجتماعی و شغلی که دارد باید رذایل اخلاقی فردی مثل دروغ ، حسادت ، کینه و ... را از خود دور کند و در عوض صفات اخلاقی را در خودش گسترش دهد .

2- اخلاق شغلی : منظور از اخلاق شغلی ، مسئولیت اخلاقی فرد از حیث شغل است ، علاوه بر عنوان برخواسته از اخلاق فردی ، مسئولیت شغل نیز بر او اضافه می شود ، لذا هر شغلی به اقتضای حرفه ای ، مسئولیت های اخلاقی خاصی را می طلبد

3- اخلاق سازمانی: سازمان فراتر از افرادی که در آن کار می کنند هویت جمعی خاصی دارد که این هویت نه در تک تک افراد موجود است و نه با صرف جمع شدن افراد به دست می آید . سازمان به تناسب افراد و اشخاص قابل بازخواست هستند . یک سازمان در قبال افراد خود مسئولیت دارد .

نظر قرآن در مورد اخلاق انسانی :

1-    لزوم رعایت تعهد و میثاق : تعهد ایجاب می کند که انسان متعهد خود را وامدار عهد خویش بداند و به آن بدون هیچ کاستی وفادار باشد . در قرآن : (( یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود)) ( ای کسانی که به خداوند ایمان آورده اید به عقد و عهدتان وفا کنید .

2-   لزوم ادای امانت و حرمت خیانت : قبول پست و مقام به منزله پذیرش امانت جامعه است و ادای امانت واجب و خیانت حرام است . در قرآن : (( انا لله یامرکم ان تودو الامانات الی اهلها )) (خداوند به شما امر می کند که امانت را به صاحب آن برگردانید ) . امانت ها ممکن است مادی و معنوی و نیز حقیقی و حقوقی باشد .

3-  قوام به قسط و عدل : برهر مسلمانی لازم است که عادل باشد و قیام به قسط بکند اما کارکنان باید بیشتر از دیگران در جامعه به عدالت در کار و رفتار سازمانی توجه کنند و در قرآن : (( یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین بالقسط )) ای مومنین برای اقامه قسط و عدم قوام باشید یعنی قیام و ایستادگی را رعایت کنید .

4-   پرهیز از تشویق و پاداش ناروا : توقع نا بجا و انتظار بی مورد کسی که کاری انجام نمی دهد و دوست دارد که همیشه مورد تشویق قرار بگیرد شایسته نیست و در قرآن : (( ولا تحسین الذین یفرحون بما اتوا و یحبون ان یحمدو ابها لم یفعلوا فلا تحسبتم بمفازه من العذاب ولهم عذاب الیم )) ( مپندارید کسانی که به آنچه کرده اند ( کم کاری) خوشحالند و دوست دارند در قبال کارهای نکرده تشویق شوند و از عذاب الهی رهایی یابند بلکه برای آنان عذابی است دردناک .

5-   خطر چاه دوستی و مال خواهی : فرزانه کسی است که وسیله را هدف پندارد و غیر از هستی محض و لقای خداوند که همان حقیقت هستی است ، چون خطر مال دوستی و جاه طلبی را در پی خواهد داشتاگر کسی به این صفت مبتلاء شد چیزی از ایمان از او باقی نمی ماند .رسول اکرم (ص) فرمود : دوستی مال و چاه ، دین فرد را از بین می برد و مثال دو گرگ خون آشام که به آسایشگاه گوسفند حمله می کند و ...

چرا از کار کردن لذت نمی بریم ؟

1) نداشتن انگیزه کار و همت 2) مقایسه کار کردن خود با دیگران 3) خارج بودن کار از تخصص فرد 4) احساس مجبور بودن به کار کردن 5) نداشتن ارتباط کاری مفید با دیگران 6) احساس بی برکتی بودن کار 7) احساس منفی نگری به همگان 8) احساس غیر مفید بودن خود

اخلاق پسندیده : از احنفا بن قیس پرسیدند : از چه کسی حسن خلق را آموختی ؟ گفت : از قیس بن عاصم روزی در خانه اش نشسته بودم در این هنگام ، کنیز وی سیخ آهنی داغ که تازه با او گوشت کباب کرده بود در دست داشت ، گوشت ها را از سیخ جدا کرد و سیخ را به پشت سر انداخت ، ناگاه سیخ داغ به روی پسر قیس افتاد که همان دم ، او را کشت ، کنیز از این حادثه فوق العاده ناراحت شد و یقین پیدا کرد که مولا بیش دستور قتل او را می دهد ولی قیس با کمال بردباری به کنیز گفت : نترس تو را در راه خدا آزاد کردم .

اصول اخلاقی در محیط کار :

 1) امانتداری : اگر انسان کار و مسئولیت خود را امانت بداند تلاش می کند حرمت آن را حفظ کند علی(ع)از کارگزاران خود می خواست : همانا کاری که به عهده توست ، طعمه ای برایت نیست ،بلکه امانتی است برگردنت

2) تعهد و تخصص : تخصص یعنی توان کار ، به طور طبیعی اگر هر مقدار مهارت در انجام کار بیشتر باشد خدمت بیشتری می توان به جامعه ارائه داد ، در نتیجه افراد جامعه افراد مومن و باتقوا خواهند بود .

3) حسن مسئولیت پذیری : مسئولیت پذیری در اخلاق کار ، اصل زیربنایی است چرا که هر نوع بی مسئولیتی خروج از فضائل ارزشی و دینی و اخلاقی است در نتیجه افراد جامعه طغیانگر می شود .

4) میانه روی در کارها : میانه روی و اعتدال در هر کاری هم زیبا و هم تاثیر گذار است . امام صادق (ع) فرمود : میانه رو و عفیف باش و از سستی و تنبلی دوری کن و برای کسب آنچه از روزی که که مومن را گریزی از آن نیست تلاش کن

5) انضباط کاری : انضباط کاری یعنی ، آراستگی ، نظم و تربیت و پرهیز از هرگونه بی سامانی در کار ، این کار از عمده ترین آداب اخلاق کاری است هیچ فردی بدون نظم و انضباط کاری به جایی و پیشرفتی نخواهد داشت .

6) داشتن وجدان کاری : وجدان کاری نوعی احساس پایبندی درونی به خاطر رعایت الزام های کمی و کیفی کار ، وجدان کاری برخاسته از نظام آفرینش و نظام اعتقادی حاکم بر فرد است و فرد خودش را موظف به رعایت آنها می داند چون باید پاسخگو باشد .

7) مهرورزی : انجام کار برای سازمان و اداره ای اگر از روی مهرورزی باشد این کار بالایی هنر در اخلاق کاری است این مهرورزی باعث پیوند دلها و جانها نسبت به همدیگر می شود .

8) حفظ حقوق دیگران : حفظ حقوق دیگران را به منزله حفظ حقوق خود دانستن نقش اصلی در نظام اداری و کار ایجاد می کند و امنیت و سلامت روحی و جسمی را برای دیگران به دنبال خواهد داشت .

9) به دنبال کار حلال  : کسب حلال خود عبادت است و در روایت آمده که عبادت ده جز است که 9 جزء آن کسب حلال است

مولفه های معنوی موثر در اخلاق کاری :

1)     خلوص نیت درانجام کار و تلاش    2) داشتن روح توکل    3) استغفار و توبه    4) دعا

نبایدها در اخلاق کاری :

1)     به دنبال کارهای حرام نبودن      2) اخلاق خوب در کارها را عار ندانستن و اینکار را مایه ذلت ندانستن                     3  ) حرص زیاد نداشتن      4) افراط و تفریط در کار نداشتن     5) از صفت و رفتار چاپلوسی و تملق دوری کردن

 

نتایج پایبندی به اخلاق کاری :

1)     کار جوهر آدمی است ، در چهارچوب اصول اخلاقی اسلام ، استعدادها شکوفا می شود .

2)     اگر کار بر اساس اخلاق اسلامی باشد ، سازنده انسان است .ارتباط انسان و کار متقابل است .

3)     بشر در چهارچوب اخلاق کاری ، خشنود و کامیاب و برای وی لذت بخش می شود .

4)     پایبندی به اخلاق اسلامی کار ، زمینه های ارتقای شغلی افراد را افزایش می دهد .

5)     افراد خوش اخلاق کاری ، محبوبیت بیشتری پیش همگان دارند .

6)     کسانی که اخلاق خوب کاری دارند عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری دارند .

7)     نتیجه اخلاق کاری در جامعه ، زمینه تلاش و کوشش دیگران را نیز به دنبال خواهد داشت .

8)     آرامش روحی را برای افراد خوش اخلاق کاری به دنبال دارد و از اضطراب و نگرانی به دور هستند .

به قول حافظ :

به حسن خلق و وفا ، کس به یار ما نرسد      تو را در این سخن انکار ما نرسد

و در جای دیگر حافظ می گوید :

حسن مه رویان مجلس گرچه دل می برد و دین       بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود

 

 



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1264
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

قناعت

قناعت از ماده قنع گرفته شده است و از نظر لغوي به معناي اكتفا كردن به اندك از آنچه مورد نياز انسان است و به معني زياده طلبي نداشتن در خرج و صرف مال و راضي شدن به اندازه زياد نيز گفته شده است و در اصطلاح شرعي ، ( صفتي است كه با تكرار و تمرين در انسان به صورت ملكه اي در مي آيد كه باعث خشنودي و راضي شدن به چيز كم و نگه داشتن نفس از زياده خواهي مي شود ، شرع مقدس حد و حدود هر چيز را در مصرف شخصي معين كرده است .

قناعت در آيات و روايات به معاني بسيار جالب اشاره شده از جمله :

1 ) حياة طيبه : در قرآن: (( من عمل صالحا من ذكرا و انثي و هومو من فلنجيه حياة‌ طيبه))  (هر مرد و زن با ايماني كه كار نيكي انجام دهد او را زندگي پاكيزه خواهيم بخشيد )

2 ) رستگار شدن : پيامبر اكرم (ص) فرمود : خوشا به حال آنكه با اسلام هدايت شود و معيشت او به حد كفاف باشد و قناعت كند .

 3 ) قناعت موجب عزت مومن مي شود  : حضرت علي (ع) فرمود : عزت و سربلندي نتيجه قناعت است . پس ميوه قناعت عزت و آبرو براي انسان است .

4 ) قناعت موجب سبكي حساب روز قيامت مي شود :  حضرت علي (ع) فرمود : (( اقنع بما اوتيته حق عليك الحساب ))    ( به آنچه داده شد قناعت ورز تا حساب روز قيامت بر تو سبك و آسان گردد .

5 ) قناعت باعث بي نياز انسان از مردم مي شود :  رسول خدا (ص) فرمود : هركه مي خواهد    بي نيازترين مردم باشد بايد به آنچه در دست خداست اعتمادش بيشتر از آنچه در دست ديگران است بوده باشد .

6 ) قناعت ثروت بي پايان است : حضرت علي (ع) فرمود : هيچ گنجي غني تر از قناعت نيست .

البته وا‍ژه هاي ديگري را هم معني قناعت كرده اند مثل: كفاف، اقتصاد، زهد، اقتصار(كوتاه وكم )

در دنياي امروز قناعت هيچ جايگاهي ندارد چرا كه زياده طلبي امروزه يك ارزش و اصل براي افراد مادي گراست و نيز دنياي امروز ملاك ارزش و برتري انسان را در پايمال كردن حقوق ديگران و رسيدن به خواسته هاي خود انسان مي داند و اين تفكر در غرب بسيار زياد و گسترش يافته است .قناعت با موضوعاتي از جمله رزق ، تلاش ، حرص و طمع و تقدير و سرنوشت نيز ارتباط دارد .

دين اسلام و قناعت :

دين اسلام فرد را براي بدست آوردن رزق و روزي خود ترغيب به تلاش و كوشش مي كند و از طرفي فرموده است خداوند روزي همه مخلوقات را بر عهده دارد و روزي همه جنبندگان را خداوند مي رساند.

 در قرآن آمده : فرزندانتان را از ترس گرسنگي نكشيد ما روزي آنها و شما را مي دهيم . وعلي (ع) فرمود : روزي شما را خداوند ضمانت كرده است  و شما مامور به عمل هستيد . البته در كنار اين ضمانت خداوند آنچه كه مهم است اين است كه مومن بايد تلاش و كوشش كند و فزوني نعمت نبايد وي را به  راحت طلبي بكشاند و به حرص و طمع متصف نشود و از راه حلال كسب درآمد كند و كسي نگويد چون خداوند روزي من را مقدر كرده و برايممی فرستد پس من كوشش نكنم .

فقير بودن با قناعت داشتن فرق مي كند ، ممكن است فردي داراي سرمايه و متاع دنيا باشد اما در عين حال اهل قناعت باشد و اسراف نكند ولي فردي هست كه محروم است از چيزهايي كه مورد احتياج و نياز اوست ، چنين فردي فقير خاصي است ، اگرچه همه انسان ها و موجودات در محضر خداوند فقير و محتاج هستند و غني مطلق فقط خداوند است كسي كه دلبسته مال دنیا شد دچار حرص و آز و طمع مي شود و از رسيدن به كمال الهي باز مي ماند ، يكي از راه هاي دلبستن زهد است و راه دوم الگوگيري از زندگي رسول خدا (ص) و بزرگان دين است ؛ اينها نمونه عملي در زندگي انساني اند و روش آنها ساده زيستي بوده است و هرگز دلباخته به دنيا نشده اند .

نشانه هاي افرادي كه قانع نيستند :

1 ) نگراني و تشويش خاطر  2) چشم طمع به مال ديگران  3) عدم امنيت در معيشت 4) احساس حقارت  5) آنچه دارد و راضي نيست  6) هميشه دست نياز به مردم دارد 7) اهل حرص و طمع  8) اهل گذشت نيست9) هرگز راضي به كمك رساني ديگران و نيازمندان ندارد .

نشانه هاي اهل قناعت :

1 ) آنچه از نعمت ها بهره مي گيرند شكر گزارند  2 ) هيچ وقت آنچه دارند از نعمت ها و سرمايه خود را مال واقعي نمي دانند  3) اهل بخشش و كمك به ديگران اند 4 ) به آنچه دارند راضي هستند  5 ) هرگز سرمايه خود را به رخ ديگران نمي كشند .

آثار و فوائد قناعت عبارتند از:

1)     آثار فردي : سلامت در دين ، اصلاح نفس ، راضي بودن به رضاي خداوند ، عزت مندي ، آسايش ، از ميوه هاي قناعت كردن فرد است و كسي كه قناعت پيشه باشد مي تواند نفس خود را اصلاح كند . به اندك راضي است و اين كار باعث مي شود كه بين مردم عزت نفس پيدا مي كند و از اضطراب و دلهره در امان است .

2)     آثار اجتماعي : اگر در جامعه اي قناعت رواج پيدا كند براي هميشه حق محرومان ضعيف هيچ وقت پايمال نمي شود ، در سايه چنين فرهنگي جامعه اي ايمن ، معتدل و مومن خواهيم داشت ، همه به حق خودشان راضي خواهند بود ، هدف از زندگي اجتماعي رعايت حقوق ديگران و عمل كردن به وظايف اجتماعي است .

توصيه مرحوم مدرس (ره) به دخترش :

شهيد سيد حسن مدرس (ره) نابغه جهاد و افشاگري بر ضد ظلم و ستم و قهرمان شجاعت و شهادت ، در ماه مبارك رمضان در تبعيد گاه خود ، كاشمر، توسط مزدوران رضاخان مسموم و به شهادت رسيد ، گفتني ها و حكايات در رابطه با اين مرد بزرگ بسيار است، ازجمله اينكه در پشت صفحه اول قرآني كه از او به يادگار مانده و نوه اش نگهداري مي كند ، به خط خود خطاب به دخترش چنين نوشته : فاطمه بيگم تو را به سه مطلب توصيه مي كنم : 1) نماز و قرآن را بخوان 2) براي پدر و مادرت دعا كن 3) در زندگي قناعت داشته باش

به قول حافظ : حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوي   كاين خاك بهتر از عمل كيمياگري

انواع حيات از ديدگاه اسلام :

اسلام براي انسان ها چند نوع حيات را ترسيم كرده است : 1) حيات دنيا (( زهرة الحياة الدنيا))(1)2) حيات برزخي ((‌من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون )) (2)  3) حيات معنوي و هدايت (( دعاكم لما يحييكم)) (3)  4) حيات اجتماعي (( ولكم في القصاص حياة )) (4)  5) حيات طيبه (( فلنيينه حياة طيبة ))

بسياري از صفات انسان از قبيل صبر ، رضا ، تسليم ، زهد ، تقوا ، حلم و ايثار و قناعت در سايه برخورد با تنگدستي ها است ، ناگواري ها سبب مقاومت و رشد مي شود. تفاوت مردم در رزق يكي از حكمت هاي خداوند است تا مردم نسبت به همديگر بيگانه نباشند و به همديگر نيازمند باشند و همه بتوانند تشكيل زندگي بدهند و صفات ايثار و سخاوت بين همديگر رواج پيدا كند و اگر اينها از لحاظ زندگي يكسان باشند اين صفات فوق تحقق پيدا نمي كند .

گفته شده كه مگس حريص ترين حشره است كه براي معاش خود روي ترشي و شيريني و آلودگي و زخم مي نشيند اما عنكبوت در گوشه اي به خود مي تند و هميشه قناعت دارد جالب اينكه خداوند فعالترين و حريص ترين حيوان را طعمه گوشه گيرترين موجود قرار مي دهد . مگس با پاي خود به سراغ عنكبوت مي رود و عنكبوت با تارهاي خود مگس را شكار مي كند . محال است كسي كه قناعت داشته باشد و نگران روزي خداوند و نعمت هاي او باشد .

زندگي با قناعت :

شيخ مفيد از محدثين و عالم وارسته در خواب ديد كه حضرت فاطمه زهرا (س) در حالي كه دست امام حسن (ع) و امام حسين (ع) را در دست داشت ، پيش او آمد و رو به او عرضه داشت : يا شيخ ، به اين دو كودك فقه را تعليم بده . شيخ مفيد ره از خواب بيدار شد ، تعجب كرد از اين كه فاطمه زهرا (س) به همراه دو فرزندش بيايد و بگويد به آنها تعليم بده . روزي شيخ مفيد در جلسه درس نشسته بود ، ناگهان زني را ديد كه دست دو پسرش را در دست  داشت و در برابرش ايستاده بود . زن به شيخ مفيد ره گفت : ياشيخ به اين دو كودك سيدرضي و سيد مرتضي فقه را تعليم بده . شيخ مفيد (ره) كه تعبير خوابش را دريافته بود ، آن دو كودك را به بهترين وجه پرورش داد تا جايي كه هر دو از مفاخر جهان اسلام و تشيع گرديدند .

روزي شيخ مفيد (ره) مقداري سهم امام به اين دو كودك داد كه به مادرش بدهند ، مادر آنها پول را قبول نكرد و گفت : سلام مرا به شيخ مفيد (ره) برسانيد و بگوييد پدرمان مغازه اي به ارث گذاشته است ، مادرمان مال الاجاره اين مغازه را مي گيرد و خرج مي كند لذا احتياج زيادي نداريم و با قناعت زندگي مي كنيم .

رسول اكرم (ص) فرمود :

                                                             (( كن قنعا تكن اشكرالناس ))

( قانع باش تا شاكرترين مردم باشي )



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1297
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

شكرگزاري

شكر در لغت به معناي تصور نعمت در ذهن و اظهار آن در گفتار و كردار است . شكرگزاري با قلب ، زبان و عمل در روايات نيز به همين معني آمده است . امام صادق (ع) مي فرمايد : هركس نعمت خدا داده را با دل بشناسد شكرش را ادا كرده است و نيز فرمود : شكر نعمت ، دوري از كارهاي حرام است و شكر كامل ، گفتن :(( الحمدلله رب العالمين ))  است .

مراتب شكر

سه مرحله دارد : قلب ، زبان ، عمل .

الف )شكر قلبي :  قلب ((‌سپاسگزار )) همواره ياد نعمت و بخشش (( نعمت گستر)) و بزرگداشت وتعليم اوست و در برابر بزرگي و توجه او اظهار كوچكي و نياز مي كند و با تفكر به كارهاي بزرگ و مخلوقات خداوند ، خيررساني به بندگانش و خضوع و خشوع خود مي افزايد .

ب) شكر زباني :  آن است كه شكرگزار به تمجيد و ثناگويي و تسبيح نعمت دهنده مي پردازد و در حد توان خود به زبان مي ستايد . 

ج) شكر عملي :   سپاسگزاري در برابر نعمت گستر است كه نعمت گيرنده بايد تلاش كند نعمتهاي خداوند را در راه نافرماني او به كار نگيرد بلكه براي اطاعت و عبادت از وي كمك بگيرد .

تشويق به شكر گزاري :  در آيات قرآن و روايات به شكرگزاري و تشويق فراوان سفارش شده است ، در قرآن كريم آمده  (( يا ايها الذين امنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم و اشكروا الله ان كنتم اياه تعبدون ).( اي كساني كه ايمان آورده ايد از آن پاكيزه هايي كه روزي شما كرده ايم بخوريد و اگر خدا را مي پرستيد سپاسش را بجاي آوريد و در جاي ديگر فرمود : (( و من يرد ثواب الاخره نو ته منها و سنجزي الشاكرين )) . ( هركس خواهان پاداش آن جهان باشد به او مي دهيم و شاكران را پاداش خواهيم داد .

امام صادق (ع) فرمود : درتورات نوشته است ، كسي كه به تو نعمت داد سپاسگزار و هركس از تو سپاسگزاري كرد نعمت بده زيرا با سپاسگزاري نعمتها نابود نگردد و با نا سپاسي پايدار نماند ، سپاسگزاري مايه افزايش نعمت و ايمني از دگرگوني است .

الگوهاي شاكران :

1)     حضرت نوح (ع) :  خداوند در قرآن حضرت نوح (ع) را با صفت (( شكور )) يعني بسيار سپاسگزار ستوده و فرمود : (( انه كان عبدا شكورا )). ( به حق نوح بنده اي بسيار سپاسگزار بود )

2) حضرت ابراهيم (ع) :حضرت ابراهيم (ع)در ميدان مبارزه با شرك و كفر يك تنه در برابر همه بت پرستان ايستاد ، نظام توحيدي را بنا نهادو از آتش نمروديان ذره اي نهراسيد و در راه دين خداوند شكنجه هم ديده است ، به راستي وي نمونه و الگوي شاكران است و در قرآن آمده : (( ان ابراهيم كان امه قانتا لله حنيفا و لم يك من المشركين * شاكرا لا نعمه اجتباه و هذاه الصراط المستقيم )) 

همانا ابراهيم (ع) چون امتي پاك به فرمان خدا بر پاي ايستاد و از مشركان نبود ، سپاسگزار نعمتهاي خدا بود ، خداوند او را برگزيد و به راه درست هدايتش كرد .

3)حضرت محمد (ص) :رسول خدا (ص) در همه فضايل انساني از ديگران برتر و در مقام شكرگزاري نيز بنده اي بسيار سپاسگزار بود امام باقر (ع) فرمود : روزي يكي از همسران رسول خدا به آن حضرت عرض كرد خداوند گذشته و آينده تو را مشمول رحمت خويش قرار داده است ، چرا اينقدر خود را در زحمت عبادت مي افكني ؟ حضرت پاسخ داد : آيا بنده اي بسيار شكر كننده نباشم ؟

اهل بيت (ع) هم مثل رسول خدا (ص) با همه وجود خودشان سپاسگزار نعمتهاي خداوند بودند به گونه اي كه خداوند سپاس آنها را پذيرفت : (( وكان سعيكم مشكورا ))

شكر نعمت و افزوني نعمت :

روزي عيسي (ع) در سير و سياحت خود مردي نابينا را ديد كه علاوه بر كوري ، به بيماري جذام نيز مبتلا بود و بدنش از دو طرف فلج است و زمين گير مي باشد و در عين حال مكرر مي گويد (( خدا را  شكر كه مرا از بسياري بيماري ها حفظ نمود عيسي (ع) به او گفت : ( تو به هر بلايي مبتلا شده اي پس به كدام بلا گرفتار نيستي كه خيال شكر مي كني ؟ )) نابينا گفت : من از آن كسي كه مانند من معرفت به خدا ندارد بهترم ، از اين رو شاكر هستم .حضرت عيسي (ع) گفت : راست گفتي، دست خود را به من بده او دستش را به عيسي (ع) داد ناگهان به اعجاز  عيسي (ع) او از همه بيماري ها آزاد شد و زيباترين شكل را پيدا كرد و از آن پس رفيق عيسي (ع) بود .

نمونه هاي شكر:

1)    نماز :بهترين نمونه شكر عملي نماز است خداوند در قرآن به رسول خدا (ص) فرمود : به شكرانه اينكه ما به تو كوثر و خير كثير داده ايم ، نماز برپا كن . ( انا عطيناك الكوثر فصل لربك وانحر)

2)    روزه :پيامبران الهي به شكرانه نعمت هاي خداوند روزه مي گرفتن .

3)     خدمت به مردم :در قرآن آمده : (( ولا ياب  كاتب  ان  يكتب كما علمه الله )) اگر بي سواد از با سوادي درخواست نوشتن كرد سر باز زند و به شكرانه سواد نامه او را بنويسد .

4)     قناعت :رسول خدا فرمود : ( قانع باش تا شاكرترين مردم باشي ).

5)     يتيم نوازي :خداوند در قرآن به پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : (( فا اليتيم فلا تنهر ))  به شكرانه آنكه يتيم بودي و ما به تو ماوا داديم .

6)     كمك به محرومان : خداوند در قرآن به پيامبر اكرم (ص) فرمود : (( و اما السائل فلا تنهر )) به شكرانه اينكه نيازمند بودي و ما تو را غني كرديم فقيري را كه به سراغت آمده از خود دور نكن .

7)    تشكر از مردم : خداوند در قرآن به پيامبر اكرم (ص) فرمود :(و صل عليهم ان صلاتك سكن لهم) براي تشكر و تشويق زكات دهندگان برآنان درود بفرست زيرا درود تو ، آرام بخش آنان است.

سعدي مي گويد :   از دست و زبان كه برآيد        كز عهده شكرش به درآيد

برخي از ناهنجاري هاي كفران نعمت :

1)   ناسپاسي :انسان ناسپاس بي كفايتي خودش را اپبات مي كند ، چرا كه عقل و وجدان انسان مي گويد كه نعمت پذير بايد سپاسگزار باشد .

2)   زوال نعمت :كفران نعمت ، سبب بي ثباتيو ناپايدارينعمت ها مي گردد و خير و بركت را از بين ميبرد همان گونه كه سپاسگزاريسبب بقا و افزودننعمت مي شود .

3)  كم شدن احسان و نيكي :اثر ديگر كفران نعمت ، رخت بستن خير و احسان از جامعه است که صاحبان

نعمت را دلسرد مي كند و از كمك به ديگران دست مي كشند .

4)  عقوبت سريع :اثر ناهنجار ديگر كفران نعمت ، تسريع در عذاب و بلاء الهي بر بندگان ناشكر است . رسول خدا فرمود : (( اسرع الذنوب عقوبه كفران النعمه )) (سريع ترين گناهان در عقوبت ، كفران نعمت است)

فوايد شكر گزاري :

1)     شكر نعمت ها مانع عذاب الهي مي شود;در قرآن : (( ما يفعل الله به عذابكم ان شكرتم وامنتم ... )) . (خدا چه نيازي به مجازات شما دارد اگر شكر گزاري كنيد و ايمان آوريد؟

2)      شكر باعث افزايش نعمت ها مي شود ;در قرآن : (( لئن شكرتم لازيدنكم ...))

( اگر شكر گزاري كنيد بر نعمت هاي شما خواهيم افزود )

3)     شكر لازمه عبادت خدا ;در قرآن : ((  كلوا من طيبات ما رزقنكم و اشكرو الله .... ))

4)     شكر خداوند ذكر است ;در قرآن : (( فاذكروني اذ كركم واشكرو الي ... ))

( پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم و شكر مرا گوييد )



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1567
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

نعمت

اهميت توجه به نعمتها

در حقيقت انگيزه توجه به نعمتهاي خداوند بخاطر پنج هدف است كه عبارتند از : 1) شكرگزاري 2)هدايت 3) تفكر 4) تسليم در برابر دعوت حق 5) تذكر و يادآوري . بدون شك همه اين موارد با هم پيوند دارند انسان ابتدا تفكر و انديشه ميكند هر وقت فراموش كرد يادآوري مي نمايد . بدنبال آن حس شكرگزاري در مقابل بخشنده نعمتها در او پيدا مي شود ، سپس راه هدايت براي وي نمايان مي گردد و سرانجام در برابر فرمانش تسليم مي گردد و به اين ترتيب هدف هاي پنج گانه فوق حلقه هاي تكامل زنجيره اي انسانند كه بدون شك اگر اين مسير بطور صحيح پيموده شود نتايج پر باري دارد .

برشمردن اين نعمتها گاهي به صورت جمعي و گاهي به صورت انفرادي مي باشد ، اگرچه خداوند در بابر نعمت هايي كه به ما مي بخشد نياز به شكرگزاري ندارد و اگر دستور به شكرگزاري داده بخاطر بعد تربيتي انسان است .

شكرنعمت هاي خداوند سه مرحله دارد : 1) بفهميم كه بخشنده نعمت كيست ؟   2 ) زبان است كه از طريق گفتار مي توان نعمت هاي خداوند را يادآور شد . 3 ) در مقام عمل است يعني هر نعمتي براي چه هدفي خلق شده است و خداوند به چه دليل آن نعمتها را خلق كرده است .

در اكثر قريب به اتفاق قرآن و به ويژه سوره الرحمن تذكر و يادآوري به نعمت هاي خداوند آمده است به همين جهت از يك طرف با لفظ (( الرحمن )) شروع مي شود كه رحمت است و از طرف ديگر مكرر مانند يك ترجيع بند 31 بار آيه (( فباي الاء ربكما تكذبان )) ذكر شده است كه مخاطب آن جن وانس است ، پس به كداميك از نعمتهاي خداوند تكذيب مي كنيد ؟ يعني كداميك از نعمتهاي خداوند را مي توانيد انكار كنيد ؟ در واقع نعمت هاي خداوند را چه ذهنا و چه فكرا و چه عملا هيچ وقت انكار نكنيد و هميشه به نعمت هاي خداوند توجه كنيد .

برشمردن نعمت هاي خداوند در آيات الهي هم مكرر ياد وتذكر داده شده است ، بخاطر منت گذاري و كسب وجهه و مانند اينها نيست كه خداوند برتر و بالاتر از همه است بلكه به سبب طريق روشن و هدايت در مسير برنامه هاي سازنده تربيت است . برنامه هايي كه انسان را به مرحله تكامل چه از نظر معنوي و چه از نظر مادي برساند . در قرآن در آخر برخي آيات اين جمله آمده است : ((لعلكم تشكرون ، لعلكم تهتدون ، لعلكم يتفكرون ،لعلكم تسلمون ، لعلكم تذكرون ))                  راستي چرا خداوند به ما چشم داده است ؟ چرا نعمت شنوايي و گويايي بخشيده است ؟ چرا به ما دست و پا داده است ؟ و چرا ...  . آيا جزاين بوده كه عظمت خداوند را در جهان ببينيم و راه زندگي را بشناسيم و با اين نعمتها در مسير تكامل قرار بگيريم ، حق را درك كنيم و از آن دفاع كنيم ؟

اگر اين نعمتهاي خداوند را در مسير واقعي خودش مصرف كنيم در واقع اين همان شكر عملي است .

سرانجام كفران نعمت ها :

خداوند در سوره ابراهيم آيات 28 تا 30 مي فرمايد :

(( الم تر الي الذين بدلوا نعمت الله كفرا و احلوا قومهم دار البوار * جهنم يصلو نها و بئس القرار * و جعلوالله اندادا ليضلوا عن سبيله في تمتعوا فان مصير كم الي النار .))

( آيا نديدي كساني را كه نعمت خدارا به كفران تبديل كردند و جمعيت خود را به نيستي و نابودي كشاندند ، دارالبوار همان جهنم است كه آنها در آتش آن وارد مي شوند و بد قرار گاهي است و...)

تعصب كوركورانه و نپذيرفتن وجود پيامبر (ص) و هدايتگري صالحان و دوري از آنها باعث كفر آنها شده است . در عصر كنوني ما با پيشرفت علم و صنعت ، نعمتهاي خداوند به دست بشر مهار شده است و در مسير منافع بشر قرار گرفته است . اكتشافات علمي و اختراعات صنعتي چهره جهان را دگرگون كرده است و بارهاي سنگين از روي دوش انسانها برداشته است و بر دوش چرخ هاي كارخانه هاقرار گرفته است ، بخاطر تغيير اين نعمتهاي بزرگ مادي و معنوي به كفران نعمت و اسراف هاي بي مورد، برخي افراد جامعه را به انسانهاي طغيانگر ظالم تبديل كرده است .

علت ناسپاسي انسان ها :

1)     ناديده گرفتن نعمت هاي الهي 2) اسراف در زندگي تجملي 3) قناعت نداشتن در زندگي در بعد مادي 4) آرزوهاي طولاني و بي هدف 5) نداشتن الگوي خوب در زندگي 6) توجه و غرق شدن در هواي نفساني و تمايلات شهواني 7) داشتن دوستان ناباب و غير صالح 8) دوري از معنويت   9) بي توجهي به سفارش انبياء و ائمه (ع) 10) نااميدي از رحمت وعنايت خداوند در زندگي و كار روزمره 11) دوري از آموزه هاي ديني و اسلامي 12) غرور و خود ستائي انسان ها در نعمت

حضرت علي (ع) در حديثي شريف فرمودند : براي نعمت ها ، پيش از آن كه از شما جدا شوند ، همدمي نيكو باشيد زيرا نعمت ها مي روند و به نحوه رفتاري كه همدمش با آن كرده است گواهي مي دهند .

وظيفه مومن در برابر نعمت ها :

1)  شناخت نعمت هاي خداوند و آنها را مالك حقيقي نداند . 2) در باربر نعمت هاي خداوند بذل نعمت داشته باشد . 3) خودش سبب زوال نعمت الهي نشود . 4) استفاده صحيح از نعمت ها و آنها را در راه معصيت هزينه نكردن . 5) شكر نعمت ها سبب ازديادي آنها مي شود .

نمونه اي از نعمت هاي خداوند در قرآن كريم :

1) آسمان (( خلق السماوات ))  2) زمين (( والارض ))  3) چهارپايان (( والانعام ))  4) پوشش (( لكم فيهادف )) 5) گوشت (( منها تاكلون )) 6) جمال وزيبايي (( فيها جمال ))  7) هدايت  (( قصدالسبيل ))  8)  آب (( منه شراب ))9 ) مراتع (( فيه تسيمون ))   10)  ميوه ها (( ومن كل الثمرات )11) شب و روز (( و سخر لكم الليل و النهار )) 12) خورشيد و ماه ((والشمس والقمر ))  13) دريا و جواهرات دريايي (( سخر البحر ))  14) راه ها (( وسبلا ))  15) شير خالص (( كبنا خالصا ))   16) همسر (( من انفسكم ))  17) فرزندان و نوه ها  (( من ازواجكم ))  18) كوه ها (( من الجبال اكنانا ))

همنشين حضرت داود (ع) در بهشت :

 روزي حضرت داود (ع) در مناجاتش از خداوند خواست همنشين او را در بهشت به وي معرفي كند . از جانب خداوند ندا رسيد كه : (( فردا از دروازه شهر بيرون برو اولين كسي كه با او برخورد نمايي همنشين تو در بهشت مي باشد . روز بعد ، حضرت داود (ع) به اتفاق پسرش سليمان از شهر خارج شدند و پيرمردي را ديدند كه پشته هيزمي از كوه پايين آورد تا بفروشد . پير مرد كه متي نام داشت كنار دروازه شهر فرياد زد : كيست كه هيزم بخواهد ؟ يك نفر پيدا شد و هيزمش را خريد. حضرت داود (ع) پيش او رفت و سلام كرد و گفت : آيا ممكن است امروز مارا مهمان كني ؟  پيرمرد گفت مهمان حبيب خداست بفرماييد . پيرمرد با پولي كه از فروش هيزم به دست آورده بود مقداري گندم خريد وقتي آنها به خانه رسيدند، پيرمرد گندم را آرد كرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلوي مهمان هايش گذاشت . وقتي شروع به خوردن كردند ، پيرمرد هر لقمه اي كه به دهان مي برد ابتدا بسم الله الرحمن الرحيم و در آخر الحمدلله مي گفت و بعد از غذا دست به طرف آسمان بلند كرد و گفت : هيزمي را كه فروختم ، درختش را تو كاشتي و بزرگ كردي ، تو آن درخت را خشك كردي ، نيرو كندن هيزم را تو به من دادي ، مشتري را تو فرستادي كه هيزم ها را بخرد و گندمي را كه خورديم ، بذرش را تو كاشتي ، وسايل آرد كردن و نان پختن را نيز تو به من دادي ، در برابر اين نعمت ها من چه كرده ام ؟ پيرمرد اين حرف ها را مي زد و گريه مي كرد . داود (ع) نگاه معني داري به پسرش كرد ، يعني همين است علت اين كه او با پيامبران محشور مي شود .

انسان در برخورد با نعمت ها چهار حالت دارد :

1)      حسادت     2 ) بخل     3) ايثار     4) غبطه

انسان پيش خود مي گويد : حال كه ما فلان نعمت را نداريم ، پس ديگران هم نداشته باشند در نتيجه حسادت مي كند ، گاهي مي گويد ما برخوردار از اين نعمت باشيم اما ديگران نبايد برخوردار باشند در نتيجه بخل پيدا مي كند ، گاهي مي گويد ديگران از نعمت برخوردار باشند اگرچه به قيمتي كه ما محروم باشيم در نتيجه ايثار پيدا مي كند ، گاهي مي گويد ديگران از نعمت برخوردارند اي كاش ماهم بهره مند مي شديم در نتيجه غبطه پيدا مي كند .

نمونه اي از كفران نعمت :

رسول اكرم (ص) فرمود : در روزگار گذشته قوم دانيال نبي بر اثر كفران نعمت دچار قحطي شدند و كارشان به آدم خواري كشيد ، زن بچه داري به زن ديگري كه او نيز فرزند داشت پيشنهاد كرد كه فلاني بيا امروز من بچه خود را مي كشم و هردو نفر گوشتش را مي خوريم و روز بعد تو بچه ات را بياور و بكش تا هر دو او را بخوريم ، هر دو قبول كردند . زن اول كه خودش پيشنهاد دهنده بود از فرزندش دل كند و هردو نفر طفلش را قطعه قطعه كردند و خوردند ، نوبت بعد كه گرسنه شدند زن اولي به دومي گفت فرزندت را بياور و بكش ، زن دوم نپذيرفت و ازكشتن فرزند خود امتناع كرد و كارها آنها به دعوا كشيد و براي حكميت به دانيال نبي (ع) مراجعه كردند . دانيال نبي از شنيدن اين خبر خيلي سخت ناراحت شد و گفت: كار گرسنگي به اينجا كشيده است ؟ گفتند : بلي از اين هم سخت تر شده است . دانيال دست به دعا برداشت و از پيشگاه الهي درخواست تفضل و رحمت كرد و خداوند قحطي را برطرف كرد .



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1459
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

 رزق و روزي

وا‍ژه هاي كليدي :رزق ، انواع رزق ، رزق كريم ، انفاق رزق ، طيبات رزق ، رزق بي حساب ، رزاقيت خداوند ، طلب رزق ، تقدير معيشت

معناي رزق :گاهي بر عطاي جاري در دنيا يا آخرت گفته مي شود و گاهي به بهره و نصب و گاهي آنچه به شكم جاندار مي رسد و با آن تغذيه مي كند اطلاق مي شود . رزاق به خالق رزق و عطا كننده رزق و آن كسي كه سبب رزق مي شود هم گفته مي شود بنابراين رزاق در حقيقت خداوند تبارك و تعالي است و به انساني كه در وصول رزق سبب مي شود هم گفته مي شود ، ولي رزاق به جز خداوند به كسي ديگر گفته نمي شود ، رزق در تعبيري به معناي روزي و هرچيزي كه از آن نفع بردارند ودر تعبير ديگر به آميزه اي از عطا و بخشش نيز گفته مي شود .

رزاق :در قرآن كريم :   ((  ان الله هوالرزاق ذوالقوه المتين )) همانا خداوند بسيار روزي دهنده و صاحب نيروي استوار است .

آنچه از اين آيه حاصل مي شود اينكه رزق در حقيقت جز به خداوند نسبت داده نمي شود ، زيرا مقام ، مقام حصر است منحصر كردن رزاقيت در خداوند و نيز آيه ديگر :(( وارزقوهم فيها واكسوهم )) از مال سفيهان به اندازه نيازشان به آنها روزي و پوشاك بدهيد . پس تنها خدا رزاق است .

انواع رزق :

رزق بر حسب اعتبارات به انواع مختلف تقسيم مي شود :

الف ) رزق حلال و رزق حرام :

رزق حلال : به رزقي گفته مي شود كه از طريق مشروع (( طبق نظر دين )) به دست آمده باشد .

رزق حرام : به رزقي گفته مي شود كه از طريق نامشروع برخلاف نظر دين به دست آمده باشد .

رسول اكرم ( ص ) فرمود : (( العباده سبعون جزء و افضلها جزء طلب الحلال )) ( 1)عبادت هفتاد بخش است و بهترين بخش آن طلب رزق حلال است همچنين آن حضرت فرمود :(( من اكل من كديده حلالا فتحله ابواب الجنه يدخل من ايهاشاء ))هركس از دسترنج خود به طور حلال روزي بخورد خداوند درهاي بهشت را به روي او مي گشايد كه از هردري مي خواهد وارد شود و در جاي ديگر فرمود : (( طلب الحلال فريضه علي كل مسلم و مسلمه ))طلب روزي حلال بر هر مرد و زن مسلماني واجب است .رسول اكرم ( ص ) درباره رزق حرام فرمود : (( من اكتسب مالا من غير حله كان زاده الي النار ))(2)هركس مالي را از غير حلال به دست آورد ، همان توشه او به سوي آتش دوزخ است .

سوال :  اگر روزي دهنده هر بنده اي خداوند است و آن بنده اگر از راه حرام كسب معاش كند آن فرد گناهكار است و بازهم خداوند روزي وي را عطا مي كند ؟پاسخ : رازقيت عامي كه خداوند در قرآن (( وما من دابه في الارض الاعلي الله رزقها )) بيان فرموده برحسب تكوين است نه تشريع . همه موجودات عالم كه خلق شده اند خداوند راه استفاده از آنها را به آدم ياد داده است ، پس خداوند رازق و رزاق همه چيز و همه است چه كافر و چه مومن و ...  .اما از لحاظ تشريع خداوند مقرر نموده كه اين نعمتهاي الهي را از راه مشروع بدست آورند در اين صورت رزق به صنف حلال متصف مي شود

ب ) رزق  طالب و رزق مطلوب :ا

مام علي (ع) در وصيت نامه خود به فرزندش امام مجتبي ( ع ) مي فرمايد : (( واعلم يا بني ان الرزق رزقان رزق تطلبه و رزق يطلبك فان لم تاتهاتاك )) اي فرزند من روزي بر دوقسم است ، يكي آن كه تو در پي آني و ديگري آنكه او به دنبال تو مي گردد كه اگر تو به سوي او نروي او به سوي تو مي آيد .

ج ) رزق تكويني و رزق تشريعي :

خداوند در عالم وجود هر موجودي را كه آفريده و نياز به تامينزندگي دارد اسباب طبيعي بدست آوردن امكانات زندگي را براي همگان فراهم كرده است و اين رزاقيت عام خداوند است كه همه موجودات از آن بهره مي گيرند و اين كرم خداوند است ، ولي خداوند براي بشر در رابطه با چگونگي بدست آوردند اين روزي مقررات و احكامي قرار داده است كه اگر از راه خودش و آن مقرر ات بدست بياورند آن رزق حلال است و اگر اينگونه نباشد حرام است .

د ) رزق كريم :

در مواردي از قرآن كريم از بعضي از روزيها به (( رزق كريم )) ياد شده است علامه طباطبائي ( ره ) مي نويسد : خداوند از روزي كريم،بهشت و نعمت هاي بهشت را در مواردي از كلام خود اراده كرده است . مانند : آيه كريمه ((‌فالذين امنوا و عملو الصالحات لهم مغفره و رزق كريم . رزق كريم آن روزي است كه همراه با كرامت باشد و روزي بهشتيان است چون بهشت پاداش اهل تقوا است و خداوند بيشتر كرامت را به اهل تقوا داده است و مقابل رزق كريم براي بهشتيان رزق دوزخيان است كه اهل جهنم اند . خداوند مي فرمايد : (( ان شجره الزقوم طعام الاثيم .. )). ( درخت زقوم خوراك دوزخيان است .)

ه ) روزي گشاده و روزي تنگ :

در قرآن كريم آمده : (( الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر )) خداوند روزي هركس را كه بخواهد گشاده مي كند و روزي هركس را بخواهد تنگ مي گرداند . فراخي و تنگي روزي به دست خداست و قرآن آن را به يك امر قطعي و مشهود براي انسان ياد مي كند البته همه اين كسب روزي بستگي به تلاش افراد دارد ، در كتب حديث و روايات فراواني درباره اعمالي كه روزي را وسعت مي بخشد ويا اعمالي كه موجب فقر و تنگي روزي مي شود آمده است ، در كتاب سفينه البحار حدود 40 عمل را ياد آور مي كند كه در وسعت روزي موثر است از جمله آنها : صله رحم ، حسن رفتار با همسايه

  تعقيب نماز صبح و عصر ، صبح زود براي طلب روزي رفتن ، همواره با طهارت بودن ، نماز جماعت ،ترك حرص ، شكر نعمت ، اجتناب از قسم ، دروغ ، شستن دست قبل از غذا خوردن ، هر روز 30 مرتبه گفتن سبحان الله ، استغفار و نماز شب و ...

عواملي كه موجب فقر و تنگي روزي مي شود : قسم دروغ ، زنا ، عادت به دروغ ، استماع قناء ، اندازه گيري نكردن درمعيشت ، ترك صله رحم ، خواب بين نماز مغرب و عشاء و پيش از طلوع خورشيد ، ظروف ناشسته در شب گذاردن ، كوتاهي در نماز اول وقت .امام علي (ع) در وصيت نامه خود به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) مي فرمايد :

((ثم جعل في يديك مفاتيح خزائنه بما اذن لك فيه من مسالته فهتي شئت استفتحتبا لدعاء ابواب نعمه)( آنگاه خداوند كليدهاي خزينه هاي خود را در دو دست تو قرار داد بدينگونه به تو اجازه داد كه از او مسالت نمايي ، پس هرزمان بخواهي مي تواني به وسيله دعا درخواست كني كه درهاي نعمت را به روي تو بگشايد . )

و) رزق حَسَن :

در برخي از آيات قرآن رزق را به صفت حسن ستوده است مانند : گفتگوي شعيب پيامبر باقوم خود : (( ياقوم ارايتم ان كنت علي بينه من ربي و رزقا حسنا )) اي قوم من خبر دهيد اگر من بر دليل آشكار از جانب خداوند باشم و روزي نيكويي به من داده باشد و تفسير الميزان در ذيل آيه شريفه آمده كه مراد از رزق  حسن ، وحي نبوت  است كه مشتمل بر اصول معارف و شرايع است . )

از مجموع آيات و روايات بدست مي آيد كه رزق حسن ، رزقي است كه ازآلودگي منزه و يا از معنويت والايي برخوردار باشد . امام موسي كاظم (ع) فرمود) من در برخي از زمين هاي كشاورزي ام كار ميكنم تا آن كه عرق از بدنمسرازير مي شود در حالي كه هستند كساني كه به جاي من كار كنند و مرا از كار كردن بي نياز كنند ولي من كار مي كنم تا خداوند ببيند كه من در جست و جوي روزي حلالم  )

مكاشفه علامه طباطبايي (ره) :

مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبايي (ره) مي فرمايد : (( در سالهايي كه در حوزه نجف بودم و به تحصيل علم مشغول بودم مرتب از جانب وصي مرحوم پدرم هزينه تحصيل من به نجف مي رسيد . يك وقتي كه در يك مساله علمي دقيق مشغول فكر بودم ناگهان توجه به پول و وضع روابط ايران و عراق رشته طلب را از دستم گرفت و به خود مشغول كرد . چند دقيقه اي بيشتر طول نكشيد كه شنيدم درب منزل را مي كوبند ، مردي را ديدم بلند بالا با محاسني حنايي و لباسي كه شباهت به لباس روحاني عصير حاضر نداشت و قيافه اي جذاب داشت به من گفت : من شاه حسين ولي هستم خداوند مي فرمايد : در اين مدت هجده سال كه گذشته است آيا تا به حال تورا گرسنه گذاشته ام كه درس و مطالعه ات را رها كرده اي و به فكر روزي ات افتاده اي؟ خداحافظي كرد و رفت .

از نجف به تبريز برگشتم و بر حسب عادت نجف بين الطلوعين قدم ميزدم . روزي از قبرستان كهنه تبريز مي گذشتم به قبري برخوردم كه از ظاهرش پيدا بود قبر يكي از بزرگان است وقتي سنگ قبر را خواندم ديدم قبر مردي دانشمند بنام (( شاه حسين ولي )) است و حدود 300 سال پيش از آمدن به درخانه من از دنيا رفته است .

    و به قول سعدي :

مخور گول ابليس تا جان دهد       هرآنكس كه دندان دهد نان دهد

         تواناست آخر ،خداوند روز        كه روزي رساند تو چندان مسوز



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1591
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

 خاتمیت پیامبر (ص)

معنای خاتمیت پیامبر (ص) چیست؟

در قرآن آمده: ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شی ء علیما.  

محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست لکن فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بر هر چیزی داناست. اصل معنی در لغت خاتم عاقبت هر چیز و وسیله اتمام است ولی گاه خاتم به معنی انگشتری گفته شده است و در این آیه شریفه با استفاده از قرائن کثیره کتاب و سنت و اجماع مسلمین مراد و منظور خداوند از لفظ خاتم النبیین اتمام نبوت و انبیاء به وجود حضرت محمد (ص) می باشد.

رسالت پیامبر اسلام:

1- اثبات رسالت     2- معجزات پیامبر اسلام     3- نوید پیامبران پیشین

برخی از گروههای انحرافی و فرقه های ضاله و ساختگی دشمنان اسلام از جمله بهاییان ادعا می کنند که کلمه خاتم در این آیه به معنای تمام کننده و ختم کننده انبیا نیست بلکه به معنای نگین انگشتری است یعنی پیامبر (ص) در دین انبیاء مثل نگین انگشتری بوده است البته این ادعا هیچ گونه پشتوانه عقلی و نقلی ندارد بلکه هدف اینها مشروعیت بخشیدن به فرقه ضاله خودشان بوده است.

چه دلایل قرآنی بر خاتمیت پیامبر اکرم (ص) وجود دارد؟

1- ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین ...                                                      

  محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست لکن فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بر هر چیزی داناست.

2- تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا.

بزرگ است خدایی که فرقان (قرآن) را بر بنده خویش نازل کرد تا بیم رسان جهانیان باشد.

3- ان الذین کفروا بالذکر اما جاء کم و انه لکتاب عزیز

 کسانی را که موقع نزول قرآن به انکار آن برخاستند مجازات خواهیم کرد.

4- و اوحی الی هذا القرآن لا نذرکم به و من

بگو این قرآن به من وحی شده است تا شما و هر که را قرآن به او می رسد به وسیله این قرآن بیم و انذار کنیم.

5- و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لا یعلمون.                                     

و ما تورا به عنوان بشارت دهنده و بیم رسان برای همه مردم فرستادیم ولی بیشتر مردم نادانند.

نتیجه آیات فوق:

1- آیه و لکن رسول الله و خاتم النبیین ا صراحت اعلام می کند که باب نبوت بسته شده است.

2- چهار آیه دیگر دلالت دارند که بعد از رسول خدا (ص) شریعت جدیدی و کتاب جدیدی نخواهد آمد.

اگر فرض کنیم خداوند پیغمبری بعد رسول خدا (ص) را مبعوث کند: 1- یا همان چیزهایی که بر پیغمبر اسلام نازل کرده است را باید تکرار کند که اینکار عبث و بیهوده و غیر ممکن است.      2- یا اینکه خدا باید چیزهایی را که به پیغمبر اکرم گفته نشده و ابلاغ نکرده باشد را به پیامبر بعد از رسول خدا وحی کند که در این صورت پیغمبر اسلام خاتم النبیین نیست و این در حالی است که خداوند آن حضرت را خاتم الانبیا گفته است پس نتیجه می گیریم خداوند به این آخرین پیغمبر همه قوانین و علوم و مقاصد خودش را از طریق وحی ابلاغ کرده است و ابلاغ دیگری نخواهد داشت و استناد آیه قرآن: تبیانا لکل شیء  . قرآن بیانگر همه چیز است و همه چیز در قرآن گفته شده است.

دلایل سه گانه بحث خاتمیت:

1- دلیل اول: ضروری بودن مسئله: وقتی مسلمانان اتفاق واحد از ابتدای صدر اسلام تا کنون به خاتمیت پیامبر (ص) اعتقاد داشته اند و از طریق دلیل و منطق کافی به آگاهی پذیرفته اند قدر مسلم اصل خاتمیت را هیچ شبهه ای ندارند.

2- دلیل دوم: در پنج آیه از آیات قرآن اشاره شده است ( احزاب/40 و فرقان/1 و فصلت/41 و انعام/19 و سباء/28) این آیات به روشنی خاتمیت رسول خدا (ص) را ثابت می کند که این خاتمیت از ضروریات دین است.

3- دلیل سوم: روایات:

روایتی که جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که آن حضرت فرمود: مثل من در میان پیامبران همانند کسی است که خانه ای را بتا کرده و کامل و زیبا شده تنها محل یک خشت آن خالی است هر کسی در آن وارد شود و نگاه به آن کند می گوید چه زیباست ولی یک خشت آن خالی است من همان خشت آخرم و پیغمبران همگی به من ختم شده اند.

سوال: جامعه  بشری دائما در حال تغییر است با خاتمیت پیامبر (ص) قوانین ثابت اسلام چگونه به نیازهای جامعه اسلامی پاسخ داده می شود؟ پاسخ: اسلام دارای دو گونه قوانین است. 1-  یک قسم از قوانین ثابت و قابل تغییر نیست مثل اعتقاد به خداوند و یگانگی خداوند و اجرای حدود عدالت ، مبارزه با هر ظلم و اجحاف و ...   2- قسم دوم قوانین اسلام یک سلسله اصول کلی و جانبی است که با دگرگون شدن موضوعات آن شکل تازه ای به خود می گیرد مثل نگاه اسلام در موضوع دفاعی و نوع اسلحه جنگی ،استقلال و تمامیت ارضی،جلوگیری از نفوذ دشمنان،چگونگی احکام مسائل جدید و پیشرفت علم و صنعت.

 رسول خدا (ص) در پایان خطبه حجة الوداع که یک وصیت نامه جامع است مساله خاتمیت را صریحا عنوان نموده است و می فرماید: الا فلیبلغ شاهدکم غائبکم لا نبی بعدی و لا امة بعدکم. حاضرا به غائبان این سخن را بگویند که بعد از من پیامبری نیست.

منظور از رحمة للعالمین بودن پیامبر اکرم (ص):

در آیه 107 سوره انبیاء درباره پیامبر اکرم (ص) خداوند فرمود: و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین. ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم . عموم مردم دنیا از رحمت رسول خدا بهره مند هستند این رحمت مثل آن است که یک بیمارستانی مجهز و با همه امکانات برای درمان همه نوع بیماری تاسیس می شود و هیچ بیماری برای درمان خودش نگرانی نداشته باشد و آن حضرت طبیب دوار و سیار بود و درهای رحمت به روی همگان باز است ممکن است گروهی استفاده کنند و گروهی از روی لجاجت بی بهره باشند تعبیر به عالمیان یک تعبیر جهانی است و شامل تمام عصرها و زمانها می شود و این آیه اشاره به خاتمیت پیامبر (ص) است زیرا وجود آن حضرت برای همه انسانهای فعل و آینده تا پایان جهان است و حتی این رحمت شامل فرشتگان هم می شود.

علت ختم نبوت پیامبر اکرم (ص) چیست؟

1- دین یک حقیقت و یک راهی است که همه ادیان آسمانی در آن اشتراک دارند و اصول ادیان خلاصه می شود در ایمان به خدا،ایمان به معاد،ایمان به پیامبران،وظایف و تکالیف اخلاقی،عبادی و اجتماعی انسانها

2-گرچه همه ادیان در اصول اشتراک نظر دارند اما همه آنها یکسان و در یک سطح نیستند بلکه در نوع مراسم عبادی و اجرای قوانین الهی و مقررات اجتماعی اختلاف نظر دارند به مرور زمان و آمدن پیامبران این اختلافات دیدگاه کمتر می شود و قرآن کریم به خاتم رسل نازل شده است تا عالی ترین حقایق و مقررات و قوانین الهی به مردم ابلاغ شود و این قرآن قانونی جهانی برای همگان است و هرگز کهنه نمی شود.

3- پیامبر اکرم (ص) برای نگهداری و حفظ علوم نبوت و احکام اسلام تدبیر دیگری را نیز اتخاذ کرده است و آن نصب امام معصوم (ع) است البته به دستور خداوند امام معصوم مرجع پاسخگویی به همه نیازهای مسلمانان است.

4- اجازه اجتخاد و استنباط احکام از قرآن ، سنت و سیره معصومین با استفاده از عقل است فقهاء علاوه بر در اختیار داشتن قرآن با مراجعه به روایات معصومین با روش اجتهاد و بررسی آنها نیازهای مسلمانان را پاسخ می دهند.

5- مردم عصر پیامبر (ص) از لحاظ رشد عقلی به حدی رسیده بودند که علوم نبوت را کاملا ارج می نهادند و در حفظ آن کوشا بودند و در چنین زمانی قرآن نازل شد و احکام جامع ابلاغ شد و به وسیله امامت دین و رسالت و نبوت پیامبر (ص) به اتمام رسیده است و ائمه (ع) حافظان دین هستند و در چنین شرایطی است و نیازهای آنها کامل می شود و دیگر نیاز به پیامبران جدیدی نیست اما برای پیامبران قبل چنین امکانات ویژه ای فراهم نبوده است.

دین اسلام مسئولیت حفظ و نگهداری و تبلیغ دین را عهده سه گروه قرار داده است:

1- به عهده امام معصوم (ع) شیعه معتقد است که بعد از پیامبر اکرم (ص) مسئولیت و نگهداری دین بر عهده امام معصوم (ع) است و رسول خدا (ص) در حیاتش این انتصاب را انجام داده است.

2- فقها و علمای دین: علمای برجسته دینی وارثان پیامبرانند رسول خدا (ص) فرمود: علمای امت من مانند پیامبران بنی اسرائیل هستند. (1)

3- عقل انسان: یکی از اهداف بزرگ پیامبران تکمیل عقل ها بوده است پیامبر (ص) و ائمه (ع) موضوعات و مسائل عقلی را به مردم معرفی نموده و از آنان خواسته اند که در شناخت حقایق ، عقل خویش را به کار گیرند و از آن پیروی نمایند.

از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که با ارسال پیامبر اسلام نیازی به بعثت پیامبران جدید نیست و حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر و ختم کننده همه انبیاء است.

       آنی که مسیحات ز بیماران است       صد یوسف مصر از خریداران است       

        در دست تو خاتمی که جبریل آورد     انگشتر زنهار گنه کاران است  



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1892
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : سه شنبه 21 مرداد 1393

فلسفه و حقیقت امامت

تعریف امامت:

واژه امامت در لغت به معنی رهبری و پیشوایی و امام به معنای مقتدا و پیشوا است. خواه انسان باشد یا چیز دیگر چنان که ابن فارسی گفته است: امام کسی است که در کارها به او اقتدا می شود و پیامبر (ص) ائمه امام رعیت و قرآن امام مسلمان است.

در تعاریف اسلامی غالبا امامت را ریاست و رهبری عمومی جامعه در زمینه امور دینی و دنیوی دانسته اند و در جای دیگر امامت جانشینی         پیامبر اکرم (ص) در برپا داشتن دین است به گونه ای که پیروی و اطاعت از او بر همه مسلمانان واجب است.

ابعاد گوناگون مسئله امامت:

1- بعد اعتقادی: حفظ و بقای دین به امامت وابسته است امامت یک مسئله اعتقادی است و حدوث دین وابسته به نبوت و ادامه آن وابسته به امامت می باشد یعنی همانگونه که اعتقاد به نبوت واجب است اعتقاد به امامت نیز واجب است.

2- بعد سیاسی: سیاست عبارت است از تدبیر امور جامعه از طریق تدوین قوانین و اجرای آن ، اصلاح زندگی مادی و معنوی بشر از طریق تعلیم معارف الهی و اجرای احکام الهی فلسفه اصلی امامت را تشکیل می دهد و در اجرای احکام دین امامت نقش محوری را دارد.

3- بعد تاریخی: مسئله امامت در امتداد نبوت و خاتمیت است و در مرحله آغازین اسلام ریشه و تاریخ گذشته دارد و تا پایان دنیوی وجود خواهد داشت.

فلسفه و ضرورت امامت چیست؟

1- تببین و تفسیر قرآن: دوری از تحریف در تفسیر قرآن، بیان علم و حقایق قرآن، تفسیر علوم قرآن بعد از رسول خدا (ص) به عهده امام معصوم (ع) است چنانکه در قرآن آمده: و ما یعلم تاویله الاّ الله و الراسخون فی العلم. و در روایات آمده که ائمه راسخان در علم می باشند.

2-قضاوت در اختلافات: اختلاف و نزاع در هر عصری ممکن است وجود داشته باشد یکی از وظایف مهم امام معصوم (ع) رفع این منازعات و اختلافات عمومی مردم است تا حقی از کسی از بین نرود.

3-ارشاد و هدایت انسانها: احکام دینی و مسائل اخلاقی و اجتماعی زمانی در جامعه دینی تحقق پیدا می کند که امام معصوم (ع) به قصد ارشاد و هدایت آنها در این زمینه گام بردارد و جامعه را اصلاح کند.

 4- اتمام حجت بر بندگان: یکی از وظایف معصوم (ع) اتمام حجت بر بندگان خداوند است تا زمینه بهانه تراشی افراد سست ایمان را بگیرد      و از طرفی هیچ چیزی پنهان نباشد و این اتمام حجت توسط معصوم (ع) باعث می شود که حجت ها و دلایل خداوند بر جامعه و آحاد مردم برای همیشه حفظ و باقی بماند و معصومین (ع) جانشینان خداوند بر روی زمین هستند.

5- برقراری عدل و امنیت: برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد امنیت در جامعه از وظایف مهم معصوم (ع) است. سید مرتضی (ره) با استفاده از قاعده لطف خداوند در باب امامت می گوید: هر عاقلی که از شیوه زندگی اجتماعی و عادات مردم آگاه است می داند که هر گاه در میان مردم رهبری با تدبیر و قدرتمند وجود داشته باشد ظلم تباهی از بین رفته و یا دست کم مردم به رعایت عدل و انصاف نزدیکتر خواهند بود و اگر چنین رهبری نباشد عکس آن خواهد شد.

آیات امامت در قرآن:

1- ان الله یامرکم ان تودوا الامنت الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل

2- یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم

3- الیوم اکملت دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلم دینا

4- و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار.

5- انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و هم راکعون.

برخی روایات درباره امامت:

1- امام صادق (ع): اگر بندگان پیشوای ستمگر را که از جانب خدا نیست به رهبری انتخاب می کردند، خداوند کارهای شایسته ای را که انجام می دهند نخواهد پذیرفت.

2- امام موسی کاظم (ع): امامت نور و روشنایی است همان که خداوند فرمود: به خدا و پیامبر او و نوری که فرو فرستادیم ایمان آورید در ادامه حضرت فرمود: نور همان امام است.

3- امام رضا (ع): امامت ریشه بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است  و در جای دیگر فرمود: امامت زمام دین است و شاخه بر افراشته آن است.

 4- امام صادق (ع): در روز قیامت از جانب خداوند ندا می آید که هر کسی در دنیا به امامی اقتدا کرده باید در پی او به همان جا رودکه او را می برند.

5- رسول خدا (ص): مثل خاندان من در میان شما به کشتی نوح شبیه اند که هرکه بر آن سوار شد نجات یافته و هرکه از آن بازماندغرق میشود.

ارزش اعتقاد به مقام امامت:

میسر بن عبد العزیز از شیعیان است میگوید: به حضور امام صادق (ع) رسیدم و عرض کردم: در همسایگی ما مردی زندگی می کند که من شب برای نماز بیدار نمی شوم مگر از صدای قرائت قرآن و راز و نیاز وی و شدیدا اهل ترک گناهان است، امام صادق (ع) فرمود: آیا اعتقاد به ولایت ما اهل بیت داری؟ گفتم تحقیق نکرده ام. سال بعد در موسم حج از احوال او پرسیدم متوجه شدم که اعتقادی به امامت ائمه اطهار (ع) ندارد و در حج به محضر امام صادق رسیدم و از احوال همسایه خود گفتم که اعتقادی به ولایت ندارد حضرت فرمود: ای میسر به خداوند سوگند اگر کسی عمر بسیار کند و بین رکن و مقام ابراهیم و قبر و منبر رسول خدا که اینقدر با شرافت است هزار سال به عبادت خدا سرگرم باشد و سپس او را مظلوم و بی گناه در بسترش مانند گوسفند سر ببرند و خدا را با آن حال ملاقات کند ولی دارای اعتقاد به ولایت ما نباشد کلان حقیقا علی الله یکبه علی منخریه فی نار جهنم  ، بر خداوند روا باشد که او را به رو در آتش دوزخ بیفکند.

نتیجه آیات و روایات در امامت:

1- امامت، فلسفه خلقت جهان است، یعنی بدون وجود امام آفرینش آسمانها و زمین و آدمیان لغو و بی حاصل خواهد بود.

2- امامت، واسطه رسیدن انسان و دیگر موجودات که شایستگی کمال و هدایت الهی را دارند مطلوب است یعنی امام واسطه رسیدن به مطلوب که همان معرفت الهی است می باشد.

یک دسته بندی دیگر ضرورت امام معصوم در زمین:

1- وجود امام و پیشوای الهی در هر زمان امری است ضروری و اجتناب نا پذیر.

2- رهبران معصوم، خلفای خداوند در زمین هستند.

3- حجت ها و رهبران الهی، کامل ترین انسانهای عصر خویش اند.

4- رهبران و حجت های خداوند فلسفه آفرینش انسان و جهان به شمار می آیند.

شبهه: مقام نبوت و امامت را چگونه از همدیگر جدا می کنیم؟

پاسخ: مقام نبوت مقام وحی است و ابلاغ احکام و شریعت الهی، پیامبر (ص) مامور ابلاغ شریعت الهی است اما مقام امامت کامل کننده ابلاغ نبوت بعد از نبی (ص) هستند و مقام امامت در واقع تببین و تفسیر کننده نبوت و وحی نبی (ص) هستند هم از طریق گفتار و هم از راه رفتار، با این وجود هیچگونه تداخلی در ماموریت همدیگر ندارند بلکه نتیجه کار نبوت و امامت کامل و پیاده کردن دین الهی در روی زمین هستند.

اخلاق نیک امام معصوم (ع):

روزی شخصی به امام سجاد (ع) نا سزا گفت غلامان تصمیم گرفتند جوابش را بدهند امام فرمود: رهایش کنید آنچه بر ما مخفی است بیشتر است از آنچه می گویند سپس به او فرمود: آیا نیازی داری؟ آن مرد شرمنده شد و اظهار پشیمانی کرد و لباس امام را گرفت و عذر خواهی کرد امام دستور داد به او هزار درهم بدهند، آن مرد برگشت در حالی که فریاد می زد و می گفت: گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا (ص) هستی.

هر چه می خواهید از من بپرسید:

اصبغ بن نباته می گوید: هنگامی که مردم با علی بن ابی طالب به جهت خلافت بیعت کردند حضرت به مسجد رفتند فرمودند: پیش از آنکه مرا از دست بدهید هر آنچه می خواهید از من بپرسید سوگند به خدا من به قرآن و تاویل و تفسیر آن از هرکسی مدعی دانستن آن علم باشد دانا ترم سوگند به کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر از هر آیه قرآن سوال کنید شما را بر وقت نزول و نیز خصوصیات کسانی که آیه درباره آنان نازل شده است آگاه می سازم.

نکات مهم درباره امامت:

1- امامت عهد الهی است و همیشه باید این عهد بین خدا و مردم وجود داشته باشد.

2- امامت جزو رکن اصلی و ریشه اسلام است.

3- پذیرش امامت یک اصل عقلی است.

4- امامت در متن زندگی مردم جاری است نه در حاشیه زندگی مردم.

5- امامت باعث آرامش و سعادت جامعه می شود.

6- امامت تکمیل کننده مقام نبوت و رسیدن به کمال و هدایت الهی می شود.

7- عبادت بدون پذیرش ولایت ائمه و امامت آنها هیچ فایده و خاصیتی

              جافظ از دست مده دولت این کشتی نوح                           ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت 



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1460
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : دو شنبه 20 مرداد 1393

بسمه تعالی

ویژه گی های پیامبر اکرم (ص)

پیامبر اکرم (ص) در قرآن :  خداوند متعال در قرآن کریم پیامبر (ص) را با چهار صفت بسیار مهم به مردم معرفی می کند  . لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین روف رحیم.  توبه/128

1)مردمی است: چون از مردم است به همه دردها و مشکلات آنها شناخت دارد (من انفسکم)

2) دلسوز است: از هر گونه ناراحتی و رنج و زیان مردم سخت ناراحت می شود ((عزیز علیه)) راضی به رنج و مشکلات مردم نیست.

3)علاقه مند به مردم :  عشق و محبت بسیار به خیر و سعادت و پیشرفت و بزرگی و هدایت مردم  دارد ((حریص علیکم)) برای هدایت و پاکی مردم حریص است .

4) مهربان و رئوف: نسبت به مومنین مهربانی و رافت خاصی دارد.((روف رحیم))

این چهار ویژه گی پیامبر اکرم (ص) از زبان قرآن یعنی : مردمی ، دلسوز ، علاقه مند به مردم، مهربان و رئوف درس بزرگ اخلاقی برای همگان است .

ویژه گی های فردی پیامبر اکرم (ص):

1) تاریخ تولد و محل تولد: پیامبر اکرم (ص) در 17 ربیع الاول عام الفیل ازآمنه بنت وهب و عبداله در شهر مکه در کنار شعب ابوطالب  به دنیا آمد وی از کودکی مادرش را از دست داد و حلیمه سعدیه او را شیر داده است ، و نیز در کودکی پدرش را از دست داد و به سرپرستی جدش و عموی بزرگوارش بزرگ شد .

2)اجداد و نیاکان: اجداد آن حضرت از بزرگان و سرشناسان عرب بوده اند ، و همه آنها از پاکان و افراد مورد احترام و نیز پرده داران کعبه بودند.

ویژه گی های روحی پیامبر اکرم (ص):

1)صداقت وشخصیت: صداقت و پاکی رسول خدا (ص) در آینه تاریخ کاملا روشن است و گفته شده که اخلاق پیامبر اکرم (ص) اخلاق قرآنی است،دارای شخصیت یک رنگ با همگان بود .

2) قاطعیت و ایمان: نوع برخورد با دوستان و مومنین از روی محبت و صداقت بود و در برابر دشمنان قاطع بود و زیر بار انتظارات آنها نمی رفت .

3)التزام عملی به گفتار: گفتار و رفتار پیامبر اکرم (ص) هم آهنگی داشت .  

 4) مهر ورز ی: مهمترین دلیل پیشرفت اسلام و نفوذ آن در دل همگان ، محبت ورزی و ساده زیستی نزد همگان در اوج قدرت بود .

5) تواضع و فروتنی: پیامبر اکرم (ص) با وجود اینکه دارای همه عظمت و بزرگی بود اما از غرور و تکبر و خود بینی به دور بود و با همه متواضع بود .

طرح یک شبهه و پاسخ: دشمنان پیامبر اکرم (ص) با استناد به آیه قرآن : ((محمد رسول ا... و الذین معه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم)) فتح/29 (با کفار سخت گیر و با مومنان مهربان است)  آیا این کار (سخت گیری با کفار) در دین اسلام نوعی  بی رحم نیست ؟

برخی نویسندگان مسیحی پیامبر اکرم (ص) را به قساوت و آدم کشی متهم می کنند  در حالی که در جنگ های صلیبی صدها هزار مسلمان را قتل عام کردند و در اسپانیا بعد از غلبه بر مسلمانان رود خانه خون به راه انداختند در حالی که شعار دین آنها محبت و مهرورزی بود و در حالی که حضرت عیسی (ع) فرمود: اگر صیلی به صورتتان زدند خشمگین نشوید . یا جنگ جهانی اول و دوم و بمباران اتمی هیروشیما و... اینها به کلمه کفار توجه نکرده اند که منظور از آن چه نوع کافری است اگر مقصود اهل کتاب باشند که اسلام نسبت به آنان بیشترین محبت را کرده است اگر مقصود از کافران مشرکان و مادی گرایان باشد سخت گیری مفهوم دارد آنها هرگز به پیمان و عهد خود وفادار نبودند اینها کافرانی هستند که سر ستیز با اسلام و دین را دارند به غیر از اینها پیامبر اکرم (ص) به استناد آیه قرآن با همگان مهربان بودند. و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین(( ما تورا نفرستادیم مگر اینکه برای جهانیان باشی)) انبیاء /107

پیامبر اکرم (ص) از نگاه حضرت علی (ع) :  

حضرت علی(ع) پیامبر اکرم (ص) را با اوصاف بسیار زیبا به مردم معرفی می کنند:

طبیب دوار بطبه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه یضع ذلک حیث الحاجه الیه من قلوب عمی و اذان صم والسنه بکم متتبع ... پزشک سیار است او برای درمان بیمارانش حرکت می کند و خود به سراغ آنان می رود و دردشناس است دردها را به خوبی تشخیص می دهد حتی بیماریهای روحی و روانی را می شناسد نسخه های او تمام بیماری ها حتی قلب های کور و گوش های سنگین و زبان های لال را شفا می دهد و با داروی خود به دنبال بیماران غافل و سرگردان است .         نهج البلاغه/خطبه/108

بهترین اسوه:

خداوند پیامبر اکرم (ص) را نیکو آفرید و تربیت کرد وی سرشار از فضائل انسانی و صفات پسندیده بوده است و آراسته به همه سجایای اخلاقی بود به همین دلیل خداوند در قرآن او را اینگونه توصیف کرد: ((و انک لعلی خلق عظیم))و بهترین الگوی شایسته برای مسلمانان است و خداوند به ما دستور داده است برای رسیدن به کمال و رضوان الهی از او پیروی کنیم  و او را الگو قرار دهیم. لقد کان لکم فی رسول ا... اسوه حسنه لمن کان یرجوا... و الیوم الاخر و ذکر ا... کثیرا .                 احزاب/21

دهها هزار حدیث درباره گفتار و کردار و سفارشات آن حضرت درباره فضائل اخلاقی و دوری از رذایل وارد شده است .

دیگر خصوصیات و خلقیات رسول خدا(ص):

1) امین و امانتدار بود 2)صبور و بردبار بود 3) بزرگوار و جوانمرد بود4) درست کردار بود 5) نظیف و معطر بود 6) خوشرفتار با مردم بود 7) استقامت در هدفش داشت 8) پاسداری از قانون می کرد 9) وفادار به عهد و پیمان بود 10) رازدار بود و اسرار دیگران را حفظ می کرد .

نمونه رازداری پیامبر اکرم (ص):

پیامبر اکرم (ص) وقتی برای فتح مکه حرکت می کرد هیچ کس نفهمید کجا می خواهد برود و همه لشکر را بسیج کرد و گفت بیرون برویم گفتند کجا؟ فرمود: بعد معلوم می شود به هیچ کس اجازه نداد که بفهمد ، تا نزدیک مکه رسیدند هیچ کس نمی دانست برای چه می روند قریش هنوز خبر نداشتند که پیامبر اکرم (ص) دارد به مکه می آید دشمنان را یک طور و یک جور نمی دانست بعضی از دشمنان ، دشمنانی بودند که دشمنی انها عمیق بود اما پیامبر اکرم (ص) می دید که اینها خطر عمده ای ندارند با اینها کاری نداشت و نسبت به انها آسانگیر بود ، البته برخی از آنها اهل خطر بودند که پیامبر اکرم (ص) آنان را مراقبت می کرد و زیر نظر داشت مثل عبداله ابن ابی ، وی مافق درجه یک بود علیه پیامبر اکرم (ص) توطئه می کرد لکن چون وی را زیر نظر داشت کاری به کار او نداشت اندگی قبل از رحلت پیامبر اکرم (ص) از دنیا رفت و پیامبر اکرم (ص) او را تحمل کرد و با برخی از دشمنان سخت گیر بود تا جایی که برخی از آنها را مثل طایفه خائن بنی قریظه که چند صد نفر بودند در یک روز به قتل رساندند و بنی نظیر و بنی قینقاع را بیرون کرد و خیبر را فتح کرد . چون اینها دشمنان خطرناکی بوند در ابتدا پیامبر اکرم (ص) با همه مهربان بود و آنها خیانت کردند و از پشت خنجر می زدند و توطئه می کردند وقتی رفت و مکه را فتح کرد چون دیگر خطری از جانب آنها نبود حتی امثال ابی سفیان و..... نوازش کرد در مقابل وسوسه های دشمن ، هوشیار ، در مقابل مومنین، خاکسار در مقابل دستور خدا، مطیع محض و عبد به معنای واقعی در مقابل مصالح مسلمانان بی تاب.      سخنان مقام معظم رهبری –خطبه اول نماز جمعه 23/2/79

100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم (ص):

1

با آرامی و وقار راه می رفت

26

با فقرا هم غذا می شد

2

در راه رفتن قدم را به زمین نمی کشید

27

دعوت بردگان و غلامان را می پذیرفت

3

نگاهش پیوسته بر زمین بود

28

هدیه را ازهمه قبول می کرد

4

سبقت در سلام داشت

29

اهل صله رحم بود

5

هنگام دست دادن زود دست خودش را نمی کشید

30

به خویشاوندان احسان می کرد

6

هنگام صحبت با مردم عزیز می داشت آنان را

31

کار خوب را تشویق می کرد

7

به روش ارباب با کسی صحبت نمی کرد

32

آنچه مصلحت دین بود بیان می کرد

8

هرگز به کسی خیره نمی شد

33

عذر دیگران را می پذیرفت

9

هنگام اشاره کردن با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو

34

هرگز کسی را تحقیر نمی کرد

10

سکوت طولانی داشت

35

هرگز با القاب کسی را دشنام نمی داد

11

هنگام صحبت به سخنان دیگران خوب گوش می داد

36

هرگز اطرافیان خود را نفرین نکرد

12

هنگام گوش کردن کاملا به او نگاه می کرد

37

به دنبال عیوب دیگران نبود

13

هرگاه با فردی می نشست زود تر از فرد بلند نمی شد

38

با همه خوش رفتار بود

14

در مجلسی که یاد خدا باشد شرکت می کرد

39

هرگز مذمت نمی کرد و مدح کسی را بسیار نمی گف

15

در صدر مجلس نمی نشست

40

بدی را به نیکی جواب می داد

16

در مجلس جای اختصاصی برای نشستن نداشت

41

از بیماران عیادت می کرد

17

هرگز در حضور مردم تکیه نمی کرد

42

جویای احوالات اصحاب خود بود

18

رو به قبله می نشست

43

اصحاب را به بهترین نام صدا می زد

19

اگر در مجلسی می نشست و چیزی رخ می داد نادیده می گرفت

44

در کارها با اصحاب مشورت می کرد

20

خطای کسی را نقل نمی کرد

45

در جمع یاران دایره وار می نشست

21

کسی را در لغزش و خطا مواخذه نمی کرد

46

میان یارانش انس داشت

22

هرگز با کسی جدل نمی کرد

47

وفادار به عهد و پیمان بود

23

هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد

48

کمک به فقیر را خودش انجام می داد

24

پاسخ سوال را برای شنونده چند بار تکرار می کرد

49

اگر در حال نماز بود کسی می آمد نمازش را کوتاه می کرد

25

اگر کسی سخنی ناصواب می گفت در نقل نام او را نمی گفت

50

اگر در حال نماز کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد

51

عزیز ترین مردم نزد او کسی بود که خیر بیشتری به مردم می رساند

76

هر جا می رفت عبای خود را به عنوان زیر انداز استفاده می کرد

52

کسی از پیش او ناراحت می رفت

77

اکثر لباس آن حضرت سفید بود

53

اگر کسی حاجتی داشت برایش مقدور بود انجام می داد

78

چون لباس نو می پوشید لباس قبلی را به کسی می داد

54

هرگز جواب رد به کسی نمی داد مگر درخواست معاصی

79

جامه زیبای او مخصوص روز جمعه بود

55

پیران را بیشتر اکرام می کرد

80

هنگام پوشیدن کفش و لباس از سمت راست شروع می کرد .

56

توجه به غریبان را داشت

81

موها را شانه می کرد

57

افراد شرور را نیکی می کرد و آنان را مجذوب خود می کرد

82

معطر و خوشبو بود

58

لبانش همیشه تبسم داشت

83

همیشه با وضو بود

59

هنگام شادی چشمانش را می بست و زیاد شادی نمی کرد

84

نماز زیاد می خواند

60

اکثر خندیدن وی تبسم بود و صدای خنده اش بلند نمی شد

85

روزهای 13/14/15 هر ماه را روزه می گرفت

61

مزاح می کرد اما حرف لغو نمی زد

86

هرگز نعمتی را مذمت نمی کرد

62

نام بد را تغییر می داد و نام نیکو می گذاشت

87

نعمت کوچک خدا را بزرگ می دانست

63

بردباری اش بر خشم او صبقت می گرفت

88

هرگز از غذایی تعریف نکرد و از غذایی بدش نمی امد

64

برای قوت دنیا ناراحت نبود

89

موقع غذا هر چه حاضر بود  میخورد

65

برای خدا خشم سختی داشت

90

موقع غذا زود حاضر و دیر بلند می شد

66

هرگز برای دل خود از کسی انتقام نگرفت

91

تا گرسنه نبود غذا نمی خورد

67

دروغ را بد و ناپسند می دانست

92

معده اش دو غذت را جمع نمی کرد

68

در حال شادی و غم یاد حق بر زبان داشت

93

در غذا آروغ نمی زد

69

هرگز درهمی نزد خود پس انداز نکرد

94

با جمع غذا می خورد

70

در خوراک و پوشاک بیشتر از خدمتکاران نداشت

95

قبل و بعد از غذا دست را میشست

71

روی خاک می نشست و غذا می خورد

96

وقت نوشیدن آب سه جرعه می خورد

72

روی زمین می خوابید

97

بسیار با حیا بود

73

کفش و لباس خود را وصله می کرد

98

هنگام ورودبه منزل سه بار در می زد

74

با دست خود شیر می دوشید

99

زندگی خود را به سه قسمت : عبادت ، کار و استراحت تقسیم میکرد

75

سوار هر مرکبی می شد فرق نمی گذاشت

100

تا گرسنه نمی شد غذا نمی خورد و قبل از سیر شدن دست می کشید

مکارم الاخلاق طبرسی / منتهی الامال

         

 

 



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1782

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : دو شنبه 20 مرداد 1393

بسمه تعالی

هدف از آمدن پیامبران

ضرورت و لزوم بعثت انبیاء

1) لزوم بعثت انبیاء جهت شناخت آفرینش : وقتی انسان به جهان آفرینش نظر کند نمی تواند باور کند که جهان آفرینش بی هدف آفریده شده است . چرا خداوند این عالم را خلق کرد؟ راه سعادت و کمال چیست؟ پس از مرگ برای بشر چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ برای پاسخ به این سوالات نیاز به شخصی از جانب خداوند داریم که امین باشد و بتواند همه این سوالات را پاسخ دهد . هشام ابن حکم می گوید: فردی غیر مسلملا از امام صادق (ع) سوال کرد : لزوم بعثت انبیاء را چگونه ثابت می کنید؟ فرمود: وقتی ثابت کردیم آفریدگار و صانع داریم چون مردم نمی توانند با او در تماس باشند در میان بندگان پیامبری از جانب خداوند برگزیده می شود تا موجب نجات مردم باشند . اصول کافی کتاب الحجه حدیث 1  

2) نیاز به پیامبران برای آوردن قانون تکامل انسان: انسان برای رسیدن به تکامل حقیقی نیاز به قانون دارد و هیچ انسانی از رموز حقیقی عالم آگاهی ندارد و نیاز به راهنما دارد این قانون وحی است و پیامبران مفسر وحی قوم خود هستند .

امام رضا(ع) فرمود: چون در متن افرینش انسان و در میان غرایز و نیروهای مرموز و مختلفی که در وجود انسان است نیرویی نیست که بتواند رسالت تکامل انسان را بر عهده بگیرد و چاره ای جز این نیست که خداوند پیامبری داشته باشد که پیام او را به مردم ابلاغ کند و آنها را آنچه موجب ضرر به آنهاست آگاه کند . بحار /ج/11/ص40

قرآن کریم هدف از آمدن پیامبران را چه می داند :

1) پرورش و آموزش : هوا الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ..... جمعه/2 اوست خدایی که میان عرب امی پیامبری از خودشان برانگیخت تا بر آنها آیات وحی را تلاوت کند و آنها را پاک نموده و کتاب حکمت بیاموزد .

2) بندگی خداوند و مبارزه با طاغوت: ولقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا ا... اجتنبوا الطاغوت به تحقیق فرستادیم در هر امتی رسولی را که مردم را به عبادت خداوند و دوری از طاغوت دعوت نماید نحل/39

3) تامین عدالت و آزادی: لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...... ما پیامبران را با دلیلهای روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و میزان نازل کنیم تا مردم گرایش به عدالت پیدا کنند حدید /6 نتیجه هدف آمدن پیامبران برای این بود که مردم خداجو گردند .

راههای شناسایی پیامبران

فطرت هیچ انسانی اجازه نمی دهد که ادعای بدون دلیل را بپذیرد و کسی که مقام نبوت را از جانب خداوند دارد باید برای اثبات این مقام برای مردم دلایل قابل قبولی ارائه دهد و از طرفی عده ای با سود جویی و کسب شهرت طلبی نیز ادعای باطلی از این مقام را دارند که باید مردم انها را بشناسند .

1) معجزه : باید دارای 3 ویژه گی باشد :

1-کاری که از توانایی نوع بشر (حتی نوابغ) خارج باشد .

2- آورنده معجزه ادعای منصب نبوت و رسالت را داشته باشد و عمل او هم مطابق با ادعای او باشد .

3- جهانیان و افراد جامعه از مقابله و معارضه و آودرن مثل ان عاجز باشند .

ابو بصیر می گوید از امام صادق (ع) پرسیدم  به چه علت خداوند به انبیاء و رسولان و شما معجزه عطا کرده است ؟ حضرت فرمود: برای اینکه دلیلی باشد بر راستگویی آوردنده اش باشد و معجزه علامتی است که خداوند فقط به انبیاء و رسولان و امامان می دهد تا بوسیله آن راستگویی صادق و درغگویی کاذب شناخته شود . بحار /ج11/ص71

2) راه دوم آن است که پیامبر قبلی که نبوت او با دلیل ثابت شده است با ذکر و نام و مشخصات پیامبر آینده را معرفی کند. مثلا بشارتهای تورات و انجیل در مورد آمدن پیامبر اکرم(ص)

3)برای شناخت پیامبران قرائن و شواهدی است که که به طور قطع نبوت و رسالت را ثبت می کند .

چرا هر پیامبری معجزه مخصوص به خود داشت ؟

با اینکه پیامبران هر کار خارق العاده ای می توانستند انجام دهند و هر کدام محجزه ای داشته اند اما تنوع در معجزه وجود داشته است . یکی از دانشمندان به نام ابن سکیت از امام هادی (ع) پرسید چرا خداوند معجزه موسی بن عمران(ع) را با عصا و حضرت عیسی (ع) را  با شفای بیماران و زنده کردن مردگان  و حضرت محمد (ص) را کلام و سخن قرآن قرار داده است ؟ حضرت فرمود : هنگامی که چخداوند حضرت موسی را به رسالت برانگیخت فن رایج در زمان وی سحر و جادو بود و خداوند هم شبیه آن دوره معجزه به حضرت موسی (ع) داد و به مقابله با ساحران پرداخت . وقتی حضرت عیسی (ع) برای هدایت مردم مبعوث شد طبابت و پزشکی رونق بسزایی داشت واز طرف خداوند معجزه ای با فن رایج آن دوره برانگیخت و با زنده کردن مردگان ، معجزه خود را به انها نشان داد و در زمان حضرت محمد (ص) فصاحت و بلاغت و خطبه و انشاء فن رایج آن زمان بوده است آنحضرت از جانب خداوند برای آنها نصایح و مواعظ خود را در قالب کلام بلیغ قرآن بر آنها خواند و حجت را بر آنها تمام کرد .

چرا انبیاء باید معصوم باشند ؟   

1) هدف از بعثت انبیائ تربیت و راهنمایی است و در تربیت مربی باید پاک باشد و لغزش نداشته باشد اگر مربی خودش لغزش داشته باشد چگونه می تواند دیگران را بر حذر دارد .

2) انبیاء مورد اعتماد مردم هستند و اگر در مربی آلودگی باشد اعتماد و اطمینان به آنها حاصل نمی شود . عصمت در انبیائ و امامان اجباری نیست یعنی اینطور نیست که آنها به پاکی مجبور باشند بلکه مانند همه مردم کاملا افرادی توانمند بر انجام گناه بودند ولی چون خطرات گناه را می دانند و از طرفی معرفت و شناخت انها به خداوند بسیار وسیع است باعث می شود با اراده خود گناه نکنند بنابراین انبیاء و امامان نتیجه اراده و انتخاب خودشان و تلاش و فداکاری در راه خداوند است البته خداوند به انها علوم وسیع عنایت کرده است .

امام باقر (ع) فرمود : وقتی خداوند حسن نیت و انتخاب کسی را دانست او را به وسیله عصمت حفظ می کند . بحار/ج78/ص188

امام جعفر صادق(ع) : خداوند به موسی وحی فرستاد که من به همه انسانها توجهی کردم و دربین آنها تواضع تو را نسبت به9 خودم بیشتر یافتم پس به همین جهت تو را به وحی خود اختصاص داده و از بین همگان برگزدیم. وسایل شیعه/ج4/ص1075

مردی از امام جعفر صادق (ع) سوال کرد چرا خداوند یک دسته را شریف و با ویژه گی های نیک و آراسته و دسته دیگر را پست و با خصائص زشت خلق کرده است؟

حضرت فرمود : شریف کسی است که اطاعت خداوند کند و پست کسی است که نافرمانی خداوند کند ، آن مرد سوال کرد :آیا در میان مردم ذاتا گروهی بهتر از گروه دیگر نیست ؟ فرمود : نه، تنها ملاک فضیلت و برتری تقوا است،آن مرد پرسید : به عقیده شما همه فرزندان آدم در اصل یکسانند و ملاک امتیاز فقط تقواست؟ حضرت فرمود: چنین یافتم که آفرینش همه از خاک است پدر و مادر همه آدم و حوا هستند خداوند از ادم و نسل آنها گروهی را انتخاب کرده و تولد آنها را پاکیزه کرده و بدنهای آنها را پاک کرده است در صلب و رحم پدران و مادران و انها را ازکودکی پاک و حفظ کرده است و از میان آنها پیامبران را انتخاب کرده است و فلسفه این امتیاز این است که خداوند هنگام آفرینش آنهامی دانست که انها از او اطاعت خواهند کرد  همتایی برای او نمی گیرند پس علت امتیاز به خاطر اطاعت و عمل انها بوده است. بحار /ج10/ص170

عصیان و گناه حضرت آدم پیامبر الهی چه بود؟

قران داستان را اینگونه بیان می کند: ما به ادک گفتیم : شیطان دشمن تو و همسر توست پس بیرون نکند شما را از بهشت تا در رنج و زحمت قرار گیرید، پس شیطان آدم را وسوسه کرد و آنها از آن درخت خوردند پس لباسهای بهشتی از بدنشان فرو ریخت.  طه /آیه های 116 تا 121 همانگونه که ملاحظه شد نهی خداوند نسبت به حضرت ادم (ع) و حوا فقط جنبه ارشاد و راهنمایی داشت و نخوردن از درخت فقط شرطی بود برای جاوید ماندن در بهشت. نافرمانی حضرت ادم (ع)  یک گناه نبود بلکه ثمره آن تنها اخراج از بهشت و دچار مشکلات دنیایی شدن بود

سوال شد که حضرت آدم اگر گناه نکرد پس توبه او اشاره به چه چیز دارد؟ هر چند خوردن از آن درخت گناه نبود  اما به همین اندازه که حضرت آدم ترک یک فرمان ارشادی کرد از مقام قرب تنزل کرد و حضرت آدم برای دست یافتن به همین مقام اول و بالا توبه کرد و خداوند توبه اش را پذیرفت .

امام رضا (ع) در جواب مامون که از عصیان حضرت ادم (ع) سوال کرد چنین فرمود : آنچه آدم (ع ) انجام داد گناهی نبود تا در برابر آن مستحق دخول آتش باشد بلکه از لغزشهای کوچکی بود که بخشیده شد و انبیاء قبل از نزول وحی ، ممکن است مرتکب شوند.  تفسیر برهان /ج3/ص46

معجزات رسول خدا(ص) چگونه بود ؟

معجزات رسول خدا(ص) دو نوع بوده است : 1- معجزاتی که به تقاضای فردی انجام می گرفت 2- معجزاتی که به صورت جمعی انجام می گرفت و معجز به دست آن حضرت انجام می گرفت مانند سلام کردن سنگ و درخت بر آن حضرت ، شهادت دادن سوسمار بر رسالت رسول خدا (ص) ، شق القمر، زنده کردن مردگان و اخبار دادن آن حضرت از عالم غیب . ابن شهر آشوب می گوید رسول خدا (ص) 4440 معجزه داشته که سه هزار از انها ذکر شده است و قرآن کریم معجزه دائمی آن حضرت بوده است و برای همه زمان و مکانها می باشد .  از جمله کسانی که با شنیدن سخنان فصیح رسول خدا (ص) تحت تاثیر قرار گرفت ولید بن مغیره بود ، ولید از رسول خدا(ص) خواست که آیاتی از قرآن را بر او بخواند رسول خدا(ص) قسمتی از سوره سجده را تلاوت فرمودند این ایات آنچنان شور و هیجان در ولید ایجاد کرد که بی اختیار از جا بر خواست و به محفل دشمنان اسلام رفت و گفت : به خدا سوگند از محمد (ص) سخنی شنیدم که نه شبیه گفتار انسانه است و نه پریان ... گفتار او شیرینی خاصی دارد گفتاری است که بر همه چیز پیروز است این سخنان ولید باعث شد در میان قریش گفتند ولید ابن مغیره دلباخته محمد(ص) شده و مسلمان شده است این اظهار نظر باعث شد که ابوجهل چاره ای بیاندیشد وی ولید را به مجلس مشرکان قریش دعوت کرد  و ولید به انها گفت محمد (ص) دیوانه نیست وی به مشرکان گفت بگوئید محمد ساحر است نسبت سحر به رسول خدا در واقع یک جذابیتن قرآن بوده است آنها تحمل این حقیقت را نداشتند.

معجزات پیامبران اولوالعزم:  

حضرت نوح(ع):          بزرگی که ساختند و به امر الهی رهایی پیدا کردند .

حضرت ابراهیم(ع): در آتش نمرود نسوخت بلکه آتش بر وی گلستان شد .

حضرت موسی(ع): چوبشان و عصای خود را وقتی به زمین می انداختند تبدیل به اژدها می شدوقتی عصای خود را به آب جوشان می زد آب دریا به رنگ سرخ و قرمز می شد و از وسط دیرا می گذشت .  

حضرت عیسی(ع): مردگان را زنده می کرد وشفا می داد .

حضرت محمد (ص): بدون اینکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد می توانستند کتاب آسمانی قرآن را بخوانند .  

علت تعدد پیامبران از جانب خداوند چیست؟

یکی از جلوه های لطف خداوند به بندگانش این است که هیچ امتی در هیچ زمانی بدون راهنما نبوده است و ارسال پیامبران هیچگاه قطع نشده است و زمین از حجت الهی خالی نبوده است، ظرفیت وجودی افراد و ادیان و ملتها به گونه ای بوده است که توان دریافت تمام دستورالعملها ی یک دین کامل را نداشته اند باید توان رشد فکری آنها به مرور زمان پیشرفت می کرد تا قابلیت پذیرش دین کامل تر را پیدا کنند و در زمان رسول خدا(ص) از جانب خداوند کاملترین دین خود به نام اسلام را به همگان معرفی کرده است .

ثم ارسلنا رسلنا تترا.... مار رسولان خود را پی در پی فرستادیم     مومنون/44

محتوای دعوت همه پیامبران از مردم یکسان بود و آن محتوا دع.ت مردم به خدا پرستی و دوری از طاغوت بوده است . پدر و مادر هرگز تمام امور اخلاقی و تربیتی را به فرزندانشان نمی گویند بلکه به صورت مرحله به مرحله به فرزندان منتقل می کنند. دین الهی هم اینگونه بوده استو برای هر قومی پیامبری و در هر عصری بدون پیامبر نبوده است . گرچه همه پیامبران الهی انسانها را به سوی خداوند دعوت می کردند ، اما اعتبار شریعت هر یک از آنها تا زمان فرود آمدن شریعت پیامبر بعدی است که دین قبلی از آن خبر داده است و بعد از آمدن دین جدید از طرف خداوند و مبعوث شدن پیامبر جدید به همراه معجزات و نشانه ها ، همه پیروان اداین قبلی موظف بودند از دین جدید پیروی کنند بنابراین با امدن اسلام تمام ادیان قبلی نسخ و پیروانشان موظفند دستورات اسلام را به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی اطاعت کنند و رسول خدا حضرت محمد (ص) آخرین و کاملترین دین را به ارمغان آورده است . 

 

                        للمتقین 



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2013
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : دو شنبه 20 مرداد 1393

بسمه تعالی

جهان آفرینش

مراحل خلقت جهان در قرآن

قبل از ورود به مراحل خلقت تعریفی از واژه های : ارض ، سماء و یوم داشته باشیم.

ارض: در لغت به پائین هر چیزی ارض گفته می شود .

سماء: به بالای هر پائینی سماء گفته می شود .

یوم: به مقدار زمان میان طلوع و غروب آفتاب و گاهی به مدت طولانی گفته می شود .  

 قرآن مراحل و دوره های خلقت جهان را در چند آیه ذکر کرده است و آیه های آفرینش جهان را به سه دسته تقسیم کرده است :

1- آیاتی که خلقت آسمان و زمین را در شش روز بیان کرده است : ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستته ایام .اعراف/54 یونس/3 هود/7

2- آیاتی که خلقت آسمان و زمین  و آنچه بین آنهاست را در شش روز بیان کرده است:  الذی خلق السموات و الارض و ما بینها فی ستته ایام.  فرقان/59

3- آیاتی که مجموع آفرینش را در هشت روز گفته است : فقضا من سبع سموات فی یومین ..... فصلت /12

با توجه به آیات خلقت آسمان و زمین در شش روز ، یک نظریه این است که مراد از روز همان دوره است خداوند آسمان و زمین را به گونه ای در دو دوره خلق نموده است که مناسب برای سکونت و زندگی انسان و همه موجودات عالم باشد و فاصله بین زمین و خورشید طوری است که حرارت زمین به مقدار معتدلی نه بسیار سرد و نه بسیار گرم باشد زمین را هوا فرا گرفته که انسان ، حیوانات و نباتات تنفس کنند ، گردش زمین به دور خورشید به سرعتی است که شب وروز متعادل و فصول مختلفی به وجود امده است بعد از خلقت زمین در مقام تنظیم آفرینش دربالای زمین کوههایی برافراشته و در روی زمین انواع و اقسام گیاهان معادت و غیره را به وجود آورده است .

مراحل آفرینش :

1) خلق الارض،خلق شدن 2) جعل فیها رواسی،استقرار و تثبیت3)بارک فیها، تزریق منافع در زمین 4) سواء للسائلین، تامین نیازهای همگان.فصلت/12-9

بعد از خلقت زمین و نیازهای همگانی نوبت می رسد به آسمان آیه این است:

 فقضا من سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها.(سپس هفت آسمان در دو دوره ساخته شد و در هر آسمان آنچه می خواست فرمان داده است)

آسمان دارای طبقات متععد است که عدد هفت برای آنها برای آنها در قرآن آمده است. دو نظریه وجود دارد:

1) عدد تکثیر باشد یعنی آسمانهای فراوان و کرات بی شمار 2) ممکن است دال بر تعداد باشد یعنی خداوند هفت اسمان را در دو روزخلق کرده است.

در تفسیر نمونه آیت ا... مکارم شیرازی دورانهای شش گانه خلقت را اینگونه تشریح کرده است:

1) روزی که همه جهان به صورت توده گای شکل بود که با گردش به دور خود از هم جدا گردید و کرات را تشکیل داد .

2)روز ی که این کرات تدریجا  به صورت توده مذاب و نورانی و یا سرد و قابل سکونت در آمدند .

3)روزی که دیگر منظومه شمسی تشکیل یافت و زمین از خورشید جدا شد .

4)روزی که دیگر زمین سرد و آماده حیات گردید .

5) روزی که گیاهان و درختان در زمین ظاهر گشتند .

6) روز ی که سرانجام انسانها و حیوانات در روی زمین ظاهر گشتند .      تفسیر نمونه ج6/ص202

علت خلقت جهان در شش روز :

سوالی که اینجا مطرح شد این است خداوندی که می تواند با یک اراده و در یک لحظه آسمانها وزمین و.... را خلق کند چرا آفرینش جهان را در چند مرحله و دوره قرار داده است ؟

1) اگر آفرینش جهان در یک لحظه بود بشر کمتر می توانست به عظمت و قدرت و علم خداوند پی ببرد، اما وقتی که طبق برنامه منظم و حساب شده انجام گرفته باشد دلیل روشنتر برای آفریدگار و نشانه جدید از عظمت خداوند پیدا می کند .

2)حکمت خلقت جهان در شش روز برای این است که بندگان در همه امور تامل و تدبر داشته باشند حتی اگر بتوانند آنها را در لحظه انجام دهند .

3)نظام آفرینش به تدریج به وجود آمده است چون مادیات باید مسبوق به ماده و مدت باشند.

 چرا در خلقت خداوند مختلف خلق کرده است ، یکی انسان و یکی حیوان و..... ؟

1)شکی نیست که این عالم نظم دارد و نظم آن ذاتی است مثل مراتب اعداد ابتدا یک است و سپس دوم و..... نظم جهان هستی هم اینگونه است .

2) نظامی که در جهان هستی حاکم است ، نظام احسن است یعنی هر چه خلق شده است در نهایت نیکویی است و در قرآن آمده: ولن تجد لسنه تبدیلا. احزاب /62 هرگز در سنت خداوند تغییری نخواهی یافت .

3)یک سری قوانین کلی بر این نظام هستی حاکم است که خداوند طبق آن قوانین جهان هستی را اداره می کند و هرگز کاری را خارج از این قوانین انجام نمی دهد .

4)یکی از قوانین این نظام هستی ، قانون علت و معلول است ، به موجب این قانون هر موجودی جایگاه و مقام خودش را پیدا می کند هر موجودی بتواند هرمعلولی را به جای هر علتی پیدا کند مثلا اثر شعله کبریت یا اثر شعله خورشید یکی باشد و حال اینکه اینگونه نیست وعلت هرکدام و اثر هرکدام فرق دارد

بنابراین اینگونه نیست که هر موجودی بر حسب لیاقتش خلق می شود و بر اساس ظرفیت و درجه انها چون برخی از موجودات از دیدگاه انسان زشت هستند مثل برخی حیوانات. مثلا یک خودرو از اجزای زیادی همچون پیچ ، مهره های کوچک و بزرگ ، بدنه ، موتور ، چرخ ، چراغ و فرمان و.... تشکیل شده است ولی اینطور نبوده است که سازنده ابتداء تمام قطعات مساوی را یکسان تولید کرده و بعد یکی را فرمان و یکی را چرخ و .... داده باشد بلکه از اول هر یک از پیچ ، و سای لوازم را به طور جداگانه تولید کرده است و هر یک را جای خود قرار داده تا ماشین بتواند کار خودش را درست انجام دهد .

شیاطین جن و شیاطین انس چگونه اند ؟

شیاطین جمع کلمه شیطان است و شیطان مفهومی وسیع دارد و در لغت یعنی شریر. به هر موجود شرور گفته می شود در میان شیطان جن فردی معرفی است که در شیطنت مقام بالایی دارد و او ابلیس است و خداوند و را در قرآن از سنخ جن معرفی می کند . فسجدوا الا ابلیس کان من الجن.   کهف /50 

ابلیس بعد از نافرمانی خداوند دشمنی عظیم نسبت به آدم و فرزندانش پیدا کرد شیطان از وسوسه های ساده شروع می کند و آرام آرام دام های بزرگتر پهن می کند و هر چه مورد رضای خداوند نیست آن را زیبا جلوه می دهد شیطان یارایی ندارد کسی را وادار به گناه کند بلکه فقط وسوسه می کند، دست یار ابلیس شیاطین جن هستند و ایشان به وسیله وسوسه های مختلف به شیاطین انس پیغام های پنهانی می دهند و به همراهی همدیگر در پی گمراهی مردم هستند. تفسیر المیزان ج7ص491

-شیاطین جن از یاران ابلیس هستند و در پی اغوای ادمها هستند البته در آفرینش جن ها دارای لطافت اند و برای ما قابل روئیت نیستند .

- شیاطین انس انسانهایی هستند که تحت فریب شیطان به فساد و شرارت مشغولند و اینها ولایت شیطان بر خود را می پذیرند .

همه ما باید مزاقب باشیم که شیطان ما را فریب ندهد چرا که جهان در حال دگرگونی است و انسان تا زنده است احتمال فریب  خوردن از شیطان جن و انس برای پرتگاه و سقوط از آن متصور است .

عالم غیب یعنی چه ؟  

غیب یعنی پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک ، هر آنچه از کسی غایب و مخفی باشد غیب گفته می شود ، بسیاری از حقایق دینی  و غیر دینی قابل درک با حواس ظاهری نیست و باید از راههای مثل عقل، وحی درک شوند و برخی از آنها عبارتند از : خداوند، قیامت، امام عصر (عج) ، عقاب و ثواب، رجعت ، احوالات انبیاء و حوادث آینده و ..... از مصادیق غیب هستند.  

خداوند: هر چند از هر پیدایی پیدا تر است اما از دیدگان ظاهری پنهان است .

وحی:همگان نمی توانند درک کنند و از الهامات الهی بر پیامبران است .

اما عصر(عج): از دید همگان غایب است .

ملائکه : بشر نمی تواند با دید ظاهری او را همیشه ببیند ام پیامبران می بینند .

بهشت و جهنم : از حوادث غیب استد اینکه چه ویژه گی دارند را می دانند ام حقیقت آن را نمی بینند .

عقاب و ثواب: هم پاداش و هم عذاب خداوند را می بینند اما حقیقیت هر دو برای آنها پنهان است .

قیامت : از احوال و حوادث آن آگاهی واقعی ندارند .

رجعت: چگونگی بازگشت عده ای از اولیاء خداوند .  

هدف از آفرینش این عالم چه بوده است ؟

در قرآن آمده: ما آسمان و زمین و آنچه در بین آنهاست با بازیچه نیافریدیم جهان برای ما اسباب بازی نیست نیافریدیم مگر به حق . دخان /44

آیا خداوند بشر و موجودات را به خاطر سود خودش خلق کرده است یا هدف دیگری داشته است؟

قطعا خداوند به خاطر سود خودش بشر و موجودات را خلق نکرده است چون هیچ نیازی ندارد و او غنی است بلکه هدف خداوند فایده رساندن به دیگران است تا موجودات به تکامل برشند و نقص آنها برای کمال خصوصا انسانها از بین برود .

خداوند جهان و انسان را آفرید تا همه به سوی کمال حرکت کنند و انسان برای رفع نیازهای خود نهایت استفاده را بکند در یک جمله همه را برای تکامل انسان خلق کرده است و انسان را برای خداوند گرایی. در قرآ ن: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون . ذاریات /56 جن و انس را جز برای بندگی و اطاعت نیافریدیم تا به کمال برسند و در خلقت انسان فرمود : افحسبتم انما خلقنا کم عبثا و انکم الینا لا ترجعون . مومنون/115 آیا گمان می دارید که شما را عبث و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی گردید ؟  یعنی آیا فکر می کنید به سیر تکاملی خود به سوی یک واقعیت مطلق ادامه نمی دهید و به سوی خدا بازنمی گردید؟ و در جای دیگر فرمود : الذی خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا. ملک/2 خداوند مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام نیکوکاترید. یعنی انسان را خلق کرد و او را در جهان امتحان و آزمایش و ابتلاء می کند تا انسان با اختیار و اراده خود حرکت تکاملی خودش را دنبال کند .

دسته بندی هدف از آفرینش : 1) عبادت و بندگی خداوند : بر اساس آیات و روایات ، همه هستی تسبیح خداوند را می گویند و مشغول عبادت هستند و عبادت خلقت است . و ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم و اسراء/44 همه موجودات عالم به تسبیح خداوند مشغولند اما شما تسبیح آنها را نمی فهمید .

2) وصول به مبداء نور هستی : ان الی ربک المنتهی. علق/8 انتهای سیر انسان به سوی خداوند است . انا لله و انا الیه راجعون . بازگشت همه به سوی خداوند است .  انسانهایی که از فیض الهی استفاده کنند به نهایت درجه ایمان و کمال می رسند و کسی که به تکامل برسد در واقع به رحمت خداوند دست رسی پیدا می کند و در بهشت در جوار عرش الهی بهره می برد .                                                                والعاقبه للمتقین



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1448
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : دو شنبه 20 مرداد 1393

بسمه تعالی

صفات خداوند

نام های خداوند در قرآن : بیش از 200 نام خداوند در قران ذکر شده است . اصطلاحا 99 تای آنها به عربی اسمائ الحسنی است (( نام های نیکوی خداوند)) هر چند تعداد نام های خدا شامل صفت ها و کلمه ها از 99 عدد ممکن است بیشتر باشد

اسماء الحسنی به سه گروه تقسیم می شود :

 1- اسماء جمالی 55 نام برای کسب رحمت و روزی بکار می رود 2- اسمائ جلالی 22 نام برای ایجاد عداوت و از میان بردن حریف استفاده می شود . 3- اسماء مشترک 22 نام بسته به نیت ، خاصیت هر دو گروه قبلی را دارد. ((تناولی ص33))

یکی از اسامی خداوند که بر کسی دانسته نیست اسم اعظم است .

نام ها وصفات خداوند در قرآن تصریح شده است برخی از آنها عبارتند از: احد، آخر، احسن الخالقین، احکم الحاکمین، اسرع الحاسبین ، اعلی، اعلم، اکرم، الله، باری ، باطن ، جبار، حفیظ، حکیم، علیم، خالق، خیرالحاکمین، خیرالراحمین، خیرالرازقین، خیرالناصرین،رحمن، رحیم ، شفیع، بصیر، صمد، عالم و... برخی دیگر از نامها و صفات خداوند در قرآن نیامده است اما توسط پیامبر(ص) و معصومین وارد شده است.

صفات خداوند :

صفات خداوند را می توان از طریق صفات جلال و صفات جمال شناخت.

1) صفات جلال خداوند به صفاتی گفته می شود که نشان دهنده کمال وجودی خداوند است مانند علم ، قدرت ، حیات ، اختیار و....

2)صفات جمال خداوند به صفاتی گفته می شود که خدا اجل و برتر از آن استکه به آنها وصف شود چون این صفات نشانه نقص و کاستی و عجز و ناتوانی است و خداوند غنی و منزه از هر نقص و عیب است .

3) قدیم و ابدی : همیشه بوده و همیشه خواهد بود و برای خداوند آغاز و پایانی متصور نیست .

4)مرید: یعنی صاحب اراده می باشد و کارهایش مجبوری نیست و هر کاری انجام می دهد دارای حکمت است

5)متکلم: یعنی خداوند می تواند امواج صدا را در هوا ایجاد کند و با پیامبران خود سخن بگوبد نه اینکه تکلم از زبان ، لب و حنجره باشد (از معجزات خداوند)

6)صادق : یعنی در گفتار خود راستگو است و شائبه کذب در گفتار خداوند وجود ندارد چرا که دروغ روش افراد عاجز و ناتوان است و خدا از همه اینها مبرا است .

7) ذاتیه: این صفات عین ذات است همه صفات خداوند ذاتی است این طور نیست که این صفات زائد بر ذات باشد .

8) فعلیه: از آنجا که این صفات خداوند از مقام فعل خدا انتزاع است یعنی خداوند به گونه ای است که همه موجودات دیگر در خلق و رزق و ..... نیازمند او هستند .

9)صفات تسلبی: آن دسته از صفاتی هستند که نقصی و کاستی را از خداوند نفی می کنند .

10) صفات ثبوتیه: آن دسته از صفاتی هستند که کمالی از کنالات خداوند را بیان می کند . علم ، قدرت و.....

راههای شناخت صفات خداوند :

1)عقل:عقل می تواند وجود موجودی را غنی بالذات است را اثبات کند وقتی به این مرحله رسید می تواند صفات خداوند را ثبوتیه و سلبیه را درک کند و بفهمد عقل می گوید خداوند واجب الوجود است یعنی همیشه بوده است و خداوند شریکی ندارد .

2) فطرت : فطرت پاک انسانی راهی است که می توان به شناخت صفات خداوند دسترسی پیدا کرد فطرت انسان خداوند را یگانه می داند شریک و چند خدایی را قبول ندارد .

3)مطالعه جهان طبیعت: از مطالعه و بررسی نظم در جهان هستی ، حیوانات و گیاهان حتی خود انسان پی به ناظم و خالق بی نظیر برده می شود و در نتیجه پی به علم و قدرت و دیگر صفات خداوند می برد.

4) کشف و شهود باطنی: انسان بر اثر تکامل و رشد روحی و معنوی و کسب فضائل و تقوا به جایی می رسد که می تواند بسیاری از حقایق از جمله صفات جمال و جلال خداوند را از طریق مشانده درک کند .

در قرآن : والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. عنکبوت/ 69 آنانکه در راه ما تلاش کنند قطعا به راههای خود ، هدایتشان خواهیم کرد .

و در جای دیگر : ان یتقوا الله یجعل لکم فرقانا. انفال/29 اگر از خداوند تقوا داشته باشید برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد .

5) مراجعه به ایات و روایات : منبع جوشان قرآن و سنت ، حقایق ارزشمندی را درباره خداشناسی صفات خداوند می توان پیدا کرد و در اختیار بشر قرار گرفته است آیات و روایات معارفی هستند که بیشترین کمک را به عقل برای شناخت صفات خداوند می کنند .

ثمره ایمان به صفات خداوند:

1)معرفت به خدا بیشتر می شود : معرفت به خداوند از طریق ایمان به نامها و صفات خداوند سبب می شود که یقین و اعتقاد عمیق به خداوند پیدا کنیم .

2) ایمان به اسماء و صفات خداوند می تواند در عبادت و پرستش  خداوند تاثیر بسزایی داشته باشد و موجب ذکر و تقویت بیشتر می شود . یا ایها الذین امنوا اذکرو الله ذکرا کثیرا/احزاب 41

3) می توان خداوند را با این صفات و نامها صدا زد "

و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها و.... اعراف /180 خداوند دارای زیباترین نامهاست .

4) ایمان داشتن به صفات خداوند موجب زندگی خوش و سعادت در دنیا و آخرت می شود .

پاسخ به چند شبهه در مورد صفات خداوند :

اگر خداوند به هر کاری قادر است آیا می تواند مثل خودش را خلق کند؟ قدرت و توانایی هیچ وقت به محالات تعلق ندارد مثل این است که شما به ریاضی دانی بگویی آیا قادر هستی کاری بکنی که 2+2 بشود 5  پس اگر این دانشمند نتواند چنین کاری بکند نشان دهنده عجر و ناتوانی او نیست اگر خداوند مثل خودش را بیافریند آن شیء نیز باید هم واجب الوجود باشد و نیز ممکن الوجود اینکه موجودی هم واجب الوجود باشد هم ممکن الوجود محال و اجتماع نقیضین پیش می آید.

اگر خداوند عادل است چرا کودک فلج ، کر ، کور و... می آفریند ؟ اگر انسان به خیر و برکت دست یابد مدعی می شود که این از علم و هنر و تدبیر خودش بوده است و اگر دچار یک گرفتاری یا مشکلی شود آن را از طرف خداوند می بیند  آنچه مصیبت در دنیا و آخرت بر فردی می رسد نتیجه عملکرد خود اوست .    بما کسبت ایدی الناس....... روم /41

مثلا اگر خداوند فرمود شراب نخورید ، مال یتیم و لقمه حرام نخورید و...... اما پدر و مادر قبل از انعقاد نطفه رعایت نکنند فرزند انها علیل است و یا زمان انعقاد نطفه هنگام طلوع یا غروب آفتاب نباشد و.....

اگر شیطان شر است پس چرا خداوند موجودی شرور را خلق کرده است ؟  خداوند شیطان را شیطان نیافریده است به این دلیل که سالها هم نشین فرشتگان و مقربان درگاه الهی بود ولی بعدا از آزادی خود سوء استفاده کرد و بنای طغیان و سرکشی گذاشت پس او در آغاز آفرینش پاک بود و انحرافش در اثر خواست خودش بود  و از طرفی وجود شیطان برای افراد با ایمان و آنهایی که می خواهند راه حق را طی کنند زیان بخش نیست بلکه وسیله تکامل است .

گفته شد خداوند با موسی خواست صحبت کند کلام را در درختی خلق کرد و با موسی سخن گفت درست است  ؟   

اگر شما صدای شخصی را از بلند گو بشنوید آن سخنان را به بلند گو نسبت می دهید یا به سخنران ؟

مسلما به سخنران نسبت می دهید در اینجا نیز سخنران درخت نبوده بلکه خداوند بوده است .

اگر خداوند عادل است پس چرا به برخی مقام عصمت داده و عده ای را از گناه مصون کرده است ؟ معنی عدل الهی این نیست که خداوند هر نعمتی را به موجودی عطا فرمود به سایر مخلوقات هم همان را عطاء کند چون این رفتار با علم و حکمت خداوند منافات دارد . انبیاء و معصومین دعوت و رهبری مردم به سوی خداوند را بر عهده دارند باید دارای عصمت باشند مثلا در مباحث علمی اول راهنمایی را به کودک دبستانی کلاس اول آموزش نمی دهند چون توان آن را ندارد.

با توجه به اینکه پوست انسان بر اثر آتش  می سوزد آیا عذاب پوست جدید عادلانه است ؟ امام صادق (ع) فرمود: ملاحظه کن یک خشت پوسیده و فرسوده را خرد می کنی و سپس همان خاک را گل کرده و در قالب میریزی و یک خشت نو از آن می سازی این همان خشت اول است . در واقع پوستهای جدید همان پوستهای قبلی است .

اگر اراده خداوند بر عبودیت بندگان است پس چرا این همه کافر در دنیا وجود دارد ؟ هدف عبادت اجباری نبوده است بلکه عبادت و بندگی توام بااراده و اختیار است مثلا گفته می شود  من این مسجد را برای نماز خواندن مردم درست کرده ام مفهومش این است که ان را آماده برای این کار ساختم نه اینکه مردم را به اجبار به نماز وادار کنم پس خداوند انسان را آماده برای اطاعت و بندگی ساخته نه مجبور به عبادت .              من نکردم خلق تا سودی کنم                                            خلق کردم من تا که جودی کنم

آیا انسانها مظهر صفات الهی هستند ؟ هنگامی که آثاری از صفات الهی در وجود مخلوقی پدید آمد آن مخلوق ، مظهر آن صفت از صفات خدا می شود وقتی  آثار رحمت و تفقد و رافت در وجود انسانی ظاهر شود ، آنگاه می گوئیم صفت رافت و صفت رحمت الهی در او ظهور کرده است . انسان خلق شده است تا به سوی کمال و مظهر الهی و حرکت و رشد کند نمونه های تاریخی انسان کامل مثل همسر فرعون و مریم رسول اکرم (ص) ، اگر انسان به سوی کمال و معرفت و صفات الهی قدم گرفت  می تواند گوشه ای از مظهر صفات الهی را به همگان نشان بدهد چون بشر خلیفه الله است در روی زمین ، در این راه که بسیار دشوار است باید سعی کنیم همانند راه رفتن که همه اعضای بدن باید هماهنگ هم حرکت کنند باشد .

آن انسانی کامل است که بتواند مظهر همه اسماء و صفات باشد یعنی جامع باشد.

1- همه باید تلاش کنیم گوشه ای از صفات الهی را در خودمان به نمایش بگذاریم .

2- ارتباط عمیق و با تفکر، خداوند می توان به کمال حقیقی رسید .

3- اراده خودمان را قوی در برابر شهوات و هوای نفس داشته باشیم .

4- برای رسیدن به مظهر صفات الهی ، تلاش کنیم تا آگاهی و شناخت خودمان را افزایش دهیم .



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1461
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : دو شنبه 20 مرداد 1393

بسمه تعالی

خداشناسی

امکان شناخت خداوند: یکی از پرسشهای اساسی درباب اوصاف الهی این است که آیاا انسان باتوجه به اینکه خدا به هیچ چیزی شبیه ومانندنیست توانائی شناخت صفات الهی رادارد؟بسیاری ازاندیشمندان معتقد به امکان شناخت خداوند هستند و معتقدندکه عقل انسان این قدرت راداردکه اوصاف خدارابشناسد .

دلایل این دیدگاه:

1)  دلیل عقلی:عقل انسان درکی ازصفات الهی دارد زیرا هرعاقلی وقتی میگوید خداعالم است یاخداقادراست بیشتر پی به معنای آن صفت می برد .

2)  دلیل نقلی:قران مجید ازیک سوء انسانها را به تعقل وتدبردرآیات الهی دعوت میکندوازسوی دیگردرآیات متعددی صفات الهی رابیان می دارداگرصفات الهی قابل فهم نبودچنین دعوتی لغوبوده است درصورتی که خداوند مبّراازلغوّیت است .

قرآن هدف ازآفرینش آدمیان راپرستش وعبودیت الهی می داند:وماخلقت الجن والانس الالیعبدون .ذاریات/56 .ودرجای دیگردرقرآن:سبجانه وتعالی عمایصفون/انعام100 .خداوند پاک ومنزه ازآنچه وصف میکننداست .                        

حضرت علی (ع)دربیانی به این راه شناخت اوصاف الهی فرمودند:خردها را برچگونگی صفات خود آگاه نکرد،لیکن هرگزآنهارااز مقدارلازم معرفت خود محجوب نبایدکرد .نهج البلاغه خطبه49 هرگزتسلط کامل نمی توان برذات واوصاف الهی پیداکردولی بشربه مقدار توانائی خودمی تواند اوصاف خداوند رابشناسد.

اصول ده گانه شناخت خداوند:

1)  اصل ذات خداوند:ذات خداوندیگانه است یکتایی بی ماننداست همه به اونیازمندند وکسی نیست که بااوضدیت کندوبه مرورزمان وگذشت روزگاراورانابودنخواهدکردوبه ظاهروباطل هرچیزی آگاهی دارد .

2)  اصل پاکیزگی ومبّرابودندخداوند: خدانه جسم است ونه دارای صورت نه جوهراست ونه دارای حدومقدار،با اجسام قابل اندازه گیری نیست منزه ومبّرا ازهراندازه گیری است وبه بندگانش ازرگ گردن نزدیکتراست .

3)  اصل قدرت خداوند: خداوند زنده وتواناودارای تسلط وغلبه است .قصوروناتوانی دراوراه ندارد،نه خواب ونه بیداردراوتصورنمی شود«لاتاخذه سنه ولانوم» نابودی ومرگ براوراهی ندارد.آسمانهاهمانندطوماری پیچیده دردست قدرت اوست هیچ چیزی ازقدرت خداوند دورنیست وتمام دگرگونیها وحوادث دردست اوست .

4)  اصل علم خداوند: خداوند به تمام  دانستنی ها دانا و آگاه است و علمش به تمام انچه در اعماق زمین می گذرد هیچ چیزی حتی به اندازه ذره ای در روی زمین و اسمان از علم و دانش او پنهان نیست و به تمام رازهای عالم آگاهی دارد . علم خداوند تازگی ندارد .

5)  اصل اراده خداوند: خداوند دارای اراده است و کلیه حوادث و وقایع با تدبیر او جریان پیدا می کند . همه موجودات ریز و درشت به فرمان و قضا و قدر او انجام می شود و هر چه او بخواهد همان می شود .

6)  اصل سمیع و بصیر بودن خداوند : خداوند بینا و شنواست و هیچ چیزی از او پنهان نیست و همه دیدنی ها از چشم خداوند پنهان نیست .

7)  اصل کلام خداوند : خدا به کلامی ازلی قدیم که قائم به ذات اوست تکلم می کند و کلامش مانند کلام بشر نیست سخن او مثل انسان صوتی نیست و دید چشمش دید بشری نیست ، قرآن ، تورات ، انجیل و زبور از کتابهای خداوند هستند

8)  اصل افعال خداوند: هیچ موجودی غیر از ذات خدا و جود ندارد  مگر به فعل او پیدا شده و از سرچشمه خداوند به بهترین و کاملترین روش داده است . خشم و غضب و عنایت به همه موجوادت بر حسب تدبیر است .

9)  اصل روز رستاخیز خداوند : خداوند به سبب مرگ ، روح را از بدن افراد بشر خارج می کند و در روز قیامت مردگان را زنده می کند و از قبرها خارج می کند و هر انسانی همه اعمال خود را چه زشت و چه خوب می بیند .

در قرآن : لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصاها /کهف 49

10) اصل نبوت رسولان خداوند: خداوند فرشتگان را آفرید و پیغمبران را فرستاد .

راههای خدا شناسی :

از یک نگاه می توان عمده ترین راههای عمومی خداشناسی را در سه گروه :

1- از راه دل    2- از راه تجربه       3-از راه عقل می توان پیدا کرد .

1) از راه دل : نقطه آغازین خداشناسی از راه دل با فطرت انسانی شروع می شود و منظور از خداشناسی از راه فطرت یعنی آدمی به اقتضای سرشت و ذات خود به سوی کمال مطلق گرایش دارد و فطرتا میل به عبادت و پرستش دارد در مرحله بعد عوامل محیطی نیز در آموزش وی تاثیر دارد ، این راه بهترین روش خداشناسی است چون اگر به ندای درون و دل خود گوش کنیم دل و جان ما به حضرت تعالی گواهی می دهد البته گاهی عوامل مادی و نیازهای بشر ممکن است حجاب این شنیدن بشود .

2)از راه تجربه : بشر با مشاهده طبیعت این عالم و مطالعه تجربی آن می تواند پی به خداشناسی ببرد در این راه برهان نظم بهترین روش و دلیل برای رسیدن به هدف است برهان نظمی با مصداق مثل :

1- مجموعه اشیاء مادی 2- همه اعضای طبیعی عالم بدون دخالت انسان است 3-اعضای طبیعی این عالم کاملا هماهنگ و بر اساس نظم است 4- هر پدیده منظمی قطعا پشت آن یک نظم  دهنده مدبر و قوی وجود دارد .

3) از راه عقل : این راه عظمت خداوند را بر اساس اصول وروش  کاملا عقلی ثابت می کند ادله فلسفی اثبات خدا ، نمونه ای روشن از کاوشهای عقلی برای اثبات خداوند است .

آثار خداشناسی

1) آرامش فردی و نقش موثر در زندگی : امروزه تمدن بشری با پیشرفت زندگی ماشینی در زندگی اضطراب و استرس را بیشتر کرده است ، جامعه بشری اگر ایمان به خدا داشته باشد آرامش فردی و نیز در زندگی از اضطراب و دلهره به دور است .

2) اجابت دعا: با رعایت تقوا و ایمان به خداوند بشر به درجه ای می رسد که قادر به دخل و تصرف در عالم کائنات می شود و خداوند چون می شنود و می بیند به نیازهای و تقاضای فرد خدا جوی پاسخ مثبت می دهد .

3)وحدت اجتماعی: جامعه ای که اهل ایمان باشند با یکدیگر برادرند و همه در صلح و اشتی با هم زندگی می کنند، در نتیجه همه در رحمت الهی قرار دارند .

موانع شناخت خدا :

1) شیطان: در قران آمده: شیطان بر آنان مسلط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده است آنها حزب شیطانند بدانید حزب شیطان زیانکارانند     مجادله/19 تمام تلاش شیطان این است که سرمایه خدا خواهی را از انسان بگیرد .

2) علقه های دنیایی : کسی که غرق در دنیا و زینت های دنیایی شد از عظمت خداوند غافل می شود و دست به هیچ کار انسانی و عاطفی نمی زند و چنین افرادی دل کندن از دنیا برایشان سخت است .

3)گناه و معصیت :  از دیگر عوامل فراموشی خداوند گناه است . گناه همچون پرده ای  بین انسان و خدا آویخته می شود و این گناه خود حجاب در معرفت به خدا می شود .

شیخ صدوق(ره) از امام رضا (ع) نقل می کند که شخصی پرسید : چرا خدا محجوب است (نمی توان او را دید) حضرت فرمود : او محجوب نیست این که شما او را نمی بینید در اثر کثرت گناه است که هماهند پرده ای جلوی شهود فطرت را می گیرد و نمی گذارد انسان با چشم فطرت خداوند را مشاهده کند  فطرت در قرآن ص/103 توحید شیخ صدوق /ص252

نتیجه دوری از خداوند :

1) باعث غفلت و خود فراموشی می شود.            2)گرایش به فساد پیدا می کند .

3)سوء عاقبت می شود .                                   4)قساوت قلب پیدا می کند .                       5)حیا از بین می رود .

راههای نزدیک شده به خداوند :

1) ایمان نظری و عملی به خداوند                      2)انجام واجبات و ترک محرمات .

3)عمل صالح                                                4) شناخت پیامبر (ص) و ائمه (ع)

امام صادق (ع) فرمود : خداوند ایمان را به هفت شعبه تقسیم کرده است : 1-بر و نیکوکاری 2- صدق و راستگویی 3- رسیدن به درجه یقین 4- نیل به مقام رضا و خشنودی خداوند . 5- وفای به عهد و پیمان 6- علم و معرفت 7-حلم و بردباری و صبر (اصول کافی /ج3ص74)

نتیجه ایمان به خدا : هنگامی که حضرت یوسف(ع) را در بازار مصر در معرض فروش قرار دادند ، مردی با دیدن چهره پاک و معصومانه آن حضرت متاثر شد و رو به مردمی که برای خرید و فروش برده جمع شده بودند گفت : به این کودک غریب و بی گناه رحم کنید و با او مهربان باشید حضرت یوسف (ع) که با وجود سن کم از ایمان و اعتماد به نفس کاملی برخوردار بود به ان مرد رو کرد و گفت : آن کسی که خدا را دارد گرفتار غربت و تنهایی نمی شود خداوند پناه او خواهد بود . مجموعه ورام ج1 ص33

عشق و علاقه شعیب (ع) به خدا : رسول خدا فرمود : حضرت شوق شعیب از خداوند چنان می گریست که نابینا شد خداوند بینایی او را برگرداند او باز اشک ریخت تا باز بینایی اش رااز دست داد ، خداوند برای بار دیگر لطف نمود و بینایی اش را پیدا کرد . شعیب (ع) باز هم اشک ریخت تا نابینا گشت در مرتبه چهارم خداوند فرمود : ای شعیب تا کی به چنین وضعی ادامه می دهی اگر از آتش عذاب می هراسی تو را از آن حفظ می کنم و اگر شوق بهشت را داری آن را ارزانی ات خواهم کرد شعیب (ع) عرض کرد معبودا تو میدانی که گریه من از بیم آتش و عذاب نیست و نیز برای شوق بهشت هم نیست بلکه دلم و قلبم دلبسته عشق توست .             میزان الحکمه ج2 ص954

هر که آمد به جهان اهل فنا خواهد بود                                      آنکه پاینده و باقی است خدا خواهد بود .   

نکات مهم :

1- خداشناسی سرلوحه همه کتب آسمانی است. 2 - بسم ا... الرحمن الرحیم رمز خدا محوری، و جایگزینی این نام در زمره کفار است .

3- تمام ادیان الهی و اسمانی اصول مشترکی مثل توحید ، معاد و عمل صالح دارند . 4- اعتقاد به خداوند همه قدرتهای دیگر را در چشم انسان کوچک نشان می دهد . 5- خدا محوری انسان را به اوج معرفت و کمال می برد .

فصل دوم : صفات خداوند

نام های خداوند در قرآن : بیش از 200 نام خاوند در قران ذکر شده است . اصطلاحا 99 تای آنها به عربی اسمائ الحسنی است (( نام های نیکوی خداوند)) هر چند تعداد نام های خدا شامل صفت ها و کلمه ها از 99 عدد ممکن است بیشتر باشد

اسماء الحسنی به سه گروه تقسیم می شود :

 1- اسماء جمالی 55 نام برای کسب رحمت و روزی بکار می رود 2- اسمائ جلالی 22 نام برای ایجاد عداوت و از میان بردن حریف استفاده می شود . 3- اسماء مشترک 22 نام بسته به نیت ، خاصیت هر دو گروه قبلی را دارد. ((تناولی ص33))

یکی از اسامی خداوند که بر کسی دانسته نیست اسم اعظم است .

نام ها وصفات خداوند در قرآن تصریح شده است برخی از آنها عبارتند از: احد، آخر، احسن الخالقین، احکم الحاکمین، اسرع الحاسبین ، اعلی، اعلم، اکرم، الله، باری ، باطن ، جبار، حفیظ، حکیم، علیم، خالق، خیرالحاکمین، خیرالراحمین، خیرالرازقین، خیرالناصرین،رحمن، رحیم ، شفیع، بصیر، صمد، عالم و... برخی دیگر از نامها و صفات خداوند در قرآن نیامده است اما توسط پیامبر(ص) و معصومین وارد شده است.

صفات خداوند :

صفات خداوند را می توان از طریق صفات جمال و صفات جلال شناخت.

1) صفات جلال خداوند به صفاتی گفته می شود که نشان دهنده کمال وجودی خداوند است مانند علم ، قدرت ، حیات ، اختیار و....

2)صفات جمال خداوند به صفاتی گفته می شود که خدا اجل و برتر از آن استکه به آنها وصف شود چون این صفات نشانه نقص و کاستی و عجز و ناتوانی است و خداوند غنی و منزه از هر نقص و عیب است .

3) قدیم و ابدی : همیشه بوده و همیشه خواهد بود و برای خداوند آغاز و پایانی متصور نیست .

4)مرید: یعنی صاحب اراده می باشد و کارهایش مجبوری نیست و هر کاری انجام می دهد دارای حکمت است

5)متکلم: یعنی خداوند می تواند امواج صدا را در هوا ایجاد کند و با پیامبران خود سخن بگوبد نه اینکه تکلم از زبان ، لب و حنجره باشد (از معجزات خداوند)

6)صادق : یعنی در گفتار خود راستگو است و شائبه کذب در گفتار خداوند وجود ندارد چرا که دروغ روش افراد عاجز و ناتوان است و خدا از همه اینها مبرا است .

7) ذاتیه: این صفات عین ذات است همه صفات خداوند ذاتی است این طور نیست که این صفات زائد بر ذات باشد .

8) فعلیه: از آنجا که این صفات خداوند از مقام فعل خدا انتزاع است یعنی خداوند به گونه ای است که همه موجودات دیگر در خلق و رزق و ..... نیازمند او هستند .

9)صفات تسلبی: آن دسته از صفاتی هستند که نقصی و کاستی را از خداوند نفی می کنند .

10) صفات ثبوتیه: آن دسته از صفاتی هستند که کمالی از کنالات خداوند را بیان می کند . علم ، قدرت و.....

راههای شناخت صفات خداوند :

1)عقل:عقل می تواند وجود موجودی را غنی بالذات است را اثبات کند وقتی به این مرحله رسید می تواند صفات خداوند را ثبوتیه و سلبیه را درک کند و بفهمد عقل می گوید خداوند واجب الوجود است یعنی همیشه بوده است و خداوند شریکی ندارد .

2) فطرت : فطرت پاک انسانی راهی است که می توان به شناخت صفات خداوند دسترسی پیدا کرد فطرت انسان خداوند را یگانه می داند شریک و چند خدایی را قبول ندارد .

3)مطالعه جهان طبیعت: از مطالعه و بررسی نظم در جهان هستی ، حیوانات و گیاهان حتی خود انسان پی به ناظم و خالق بی نظیر برده می شود و در نتیجه پی به علم و قدرت و دیگر صفات خداوند می برد.

4) کشف و شهود باطنی: انسان بر اثر تکامل و رشد روحی و معنوی و کسب فضائل و تقوا به جایی می رسد که می تواند بسیاری از حقایق از جمله صفات جمال و جلال خداوند را از طریق مشانده درک کند .

در قران : والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. عنکبوت/ 69 آنانکه در راه ما تلاش کنند قطعا به راههایخود ، هدایتشان خواهیم کرد .

و در جای دیگر : ان یتقوا الله یجعل لکم فرقانا. انفال/29 اگر از خداوند تقوا داشته باشید برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد .

5) مراجعه به ایات و روایات : منبع جوشان قرآن و سنت ، حقایق ارزشمندی را درباره خداشناسی صفات خداوند می توان پیدا کرد و در اختیار بشر قرار گرفته است آیات و روایات معارفی هستند که بیشترین کمک را به عقل برای شناخت صفات خداوند می کنند .

ثمره ایمان به صفات خداوند:

1)معرفت به خدا بیشتر می شود : معرفت به خداوند از طریق ایمان به نامها و صفات خداوند سبب می شود که یقین و اعتقاد عمیق به خداوند پیدا کنیم .

2) ایمان به اسماء و صفات خداوند می تواند در عبادت و پرستش  خداوند تاثیر بسزایی داشته باشد و موجب ذکر و تقویت بیشتر می شود . یا ایها الذین امنوا اذکرو الله ذکرا کثیرا/احزاب 41

3) می توان خداوند را با این صفات و نامها صدا زد "

و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها و.... اعراف /180 خداوند دارای زیباترین نامهاست .

4) ایمان داشتن به صفات خداوند موجب زندگی خوش و سعادت در دنیا و آخرت می شود .

پاسخ به چند شبهه در مورد صفات خداوند :

*****اگر خداوند به هر کاری قادر است آیا می تواند مثل خودش را خلق کند؟

قدرت و توانایی هیچ وقت به محالات تعلق ندارد مثل این است که شما به ریاضی دانی بگویی آیا قادر هستی کاری بکنی که 2+2 بشود 5  پس اگر این دانشمند نتواند چنین کاری بکند نشان دهنده عجر و ناتوانی او نیست اگر خداوند مثل خودش را بیافریند آن شیء نیز باید هم واجب الوجود باشد و نیز ممکن الوجود اینکه موجودی هم واجب الوجود باشد هم ممکن الوجود محال و اجتماع نقیضین پیش می آید.

*****اگر خداوند عادل است چرا کودک فلج ، کر ، کور و... می آفریند ؟

اگر انسان به خیر و برکت دست یابد مدعی می شود که این از علم و هنر و تدبیر خودش بوده است و اگر دچار یک گرفتاری یا مشکلی شود آن را از طرف خداوند می بیند  آنچه مصیبت در دنیا و آخرت بر فردی می رسد نتیجه عملکرد خود اوست .

 بما کسبت ایدی الناس....... روم /41

مثلا اگر خداوند فرمود شراب نخورید ، مال یتیم و لقمه حرام نخورید و...... اما پدر و مادر قبل از انعقاد نطفه رعایت نکنند فرزند انها علیل است و یا زمان انعقاد نطفه هنگام طلوع یا غروب آفتاب نباشد و.....

*****اگر شیطان شر است پس چرا خداوند موجودی شرور را خلق کرده است ؟

خداوند شیطان را شیطان نیافریده است به این دلیل که سالها هم نشین فرشتگان و مقربان درگاه الهی بود ولی بعدا از آزادی خود سوء استفاده کرد و بنای طغیان و سرکشی گذاشت پس او در آغاز آفرینش پاک بود و انحرافش در اثر خواست خودش بود  و از طرفی وجود شیطان برای افراد با ایمان و آنهایی که می خواهند راه حق را طی کنند زیان بخش نیست بلکه وسیله تکامل است .

گفته شد خداوند با موسی خواست صحبت کند کلام را در درختی خلق کرد و با موسی سخن گفت درست است  ؟   

اگر شما صدای شخصی را از بلند گو بشنوید آن سخنان را به بلند گو نسبت می دهید یا به سخنران ؟

مسلما به سخنران نسبت می دهید در اینجا نیز سخنران درخت نبوده بلکه خداوند بوده است .

*****اگر خداوند عادل است پس چرا به برخی مقام عصمت داده و عده ای را از گناه مصون کرده است ؟

معنی عذل الهی این نیست که خداوند هر نعمتی را به موجودی عطا فرمود به سایر مخلوقات هم همان را عطاء کند چون این رفتار با علم و حکمت خداوند منافات دارد . انبیاء و معصومین دعوت و رهبری مردم به سوی خداوند را بر عهده دارند باید دارای عصمت باشند مثلا در مباحث علمی اول راهنمایی را به کودک دبستانی کلاس اول آموزش نمی دهند چون توان آن را ندارد.

*****با توجه به اینکه پوست انسان بر اثر آتش  می سوزد آیا عذاب پوست جدید عادلانه است ؟

امام صادق (ع) فرمود: ملاحظه کن یک خشت پوسیده و فرسوده را خرد می کنی و سپس همان خاک را گل کرده و در قالب میریزی و یک خشت نو از آن می سازی این همان خشت اول است . در واقع پوستهای جدید همان پوستهای قبلی است .

*****اگر اراده خداوند بر عبودیت بندگان است پس چرا این همه کافر در دنیا وجود دارد ؟

هدف عبادت اجباری نبوده است بلکه عبادت و بندگی توام بااراده و اختیار است مثلا گفته می شود  من این مسجد را برای نماز خواندن مردم درست کرده ام مفهومش این است که ان را آماده برای این کار ساختم نه اینکه مردم را به اجبار به نماز وادار کنم پس خداوند انسان را آماده برای اطاعت و بندگی ساخته نه مجبور به عبادت .

من نکردم خلق تا سودی کنم                                            خلق کردم من تا که جودی کنم

*****آیا انسانها مظهر صفات الهی هستند ؟

هنگامی که آثاری از صفات الهی در وجود مخلوقی پدید آمد آن مخلوق ، مظهر آن صفت از صفات خدا می شود وقتی  آثار رحمت و تفقد و رافت در وجود انسانی ظاهر شود ، آنگاه می گوئیم صفت رافت و صفت رحمت الهی در او ظهور کرده است . انسان خلق شده است تا به سوی کمال و مظهر الهی و حرکت و رشد کند نمونه های تاریخی انسان کامل مثل همسر فرعون و مریم رسول اکرم (ص) ، اگر انسان به سوی کمال و معرفت و صفات الهی قدم گرفت  می تواند گوشه ای از مظهر صفات الهی را به همگان نشان بدهد چون بشر خلیفه الله است در روی زمین ، در این راه که بسیار دشوار است باید سعی کنیم همانند راه رفتن که همه اعضای بدن باید هماهنگ هم حرکت کنند باشد .

آن انسانی کامل است که بتواند مظهر همه اسماء و صفات باشد یعنی جامع باشد

1- همه باید تلاش کنیم گوشه ای از صفات الهی را در خودمان به نمایش بگذاریم .

2- ارتباط عمیق و با تفکر، خداوند می توان به کمال حقیقی رسید .

3- اراده خودمان را قوی در برابر شهوات و هوای نفس داشته باشیم .

4- برای رسیده به مظهر صفات الهی ، تلاش کنیم تا آگاهی و شناخت خودمان را افزایش دهیم .      



:: موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1489
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : دو شنبه 20 مرداد 1393
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentAvator->
<-CommentAuthor-> در تاریخ : <-CommentDate-> - - گفته است :
<-CommentContent->

<-CommentPage->

(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');