آدرس وبلاگ تحلیلی-تحقیقی اسjاد علی اکبر داراب کلائی vareson-asia98-ir


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 99
بازدید هفته : 149
بازدید ماه : 2411
بازدید کل : 189672
تعداد مطالب : 1056
تعداد نظرات : 314
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وب ارایه دهنده انواع ابزار وبمستر و...

درس دهم
صفات سلبيه
در يک جمله مي توان گفت منظور از صفات سلبيه اين است که خداوند از هر گونه عيب و نقصي و عوارض و صفات ممکنات پاک و منزه است، ولي قسمتهاي مهمي از اين صفات مورد بررسي قرار گرفته از جمله اينکه او مرکب نيست، جسم ندارد، قابل رويت نمي باشد، مکان و زمان و محل و جهت براي او نيست، از هر گونه نياز و احتياج مبرا است، هرگز ذات او محل حوادث و عوارض و تغيير و دگرگوني نمي باشد، و صفات خداوند عين ذات اوست و زائد بر ذاتش نيست.
امير المومنين عليه السلام در آغاز خطبه اي مي فرمايد: لا يشغله شان و لا يغيره زمان و لا يحويه مکان و لا يصفه لسان هيچ چيزي او را به خود مشغول نمي دارد و گذتشت زمان در او دگرگوني ايجاد نمي کند هيچ مکاني او را در بر نمي گيرد و هيچ زباني را ياراي توصيفش نيست.1
در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام آمده است که فرمود: ان الله تبارک و تعالي لا يوصف بزمان و لا مکان و لا حرکه و لا انتقال و لا سکون بل هو خالق الزمان و المکان و الحرکه و السکون و الانتقال تعالي الله عمايقول الظالمون علوا کبيرا خداوند توصيف به زمان و مکان و حرکت و انتقال و سکون نمي شود بلکه او خالق زمان و مکان و حرکت و سکون و انتقال است، خداوند بسيار برتر است از آنچه ظالمان و ستمگران در حق او مي گويند. 2

توضيح صفات سلبي
خداوند مرکب نيست يعني اجزاء ترکيبي ندارد زيرا هر مرکبي محتاج اجزاء خويش است در حاليکه خداوند احتياج به هيچ چيز ندارد. در بحث يگانگي خداوند گفتيم خداوند کمال مطلق است و هيچ حد و مرزي در او راه ندارد. پس بايد دقت کنيم که آنچه موجب محدوديت و يا نياز است مخصوص ممکنات است و خداوند از آنها منزه است تعالي الله عن ذلک علوا کبيرا.

خداوند جسم نيست و ديده نمي شود.
لا تدرکه الابصار و هو يدرک الابصار و هو اللطيف الخبير چشمها او را درک نمي کنند ولي او همه چشمها را درک مي کند و او لطيف و آگاه است.3

سوال: چرا ديدن خداوند محل است؟
جواب: زيرا لازمه ديده شدن اموري است که هيچيک از آنها در مورد خداوند امکان پذير نيست يعني اگر بخواهد ديده شود بايد جسم داشته باشد، مکان داشته باشد، جهت داشته باشد، داراي اجزاء باشد، زيرا هر جسمي داراي اجزاء و عوارضي مانند رنگ و حجم و ابعاد است. بعلاوه همه اجسام در حال تغيير و دگرگوني بوده و احتياج به مکان دارند و تمام اينها از ويژگيهاي ممکنات است و موجب اينها از ويژگيهاي ممکنات است و موجب نياز و احتياج بوده و خداوند از آنها منزه است. در نتيجه خداوند متعال نه جسم است و نه ديده مي شود (گروهي از اهل تسنن مي گويند خداوند روز قيامت تجسم پيدا کرده و ديده مي شود در اين زمينه مطالبي از آنها نقل شده که مضحک است و يا هيچ منطقي سازگار نيست).
از امام رضا عليه السلام نقل شده که فرمودند: انه ليس منا من زعم ان الله عزوجل جسم و نحن منه براء في الدنيا و الاخره کسي که گمان کند خداوند متعال جسم است از ما نيست و ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم.4

بي محل است و در همه جا هست
شناختن يک وجود مجرد از ماده براي انسانهائيکه هميشه در زندان عالم ماده اسيرند و به آن خو گرفته اند بسيار مشکل است و نخستين گام در شناختن خداوند منزه شمردن او از ويژگيهاي مخلوقات است و تا خداوند را بي مکان و بي محل ندانيم او را به درستي نشناخته ايم اصولا محل و مکان داشتن لازمه جسماني بودن است و قبلا بيان کرديم که خداوند جسم نيست.

در هم جا هست
و لله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع عليم مشرق و مغرب از آ« خدا است و به هر سو رو کنيد خدا آنجاست خداوند بي نياز و داناست.5
و هو معکم اينما کنتم و الله بما تعلمون بصير او با شماست هر جا که باشيد و خداوند به آنچه انجام مي دهيد بصير است.6
قال موسي ابن جفعر عليه السلام: ان الله تبارک و تعالي کان لم يزل بلا زمان و لا مکان و هو الان کما کان لا يخلوا منه مکان و لا يشغل به مکان و لا يحل في مکان بدرستيکه خداوند متعال هميشه وجود داشت بدون زمان و مکاني و الان نيز همانگونه است هيچ مکاني از او خالي نيست و در عين حال هيچ مکاني را اشغال نمي کند و در هيچ مکاني حلول نکرده است.7
شخصي از علي عليه السلام پرسيد پروردگار ما قبل از آنکه آسمان و زمين را بيافريند کجا بود؟! حضرت فرمودند: کجا، سوال از مکان است خداوند وجود داشت و هيچ مکاني وجود نداشت.8
خداوند کجاست
در کتاب ارشاد و احتجاج آمده است که يکي از دانشمندان يهود نزد يکي از خلقا آمد (ابوبکر با عمر) و گفت تو جانشين پيغمبري؟ گفت آري پرسيد خداوند کجاست آيا در آسمان يا در زمين است؟ خليفه گفت در آسما بر عرش قرار دارد يهودي گفت بنابراين زمين از او خالي است خليفه گفت از من دو شو و الا تو را به قتل مي رسانم يهودي با تعجب برگشت و اسلام را مسخره مي کرد علي عليه السلام با خبر شد و به او فرمود من از سوال تو و از جوابي که شنيدي با خبرم ولي ما مي گوييم خداوند متعال مکان را آفريد بنابراين ممکن نيست خودش مکاني داشته باشد و برتر از آن است که مکاني او را در خود جاي دهد... آيا در يکي از کتابهاي خود نديده اي که روزي موسي به عمران عليه السلام نشسته بود فرشته اي از شرق آمد حضرت موسي فرمود از کجا آمده اي؟ گفت از نزد پروردگار، سپس فرشته اي غرب آمد فرمود: تو از کجا آمده اي؟ گفت از نزد پروردگار، فرشته اي ديگر از آمد فرمود: تو از کجا آمده اي؟ گفت از زمين هفتم از نزد پروردگار، در اينجا فرمود منزه است کسي که هيچ مکاني از او خالي نيست و هيچ مکاني به او نزديکتر از مکان ديگر نمي باشد: يهودي گفت: من گواهي مي دهم که، حق مبين همين است و تو از همه شايسته تر به مقام پيامبرت هستي.9
چرا هنگام دعا دست به سوي آسمان بر مي داريم؟
هشام بن حکم مي گويد: کافري خدمت امام صادق عليه السلام آمد و از تفسير آيه الرحمن علي العرش استوي سوال کرد، امام عليه السلام ضمن توضيحي فرمودند: خداوند متعال نياز به هيچ مکاني و هيچ مخلوقي ندارد که هنگام دعا دست به سوي آسمان بلند کنيد يا به سوي زمين فرود آوريد، حضرت فرمود: اين موضوع در علم و احاطه و قدرت خدا يکسان است ولي خداوند متعال دوستان و بندگان خود را دستور داده که دستهاي خود را به سوي آسان به طرف عرش بردارند زيرا معدن رزق آنجاست ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اثبات کرده است تثبيت مي کنيم آنجا که فرمود: دستهاي خود را به سوي خداوند متعال برداريد و اين سخني است که تمام امت بر آ« اتفاق نظر دارند.10
علي عليه السلام فرمود: هنگاميکه يکي از شما نمازش را تمام مي کند دست به سوي آسمان بردارد و مشغول دعا شود، مردي گفت مگر خداوند همه جا نيست فرمد آري پرسيد پس چرا بندگان دست به سوي آسمان بر مي دارند؟ فرمود آيا (در قرآن) نخوانده اي (در آسمان رزق شماست و آنچه به شما وعده داده مي شود) پس از کجا انسان روزي را بطلبد جز از محلش، محل رزق و وعده الهي آسمان است.11
تمرين: 1 ـ منظور از صفات سلبيه چيست؟
2 ـ چرا ديدن خداوند محال است؟
3 ـ حضرت علي عليه السلام در جواب دانشمند يهودي که پرسيده بود خداوند کجاست چه فرمودند؟
4 ـ چرا هنگام دعا دست به آسمان بر مي داريم؟
در بحث توحيد از اين کتابها استفاده و اقتباس شده است: اصول کافي ـ نهج البلاغه ـ پيام قرآن ـ اصول عقايد آقايان: مکارم شيرازي، سبحاني، استادي، محدي ري شهري، شهيد هاشمي نژاد.

1 ـ نهج البلاغه، خطبه 178.
2 ـ بحار، جلد 3، صفحه 309.
3 ـ سوره انعام، آيه 103.
4 ـ توحيد صدوق، باب 6، حديث 20.
5 ـ سوره بقره، آيه 115.
6 ـ سوره حديد، آيه 4.
7 ـ توحيد صدوق، باب 28، حديث 12.
8 ـ همان منبع، حديث 4.
9 ـ پيام قرآن، جلد 4، صفحه 274.
10 ـ پيام قرآن، به نقل از بحار الانوار، جلد 3، صفحه 330.
11 ـ همان منبع، به نقل از بحار الانوار، جلد 90، صفحه 308



:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1550
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393

درس نهم
صفات خداوند متعال (بخش دوم)
هستي مطلق قدرت بي نهايت دارد، جهان هستي با پديده هاي عظيم و شگرفش، کرات عظيم آسمانها، کهکشانها، منظومه ها، اقيانوسها و درياها و موجودات مختلفي که در آ«هاست نشانه هايي از قدرت خداوند است. خداوند بر هر چيزي قادر است و قدرت او بر تمام اشياء يکسان است.
تبارک الذي بيده الملک و هو علي کل شيي قدير پر برکت و زوال ناپذير است خداونديکه حکومت جهان هستي بدست اوست و او بر همه چيز قادر است 1 لله ملک المسوات و الارض و ما فيهن و هو علي کل شييء قدير حکومت آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست از آن خداوند است و او بر هر چيزي توانا است2. فلا اقسم برب المشارق و المفارب انا لقادرون سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها که ما قدريم.3
از آيات فراواني که در قرآن قدرت خداوند را بيان مي کند فهميده مي شود که قدرت خداوند هيچ گونه حد و مرزي ندارد هر زمان اراده کند انجام مي دهد و هر زمان اراده محو و نابودي چيزي را بکند آن چيز از ميان مي رود و بطور کلي هيچ گونه ضعف و ناتواني در او تصور نمي شود، آفرينش کرات عظيم آسمانها با خلقت موجود کوچکي براي او يکسان است.
عن علي عليه السلام: و ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف و القوي والضعيف من خلقه الاسواء آشکار و نهان، سنگين و سبک، قوي و ناتوان، از جهان آفرينش در برابر قدرت خداوند يکسان و مساوي است. 4
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتي موسي عليه السلام به سوي طور رفت گفت پروردگارا خزائنت را به من نشان ده پس خداوند فرمود: همانا خزائن من چنين است که هر زمان اراده کنم به چيزي بگويم بوده باش پس آن چيز خواهد بود. 5

سوال در مورد قدرت خداوند
گاهي سوال مي شود آيا خدا مي تواند موجودي مانند خودش بيافريند؟ اگر بگوييد مي تواند پس تعدد خدايان ممکن است و اگر بگوييد نمي تواند قدرت خداوند را محدود کرده ايد و يا اينکه خداوند مي تواند اين جهان پهناور را درون تخم مرغي جاي دهد بدون اينکه جهان را کوچک کند يا تخم مرغ را بزرگ؟ در جواب بايد گفت در اينگونه موارد کلمه نمي شود بکار مي رود نه کلمه نمي تواند و به عبارتي روشن تر طرح سوال نادرست است زيرا وقتي مي گوييم آيا خداوند مي تواند موجودي مانند خودش بيافريند کلمه آفريدن معنايش اين است که آن شيي ممکن الوجود و مخلوق است و هنگامي که مي گوييم مثل خداوند معنايش اين است که آن شيي واجب الوجود باشد. و نتيجه اش اين مي شود که آيا خداوند مي تواند چيزي بيافريند که هم واجب الوجود باشد و هم نباشد، هم ممکن الوجود باشد و هم نباشد (هم خالق باشد و هم مخلوق). طرح اين سوال نادرست است و خداوند بر هر چيزي قادر است.
همچنين وقتي گفته مي شود آيا خدا مي تواند جهان ار در تخم مرغي قرار دهد بطوريکه نه جهان کوچک شود و نه تخم مرغ بزرگ؟ معنايش اين است که جهان در همان حال که بي نهايت بزرگ است بي نهايت کوچک باشد و با توجه به غلط بودن اين سوال نوبتي به جواب نمي رسد زيرا تعلق به محال محال است.
همين سوال را مردي از امير المومنين عليه السلام نمود حضرت فرمودند: ان الله تبارک و تعالي لا ينسب الي العجز و الذي سالتني لا يکون بدرستيکه خداوند تبارک و تعالي به عجز و ناتواني نسبت داده نمي شود ولي آنچه تو مي پرسي نشدني است. 6
و در روايتي از امام رضا عليه السلام نقل شده که فرمود: بله خدا مي تواند و در کوچکتر از تخم مرغ هم مي تواند، خداوند دنيا را در چشم تو قرار داده در حاليکه از تخم مرغ کوچکتر است (البته اين يک نوع جواب اقناعي است زيرا سوال کننده قدرت تحليل اين گونه مسائل را نداشته است).7

خداوند حي و قيوم
خداوند داراي حيات جاويدان و ثابت و برقرار است او به ذات خويش قائم است و موجودات ديگر قائم به او هستند حيات در مورد خداوند با آنچه در مورد موجودات ديگر گفته مي شود متفاوت است زيرا حيات خداوند عين ذات اوست نه عارضي است و نه موقت، حيات خداوند به معني علم و قدرت اوست. حيات خداوند ذاتي، ازلي، ابدي، تغيير ناپذير و خالي از هر گونه محدوديت است. قيوم است يعني امور مختلف موجودات بدست اوست ارزاق و عمر حيات و مرگ مخلوقات به تدبير اوست. الله لا لاه الا هو الحي القيوم معبودي جز خداوند يگانه، زنده و پايدار و نگهدارنده کائنات نيست.
8 و عنت الوجوه للحي القيوم همه چهرها در برابر خداوند حي قيوم خاضع مي شوند. 9
بعد از آنکه علم و قدرت خداوند ثابت شد حي و قيوم بودن هم ثابت است زيرا همه صفات به حيات بر مي گردد اگر علم محدود و قدرت ناچيز انسان دليل بر حيات اوست خداوندي که عملش بي پايان و قدرتش بي انتهاست داراي برترين و کاملترين حيات است بلکه حيات عين ذات اوست به اين ترتيب ذکر يا حي يا قيوم يکي از جامعترين ذکرهاست زيرا حي اشاره به عمده ترين صفات ذات يعني علم و قدرت و قيوم مجموعه صفات فعل مي باشد. لذا امير المومنين عليه السلام مي فرمايد: فلسنا نعلم کنه عظمتک الا انا نعلم انک حي قيوم لا تاخذک سنه و لا نوم. ما هرگز کنه عظمت تو را درک نمي کنيم تنها اين را مي دانيم که تو حي و قيوم هستي و هيچگاه از حال بندگان خود غافل نيستي. 10
از علي عليه السلام نقل شده که روز جنگ بدر آمدم ببينم پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم چه مي کند ديدم سر بر سجده گذاشته و پيوسته مي گويد يا حي يا قيوم چند مرتبه رفتم و برگشتم و او را در همين حال ديدم تا خداوند پيروزي را نصيب او ساخت. 11
آنچه بين شد اصول صفات خداوند متعال است و صفات ديگر به آنها بر ميگردد که تنها به ترجمه اي از آنها اکتفا مي کنيم.
قديم و ابدي: يعني هميشه بوده و هميشه خواهد بود. براي او آغاز و پاياني تصور نمي شود، هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شيي عليم اول و آخر و ظاهر و باطن اوست و او از هر چيز آگاه است.12 مريد: يعني صاحجب اراده مي باشد و در کارهايش مجبور نيست و هر کاري انجام مي دهد داراي هدف و حکمت است. (حکيم است)
مدرک: همه چيز را درک مي کند همه را مي بيند و همه صداها را مي شنود (سميع و بصير است). متکلم: يعني خداوند مي تواند امواج صدا را در هوا ايجاد کند و با پيامبران خود سخن بگويد نه اينکه تکلم از زبان و لب و حنجره باشد. صادق: يعني هر چه خداوند مي گويد راست و عين واقيعت است زيرا دروغ يا از جهل و ناداني و يا از ضعف مي باشد و خداوند منزه است.
در نتيجه خداوند کمال بي نهايت است و هيچ گونه نقصي در ذات اقدسش راه ندارد و ما بايد درباره شناخت صفات هم به عجز خود اعتراف کنيم و با کمال ادب عرض مي کنيم:
اي برتر از خيال و قياس و گمان و وهم وز هر چه خوانده ايم و شنيده ايم و گفته ايم
مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ايم

تفکر در ذات ممنوع
بعد از بيان مختصري که درباره صفات داشتيم بايد بدانيم صفات خداوند عين ذات اوست بنابراين نه درباره ذات و نه درباره صفات خداوند نبايد هيچ تفکري داشته باشيم زيرا موجب تحير و سرگرداني است و فقط در مخلوقات فکر کنيم.
قال ابوجعفر عليه السلام: تکلموا في خلق الله و لا تکلموا في الله فان الکلام في الله لا يراد صاحبه الا تحيرا امام باقر عليه السلام فرمود: در آفرينش خدا تکلم کنيد و در خدا تکلم نکنيد زيرا تکلم در خدا زياد نمي کند مگر تحير صاحبش را.
مرحوم علامه مجلسي و ديگران گفته اند منظور منع تفکر و تکلم در ذات و صفات خداوند و در کيفيت است. و قال عليه السلام: اياکم و التفکر في الله و لکن اذا اردتم ان تنظروا الي عظمته فانظروا الي عظيم خلقه و فرمود بر حذر باشيد از تفکر در خداوند و لکن هر وقت خواستيد عظمتش را بنگريد به بزرگي جهان خلقت بنگريد.13
تمرين:
1 ـ نشانه هاي قدرت خداوند چيست؟
2 ـ قديم و ابدي، متکلم و صادق را معني کنيد؟
3 ـ چرا تفکر در ذات خداوند ممنوع است؟

1 ـ سوره ملک، آيه 1.
2 ـ سوره مائده، آيه 120.
3 ـ سوره معارج، آيه 40.
4 ـ نهج البلاغه، خطبه 80.
5 ـ توحيد صدوق، باب 9، حديث 17.
6 ـ توحيد صدوق، باب 9، حديث 9.
7 ـ پيام قرآن، جلد 4، صفحه 183.
8 ـ سوره آل عمران، آيه 2.
9 ـ سوره طه، آيه 111.
10 ـ نهج البلاغه، خطبه 160.
11 ـ تفسير روح البيان، ذيل تفسير آيه الکرسي.
12 ـ سوره حديد، آيه 3.
13 ـ اصول کافي، باب نهي از کلام در کيفيت، حديث 1 و 7



:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1475
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393

درس هشتم
صفات خداوند متعال (بخش اول)
به آن اندازه که شناخت خداوند و پي بردن به اصل وجودش آسان است پي بردن به صفات او آسان نيست. زيرت در مرحله شناخت خداوند، به تعداد ستارگان آسمان، برگهاي درختان، انواع گياهان و جانداران بلکه به تعداد ذرات اتم دليل بر وجود او داريم (خود اينها آيه ها و نشانه هاي وجود و عظمت او هستند) اما در راه شناسايي صفات خداوند بايد دقت کنيم تا از خطر تشبيه و قياس در امان باشيم و نخستين شرط شناخت صفات، نفي تمام صفات مخلوقات از خداوند و تشبيه نکردن او به مخلوقات است زيرا هيچيک از صفات خداوند با صفات مخلوقات قابل مقايسه نيست و هيچ صفتي از صفات ماده در ذات مقدسش راه ندارد، چون هر صفت و کيفيت مادي موجب محدوديت است و خداوند نامحدود است. او هستي محض است و هيچ مرزي برايش تصور نمي شود و داراي همه مراتب کمال است بنابراين ما هرگز به ذات خداوند پي نخواهيم برد و نبايد چنين انتظاري داشته باشيم.

س ـ چرا عقل به کنه ذات و صفات خداوند نمي رسد؟
ج ـ زيرا او وجودي است از هر نظر بي نهايت، علم و قدرت و همه صفات خداوند مانند ذات او بي نهايت است و از سوي ديگر ما و هر چه مربوط به ما مي شود (علم و قدرت و حيات و زمان و مکاني که در اختيار داريم) همه محدود و متناهي است، بنابراين با اين همه محدوديت چگونه مي توانيم به کنه آن وجود نامحدود و صفاتش برسيم و چگونه مي توانيم به کنه وجودي پي ببريم که هيچ گونه مثل و مانندي ندارد.

صفات ثبوتيه و سلبيه
صفات خداوند را به دو بخش تقسيم مي کنند: صفات ثبوتيه و صفات سلبيه، اما در حقيقت، صفات سلبي را نمي توان صفت ناميد زيرا موصوف به آنها متصف نيست مثلا ليس بجسم را نمي شود يک صفت ناميد.

صفات ثبوتيه يا جماليه:
عالم و قادر و حتي است و مريد و مدرک هم سميع است و بصير و متکلم صادق
يا: هم قديم و ابدي دان متکلم صادق
خداوند متعال بي نهايت کمال است و آنچه به عنوان صفات ثبوتيه گفته مي شود اصول صفات اوست نه اينکه منحصر در آنها باشد.

صفات سلبيه يا جلاليه:
نا مرکب بود و جسم نه مرئي نه محل بي شريک است و معاني تو غني دان خالق
(بي معناي يعني صفات او عين ذات اوست و زايد بر ذات او نيست)

صفات ذات و صفات فعل
صفات ثبوتيه بر دو قسم است:
صفات ذات: که عين ذات خداوند است و نمي شود آنها را از خداوند متعال سلب نمود. صفات ذات عبارتند از علم و قدرت و حيات و هر چه به اين سه بازگشت کند مانند: سميع، بصير، قديم، ازلي، ابدي، مدرک، حکيم، غني، کريم، عزيز و ....
صفات فعل:
صفاتي است که به افعال خداوند بستگي دارد يعني تا آن فعل از او صادر نشود آن وصف بر او اطلاق نمي گردد مانند خالق و رازق و امثال آن که گاه خداوند به آنها متصف مي شود و گاهي هم از او سلب مي شود مانند: کان الله و لم يخلق شيئا ثم خلق ـ اراد الله شيئا و لم يرد شيئا آخر ـ شاء و لم يشاء يعني خداوند بود و خلق نکرده بود و سپس خلق کرد ـ خداوند چيزي را اراده کرد و چيز ديگري را اراده نکرد ـ خواست و نخواست، تکلم مع موسي و لم يتکلم مع فرعون ـ يحب من اطاعه و لا يحب من عصاه با موسي عليه السلام تکلم کرد و با فرعون تکلم نکرد ـ دوست مي دارد هر کس که اطاعتش کند و دوست نمي دارد ه رکس را که معصيتش کند. در صفات فعل اذا و ان داخل مي شود مانند اذا اراد شيئا و ان شاء الله و در صفات ذات نمي توان گفت اذا علم الله يا ان علم.

علم خداوند
هستي بي نهايت علم بي نهايت دارد، نظم و هماهنگي حيرت انگيزي که در همه جاي عالم است دليل علم بي نهايت اوست، نسبت به علمخداوند، گذشته و حال و آينده يکي است، آگاهي بر او ازل و ابد يکسان و احاطه علمي او به ميليونها سال گذشته و يا آينده همچون آگاهي از او امروز است. همچنين از اينرو که آفريدگار همه هستي، خداوند متعال است تعداد تمام موجودات و اسرار و دقايق آنها را مي داند، از افعال خوب و بد انسان و حتي از نيات و مقاصد و راز دل او نيز کاملا آگاه است، علم خداوند عين ذات اوست و از ذات او جدا نيست.
و اعلموا ان الله بکل شيي عليم بدانيد خداوند به هر چيزي آگاه است. 1 و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو و يعلم ما في البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا يعلمها و لا حبه في ظلمات الارض و لا رطب و لا يابس الا في کتاب مبين کليدهاي غيب فقط نزد اوست و جز او کسي نمي داند، آنچه در خشکي و درياست مي داند هيچ برگي نمي افتد مگر اينکه از آ« آگاه است و هيچ دانه اي در مخفيگاه زمين و هيچ تر و خشکي نيست مگر اينکه در کتابي آشکار (علم خداوند) ثبت است.2
و هو الله في السموات و في الارض يعلم سرکم و جهرکم و يعلم ما تکسبون اوست خداوند در آسمانها و در زمين، پنهان و آشکار شما را مي داند و از آنچه انجام مي دهيد با خبر است. 3 الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير آيا کسيکه موجودات را آفريد از حال آنها آگاه نيست در حاليکه او لطيف خبير است. 4
و يعلم ما في اسموات و ما في الارض از آنچه که در آسمان و زمين است آگاه است. 5 تمرين: 1 ـ چرا عقل به کنه ذات و صفات خداوند نمي رسد؟
2 ـ صفات ثبوتيه و صفات سلبيه خداوند را بيان کنيد.
3 ـ فرق صفات ذات و صفات فعل چيست؟

1 ـ سوره بقره، آيه 331.
2 ـ سوره انعام، آيه 59.
3 ـ سوره انعام، آيه 3.
4 ـ سوره ملک، آيه 14.
5 ـ سوره آل عمران، آيه 28.



:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1774
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393

درس هفتم
توحيد و يگانگي خداوند
الهکم اله واحد فله اسلموا 1 خداي شما يکي است پس همه در برابرش سر تسليم فرود آوريد. لا تجعل مع الله الها آخر 2 با خداوند، خداي ديگري قرار مده. لو کان فيها الهه الا الله لفسدتا 3 اگر در آسمان و زمين غير از خداوند، خداي ديگري بود به فساد و ويراني کشيه مي شد. توحيد شعار اصلي همه پيامبران الهي بوده است و حضرت محمد صلي الله عليه و آله با اين شعار از کوه حراء آمد: قولوا لا اله الا الله تفلحوا و در حديثي فرمود: افضل العباده قول لا اله الا الله.

دلائل توحيد و يگانگي
1 ـ خداوندي که کمال مطلق است و هيچ حد و مرز و اندازه اي در او راه ندارد، آفريدگاري که ازلي و ابدي است، پروردگاري که زمان و مکان مخلوق اوست جز يکي نمي تواند باشد اگر به معناي نامحدود و نامتناهي بودن خداوند توجه کنيم مي فهميم که نامحدود جز يکي نمي تواند باشد زيرا تعدد موجب محدوديت و متناهي بودن است. 2 ـ در جهان نظم واحدي وجود دارد و نظم واحد، دليل بر ناظم واحد است همان نظامات و قوانيني که دانشمندان ستاره شناس در کرات و کهکشانها مي بينند همانا را دانشمندان اتم شناس در دل اتم مشاهده مي کنند و همين نظم در سراسر کشور تن و جسم انسان وجود دارد قهرا اگر جز يک منظم وجود داشت نظام عالم به هم مي خورد و اين است معناي لو کان فيهما الهه الا الله لفسدتا 4
3 ـ اخبار همه انبياء بر يگانگي خداوند دليل قاطعي بر واحدانيت اوست، تمام پيامبراني که از جانب خداوند مامور تبليغ و ارشاد شدهاند او را يگانه خوانده اند قال علي عليه السلام: و اعلم يا بني انه لو کان لربک شريک لا تتک رسله و لرايت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنه الله واحد کما وصف نفسه.5
علي عليه اسلام در وصيت به فرزندش امام حسن عليه السلام مي فرمايد: بدان اي پسرم اگر پروردگارت شريک و همتايي داشت رسولان او به سوي تو مي آمدند و آثار ملک و قدرتش را مي ديدي و افعال و صفاتش را مي شناختي اما او خداوندي يکتاست همانگونه که خويش را توصيف کرده است.
و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انان فاعبدون ما پيش از تو هيچ پيغمبري را نفرستاديم مگر اينکه به او وحي کرديم که معبودي جز من نيست پس فقط مرا پرستش کنيد.6 مساله توحيد زيربناي شناخت تمام صفات خداوند است زيرا يگانگي او از نامحدود بودن وجود او سرچشمه مي گيرد و اين وجود است که جامع جميع کمالات و خالي از هر گونه عيب و نقص مي باشد در نتيجه اگر ما خداوند را به توحيد حقيقي بشناسيم همه صفاتش را شناخته ايم.
عن ابي عبدالله عليه السلام قال: من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنه و اخلاصه ان تحجزه لا اله الا الله عما حرم الله عزوجل.
امام صادق عليه السلام فرمود: هر کس با اخلاص بگويد لا اله الا الله داخل بهشت مي شو و اخلاصش اينست که لا اله الا الله او را از آنچه خداي عزوجل حرام کرده باز دارد.7
قال ابوعبدالله عليه السلام: من قال لا اله الا الله ماه مره کان افضل الناس ذلک اليوم عملا الا من زاد امام صادق عليه السلام فرمود: هر کس صد مرتبه لا اله الا الله بگويد از جهت عمل در آنروز افضل مردم است مگر اينکه کسي بيشتر گفته باشد. 8
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: هيچ کلامي نزد خداوند عزوجل محبوبتر از گفتن لا اله الا الله نيست و هر کس صدايش را به لا اله الا الله بکشد گناهانش زير قدمهايش مي ريزد همانگونه که برگ درخت زير آن مي ريزد. 9

مراتب توحيد
1 ـ توحيد ذات: يعني بي نظير از هر جهت و مطلق از جميع جهات ليس کمثله شيي و هو السميع البصير 10 همانند او چيزي نيست و او شنوا و بينا است، و لم يکن له کفوا احدا11 هرگز براي خداوند شبيه و مانندي نيست.
2 ـ توحيد صفات: يعني همه صفات او به يک چيز بر مي گردد و عين ذات خداوند است يعني اوست که عالم و قادر و حي و ... است.
شخصي نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد و پرسيد اساس علم چيست؟ حضرت فرمودند: معرفه الله حق معرفته شناخت خدا آنچنان که شايسته اوست. پرسيد حق معرفت خدا چيست؟ حضرت فرمودند: ان تعرفه بلا مثال و لا شبه و تعرفه الها واحدا خالقا قادرا اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا لا کفوله و لا مثل له فذاک معرفه الله حق معرفته. اينکه بداني او نه مثلي دارد و نه شبيهي، و او را معبود واحد و خالق و قادر و اول و آخر و ظاهر و باطن بشناسي که مثل و مانندي ندارد اين است حق معرفت خداوند. 12
3 ـ توحيد افعال: منظور از توحيد افعال اينست که همه کارها در دو جهان فعل خداوند است و هر موجودي هر خاصيتي که دارد از ذات پاک خداوند است، زيبايي گل، درخشندگي آفتاب و درمان دردها، همه و همه از اوست يعني هيچ موجودي در عالم از خود استقلال ندارد و موثر مستقل در عالم فقط خداوند است به تعبير ديگر همانگونه که موجودات در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند در تاثير و فعل خود نيز چنين هست.
البته اين معني هرگز نفي قانون عليت و عالم اسباب را نيم کند و طبق فرمايش امام صادق عليه السلام: اب يالهل ان يجري الاشياء الا باسباب خداوند خواسته است که همه کارها از طريق اسباب آن جاري گردد13 و نيز اعتقاد به توحيد افعالي هرگز موجب اعتقاد به جبر و سلب آزادي از انسان نمي گردد (ان شاء الله بعدا به آن اشاره مي کنيم که انسان در انجام افعال خود مختار و آزاد است ولي تمام قدرت و نيرو و حتي آزادي اراده او از سوي خداست) قل الله خالق کل شيي و هو واحد القهار بگو خداوند خالق همه چيز است و او يکتاي پيروز است 14 ذلکم الله ربکم لا اله الا هو خالق کل شيي فاعبدوه و هو علي کل شيي وکيل خداوند پروردگار شماست هيچ معبودي جز او نيست آفريدگار همه چيز است پس او را بپرستيد و او حافظ و مدير همه موجودات است. 15
4 ـ توحيد در عبادت: حساسترين بخش توحيد، توحيد عبادت است که جز خداوند را نپرستيم و در برابر غيراو سر تسليم فرود نياوريم. توحيد در عبادت لازمه توحيد ذات و صفات است زيرا وقتي مسلم شد که واجب الوجود تنها خداست و هر چه غير اوست ممکن و محتاج و نيازمند است پس عبادت مخصوص اوست و او کمال مطلق است. و غير از او کمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم براي رسيدن به کمال است بنابراين عبادت مخصوص خداوند است سر لوحه دعوت پيامبران مساله توحيد در عبادت بوده و قرآن آيات فراواني در مورد توحيد عبادت دارد.

قرآن و توحيد در عبادت
و لقد بعثنا في کل امه رسولا ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت ما در هر امتي رسولي فرستاديم که خداي يکتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب کنيد. 16
و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون ما پيش از تو هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينکه به او وحي کرديم که معبودي جز من نيست فقط مرا عبادت کنيد.17
و ان الله ربي و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقيم خداوند پروردگار من و شماست او را پرستش کنيد اين است راه راست. 18
توجه به اين نکته لازم است که احترام و تواضع و خشوع مراتب و درجاتي دارد و آخرين درجه و بالاترين مرحله آن همان پرستش و عبوديت است و اين مرحله مخصوص خداوند است که مصداق روشن آن همان سجده مي باشد و به همين دليل سجده براي غير خداوند جايز نيست بديهي است که اگر انسان به اين مرحله از عبوديت برسد و در مقابل خداوند به خاک افتاده سجده نمايد بزرگترين گام را در مسير اطاعت خدا و تکامل خويش برداشته است. چنين عبادت خالصانه اي آميخته با محبت محبوب است و جاذبه اين محبت عامل مهم حرکت به سوي خداوند است و حرکت به سوي آن کمال مطلق عامل جدايي از گناه و ساير آلودگيهاست.
عبادت کننده حقيقي تلاش مي کند خود را به معبود و محبوبش شبيه سازد و از اين طريق پرتوئي از صفات جمال و جلال را در خود منعکس مي کند اين امور در تربيت و تکامل انسان نقش مهمي دارد.

تمرين:
1 ـ دلائل توحيد و يگانگي خداوند را بيان کنيد.
2 ـ مراتب توحيد را بيان کنيد.
3 ـ منظور از توحيد افعال چيست؟
4 ـ توحيد در عبادت را توضيح دهيد.

1 ـ سوره حج، آيه 36.
2 ـ سوره اسراء، آيه 23.
3 ـ سوره انبياء، آيه 22.
4 ـ سوره انبياء، آيه 22.
5 ـ نهج البلاغه، نامه 31، وصيت به امام حسن عليه السلام.
6 ـ سوره انبياء، آيه 15.
7 ـ توحيد صدوق، باب ثواب الموحدين، حديث 26.
8 ـ همان منبع، حديث 33.
9 ـ همان منبع، حديث 15.
10 ـ سوره شوري، آيه 11.
11 ـ سوره توحيد.
12 ـ بحار الانوار، جلد 3، صفحه 14.
13 ـ اصول کافي، باب معرفه الامام، حديث 7.
14 ـ سوره رعد، آيه 16.
15 ـ سوره انعام، آيه 102.
16 ـ سوره نحل، آيه 36.
17 ـ سوره انبياء، آيه 25.
18 ـ سوره مريم، آيه 36



:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1662
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393

درس ششم
برهان نظم
از مباحث گذشته روشن شد که نظم خاصي در همه موجودات جهان به چشم مي خورد و تصور نمي شود هيچ عاقلي در وجود نظمي که در موجدات گوناگون برپاست ترديد کند. از کوچکترين موجود مادي جهان (اتم) تا بزرگترين کهکشانها و سحابيها در همه جا و بر همه چيز نظامي حساب شده و دقيق فرمان مي راند، از انسان تا جانوران و از گياهان تا جمادات و از موجودات زمين تا آسمانها همه و همه بر اساس هدفي خاص بوجود آمده و يک رشته قوانين دقيق بر همه آنها حکومت مي کند. روشن است که اگر نظم بر جهان حکومت نمي کرد علم در دنيا يافت نمي شد چرا که علوم عبارت از کشف همان نظام و قوانين عمومي است که بر جهان حکمفرماست. اگر جنب و جوش سلولهاي بدن انسان و گردش چرخهاي جسم بر يک روال و نظام خاصي صورت نمي گرفت فيزيولوژي و تشريح و علم طب چگونه پديد مي آمد؟ و يا اگر گردش سيارات و حرکت کرات بر اساس نظمي دقيق استوار نبود علم نجوم و ستاره شناسي چگونه پديد مي آمد؟ و يا اگر نظم دقيق نبود منجمين چگونه مي توانستند خوف و کسوف را پيشي بيني کنند؟ و چگونه تقويم هميشگي براي طلوع و غروب خورشيد مي نوشتند؟ و در اثر همين نظم که بر جهان حاکم است دانشمندان با استفاده از محاسبات رياضي و فيزيکي سفينه اي را بدون سرنشين براي سفري طولاني به کرات بالا مي فرستند. در نتيجه علم تبيين همان نظام است که در هر رشته اي وجود دارد و رابطه نظم و علم از بديهيات است. قرآن مجيد در آيات فراواني براي مساله خداشناسي روي برهان نظم تکيه کرده که به مواردي از آنها قبلا اشاره کرديم يعني از نظر قرآن بهترين و روشنترين راه براي شناخت خداوند مطالعه نظام آفرينش و آثار هستي است.
اساس برهان نظم
اين برهان بر دو پايه اصلي (صغري و کبري) و يک نتيجه قرار گرفته است: 1 ـ جهان هستي بر اساس يک نظام دقيق و حساب شده اي آفريده شده و بر هر ذره اي از موجودات يک سلسله قوانين تغيير ناپذيري حکومت مي کند.
2 ـ هر جا نظم و تدبير حساب شده اي هست ممکن نيست زاييده رويدادهاي تصادفي باشد و حتما بايد از علم و قدرتي سرچشمه گرفته شده باشد.
نتيجه: نظم و تدبير جهان آفرينش گواه اينست که صانعي توانا و سازنده اي دانا با محاسباتي دقيق نقشه آن را طرح و سپس کاخ عظيم عالم هستي را بر پايه آن بنا نهاده است.
پديده نشانگر پديدآورنده
اگر وجود اتومبيل گواه سازنده آن و کتاب شاهنامه حاکي از سراينده آن است و اگر وجود ساختماني گواه سازنده آن است اين نظام بزرگ و اين خلقت عظيم جهان آفرينش نشانه بزرگي بر وجود حکيمي دانا و مقتدر يعني خداوند متعال است.
براي ساختن يک قمر مصنوعي صدها دانشمند مدتها تلاش مي کنند و سپس با محاسبات دقيق رياضي آنرا به فضا پرتاب کرده و به حرکت در مي آورند آيا وجود ميليونها کهکشان که هر کدام داراي ميليونها منظومه شمسي که هر کدام داراي ميليونها کره و ستاره است و همگي در فضا بدون کوچکترين انحراف و تصادم با نظمي دقيق حرکت مي کنند دليل بر وجود خداي قادر متعال نيست؟!

مباحثه نيوتن با دانشمند مادي
نيوتن منجم و رياضي دان مشهور به يک مکانيک ماهر دستور داد که ماکت کوچکي از منظومه شمسي بسازد سيارات اين منظومه توپهاي کوچکي بودند که با تسمه به يکديگر پيوسته بودند و براي آن هندل کوچکي قرار داده که با حرکت آن تمام توپها به طرز بسيار جالبي در مدار خود حرکت مي کردند و دور هسته مرکزي به گردش در مي آمدند. يکروز نيوتن کنار ميز مطالعه خود نشسته بود و اين ماکت هم در مقابلش قرار داشت در اين هنگام دوتس او که يک دانشمند ماترياليست بود وارد شد هنگاميکه چشمش به آن ماکت زيبا افتاد تعجب کرد و زمانيکه نيوتن هندل ماکت را حرکت داد و آن سيارات با سبکي جالب به دور هسته مرکزي حرکت کرد تعجب آن دانشمند بيشتر شد و فرياد زد: وه! چه چيز جالبي چه کسي اين را ساخته است؟! نيوتن جواب داد هيچکس، خودش تصادفا بوجود آمده است. دانشمند مادي گفت آقاي نيوتن فکر کرديد من احمقم چگونه ممکن است اين ماکت با اين سبک جالب خودش تصادفا بوجود آمده باشد نه تنها سازنده دارد بلکه سازنده اش نابغه بوده است، اينجا بود که نيوتن به آرامي برخاست و دست روي شانه آن مادي گذاشت و گفت دوست من آنچه شما مي بينيد جز يک ماکت کوچک نيست که از روي سيستم واقعي عظيم منظومه شمسي ساخته شده است با اين حال شما حاضر نيستيد بپذيريد که تصادفا و خودبخود بوجود آمده باشد پس چگونه اعتقاد داريد خود آ« منظومه شمسي با همه وسعت و پيچيدگي که دارد آفريننده اي عاقل و قادر نداشته و بدون سازنده است اينجا بود که دانشمند مادي شرمنده شد و جوابي براي گفتن نداشت آري اين همان برهان نظم براي وجود آفريدگار قادر و تواناست.1

برهان وزير موجد براي پادشاه منکر
پادشاهي منکر خدا وزيري موجد داشت هر چه وزير برايش استدلال توحيد و خدا شناسي مي کرد اثري نداشت تا اينکه بدون اطلاع پادشاه دستور داد در مکاني خوش آب و هوا قصري با شکوه و جالب ساختند و انواع و اقسام درختان ميوه و گلهاي مختلف در آن قرار دادند روزي پادشاه را به بازديد قصر دعوت نمود، پادشاه بسيار خوشش آمد و پرسيد مهندس و بناهاي اين قصر چه کساني هستند؟ وزير گفت: پادشاها! اين قصر هيچ مهندسي و سازنده اي ندارد ما ناگاه ديديم اين قصر اينجا پيدا شده است پادشاه گفت مرا مسخره مي کني مگر ممکن است چيزي در عالم خودش بوجود بيايد؟ وزير گفت اگر ممکن نيست اين قصر کوچک بدون سازنده باشد چگونه ممکن است اين جهان بزرگ با همه عظمتش از آسمان و زمين و درياها و آنهمه موجوداتي که در آنهاست بدون آفريدگار باشد پادشاه متنبه شد و بر وزير آفرين گفته و خداشناس گرديد.

خلاصه و نتيجه برهان نظم
مجموعه کل آفرينش از: 1 ـ کهکشانها، منظومه ها و کرات 2 ـ انسان با تمام رموزي که در خلقتش بکار رفته 3 ـ اتمها، ملکولها و سلولها 4 ـ جهان حيوانات با انواع بي شمار آنها 5 ـ جهان گياهان با خواص و ترکيبات آنها 6 ـ اقيانوسها، درياها با عجايب موجود در آنها 7 ـ نظامها و قوانين دقيق که در کل جهان آفرينش هست 8 ـ آنچه در جهان هستي عقل و علم بشر هنوز به آن نرسيده است.
همگي دلالت بر خداوندي دانا و حکيم قادر متعال خواهند داشت.

تمرين:
1 ـ چگونه علم زائيده نظم جهان است؟
2 ـ اساس برهان نظم چيست؟
3 ـ خلاصه اي از مباحثه نيوتن با دانشمند مادي را بين کنيد؟
4 ـ برهان وزير موحد براي پادشاه منکر چه بود؟

1 ـ (هستي بخش)، صفحه 149، شهيد هاشمي نژاد.






:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1764
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393


درس پنجم
نشانه هاي خداوند در آفاق (بخش دوم)
خداي متعال مي فرمايد: ان في السموات و الارض لايات اللمومنين 1 بدون شک در آسمانها و زمين نشانهاي فراواني (خداشناسي) براي اهل ايمان هست.
ان في خلق السموات و الارض و اختلاف اليل و النهار لايات لاولي الالباب 2 همانا در آفرينش آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز نشانه هايي براي انديشمندان هست.
قالت رسلهم افي الله شک فاطر السموات و الارض 3 رسولان آنها گفتند: آيا درخدا شک است؟! کسي که آسمانها و زمين را آفريده است؟!

دقت در آفرينش آسمانها
در حديث معروفي در ذيل آيه 191 آل عمران رسيده است، شبي از شبها پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم پس از استراحت کوتاهي از جا برخاسته وضو گرفت و مشغول نماز شد آنقدر در نماز اشک ريخت که جلوي لباس آنحضرت تر شد سپس سر به سجده گذاشت و چندان گريست که زمين از اشک چشمش مرطوب شد و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گريان بود هنگاميکه بلال موذن مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم او را به نماز صبح خواند حضرت را گريان ديد عرض کرد يا رسول خدا چرا گريه مي کني در حاليکه مشمول لطف و عفو خداوند هستي؟ فرمود آيا من بنده شاکر خداوند نباشم؟ چرا نگريم؟ در حاليکه در اين شب آيت تکان دهنده اي بر من نازل شد، سپس آيه فوق از سوره آل عمران و چهار آيه پشت سر آن را تلاوت فرمود و در پايان فرمود: ويل لمن قرا هاولم يتفکر فيها واي بر کسي که آنها را بخواند و در آن انديشه نکند. 4
اولين نکته اي که در مطالعه فضا مورد توجه واقع مي شود وسعت حيرت آور آن مي باشد اگر شبي تاريک که نور ماه در آسمان نمي درخشد نظري به آسمان بيندازيم منطقه اي طولاني مانند قوسي که از افق تا افق کشيده شده ملاحظه مي کنيم که به سفيدي آب نهري در سياهي زمين شباهت دارد و به آن کهکشان گفته مي شود. در هر کهکشان ستارگان بي شماري وجود دارد، قطر کهکشان ما (که منظومه شمسي ما در آن قرار دارد) يکصد هزار سال نوري است يعني اگر بخواهند با سرعت سيصد هزار کيلومتر در ثانيه از طرفي تا طرف ديگر اين کهکشان مسافرت کنند صد هزار سال طول مي کشد و خورشيد با سرعت فوق العاده اي که دارد و به دور اين کهکشان در حرکت است 250 ميليون سال طول مي کشد که يک دور گرد اين کهکشان بچرخد 5 (قبلا بيان کرديم که طبق آخرين تحقيقات دانشمندان حداقل يک ميليارد کهکشان در عالم وجود دارد و تنها در کهکشان ما يکصد ميليارد ستاره وجود دارد).6
در هر صورت يکي از آيات و نشانه هاي با عظمت خداوند متعال آفرينش آسمانهاست که قرآن هم با عظمت خاصي از آن ياد نموده و 313 مرتبه نام آسمان به لفظ مفرد و جمع در آيات قرآن آمده است و در مواردي آشکارات بشر را دعوت کرده که در خلقت آسمانها دقت کند تا بر معرفت او افزوده شود.
در سوره (ق) مي فرمايد: افلم ينظروا الي السماء فوقهم کيف بنياناها و زيناها و مالها من فروج آيا به آسماني که بر فراز آنان است توجه نکردند که چگونه آنرا بنا کرديم و بوسيله ستارگان زينت بخشيديم و هيچ شکافي در آن نيست. مخصوصا در روايات اسلامي آمده است که سحر خيزان وقتي براي نماز شب بر مي خيزند نخست به آسمان نگاه کنند و آيات آخر سوره آل عمران را بخوانند.

توجه و نظر معصومين: به آفرينش آسمانها
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آنگاه که براي نماز شب بر مي خاست نخست مسواک مي کرد و سپس نظري به آسمان مي افکند و اين آيات را تلاوت مي کرد: ان في خلق السموات و الارض... .7

مناجات علي عليه السلام هنگام مطالعه آسمان
يکي از اصحاب امير المومنين عليه السلام بنامحبه عرني مي گويد شبي من با نوف در حياط دار الاماره کوفه خوابيده بوديم اواخر شب ناگهان متوجه شديم علي عليه السلام در صحن دار الاماره مانند افراد و اله و حيران دستها را به ديوار نهاده و اين آيات را تلاوت مي فرمود: ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولي الالباب يذکرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفکرون في اخلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار انک من تدخل النار فقد اخزيته و ما للظالمين من انصار ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي للايمان ان آمنوا بربکم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار ربما و اننا ما وعدتنا علي رسلک و لا تخزنا يوم القيمه انک لا تخلف الميعاد. حبه گويد: حضرت اين آيات را مکرر تلاوت مي فرمود و چنان مجذوب مطالعه آسمان زيبا حضرت اين آيات را مکرر تلاوت مي فرمود و چنان مجذوب مطالعه آسان زيبا و خالق اين زيبائيها بود که گويا هوش از سرش پريده بود کم کم بالاي سرم رسيده و پرسيدند حبه خوابي يا بيدار؟، جواب دادم بيدارم، آقا شما که با اين جهاد و کوشش و با آنهمه سوابق درخشان و آنهمه زهد و تقوي، چنين اشک مي ريزي ما بيچارگان چه کنيم؟ حضرت چشمها را به پايين انداخته و شورع به گريه کردند و فرمودند: اي حبه همگي ما در برابر خداوند ايستگاهي داريم که هيچ يک از اعمال ما بر او پوشيده نيست اي حبه بطور قطع خداوند از رگ گردن به من و تو نزديکتر است، اي حبه هيچ چيز نمي تواند من و ترا از خدا پنهان دارد آنگاه حضرت رفيقم نوف را مورد خطاب قرار داده و فرمود: اي نوف خوابي؟ جواب داد: نه يا علي حالت حيرت انگيز و شگفت آور شما موجب شد که امشب فراوان بگيم حضرت فرمود: اي نوف اگر امشب از خوف خدا فراوان گريه کردي فردا در پيشگاه خدا چشمانت روشن خواهد شد، اي نوف: هيچ قطره اشکي از ديدگاه کسي از خوف خدا جاري نمي شود مگر آنکه دريايي از آتش را خاموش مي کند. آخرين جمله حضرت به ما اين بود که: از خداوند در ترک انجام مسئوليتها بترسيد آنگاه در حاليکه زمزمه مي کرد از جلوي ما گذشت و فرمود: خدايا اي کاش مي دانستم هنگاميکه غافلم تو از من اعراض نموده اي يا به من توجه داري و اي کاش مي دانستم با اين خواب طولانيم و کوتاهي در سپاسگزاري نعمتهايت حالم در نزد تو چگونه است . نوف مي گويد بخدا قسم حضرت تا صبح در همين حال بود.8
امام سجاد عليه السلام: براي نماز شب بيدار شدند دست در آب نموده که وضو بگيرند به آسمان نظر نموده و مشغول تفکر در اوضاع آنها مي شويد و همچنان مبهوت عظمت آسمانها شده و فکر مي کردند تا صبح شد و موذن اذا گفت و هنوز دست حضرت در آب بود.
امير المومنين عليه السلام يم فرمايد: سبحانک ما اعظم ما نري من خلقک و ما اصغر کل عظيمه في جنب قدرتک و ما اهول ما نري من ملکوتک و ما احقر ذلک فيما غاب عنا من سلطانک و ما اسبغ نعمک في الدنيا و ما اسغرها في نعم الاخره9خداوندا منزهي تو چقدر بزرگ است آنچه از آفرينش تو مشاهده مي کنيم و چقدر هر بزرگي کنار قدرت تو کوچک است و چقدر شگفت انگيز است آنچه از ملکوت تو مي بينيم و چقدر اينها نسبت به آنچه از سلطنت تو بر ما پنهان است کوچک مي باشد و چقدر نعمتهاي تو در دنيا فراوان است و چه اينها نسبت به نعمتهاي آخرت اندک مي باشد.

تمرين
1 ـ گريه پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم براي چه بود و به بلال چه فرمودند؟
2 ـ کهکشان چيست و قطر کهکشان ما چقدر است؟
3 ـ خلاصه داستان حبه عرني درباره مناجات علي عليه السلام را بنويسيد.

1 ـ سوره جانبه، آيه 3.
2 ـ سوره آل عمران، آيه 191.
3 ـ سوره ابراهيم، آيه 10.
4 ـ پيام قرآن، جلد دوم، صفحه 62 (با نقل از تفاسير متعدد).
5 ـ راه تکامل، جلد 6، صفحه 103.
6 ـ پيام قرآن، جلد 2، صفحه 176.
7 ـ مجمع البيان ذيل آيه مذکور.
8 ـ سفينه البحار، جلد 1، صفحه 95 ـ بحار الانوار 41، صفحه 22.



:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1584
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393






درس چهارم
نشانه هاي خداوند در آفاق (بخش اول)
زمين
و في الارض آيات للموقنين و در زمين نشانه هايي براي اهل يقين هست1، در قرآن حدود 80 مرتبه درباره آفرينش زمين بحث شده و از پيروان قرآن دعوت به شناخت عظمت خلقت زمين شده است. امام صادق عليه السلام خطابه به مفضل مي فرمايند: فکر کن در خصوصيات آفرينش اين زمين که بگونه اي قرار داده شده که محکم و استوار محل استقرار اشياء باشد و مردم بتوانند در احتياجاتشان بر آن کوشش کنند و هنگام آرامش و استراحت بروي زمين نشسته و يا بخواب روند... و عبرت بگير، از آنچه هنگام زلزله ها بمردم مي رسد که ديگر زمين آرامشي ندارد و مردم ناچار به ترک خانه ها شده و فرار مي کنند. 2
تعجب اينجاست که اين سفينه فضايي با اين عظمت و ميلياردها مسافر و با سرعتي فوق العاده مانند گهواره اي با قرار و آرام مي باشد بفرموده مولا علي عليه السلام در دعاي صباح: يا من ارقدني في مهاد امنه و امانه، اي کسي که مرا بخواب بردي در گهواره امن و آرام.
قسمت عمده زمين را اقيانوسها و درياها گرفته، عجايبي در آنها وجود دارد که خود احتياج به بحث مفصل و جداگانه اي دارد يا من في البحار عجايبه اي کسيکه شگفتيهاي قدرتت در درياهاست.3
از حضرت علي عليه السلام در مناجات ديگري آمده: انت الذي في السماء عظمتک و في الارض قدرتک و في البحار عجائبک خدايا تو هستي که عظمتت در آسمان و قدرتت در زمينو شگفتيهاي خلقتت در درياهاست.4 امام صادق عليه السلام خطاب به مفضل مي فرمايد: اگر مي خواهي وسعت حکمت آفريدگار و کوتاهي دانش مخلوقات را بداني نظر کن به آنچه در اقيانوسها از انواع ماهيان و جنبندگان آب و صدفها وجود دارد انواعي که شماره ندارد و منافع آن تدريجا براي بشر روشن مي شود. 5

خورشيد و ماه
و من آياته الليل و النهار و الشمس و القمر و از نشانه هاي خداوند شب و روز و خورشيد و ماه است 6 و در سوره يونس مي فرمايد: او خدايي است که خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داد و براي آنها جايگاهايي قرار داد تا تعداد سالها و حساب را بدانيد و خداوند اين را جز به حق نيافريده، او نشانه ها را براي گروهي که اهل دانش هستند بيان مي کند.
خورشيد با نور جهانتاب خود نه تنها بستر موجودات را گرم و روشن مي سازد بلکه سهم بزرگي در پرورش گياهان و زندگي حيوانات دارد ـ امروز اين حقيقت ثابت شده که هر حرکت و جنبشي در کره زمين از برکت تابش نور خورشيد است.
کره خورشيد يک ميليون و سيصد هزار مرتبه از زمين بزرگتر است، حرکت منظم خورشيد در برجهاي آسماني، و طلوع و غرب حساب شده آن که با نظم دقيقي صورت مي گيرد علاوه بر تشکيل فصلهاي مختلف به پيدايش تقويم و حساب منظم زمان که براي زندگي اجتماعي بشر فوق العاده اهميت دارد کمک مي کند. ماه در هر ساعت 3600 کيلومتر به دور زمين مي گردد که در هر ماه قمري (کمي بيش از 29 روز) يک بار به دور زمين گردش مي کند و همراه زمين سالي يکبار به دور خورشيد مي چرخد.
براي حرکت هر يک از ماه و خورشيد و زمين خواص فوق العاده اي است که فکر و درک بشر از آن عاجز است. آنچه ما مي يابيم اينست که اين حرکت منظم و دقيق وسيله محاسبه زمان و سبب پيدايش شب و روز و ماه و سال است.
امام صادق عليه السلام در روايت مفضل مي فرمايد: در طلوع و غروب خورشيد انديشه کن که خداوند حاکميت روز و شب را با آن برپا مي کند.
اگر طلوع خورشيد نبود نظم جهان به کلي به هم مي خورد... و زندگي يا نبودن نور خورشيد و آثار آن ناگوار مي شد... و اگر غروب آ« نبود مردم آرامش و قرار نداشتند با اينکه احتياج زيادي براي آسايش جسم و آرامش روح دارند.
1 ـ سپس در ارتفاع و انخفاض خورشيد که سبب پيدايش فصول چهارگانه است و منافع و آثاري که براي آنست بينديش. ... بوسيله ماه خدا را بشناس که مردم با نظام مخصوصش ماه ها را مي شناسند و حساب سال را نگه مي دارند. بين چگونه شبهاي تاريک را روشن مي سازد و چه فايده اي در آن نهفته است. 7 ستارگان: انان زينا السماء الدنيا بزينه الکواکب8 ما آسمان پايين را به زيور ستارگان زينت داديم.
علي عليه السلام در حديثي مي فرمايند: اين ستارگاني که در آسمانند شهرهايي همچون شهرهاي روي زمينند که هر شهري از آن با شهر ديگر باستوني از نور مربوط است. 9

عظمت کهکشانها
يکي از نشانه هاي بزرگ خداوند اين است که: با ستونهاي نامرئي و نظاماتي که بر قانون جاذبه و دافعه حکمفرماست کرات آسماني را برپا داشته که اگر کمترين تغييري در اين موازنه پيدا شود و تعادل آنها به هم بخورد يا با شدت به يکديگر برخورد مي کنند و متلاشي مي شوند و يا به کلي دور مي شوند و رابطه آنها از هم گسسته مي شود.
تا آنجا که دانشمندان تحقيق کرده اند کهکشاني که منظومه شمسي ما در آن واقع شده است يکصد ميليارد ستاره در آن مي باشد که خورشيد يکي از ستارگان متوسط آن محسوب مي شود. برپايه آخرين تحقيقات حداقل يک ميليارد کهکشان در عالم وجود دارد، اينجاست که عقل و دانش بشري با تحير وصف ناپذيري اعتراف مي کند که عظمت و بزرگي از آن خداوندي است که اين عالم بي نهايت بزرگ را آفريده است.

تمرين
1 ـ امام صادق عليه السلام درباره آفرينش زمين چه مي فرمايد؟
2 ـ امام صادق عليه السلام درباره خورشيد چه مي فرمايند؟
3 ـ تعداد کهکشانها و تعداد ستاره هاي کهکشان ما چقدر است؟

1 ـ سوره ذاريات، آيه 20.
2 ـ بحار الانوار، جلد 3، صفحه 121.
3 ـ دعاي جوشن کبير.
4 ـ جلد 97، بحار الانوار، صفحه 97.
5 ـ بحار الانوار، جلد 3، صفحه 103.
6 ـ سوره فصلت، آيه 37.
7 ـ بحار الانوار، جلد 55، صفحه 175.
8 ـ سوره صافات، آيه 6.
9 ـ بحار الانوار، جلد 55، صفحه 91.













:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1582
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393

درس سوم
نشانه هاي خداوند در وجود انسان
سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق.1
ما نشانه هاي خود را در سراسر جهان و در وجود خود انسانها به آنها نشان مي دهيم تا بدانند او بر حق است. و في خلقکم و ما يبث من دابه آيات لقوم يوقنون. 2
و در آفرينش شما و جنبندگاني که همه جا منتشرند نشانه هائي است براي گروهي که اهل يقين اند. و من آياته ان خلقکم من تراب تم اذا انتم بشر تنتشرون. 3
و از نشانه هاي خداوند اين است که شما را زا خاک آفريد سپس انسان شديد و در روي زمين پراکنده شديد. با اينکه دانشمندان دانشهاي گوناگوني را فرا گرفته اند و در زمينه هاي مختلف سرگرم تحقيق و بررسي هستند ولي خود انسان به صورت يک موجود ناشناخته باقي مانده است و سالياني دراز مي طلبد تا دانشمندان جهان بتوانند اين معماي بزرگ عالم هستي را گشايند و زواياي آنرا روشن سازند و شايد هيچگاه نتوانند اين کار را انجام دهند.
دکتر کارل فرانسوي پس از سالها مطالعه و بررسي بالاخره مي گويد: هنوز زيست شناسان به حقيقت اسرار بدن انسان پي نبرده اند و نام کنتابش را که در اين زمينه نوشته، اناسن موجود ناشناخته گذاشته است. و اينجاست که بايد اعتراف کنيم قبل از هر چيز وجود خود انسان نشانه اي بزرگ از عظمت خداوند است.

شناخت خويشتن
يکي از نشانه هاي مهم علم و حکمت و تدبير پروردگار آفرينش انسان است که شناخت او موجب شناخت خالق و آفريننده اش مي باشد.
قال علي عليه السلام: من عرف نفسه فقد عرفه ربه4، هر کس خودش را شناخت خدايش را شناخته است. عجبت لمن يجهل نفسه کيف يعرف ربه 5، تعجب دارم از کسي که خودش را نشناخته چگونه خدايش را مي شناسد.
من عرف نفسه فقد انتهي الي غايه کل معرفه و علم6، هر کس خودش را شناخت به تحقيق به هر شناخت و علمي رسيده است.
معرفه النفس انفع المعارف 7، شناخت نفس بهترين شناختها است.
عجبت لمن ينشد ضالته و قد اضل نفسه فلا يطلبها 8، در شگفتم از کسي که دنبال گمشده اش مي گردد در حالي که خودش را گم کرده و آنرا طلب نمي کند.
در اين بخش به گوشه اي از ابعاد وجود اين موجود اسرارآميز (انسان) اشاره مي کنيم تا بياري خدا زمينه اي براي معرفت پروردگار که آفريننده اين همه اسرار است پديد آيد.
يکي از اصحاب امام صادق عليه السلام مي گويد از هشام بن حکم (از شاگردان امام صادق) پرسيدم اگر کسي از من پرسيد چگونه خدايت را شناختي به او چه پاسخي بدهم؟ هشام گفت، مي گويم: من خداوند جل جلاله را بوسيله خودم شناختم زيرا او نزديکترين چيزها به من است، مي بينم ساختمان بدنم اجزاء مختلفي دارد که هر کدام با نظم خاصي در جاي خود قرار گرفته اند، ترکيب اين اجزاء قطعي و روشن است آفرينش آنها متين و دقيق است و انواع و اقسام نقاضي ها در آن بکار رفته است، مي بينم براي من حواس مختلف و اعضاء گوناگوني از قبيل چشم، گوش، شامه، ذائقه و لامسه ايجاد شده است و عقل همه عاقلان محال مي داند که ترکيب منظمي بدون ناظم، و نقشه دقيقي بدون نقاش بوجود آيد، از اين راه پي بردم که نظام وجودم و نقاشي هاي بدنم از اين قانون مستثني نيست و نيازمند به آفريدگار است.9
شخصي از امام رضا عليه السلام تقاضا کرد که دليل بر وجود خداوند را بيان نمايند، حضرت فرمودند: علمت ان الهذا البنيان بانيا فاقررت به، من در ساختمان وجودم نظر کردم دانستم که اين بنا بنيانگذاري دارد پس به آن اقرار کردم.10
امام صادق عليه السلام مي فمرايد تعجب از مخلوقي که مي پندارد خدا از بندگانش پنهان است در حاليکه آثار آفرينش را در وجود خود مي بيند با ترکيبي که عقلش را مبهوت و انکارش را باطل مي سازد و بجان خودم سوگند اگر در نظام آفرينش فکر مي کردند قطعا با دلائلي قانع کننده به آفريدگار جهان رهنمون مي شدند.11
ساختمان اسرار آميز بدن انسان دانشمندان براي شناساندن خصوصيات انسان علومي را پايه گذاري کرده و توانسته اند به گوشه اي از اسرار آن آگاه گردند زيرا در هر عضوي از اعضاء انسان يک جهان اسرار توحيد نهفته است اين اسرار را مي توان در امور ذيل جستجو نمود:
1 ـ ساختمان اسرار آميز سلولهاي بدن انسان: بدن انسان مانند يک ساختمان از سلولهائي تشکيل يافته که هر کدام به تنهائي موجود زنده اي است که مانند ساير جانداران زندگي، هضم، جذب، دفع و توليد دارند. در بدن يک انسان معمولي تعداد اين سلولها که مرتبا بوسيله خون و به کمک قلب تغذيه مي شوند معادل ده ميليون ميليارد مي باشد، هر يک از اين سلولها موظفند به گونه اي خاص درآيند، گاهي بصورت گوشت، گاهي به صورت پوست، گاه ميناي دندان و گاهي اشک چشم را تشکيل مي هند، طبيعي است که هر کدام غذاي خاصي مي خواهند که قلب بايد بوسيله خون به آنها برساند.
2 ـ دستگاه گوارش که آبدارخانه و آشپزخانه بدن بشمار مي رود.
3 ـ دستگاه گردش خون که سرويس سريع پخش غذاي کشور تن حساب مي شود.
4 ـ دستگاه تنفس که تصفيه خانه خون بدن انسان است.
5 ـ دستگاه مغز و اعصاب که ستاد فرماندهي کل قواي انسان است.
6 ـ گوش و چشم و بيني که شبکه آگاهي و سازمان اطلاعات مغز محسوب مي شود.
7 ـ ساير اعضاء بدن.
سازمان هر يک از اين دستگاههاي شگفت آور ما را به وجود آفريدگاري دانا و توانا راهنمائي مي کند.12
براي پي بردن و چگونگي فعاليت و فيزيولوژي هر يک از اعضاء بدن انسان هزاران دانشمند مطالعه کرده و هزاران کتاب درباره آن نوشته اند، آيا هيچکس باور مي کند که براي شناخت هر يک از اين اعضاء اين همه عقل و هوش و درايت لازم باشد اما براي ساختن آنها علم و عقلي لازم نبوده باشد؟ چگونه ممکن است پي بردن به طرز کار و فعاليت هر يک از اين اعضاء بدن انسان سالها مطالعه لازم باشد اما آفرينش آنها بدست عوامل بيشعور (طبيعت) صورت گيرد؟ کدام عقلي باور مي کند؟ آفرينش شگفت انگيز مغز مهمترين و دقيق ترين دستگاه بدن انسان مغز اوست، مغز وسيله اي براي فرماندهي قواي بدن و اداره تمام دستگاههاي وجود انسان مي باشد. مغز براي کسب اطلاعات لازم، درک احتياجات اعضاء و رساندن دستورهاي لازم به تمام بدن از رشته هاي باريکي که در سراسر بدن پخش است استفاده مي کند اين رشته ها سلسله اعصاب ناميده مي شوند.
توجه به چگونگي فعاليت اين دستگاه عظيم که در جمجمه انسان با حجمي کوچک قرار گرفته ما را به عظمت و قدرت و حکمت آفريدگار جهان رهنمون مي سازد.

روح انساني اعجوبه عالم خلقت
بعد ديگر وجود انسان روح اوست، روح از عجيب ترين و اسرار آميزترين پديده هاي عالم هستي محسوب مي گردد و عليرغم اينکه از همه چيز به ما نزديکتر است از معرفت و شناخت آن بسيار ناتوانيم، با اينکه دانشمندان تلاش و کوشش فراواني براي شناخت روح داشته و دارند ولي همچنان چهره اسرارآميز روح در پرده ابهام است. و يسئولنک عن الروح قل الروح من امر ربي و ما اوتيتم من العلم الاقليلا13، از تو درباره روح سوال مي کنند؟ بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکي از دانش به شما داده نشده است. اين پاسخ سربسته، اشاره اي پر معني به اسرار آميز بودن اين پديده بزرگ عالم هستي است و با اين دانش کم جاي تعجب نيست که از اسرار روح آگاه نشويم، اين اعجوبه نشانه اي بزرگ از وجود خداي قادر متعال است. فعاليتهاي مختلف روح انسان ما فعاليتهاي روحي و فکري فراواني داريم، چه در بخش خود آگاه و چه در بخش ناخودآگاه که هر کدام موضوع بحث جداگانه اي هستند و در کتابهاي فراواني از آنها بحث شده است. قسمتي از اين فعاليتها به شرح زير است:
1 ـ انديشيدن: براي راهيابي به مجهولات و حل مشکلات.
2 ـ ابتکار: براي رفع نيازهاي مختلف، مقابله با حوادث گوناگون، اختراعات و اکتشافات.
3 ـ حافظه: براي نگهداري انواع معلومات که از طريق حس يا تفکر و انديشه براي انسان حاصل شده است و بعد طبقه بندي و بايگاني آنها و سپس به هنگام لزوم.
4 ـ تجزيه و تحليل مسائل: براي پيدا کردن علل و ريشه هاي حوادث از طريق جدا کردن مفاهيم ذهني از يکديگر و بعد ترکيب آنها با هم و سپس رسيدن به علل و نتايج حوادث.
5 ـ تخيل: يعني ايجاد صورتهاي ذهني که احيانا در خارج وجود ندارد بعنوان مقدمه اي براي فهم مسائل جديد.
6 ـ تصميم و اراده: براي انجام کارها، يا متوقف ساختن و يا دگرگون کردن آنها.
7 ـ محبت و دوستي، دشمني و دهها پديده ديگر که در اعمال انسان اثرات مثبت يا منفي دارد.14

تمرين:
1 ـ يک حديث از حضرت علي عليه السلام درباره معرفت نفس بنويسيد؟
2 ـ دليل هشام بن حکم براي شناخت خداوند چه بود؟
3 ـ بطور خلاصه بنويسيد بدن انسان از چه چيزهايي تشکيل يافته است؟
4 ـ خلاصه اي از فعاليتهاي روح را بيان کنيد؟

1 ـ سوره فصلت، آيه 53.
2 ـ سوره جائيه، آيه 4.
3 ـ سوره روم، آيه 20.
4 الي 8 ـ غرر و درر، واژه عرف.
9 ـ بحار الانوار، جلد 3، صفحه 50.
10 ـ اصول کافي، کتاب التوحيد، باب 1، حديث 3.
11 ـ بحار الانوار، جلد 3، صفحه 152.
12 ـ راه خداشناسي، استاد سبحاني.
13 ـ سوره اسراء، آيه 85.
14 ـ پيام قرآن، جلد 2، بحث روح.



:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1710
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393

درس دوم
توحيد فطري
فطرت در لغت به معناي سرشت يا طبيعت و در اصطلاح به معناي غريزه معنوي هر انسان مي باشد، انسان داراي دو نوع غريزه است:
1 ـ غرايز مادي که براي تامين احتياجات مادي در درون انسان نهفته است مانند حب ذات، تشنگي، گرسنگي، ترس، اميد و ...
2 ـ غرايز معنوي مانند کمال طلبي، نوع دوستي، ايثار و از خود گذشتگي، احسان و شفقت، و بالاخره وجدان اخلاقي، که اين غرايز در وجود انسان براي عبور از مرز حيوانيت و رسيدن به کمال واقعي نهاده شده است.

فطرت يا غريزه معنوي
غريزه معنوي يا فطرت يعني آنچه انسان را از خود مي يابد و نياز به فراگيري در مورد آن ندارد.
نفطرت يکي از منابع الهام بخش معرفت و شناخت است، گاهي از اين منبع شناخت به قلب نيز تعبير مي شود و با عقل که مرکز تفکر و ادراکات نظري است تفاوت روشني دارد و همه اينها شاخه هاي يکي درخت و ثمره هاي شجره مبارکه روح انسان هستند.
اين فطرت معنوي در وجود هر انساني هست فقط گاهي حجابهاي ظلماني مانع بروز آن مي شود و بعثت انبياء و آمدن امامان معصوم براي رفع اين حجابها و رشد اين فطرت الهي بوده است و گرنه هر انساني با فطرت پاک توحيدي به دنيا مي آيد. فاقم وجهک للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلک الدين القيم و لکن اکثر الناس لا يعلمون 1 ملتزم و پذيرا باش دين حقي که خداوند آفرينش انسانها را بر اساس آن قرار داده است که هيچ تبديل و دگرگوني در آفرينش خداوند نيست اين است دين و آيين محکم ولي اکثر مردم نمي دانند.

فطرت در روايات
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: کل مولود يولد علي الفطره حتي يکون ابواه يهود انه او ينصر انه 2 رسول خا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود هر نوزادي بر فطرت (توحيد و اسلام) متولد مي شود و اين فطرت همچنان هست تا پدر و مادر او را به آيين يهود يا نصرانيت بار آورند.
عن زراره قال سالت ابا عبداْ عليه السلام عن قول الله عزوجل فطره الله التي فطر الناس عليها قال: فطرهم جميعا علي التوحيد.3 زراره مي گويد از امام صادق عليه السلام از تفسير قول خداي عزوجل (فطره الله...) پرسيدم، حضرت فرمودند: خداوند همه را بر فطرت خداشناسي آفريد.
از امام صادق عليه السلام سوال شد مقصود از فطرت در آيه مذکور چيست؟ حضرت فرمودند: مقصود اسلام است که وقتي خداوند پيمان بر توحيد و شناسايي خود را از بشر گرفت نياز به دين را هم در وجودشان قرار داد.4
عن علي بن موسي الرضا صوالت الله عليه عن ابيه عن جده محمد بن علي بن الحسين عليهم السلام في قوله: فطره الله التي فطر الناس عليها قال هو لا اله الا الله محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم علي امير المومنين عليه السلام الي هينا التوحيد.5 امام رضا عليه السلام از پدرشان و ايشان از جدشان امام باقر عليه السلام نقل کرده که فرموده مقصود از (فطره الله ...) لا اله الا الله محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم علي امير المومنين عليه السلام است. يعني اعتقاد کامل به توحيد، باورمندي به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و امامت و ولايت علي عليه السلام را در بر دارد.
ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل کرده که فرمودند منظور از آيه فاقم وجهک للدين حنيفا ولايت است. 6
در نتيجه مي بينيم هر انساني در وجود خود احساس نياز به آفريدگار مي کند و اين حالتي است که خداوند در سرشت و فطرت انسانها قرار داده است اين مساله اي است که حتي دانشمندان غير مسلمان هم به آن اعتراف کرده اند که به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم.

فطرت مذهبي در کلمات دانشمندان
يک عقيده و مذهب بدون استثنا در همه وجود دارد... من آنرا احساس مذهبي آفرينش نام مي گذارم... در اين مذهب انسان کوچک بودن آرزوها و هدفهاي بشري، عظمت و جلالي که در ماوراي اين امور و پديده ها نهفته است حس مي کند. (انيشتين)7
دل دلايلي دارد که عقل را به آن دسترسي نيست. (پاسکال)8 من به خوبي مي پذيرم که سرچشمه زندگي مذهبي دل است... (ويليام جيمز)9
اسلاف ما از آن موقع به درگاه خداوند سر فرود آورده بودند که حتي براي خدا نام هم نتوانسته بودند بگذارند. (ماکس مولر10)
حقيقتا چنين به نظر مي رسد که احساس عرفاني جنبشي است که از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است و يک غريزه اصلي است... انسان همچنانکه به آب و اکسيژن نيازمند است يه خدا نيز محتاج است. (الکسيس کارل)11 انسان درک مي کند که احتياج به آب و غذا دارد همچنين روح ما درک مي کند که احتياج فراواني به غذاي روح دارد، اين احساس عبارت است از ديني که اولين انسان به آن هدايت شد. دليل اين مطلب اينکه: اگر بچه اي را از وحشي ترين اقوام دنيا بگيريم و او را آزاد بگذاريم که هر گونه که مي خواهد زندگي کند و حتي هيچ ديني به او تلقين نکنيم وقتي بزرگ شد و کامل گشت مشاهده مي کنيم که دنبال گمشده اي مي گردد و دائما روي اصل غريزه و انديشه فطرتش به اين طرف و آن طرف مي زند تا در مغز خود چيزي تصور کند که ما آن را عقيده يا دين مي ناميم. (سقراط حکيم)
شورش عشق تو در هيچ سري نيست که نيست منظر روي تو زيب نظري نيست که نيست
نه همين از غم تو سينه ما صد چاک است داغ تو لاله صفت، بر جگري نيست که نيست

انقطاع و ظهور فطرت
از آيات و روايات بسيار روشن مي شود که هنگام اضطرار و انقطاع از ما سوي اللهف هر انساني به خداوند قادر متعال توجه پيدا مي کند و فطرتا خود را نيازمند به آن وجود بي نياز مي بيند و اگر در هر زمان اين حالت پيدا شود انسان مي يابد که بين او و معبودش فاصله نيست.12
امير المومنين عليه السلام در تفسير کلمه (الله) مي فرمايند: هو الذي يتاله اليه عند الحوائج و الشدائد کل مخلوق عند انقطاع الرجاء من جميع من هو دونه و تقطع الاسباب من کل من سواه. خدا کسي است که هر آفريده اي به هنگام نيازها و سختيها (وقتي اميدش از غير او قطع شد و از اسباب طبيعي مايوس شد) به او پناهننده مي شود.13
شخصي به امام صادق عليه السلام عرض کرد اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خدا را به من معرفي کن زيرا اهل مجادله با من سخن بسيار گفته اند و مرا سرگردان کرده اند. حضرت فرمودند: آيا تا کنون کشتي سوار شده اي؟ گفت آري، فرمود: برايت اتفاق افتاده که کشتي دچار سانحه شود و در آنجا نه کشتي ديگري و نه شناگري باشد که تو را نجات دهد؟ عرض کرد آري.
حضرت فرمود: آيا در آ« هنگام احساس نمودي که هم اکنون نيز قدرتي هست که مي تواند تو را از آن ورطه هولناک نجات دهد؟ گفت آري، فرمود: همان خاست که مي تواند تو را نجات دهد آنجا که نجات دهنده اي نيست و به فرياد رسد آنجا که فريادرسي نيست.14
خداوندي که بي قرن و عديل است وجود او نه محتاج دليل است
اگر افتي به دام ابتلائي به جز او از که مي جوئي رهايي
بنابراين فطرت خداشناسي از سرمايه هاي اصيل و اساسي وجود انسان است که آينه سان حقيقت را مي نمايد. ليکن، چه بسا تيره تبليغات، تلقينات، محيط فاسد و در يک کلمه: گناه، مانع حق نمائي فطرت مي گردد. گناه، اين آينه صافي را زنگاري و غبار اندود مي کند.
ثم کان عاقبه الذين اساوا السواي ان کذبوا بايات الله و کانوا بها يستهزون سر انجام کساني که بسيار گناه کردند اين شد که نشانه هاي خدا را تکذيب و مسخره کردند.15

تمرين
1 ـ فطرت در لغت و در اصطلاح چه معنايي دارد؟
2 ـ منظور از فطرت در آيه فطره الله التي فطر الناس عليها چيست؟
3 ـ سقراط درباره فطرت توحيدي چه مي گويد؟
4 ـ امام صادق عليه السلام در جواب مردي که گفت خدا را به من معرفي کن چه فرمودند؟

1 ـ سوره روم، آيه 30.
2 ـ بحار الانوار، جلد 3، صفحه 281.
3 ـ همان منبع، صفحه 278.
4 ـ همان منبع، صفحه 278.
5 ـ همان منبع، صفحه 277.
6 ـ همان منبع، صفحه 277.
7 ـ دنيايي که من مي بينم، صفحه 53.
8 ـ سير حکمت در اروپا، صفحه 14.
9 ـ همان منبع، صفحه 321.
10 ـ مقدمه نيايش، صفحه 31.
11 ـ نيايش، صفحه 24 و 16.
12 ـ قرآن کريم، به ترتيب آيات 12، 11، 65، 33 و 32 از سوره هاي يونس، زمر، عنکبوت، روم و لقمان.
13 ـ ميزان الحکمه، واژه صانع.
14 ـ بحار الانوار، جلد 3، صفحه 41.
15 ـ سوره روم، آيه 10



:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1519
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393

آموزش عقايد

درس اول
اهميت مباحث اعتقادي
اهميت و ارزش هر علمي بستگي به موضوع آن دارد و در ميان تمام علوم علم اعتقادات شريف ترين و با ارزش ترين موضوع را دارد.
اساس و زير بناي تمام حرکات مادي و معنوي هر انساني اصول عقايد اوست که اگر سالم و صحيح، قوي و بي عيب باشد اعمال و حرکات، افکار و بينش هاي مختلف او صحيح و شايسته خواهد بود.
بنابراين کيفيت و کميت توجه هر انساني به فروع دين (که برنامه هاي عملي اسلام است) بستگي به ميزان اعتقاد وي به اصول دين دارد. از طرف ديگر در ميان اصول اعتقادي مساله خداشناسي از اهميت و شرف خاصي برخوردار است، زيرا اساس و ريشه همه مسائل عقيدتي و هسته مرکزي تمام افکار جهان بيني انسان موحد، خداشناسي اوست.
قال الصادق عليه السلام: لو يعلم الناس ما في فضل معرفه الله ما مدوا اعينهم الي ما متع به الاعداء من زهره الحياه الدنيا و نعيمها و کانت دنيا هم اقل عندهم مما يطئونه بارجلهم (اگر مردم مي دانستند که شناخت خدا چقدر با ارزش است به شکوفه هاي رنگين دنيا چشم نمي دوختند و دنيا نزد آنان بي ارزشتر از خاک بود)1
با اين مقدمه کوتاه اهميت بحث در اصول عقايد به ويژه اصل توحيد را آغاز کنيم فوايد و نتايج اعتقاد به دين را بيان مي کنيم.

آثار اعتقاد به دين
1 ـ دين به زندگي محتوي مي دهد، اگر دين را از زندگي جدا کنيم جز پوچي و سرگرداني و تکرار، چيزي نمي يابيم.
2 ـ دين رفع تحير مي کند، تحير ازاينکه: کجا بودم ـ کجا هستم ـ براي چه هستم ـ به کجا ميروم. قال علي عليه السلام: رحم الله امرء علم من اين و في اين والي اين. حضرت علي عليه السلام فرموده: خداوند رحمت کند کسي را که بداند کجا بوده و کجا هستو کجا خواهد رفت.
3 ـ انسان ذاتا تشنه و عاشق کمال است و تنها دين است که انسان را به کمال واقعي هدايت مي کند. قال الباقر عليه السلام عليه السلام: الکمال کل الکمال التفقه في الدين و الصبر علي النائبه و تقدير المعيشه امام باقر عليه السلام فرمود: کمال کامل در بصيرت در دين و صبر بر مشکلات و اقتصاد و امور زندگي است.2
4 ـ آرامش رواني تنها در پناه دين است، انسان فاقد دين هميشه همراه با اضطراب، ترس، ناراحتي، پريشاني و سرگرداني مي باشد. اگر توجهي به آمارهاي جهاني کنيم بيشترين بيماريهاي رواني و عصبي در جامعه هايي است که در آنها از دين خبري نيست. الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون آنها که ايمان آوردند خود را با ستم آلوده نکردند آرامش و امنيت براي آنهاست و آنها ره يافتگانند.3
5 ـ تلاش و اميد در پناه دين، آنگاه که حوادث سخت و پيچيده در زندگي انسان رخ مي دهد و همه درها را به روي خود بسته مي بيند و در برابر مشکلات احساس ضعف و ناتواني مي کند تنها ايمان به مبدا و معاد است که به ياري او شتافته و به او نيرو مي دهد و دراين هنگام مي فهمد که تنها نيست و تکيه گاهي بزرگ دارد، پس با عشق و اميد به تلاش و کوشش ادامه مي دهد و بر سختيها چيره مي شود. بنابراين ايمان به مبدا و معاد تکيه گاه بزرگي براي انسان و مايه استقامت و پايمردي اوست و از همين رو رسول گرامي اسلام مي فرمايد: المومن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف مومن همانند کوه استوار است که او را بادهاي سخت حرکت نمي دهد. چند حديث از حضرت علي عليه السلام در فوايد دين 4
1 ـ الدين اقوي عماد دين قوي ترين تکيه گاه است.
2 ـ صيانه المرء علي قدر ديانته حفظ شدن انسان به مقدار ديانت اوست.
3 ـ الدين افضل مطلوب دين بهترين طلب شده است.
4 ـ اجعل الدين کهفک دين را پناهگاه خودت قرار ده.
5 ـ الدين يصد عن المحارم دين انسان را از گناهان باز مي دارد.
6 ـ سبب الورع صحه الدين درستي دين باعث پرهيزکاري است.
7 ـ يسير الدين خير من کثير الدنيا مقدار کمي از دين، از دنياي فراوان بهتر است.
8 ـ من رزق الدين فقد رزق خير الدنيا و الاخره به هر کس دين روزي شد همانا خير دنيا و آخرت داده شده است.
9 ـ الدين نور دين نور است.
10 ـ نعم القرين الدين دين همراه خوبي است.
دين و تامين عدالت اجتماعي حقيقتا قلم و بيان از تبيين آثار شناخت خداوند و نقش آن در زندگي فردي اجتماعي انسان ناتوان است و اگر انسان ارزش اين شناخت را به درستي بداند به هيچ چيزي جز آن نمي انديشد.
از امام رضا عليه السلام پرسيدند فلسفه عقيده به خدا و پيغمبران و امامان و آنچه از جانب او آمده چيست؟ حضرت فرمودند: لعلل کثيره منها ان من لم يقر بالله عزوجل لم يجتنب معاصيه و لم ينته عن ارتکاب الکبائر و لم يراقب احدا فيما يشتهي و يستلذ من الفساد والظلم....5، علتهاي بسياري دارد يکي از آنها اين است که کسي که معتقد به خدا نيست از گناهان اجتناب نمي کند و مرتکب معصيتهاي بزرگ مي شود و در انجام هر ظلم و فسادي که برايش لذت بخش است از هيچ کسي حساب نمي برد. طبيعي است کسي که اعتقاد به خدا و قيامت نداردف عدالت ـ برابري ـ ايثار ـ از خود گذشتگي و بطور کلي همه مسائل اخلاقي از نظر او پوچ و بي محتوي و خالي از مفهوم است، براي چنين فردي فرقي بين ظالم و عادل ـ نيکوکار و جنايتکار نيست زيرا در نظر او همه با مرگ به يک نقطه مساوي مي رسند، پس چه چيزي مي تواند مانع اين انسان از فساد و هوسراني باشد؟ در نتيجه اعتقاد به خدا و قيامت باعث مي شود انسان خود را در برابر هر حرکتي مسئول بداند، انسان معتقد باور دارد که کوچک ترين عمل زشت و زيباي او حساب دارد. فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره 6 هر کس به اندازه ذره اي خوبي يا بدي کند آنرا خواهد ديد.
اين اعتقاد زمينه ساز عدالت اجتماعي است اينجاست که بايدها و نبايدهاي اخلاقي معنا پيدا مي کند و معتقدين به دين انسانهايي ايثارگر ـ متقي و پرهيزکار ـ جدي و کوشا خواهند بود. چرا بسياري از مسلمانان به نتايج فوق نرسيده اند؟
پس از بيان مباحث گذشته و نتايج و فوايدي که براي دين و اعتقاد به آن بيان کرديم اين سوال مطرح مي شود که اگر دين به زندگي محتوي مي دهد و انسان را از تحير و سرگرداني نجات مي دهد و سبب کمال و سعادت است و اگر دين موجب آرامش و زمينه ساز عدالت اجتماعي است پس چرا بيشتر مسلمانان به اين نتايج نرسيده اند؟! جواب اين سوال را با روايتي از امير المومنين عليه السلام بيان مي کنيم که فرمودند: الايمان اقرار باللسان و معرفه بالقلب و عمل بالجوارح7، ايمان اقرار به زبان و شناخت قلبي و عمل با اعضا و جوارح است.
روشن است که دين و ايمان اغلب مسلمانان از مرحله اول تجاوز نکرده و در نتيجه ايمان زباني بدون معرفت و بدون عمل اثر و فايده اي ندارد و به فرمايش امام صادق عليه السلام: لا معرفه الا بالعمل فمن عرف دلته المعرفه علي العمل و من لم يعمل فلا معرفه له، شناخت و معرفت نيست مگر با عمل و هر کس معرفت پيدا کرد به عمل راهنمائي مي شود پس هر کس عمل ندارد معرفت ندارد8.
در نتيجه آن فوايد و آثار هنگامي ظاهر مي شود که ايمان به قلب رسيده و از قلب بوسيله عمل در جوارح و اعضا ظاهر شود.

تمرين
1 ـ چرا بحث در اصول دين اهميت دارد؟
2 ـ آثار اعتقاد به دين را بطور فشرده بيان کنيد؟
3 ـ فلسفه به خدا و پيامبران و امامان چيست؟
4 ـ چرا جوامع مذهبي به آثار و فوايد دين نرسيده اند؟

1 ـ وافي، جلد 10، صفحه 42.
2 ـ منتهي الامال، کلمات امام باقر عليه السلام.
3 ـ سوره انعام، آيه 82.
4 ـ غرر و درر، جلد 7، واژه دين.
5 ـ ميزان الحکمه، واژه معرفت.
6 ـ سوره زلزال، آيه 7 و 8.
7 ـ بحار الانوار، جلد 69، صفحه 68.
8 ـ اصول کافي، باب کسي که ندانسته عمل کند (حديث دوم).















فطرت در لغت به معناي سرشت يا طبيعت و در اصطلاح به معناي



:: موضوعات مرتبط: عقاید , چهل درس عقاید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1821
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393

درس اول
اهميت مباحث اعتقادي
اهميت و ارزش هر علمي بستگي به موضوع آن دارد و در ميان تمام علوم علم اعتقادات شريف ترين و با ارزش ترين موضوع را دارد.
اساس و زير بناي تمام حرکات مادي و معنوي هر انساني اصول عقايد اوست که اگر سالم و صحيح، قوي و بي عيب باشد اعمال و حرکات، افکار و بينش هاي مختلف او صحيح و شايسته خواهد بود.
بنابراين کيفيت و کميت توجه هر انساني به فروع دين (که برنامه هاي عملي اسلام است) بستگي به ميزان اعتقاد وي به اصول دين دارد. از طرف ديگر در ميان اصول اعتقادي مساله خداشناسي از اهميت و شرف خاصي برخوردار است، زيرا اساس و ريشه همه مسائل عقيدتي و هسته مرکزي تمام افکار جهان بيني انسان موحد، خداشناسي اوست.
قال الصادق عليه السلام: لو يعلم الناس ما في فضل معرفه الله ما مدوا اعينهم الي ما متع به الاعداء من زهره الحياه الدنيا و نعيمها و کانت دنيا هم اقل عندهم مما يطئونه بارجلهم (اگر مردم مي دانستند که شناخت خدا چقدر با ارزش است به شکوفه هاي رنگين دنيا چشم نمي دوختند و دنيا نزد آنان بي ارزشتر از خاک بود)1
با اين مقدمه کوتاه اهميت بحث در اصول عقايد به ويژه اصل توحيد را آغاز کنيم فوايد و نتايج اعتقاد به دين را بيان مي کنيم.

آثار اعتقاد به دين
1 ـ دين به زندگي محتوي مي دهد، اگر دين را از زندگي جدا کنيم جز پوچي و سرگرداني و تکرار، چيزي نمي يابيم.
2 ـ دين رفع تحير مي کند، تحير ازاينکه: کجا بودم ـ کجا هستم ـ براي چه هستم ـ به کجا ميروم. قال علي عليه السلام: رحم الله امرء علم من اين و في اين والي اين. حضرت علي عليه السلام فرموده: خداوند رحمت کند کسي را که بداند کجا بوده و کجا هستو کجا خواهد رفت.
3 ـ انسان ذاتا تشنه و عاشق کمال است و تنها دين است که انسان را به کمال واقعي هدايت مي کند. قال الباقر عليه السلام عليه السلام: الکمال کل الکمال التفقه في الدين و الصبر علي النائبه و تقدير المعيشه امام باقر عليه السلام فرمود: کمال کامل در بصيرت در دين و صبر بر مشکلات و اقتصاد و امور زندگي است.2
4 ـ آرامش رواني تنها در پناه دين است، انسان فاقد دين هميشه همراه با اضطراب، ترس، ناراحتي، پريشاني و سرگرداني مي باشد. اگر توجهي به آمارهاي جهاني کنيم بيشترين بيماريهاي رواني و عصبي در جامعه هايي است که در آنها از دين خبري نيست. الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون آنها که ايمان آوردند خود را با ستم آلوده نکردند آرامش و امنيت براي آنهاست و آنها ره يافتگانند.3
5 ـ تلاش و اميد در پناه دين، آنگاه که حوادث سخت و پيچيده در زندگي انسان رخ مي دهد و همه درها را به روي خود بسته مي بيند و در برابر مشکلات احساس ضعف و ناتواني مي کند تنها ايمان به مبدا و معاد است که به ياري او شتافته و به او نيرو مي دهد و دراين هنگام مي فهمد که تنها نيست و تکيه گاهي بزرگ دارد، پس با عشق و اميد به تلاش و کوشش ادامه مي دهد و بر سختيها چيره مي شود. بنابراين ايمان به مبدا و معاد تکيه گاه بزرگي براي انسان و مايه استقامت و پايمردي اوست و از همين رو رسول گرامي اسلام مي فرمايد: المومن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف مومن همانند کوه استوار است که او را بادهاي سخت حرکت نمي دهد. چند حديث از حضرت علي عليه السلام در فوايد دين 4
1 ـ الدين اقوي عماد دين قوي ترين تکيه گاه است.
2 ـ صيانه المرء علي قدر ديانته حفظ شدن انسان به مقدار ديانت اوست.
3 ـ الدين افضل مطلوب دين بهترين طلب شده است.
4 ـ اجعل الدين کهفک دين را پناهگاه خودت قرار ده.
5 ـ الدين يصد عن المحارم دين انسان را از گناهان باز مي دارد.
6 ـ سبب الورع صحه الدين درستي دين باعث پرهيزکاري است.
7 ـ يسير الدين خير من کثير الدنيا مقدار کمي از دين، از دنياي فراوان بهتر است.
8 ـ من رزق الدين فقد رزق خير الدنيا و الاخره به هر کس دين روزي شد همانا خير دنيا و آخرت داده شده است.
9 ـ الدين نور دين نور است.
10 ـ نعم القرين الدين دين همراه خوبي است.
دين و تامين عدالت اجتماعي حقيقتا قلم و بيان از تبيين آثار شناخت خداوند و نقش آن در زندگي فردي اجتماعي انسان ناتوان است و اگر انسان ارزش اين شناخت را به درستي بداند به هيچ چيزي جز آن نمي انديشد.
از امام رضا عليه السلام پرسيدند فلسفه عقيده به خدا و پيغمبران و امامان و آنچه از جانب او آمده چيست؟ حضرت فرمودند: لعلل کثيره منها ان من لم يقر بالله عزوجل لم يجتنب معاصيه و لم ينته عن ارتکاب الکبائر و لم يراقب احدا فيما يشتهي و يستلذ من الفساد والظلم....5، علتهاي بسياري دارد يکي از آنها اين است که کسي که معتقد به خدا نيست از گناهان اجتناب نمي کند و مرتکب معصيتهاي بزرگ مي شود و در انجام هر ظلم و فسادي که برايش لذت بخش است از هيچ کسي حساب نمي برد. طبيعي است کسي که اعتقاد به خدا و قيامت نداردف عدالت ـ برابري ـ ايثار ـ از خود گذشتگي و بطور کلي همه مسائل اخلاقي از نظر او پوچ و بي محتوي و خالي از مفهوم است، براي چنين فردي فرقي بين ظالم و عادل ـ نيکوکار و جنايتکار نيست زيرا در نظر او همه با مرگ به يک نقطه مساوي مي رسند، پس چه چيزي مي تواند مانع اين انسان از فساد و هوسراني باشد؟ در نتيجه اعتقاد به خدا و قيامت باعث مي شود انسان خود را در برابر هر حرکتي مسئول بداند، انسان معتقد باور دارد که کوچک ترين عمل زشت و زيباي او حساب دارد. فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره 6 هر کس به اندازه ذره اي خوبي يا بدي کند آنرا خواهد ديد.
اين اعتقاد زمينه ساز عدالت اجتماعي است اينجاست که بايدها و نبايدهاي اخلاقي معنا پيدا مي کند و معتقدين به دين انسانهايي ايثارگر ـ متقي و پرهيزکار ـ جدي و کوشا خواهند بود. چرا بسياري از مسلمانان به نتايج فوق نرسيده اند؟
پس از بيان مباحث گذشته و نتايج و فوايدي که براي دين و اعتقاد به آن بيان کرديم اين سوال مطرح مي شود که اگر دين به زندگي محتوي مي دهد و انسان را از تحير و سرگرداني نجات مي دهد و سبب کمال و سعادت است و اگر دين موجب آرامش و زمينه ساز عدالت اجتماعي است پس چرا بيشتر مسلمانان به اين نتايج نرسيده اند؟! جواب اين سوال را با روايتي از امير المومنين عليه السلام بيان مي کنيم که فرمودند: الايمان اقرار باللسان و معرفه بالقلب و عمل بالجوارح7، ايمان اقرار به زبان و شناخت قلبي و عمل با اعضا و جوارح است.
روشن است که دين و ايمان اغلب مسلمانان از مرحله اول تجاوز نکرده و در نتيجه ايمان زباني بدون معرفت و بدون عمل اثر و فايده اي ندارد و به فرمايش امام صادق عليه السلام: لا معرفه الا بالعمل فمن عرف دلته المعرفه علي العمل و من لم يعمل فلا معرفه له، شناخت و معرفت نيست مگر با عمل و هر کس معرفت پيدا کرد به عمل راهنمائي مي شود پس هر کس عمل ندارد معرفت ندارد8.
در نتيجه آن فوايد و آثار هنگامي ظاهر مي شود که ايمان به قلب رسيده و از قلب بوسيله عمل در جوارح و اعضا ظاهر شود.

تمرين
1 ـ چرا بحث در اصول دين اهميت دارد؟
2 ـ آثار اعتقاد به دين را بطور فشرده بيان کنيد؟
3 ـ فلسفه به خدا و پيامبران و امامان چيست؟
4 ـ چرا جوامع مذهبي به آثار و فوايد دين نرسيده اند؟

1 ـ وافي، جلد 10، صفحه 42.
2 ـ منتهي الامال، کلمات امام باقر عليه السلام.
3 ـ سوره انعام، آيه 82.
4 ـ غرر و درر، جلد 7، واژه دين.
5 ـ ميزان الحکمه، واژه معرفت.
6 ـ سوره زلزال، آيه 7 و 8.
7 ـ بحار الانوار، جلد 69، صفحه 68.
8 ـ اصول کافي، باب کسي که ندانسته عمل کند (حديث دوم)



:: موضوعات مرتبط: عقاید , , ,
:: بازدید از این مطلب : 1551
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : شنبه 7 تير 1393
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentAvator->
<-CommentAuthor-> در تاریخ : <-CommentDate-> - - گفته است :
<-CommentContent->

<-CommentPage->

(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');